#داستان_ظهور
#ادامه_قسمت_بیست_و_نهم
امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک می شود و با آنان سخن می گوید و آنها را نصیحت می کند.
یاران سفیانی به امام می گویند: «از همان راهی که آمده ای باز گرد».(1)
امام به سخن گفتن با آنها ادامه می دهد و به آنان می گوید: «آیا می دانید که من فرزند پیامبر هستم».
نمی دانم چه می شود که سفیانی فعلاً از جنگ منصرف می شود، شاید می ترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیده اند و احتمال دارد قلب آنها به امام علاقه پیدا کرده باشد.
سفیانی می خواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی می دهد.
سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی می کند و اوضاع آرام می شود.
خورشید روز جمعه طلوع می کند. به امام خبر می رسد که سفیانی یکی از یاران امام را به شهادت رسانده است.
گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند.(2)
امام آماده دفاع می شود و میان دو لشکر، جنگ سختی در می گیرد.
سفیانی آغازگر جنگ می شود و گروهی از یاران امام به شهادت می رسند.
خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!
اکنون دیگر وعده خدا فرا می رسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است و از زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.
ناگهان او می بیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین می افتند!
💞💞💞💞🦋🦋🦋💞💞💞💞
1- الإمام الصادق علیه السلام : «... فیقولون: ارجع من حیث شئت لا حاجه لنا فیک...»: معجم أحادیث الإمام المهدی م ج 3 ص 306.
2- الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا کان یوم الجمعه یعاود، فیجیء سهم فیصیب رجمن المسلمین فیقتله ، فیقال: إن فلان قد تل»: بحار الأنوار ج 5 ص 387
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_29
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
@ashgjanam_amamzamanam
💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠