1.58M
پادکست فرهنگ عاشورا ...... قسمت پنجم..... ملاآقا دربندی .
#پادکست
https://eitaa.com/Ashuraresearch
بعد از آنکه خبر مسلم بن عقیل(ع) و بیعت کردن برخی از مردم به نعمان بن بشیر رسید ، بر فراز منبر مسجد کوفه رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند چنین خطابه ای ایراد کرد :
اما بعد بندگان خدا ، از خدا پروا کنید و در تفرقه و فتنه و آشوب ، شتاب مکنید ، چرا که در فتنه و تفرقه است که مردان هلاک می شوند و خون ها ریخته می شود و اموال به غارت می رود ، من با کسی که با من نجنگد ، نمی جنگم و بر کسی که بر من هجوم نیاورد هجوم نمی برم و به شما دشنام نمی دهم ، متعرض کسی نمی شوم ، به صرف اتهام و گمان کسی را نمی گیرم ، لیکن اگر شما از نیات خود ، پرده برداشتید و بیعت خود را شکستید و با پیشوای خود به مخالفت برخاستید ، سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست ، با همین شمشیر تا در دست من است با شما خواهم جنگید ، گرچه از میان شما کسی یاری ام نکند، لیکن امیدوارم در میان شما ، آن که حقیقت را می شناسد ، بیشتر باشد از کسی که باطل او را گمراه کرده است، بعد از سخنان دو پهلو و آمیخته با تهدید نعمان بن بشیر ، عبدالله بن مسلم بن حضرمی که از مریدان بنی امیه بود به عنوان اعتراض برخاست و خطاب به حاکم کوفه گفت : این اوضاع را جز ستمگری نمی تواند اصلاح کند ، این رویه ای که تو با دشمنانت در پیش گرفته ای ، شیوه ناتوان هاست ؛ در نقل دیگری وارد شده که به او گفت :
تو ناتوانی ، یا خودت را به ناتوانی زده ای ، شهر ها فاسد شده اند . نعمان بن بشیر بعد از این سخنان ، به وی گفت : اگر ناتوان و در مسیر اطاعت خدا باشم ، برایم دوست داشتنی تر است از این که نیرومند باشم و در مسیر نافرمانی خدا ، من هرگز حرمتی را که خداوند نگه داشته هتک نمی کنم .
تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸
انساب الاشراف ج۲ص۳۳۴
الکامل فی التاریخ ج۲ص۵۳۵
الارشاد ج۲ص۴۱
اخبارالطوال ص۲۳۱
الاصابه ج۲ص۶۹
الفتوح ج۵ص۳۴.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
ابو عبدالله نعمان بن بشیر بن سعد خزرجی انصاری ، او را اولین مولود انصار بعد از هجرت رسول خدا (ص)به مدینه دانسته اند ، با این حال سال ولادتش در میان منابع مختلف درج شده است ؛ سال دوم ، سال سوم ویا حتی پنجم هجری از جمله این موارد است ، پدرش نخستین کسی بود که در سقیفه با ابوبکر بیعت نمود، نعمان شاعر و از مخالفان امیر المومنین علی (ع) بشمار می آمد و کسی است که پیراهن خونی عثمان را توسط نائله همسر عثمان به دست آورد و به شام نزد معاویه برد و در جنگ صفین حضور داشت ، او بعد از فضاله بن عبید برای مدتی قاضی دمشق شد و در سال 59ه.ق به امر معاویه حاکم کوفه گردید و در واقعه مسلم بن عقیل(ع) و خبر چینی برخی از اعمال بنی امیه مبنی بر بی کفایتی او از حکومت کوفه عزل و یزید حکومت شهر حمص را به او داد ، که تا پایان حیات دراین مقام باقی ماند ، نعمان بعد از مرگ معاویه بن یزید با عبدالله بن زبیر بیعت نمود اما بعد از کشته شدن ضحاک بن قیس و فرار آل زبیر در مقابل سپاه مروان بن حکم در جنگ مرج راهط، از حمص فرار کرد ، خالد بن خلی کلابی از اهالی حمص که او را تعقیب می نمود ، به او دست یافت و او را کشت و سرش را برای مروان در اواخر سال 64 ه.ق به شام فرستاد .
الطبقات الکبری ج۶ص۵۳
الطبقات ابن خیاط شماره ۵۶۴
التاریخ الکبیر ج۸شماره ۲۲۲۳
مروج الذهب ج۳شماره ۱۶۲۱
الثقات ج۳ص۴۰۹
استیعاب ج۲شماره ۲۶۲۶
اسدالغابه ج۵ ص۲۲
الاصابه ج۳ص۵۲۹
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخاری از ابن ابی نعم نقل می کند:
من در حضور عبدالله بن عمر بودم که مردی درباره نجس یا پاک بودن خون پشه از وی پرسید .او جواب داد:تو از کدام طایفه ای ؟
گفت : از اهالی عراقم
ابن عمر گفت: به این ، نگاه کنید که از من درباره خون پشه می پرسد، در حالی که اینان، پسر رسول خدا (ص) را کشتند! من از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: حسن و حسین دو دسته گل من در دنیایند.
صحیح بخاری ج۵ص۲۲۳۴حدیث ۵۶۴۸
مسند احمد بن حنبل ج۲ص۴۵۲حدیث ۵۹۴۷
https://eitaa.com/Ashuraresearch
برخی از منابع نعمان را مردی بردبار ، اهل عبادت و آرامش طلب دانسته اند ( تاریخ طبری ج ۵ص۳۵۵) و ابن کثیر (متوفای 774ق)آورده است که نعمان از کنار این قضایا می گذشت و به آنها اعتنایی نمی کرد( البدایه و النهایه ج۸ص۱۵۲) ، اینکه نعمان بن بشیر مردی صلح طلب بوده و به دنبال خونریزی نبوده است را شاید به توان با قرائنی ثابت نمود ، اما بنا بر نقل اصفهانی در الاغانی ، نعمان بن بشیر به دلیل شدت کینه ای که از مردم کوفه داشت (به دلیل گرایش و محبت به علی بن ابیطالب ع) ، حاضر نبود حتی به فرمان معاویه بن ابی سفیان ، سهمیه آنها را از بیت المال افزایش دهد( الاغانی ج۱۶ص ۲۹) ، پس چرا در واقعه مسلم بن عقیل(ع) سکوت اختیار کرد و تنها به خطبه ای تهدید آمیز بسنده کرد ؟ آیا این تشخیص او از روحیات درونی او نشات گرفته است ؟ نعمان بن بشیر در حقیقت از نزدیکان و مریدان معاویه بن ابی سفیان بشمار می آمد ، بعید نیست نعمان در این رخداد ، وصیت معاویه را نصب العین خود کرده باشد و نوع رفتار حکومتی خود را در آن برهه با نوع نگاه سیاسی معاویه منطبق کرده باشد ؛معاویه در این وصیت نامه به یزید توصیه می کند که : ((اما حسین بن علی را مردم عراق رها نمی کنند تا به قیام وادارش کنند، اگر بر ضد تو قیام کرد و بر او ظفر یافتی، گذشت کن که خویشاوندی نزدیک دار د و حق بزرگ ))( تاریخ طبری ج۳ص۲۶۰/ اخبارالطوال ص۲۷۳) در نقلی مشابه آمده است : حسین بن علی مردی است کم خطر و امیدوارم خدا او را به وسیله کسانی که پدرش را کشتند و برادرش را بی کس گذاشتند از پیش روی بردارد ، نسبت بزرگ دارد و حق بزرگ و قرابت محمد ، چنان می بینم که مردم عراق او را به قیام وا می دارند ، اگر به او دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم ، گذشت می کنم ( تاریخ طبری ج ۳ص۲۶۰). میزان صداقت معاویه را می توان در سلوک او با امام حسن(ع) و طرح شهادت آن امام همام جستجو نمود ، هر چه بود این گزارش ها همگی حاکی از نوعی مدارا کردن و نادیده گرفتن قیام امام حسین(ع) دارد ، همان رفتاری که از نعمان بن بشیر در کوفه انتظار می رفت ، سیاستی که با روحیات یزید بن معاویه و عبیدالله بن زیاد همخوانی نداشت ، نعمان همین رفتار را در هنگام ورود عبیدالله به کوفه ادامه داد .هنگامی که عبیدالله به صورت ناشناس وارد کوفه شد و مردم گمان کردندکه او امام حسین (ع) است ، وقتی عبیدالله به پشت درب دارالحکومه کوفه رسید ، از بالای دارالحکومه خطاب به عبید الله که گمان می کرد امام حسین (ع)است گفت : تو را به خدا ، از این جا دور شو ، من امانتی را که در اختیار دارم ، به تو تسلیم نمی کنم و نیازی هم به کشتن تو ندارم( الارشاد ج۲ص۴۳) . و در نقل دیگری آمده است که گفته است : ای پسر رسول خدا مرا با تو چکار ؟ چرا از میان شهرها شهر مرا انتخاب کردی؟ از طرف دیگر نیز می توان این احتمال را داد که عدم حرکت جدی از سوی نعمان بن بشیر به این دلیل بوده که دستوری از سمت شام مبنی بر حرکت امام حسین(ع) به دست او نرسیده بود و نعمان مطابق ذوق و سلیقه ای درونی خود و آنچه که از وصیتنامه معاویه درک کرده بود ، اقدام می کرده است ، هرچند در میان منابع از جانب او چنین استنادی و برداشتی از وصیتنامه معاویه تصریح نشده است ، اما احتمالی دور از ذهن نیز دراین واقعه نمی باشد.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابوبکر هذلی می گوید:
حسن بصری آن گاه که حسین (ع) کشته شد، چنان گریست که پهلوهایش تکان می خوردند. سپس گفت: چه خوار است امتی که در آن، پسر پدری حرام زاده، پسر پیامبر امت را بکشد.
انساب الاشراف ج۳ص۴۲۵
عبدالله بن مسلم بعد از گفتگو با نعمان بن بشیر ، از مسجد کوفه خارج شد و برای یزید بن معاویه که هنوز از وخامت اوضاع کوفه بی اطلاع بود نامه نوشت ، گفته شده او نخستین کسی است که از کوفه برای یزید نامه نوشته است ؛ او در نامه خود آورده است :
اما بعد ، به راستی که مسلم بن عقیل ، وارد کوفه شده است و پیروان حسین بن علی با او بیعت کرده اند ، اگر کوفه را می خواهی ، مردی نیرومند به کوفه بفرست که بتواند دستورات تو را اجرا کند و با دشمنانت مانند تو رفتار کند ، به راستی که نعمان بن بشیر ، مردی ناتوان است و یا خود را به ناتوانی می زند ؛ پس از او عماره بن عقبه بن ابی معیط و عمر بن سعد بن ابی وقاص نیز در نامه های جداگانه ای یزید را از اوضاع کوفه آگاه کردند، نامه ها به فاصله دو روز بدست یزید در شام رسید، او سِر جون بن منصور رومی که نامش تعریب شده سرژویس است و غلام معاویه بوده و اینک به خدمت یزید در آمده بوده را احضار کرد و او را از مضمون نامه آگاه نمود و برای حکمرانی کوفه از او مشورت خواست، سرجون که از کدورت و ناراحتی یزید نسبت به عبیدالله بن زیاد آگاهی داشت ، به یزید گفت : اگر معاویه اینک زنده بود ، آیا به نظر او اعتماد می کرد ؟ یزید گفت : آری ، سرجون گفت :اگر معاویه زنده بود، عبیدالله بن زیاد را به حکمرانی کوفه پیشنهاد می داد ، یزید این نظر را پذیرفت و در نامه ای حکومت کوفه و بصره را به عبیدالله بن زیاد سپرد و دستور داد تا در کوفه به دنبال مسلم(ع) بگردد و اگر او را یافت ، بکشد ، نامه توسط مسلم بن عمرو باهلی به بصره فرستاده شد و در آن آمده بود :
اما بعد ، به راستی که طرفداران من از کوفه برایم نوشته اند و خبر داده اند که پسر عقیل در کوفه نیرو جمع می کند تا اتحاد مسلمانان را در هم شکند ، هر گاه نامه ام را خواندی ، حرکت کن تا بر کوفیان وارد شوی ، آنگاه در جستجوی پسر عقیل باش ،مانند جستن دانه های تسبیح، تا بر او دست یابی و او را بکشی یا در بند کنی و یا تبعید نمایی، والسلام.
نامه به بصره رسید و عبید الله بن زیاد بعد از خواندن آن مردم را به مسجد جامع آن شهر دعوت نمودو بر منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند گفت : اما بعد ، بخدا سوگند ، سختی با من قرین نمی شود و رویدادهای پوشالی مرا نمی ترساند ، به راستی که من کیفر دهنده کسی هستم که با من دشمنی ورزد و سم کشنده برای کسی هستم که با من بجنگدو تیر اندازی نیک در برابر کسی هستم که با من به تیر اندازی بپردازد ، ای مردم بصره! به راستی که امیر مومنان ، مرا علاوه بر بصره به حکومت کوفه گمارده است ،من بدان جا می روم و برادرم عثمان بن زیاد بن ابی سفیان را جانشین خود در بصره کرده ام ، بترسید از مخالفت با او و شایعه پراکنی و هیاهو کردن ، سوگند به خدای یگانه ، اگر به من خبر رسد که کسی با او مخالفت کرده ، او را و دوستانش را خواهم کشت و دور را بخاطر نزدیک و بی گناه را به خاطر گناهکار ، کیفر خواهم داد ، من پسر زیادم ، شبیه ترین فرد به او هستم و شباهتم به دایی و پسر عمو مرا از او باز نداشته است ، آن گاه از منبر پایین آمد و بعد از گردن زدن سلیمان فرستاده امام حسین (ع)ومصلوب کردن او آماده حرکت به سوی کوفه شد.
تاریخ طبری ج۵ص۳۵۶/ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵/ الاخبارالطوال ص۲۳۱/ الارشاد ج۲ص۴۲/ الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹/ مروج الذهب ج۳ص۶۶/ تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۱۳
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع گزارش ۵:
1: بلاذری (متوفای 279ق) در میان منابع به محمد بن اشعث کندی از زمره نامه نگاران به یزید بن معاویه اشاره کرده است( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵)
2: دینوری (متوفای 283ق)مسلم بن سعد حضرمی را نخستین کسی می داند که اوضاع کوفه را به یزید گزارش داده است در صورتی که اغلب منابع نام این فرد را عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمی ضبط کرده اند و احتمال اینکه افتادگی نام عبدالله از جانب نسخه برداران باشد دور از ذهن نیست ، چرا که اضافه و افتادگی درامر نسخه برداری امری متداول است( اخبارالطوال ص۲۳۱)
3:ابن اثیر (متوفای 630ق)مسلم بن عمرو باهلی را پدر قتیبه بن مسلم که در دوره مروانیان حاکم ری و خراسان بود دانسته است.( الکامل فی التاریخ ج۲ص۵۳۵)
4-خوارزمی (متوفای 568ق)نامه یزید به عبیدالله بن زیاد را چنین نقل کرده است : از بنده خدا یزید ، امیر مومنان، به عبید الله بن زیاد ، درود بر تو ! اما بعد ، هر ستوده ای روزی نکوهیده می شود و هر نکوهیده ای روزی ستوده، گذشته ها گذشته و تو رشد کرده ای و به منصب هایی ارتقا یافتی ، چنان که شاعر قدیمی گفت :بالا رفتی تا از ابرها بالاتر شدی ، اکنون جایی جز نشیمنگاه خورشید نداری ، از میان همه زمان ها این زمان ، و از میان همه شهر ها شهر تو ، به حسین ، دچار شده و از میان همه کارگزاران ، تو به او دچار گشته ای و در این آزمون ، یا آزاده خواهی بود ، و یا بنده ای که مانند بردگان بندگی می کند ، طرفدارانم از کوفیان ، به من خبر داده اند که مسلم بن عقیل در کوفه نیرو جمع می کند و می خواهد میان مسلمانان اختلاف بیفکند و جمع بسیاری از شیعیان ابوتراب ، دور او جمع شده اند ، هر وقت نامه ام به دستت رسید و آن را خواندی ، حرکت کن تا به کوفه وارد شوی و خاطرم را از آن ناحیه جمع کنی ، چرا که آنجا را به تو سپرده و ضمیمه حکمرانی ات کرده ام، آن گاه مانند مردی خشمگین که به دنبال کسی می گردد که او را به خشم آورده ، در جستجوی مسلم بن عقیل باش وقتی بر او دست یافتی ، از او بیعت بگیر و اگر بیعت نکرد ، او را بکش و بدان که در اجرای آنچه به تو فرمان دادم ، هیچ عذری پذیرفته نیست ، شتاب ، شتاب ! سرعت ، سرعت ! والسلام . ( مقتل الحسین (ع) ج۱ص۱۹۸)
5: ابن سعد (متوفای 230ق)نامه یزید به ابن زیاد را اینگونه نقل می کند : حسین به سمت کوفه می رود ، اگر دو بال داری ، پرواز کن و پیش از حسین در کوفه باش ( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹)
6: دینوری (متوفای283ق)فرازی از سخنرانی عبیدالله بن زیاد را این گونه نقل کرده که : قبیله قاره با رقیب خود که برآن تیر انداخته بود به انصاف رفتار کرد ، ای مردم بصره امیرالمومنان مرا به حکومت بصره و کوفه گماشته است .... ،ابن منظور در لسان العرب ذیل ماده (قور) درباره این ضرب المثل می نویسد : قبیله قاره از فرزندان هور بن خزیمه از کنانه بودندو به آنها از این جهت قاره می گفتند که هنگامی که ابن شداخ می خواست آنها را از بنی کنانه جدا نماید ، با همدیگر اجتماع و هم داستان بودند و از این کار ممانعت کردند ، قبیله قاره به تیر اندازی مشهور بودند ، برخی اهل لغت این ضرب المثل را متعلق به جنگ میان قریش و بکر بن عبد مناه بن کنانه دانسته اند که قاره هم پیمان قریش بود و هنگامی که به بکر بن عبد مناه تیر انداختند و آنها جواب تیر های آنها را دادند این سخن بین عرب مشهور شد .( الاخبار الطوال ص۲۳۲/ لسان العرب ج۱۲ص۲۱۶)
https://eitaa.com/Ashuraresearch