eitaa logo
عاشورا پژوهی
399 دنبال‌کننده
262 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
اختلاف منابع گزارش ۵: 1: بلاذری (متوفای 279ق) در میان منابع به محمد بن اشعث کندی از زمره نامه نگاران به یزید بن معاویه اشاره کرده است( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵) 2: دینوری (متوفای 283ق)مسلم بن سعد حضرمی را نخستین کسی می داند که اوضاع کوفه را به یزید گزارش داده است در صورتی که اغلب منابع نام این فرد را عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمی ضبط کرده اند و احتمال اینکه افتادگی نام عبدالله از جانب نسخه برداران باشد دور از ذهن نیست ، چرا که اضافه و افتادگی درامر نسخه برداری امری متداول است( اخبارالطوال ص۲۳۱) 3:ابن اثیر (متوفای 630ق)مسلم بن عمرو باهلی را پدر قتیبه بن مسلم که در دوره مروانیان حاکم ری و خراسان بود دانسته است.( الکامل فی التاریخ ج۲ص۵۳۵) 4-خوارزمی (متوفای 568ق)نامه یزید به عبیدالله بن زیاد را چنین نقل کرده است : از بنده خدا یزید ، امیر مومنان، به عبید الله بن زیاد ، درود بر تو ! اما بعد ، هر ستوده ای روزی نکوهیده می شود و هر نکوهیده ای روزی ستوده، گذشته ها گذشته و تو رشد کرده ای و به منصب هایی ارتقا یافتی ، چنان که شاعر قدیمی گفت :بالا رفتی تا از ابرها بالاتر شدی ، اکنون جایی جز نشیمنگاه خورشید نداری ، از میان همه زمان ها این زمان ، و از میان همه شهر ها شهر تو ، به حسین ، دچار شده و از میان همه کارگزاران ، تو به او دچار گشته ای و در این آزمون ، یا آزاده خواهی بود ، و یا بنده ای که مانند بردگان بندگی می کند ، طرفدارانم از کوفیان ، به من خبر داده اند که مسلم بن عقیل در کوفه نیرو جمع می کند و می خواهد میان مسلمانان اختلاف بیفکند و جمع بسیاری از شیعیان ابوتراب ، دور او جمع شده اند ، هر وقت نامه ام به دستت رسید و آن را خواندی ، حرکت کن تا به کوفه وارد شوی و خاطرم را از آن ناحیه جمع کنی ، چرا که آنجا را به تو سپرده و ضمیمه حکمرانی ات کرده ام، آن گاه مانند مردی خشمگین که به دنبال کسی می گردد که او را به خشم آورده ، در جستجوی مسلم بن عقیل باش وقتی بر او دست یافتی ، از او بیعت بگیر و اگر بیعت نکرد ، او را بکش و بدان که در اجرای آنچه به تو فرمان دادم ، هیچ عذری پذیرفته نیست ، شتاب ، شتاب ! سرعت ، سرعت ! والسلام . ( مقتل الحسین (ع) ج۱ص۱۹۸) 5: ابن سعد (متوفای 230ق)نامه یزید به ابن زیاد را اینگونه نقل می کند : حسین به سمت کوفه می رود ، اگر دو بال داری ، پرواز کن و پیش از حسین در کوفه باش ( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹) 6: دینوری (متوفای283ق)فرازی از سخنرانی عبیدالله بن زیاد را این گونه نقل کرده که : قبیله قاره با رقیب خود که برآن تیر انداخته بود به انصاف رفتار کرد ، ای مردم بصره امیرالمومنان مرا به حکومت بصره و کوفه گماشته است .... ،ابن منظور در لسان العرب ذیل ماده (قور) درباره این ضرب المثل می نویسد : قبیله قاره از فرزندان هور بن خزیمه از کنانه بودندو به آنها از این جهت قاره می گفتند که هنگامی که ابن شداخ می خواست آنها را از بنی کنانه جدا نماید ، با همدیگر اجتماع و هم داستان بودند و از این کار ممانعت کردند ، قبیله قاره به تیر اندازی مشهور بودند ، برخی اهل لغت این ضرب المثل را متعلق به جنگ میان قریش و بکر بن عبد مناه بن کنانه دانسته اند که قاره هم پیمان قریش بود و هنگامی که به بکر بن عبد مناه تیر انداختند و آنها جواب تیر های آنها را دادند این سخن بین عرب مشهور شد .( الاخبار الطوال ص۲۳۲/ لسان العرب ج۱۲ص۲۱۶) https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبرانی به اسنادش از ابراهیم نخعی از بزرگان تابعان و فقهای کوفه نقل می کند که : اگر از قاتلان حسین بن علی (ع) بودم و آمرزیده می شدم و وارد بهشت می شدم، شرم می کردم که از کنار رسول خدا (ص) عبور کنم و ایشان به صورت من بنگرد. المعجم الکبیر ج۳ص۱۱۲شماره ۲۸۲۹ تهذیب الکمال ج۲۵ص۱۵۴ https://eitaa.com/Ashuraresearch
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠 🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام 🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا 🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی 🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا 🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل 🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین 🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل 🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇 🆔 https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۵: چرا عبیدالله بن زیاد برای کوفه انتخاب شد؟
سوال اساسی که در این جا مطرح می شود این است که عبیدالله بن زیاد از چه ویژگی هایی برخوردار بوده که برای حکمرانی کوفه انتخاب شده است ؟ و چرا ابن زیاد در سخنان خود برای مردم بصره بر شباهتش به زیاد تاکید می نماید ؟ برای یافتن این پرسش باید درنگ کوتاهی در زندگانی عبیدالله بن زیاد نمود؛ ابوحفص عبیدالله سردار مشهور و والی خراسان و عراق در دوره حکومت و سلطنت امویان ، از مادری کنیز به نام مرجانه زاده شد ، که بعد از آن به ازدواج شیرویه ایرانی در آمد و عبیدالله در خانه او پرورش یافت ، از این رو گفته شده که خللی در گفتار ابن زیاد راه یافت و پاره ای از حروف عربی را نمی توانست به درستی ادا کند، مشهور ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و ابن مرجانه نامیده اند، از فعالیت های سیاسی او در اوائل جوانیش آگاهی در دست نیست ، اما به نظر می رسد که در قلمرو پدرش زیاد بن ابیه والی کوفه و بصره ، از امور حکومتی بی بهره نبوده است ، با این همه زیاد به هنگام مرگ سمره بن جندب و عبدالله بن خالد بن اسید، او را به ولایت بصره و کوفه گمارد. اما معاویه در اواخر همان سال عبیدالله بیست و پنج ساله را به حکومت خراسان منصوب نمود ، عبیدالله بن زیاد با عبور از رود جیحون که برای نخستین بار ا ز سوی عربها انجام گرفت توانست م ناطقی چون رامیثن ، نسف و بیکند از شهر های بخارا را تصرف کند و قبج خاتون ملکه ثروتمند بخارا و لشکریان ترک را عقب براند ، اما ولایت او بر خراسان چندان به درازا نکشید و در فاصله سالهای 55تا57 هجری به جای عبدالله بن عمروبن غیلان از سوی معاویه به امارت بصره منصوب شد ، ابن زیاد در زمان حکومت بر بصره در سال 58 هجری با شورش خوارج روبروشد و با خشونت شگفت انگیزی آنان را سرکوب کرد وبسیاری را به قتل رساند( انساب الاشراف ج۴ص۷۵/ تجارب الامم ج۲ص۲۸/ البیان و التبین ج۱ص۷۶/ الطبقات الکبری ج۵ص۱۰۰/ تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۳۶). همین نوع برخورد خشونت آمیز او و بی رحمی هایش در جنگها موجب گردید تا بهترین گزینه برای حاکمیت شهر کوفه از سوی بنی امیه باشد ، اما اینکه چرا عبید الله خود را به زیاد شبیه دانسته به دلیل شدت عمل و خشونت زیاد بن ابیه نسبت به مخالفان بوده است ،زیاد بعد از روی کار آمدن و حاکمیت در کوفه در دوره معاویه در اولین اقدام دست کسا نی را که با او بیعت نکرده بودند و تعداد آنها به هشتاد نفر می رسید قطع نمود ( الکامل فی التاریخ ج۳ص۴۶۲) نقل شده در بصره شب ها بعد از نماز عشا به مدت خواندن سوره بقره و رفتن و رسیدن مردم به منازلشان ، به مردم فرصت رفت و آمد در شهر داده می شد اما اگر بعد از آن افراد حکومتی کسی را در شهر می دیدند ، او را می کشتند ( همان ص ۴۵۰) ابن اعثم نقل می کند : او به طور مدام در پی شیعیان بود و هر کجا آنها را می یافت به قتل می رساند ، به طوری که شمار زیادی را کشت و دست و پای مردم را قطع و چشمانشان را کور می کرد( الفتوح ج۴ص۲۰۳)گفته شده او نخستین کسی است که روی مردم شمشیر کشیده و با تهمت به دستگیری مردم پرداخته و به صرف شک و شبهه ، عقوبت می کرد( تاریخ طبری ج۴ص۱۶۷/ الفتوح ج۴ص۱۷۴)درباره عبد الرحمن بن حسان العنزی از یاران حجر بن عدی آمده است او را نزد معاویه بردند، معاویه از او درباره اعتقادش به امیرالمومنین(ع) پرسید ،عبد الرحمن جواب داد که : بهتر است در این باره از او سوال نشود ، اما معاویه اصرار کرد و اوگفت : گواهی می دهم که او از کسانی بود که خدا را فراوان یاد می کرد ، از امر کنندگان به حق ، اقامه کنندگان به قسط و با گذشت بود ، معاویه سپس از او در باره عثمان پرسید ، او پاسخ داد : او اولین کسی بود که باب ظلم و تعدی را باز کرد و درهای حق رابست ، معاویه بعد از شنیدن این سخنان او را به عراق نزد زیاد فرستاد و گفت او را به بدترین وضع به قتل رساند ، زیاد نیز دستور داد تا او را زنده به گور کردند.( تاریخ طبری ج۴ص۲۰۵/ الاغانی ج۱۷ص ۱۵۱). https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل دوم گزارش ۵: سرجون و نقش او در انتخاب عبیدالله بن زیاد.
سَرجون بن منصور که برخی نامش را تعریب شده سرژیوس دانسته اند ، غلام معاویه بود که تا زمان عبدالملک بن مروان عهده دار دیوان و منصب کتابت بود ، گفته شده بر کیش و آیین مسیحیت بود و در بیرون (باب فرادیس) کلیسایی نیز داشته است و در می گساری ها همنشین یزید به شمار می آمد ، وی پیش از ترجمه و نقل دیوان ها به زبان عربی متصدی دیوان خراج شام بود چرا که دیوان شام به زبان رومی بوده است( احکام السلطانیه ماوردی ص۲۵۳/ مقدمه ابن خلدون ص۳۰۳) سر جون در سال 81 هجری به علت کوتاهی در امری که عبد الملک داده بود از ریاست دیوان معزول شد و سلیمان بن سعد به جای او تکیه زد ، ماوردی علت دیگری برای عزل سرجون نقل می کند ، او می گوید : مردی از کاتبان رومی قصد نوشتن چیزی داشت و چون آب نیافت ، در دوات بول کرد، هنگامی که خبر به عبد الملک رسید او را تادیب کرد و به سلیمان بن سعد دستور داد که دیوان را از رومی به عربی ترجمه کند( احکام السلطانیه ص ۲۵۳) و در زمان خلافت عبد الملک در گذشت ( انساب الاشراف ج۵ص۳۰۱/ الاغانی ج۱۷ص۳۰۱/ تاریخ دمشق ج۲۰ص۱۶۱/ تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸) در میان نقل های مطرح شده دراین واقعه ، تنها یک نقل وجود دارد که سخن از نامه معاویه و انتصاب عبید الله بن زیاد را بر حکمرانی کوفه را مطرح کرده است و آن نقل طبری از عوانه است ، در حالی که نقل های دیگر پیشنهاد حکمرانی عبید الله را از سوی خود سر جون دانسته اند ، از جانب دیگر عوانه بن حکم بن عیاض کلبی ازرواتی بوده که از تابعین زیاد نقل روایت می کرده وکتابی نیز با عنوان ((سیر معاویه و بنی امیه )) دارد و از لحاظ اندیشه ا ی عثمانی بوده است و از جمله راویانی بوده که اخبار و روایاتی را به نفع بنی امیه جعل می کرده است( لسان المیزان ج۴ص۴۴۶شماره ۶۳۷۵)بنابر این بعید نیست که اصل وجود نامه از معاویه جعل و ساختگی باشد ، اما چرا باید چنین نقلی جعلی شود؟ به عبارت دیگر اگر فرض کنیم که عوانه این فراز را {سرجون ، نامه معاویه را که درباره حکومت عبید الله بر کوفه بوده را بیرون آورد و گفت : این نظر معاویه است ، او از دنیا رفت و دستور داد این نامه نوشته شود ( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۶)} جعل کرده باشد ، به چه منظوری و به چه هدفی این کار صورت گرفته است ؟ شاید بتوان مبالغه در اندیشه سیاسی معاویه و زیرکی او را در این مورد جزء علل این جعل دانست ، بنی امیه افتخار می کردند که معاویه توانسته است حاکمیت و خلافت را از بنی هاشم گرفته و آن را در بنی امیه قرار داده است ، معاویه ای که با تدابیر سیاسی خود توانست یک قدرت نسبتا مستحکم را برای چندین سال فراهم نماید و از این راه بنی امیه و دوستداران آنها نیز به مطامع دنیوی خود برسند به خلاف یزید که حکومت سست وغیر عاقلانه او می توانست خلافت بنی امیه را تا ورطه فروپاشی جلو ببرد ؛ انتخاب عبید الله بن زیاد برای شهر کوفه که مرکز اصلی شیعیان اعتقادی و محبی بود ، انتخاب درستی بود چرا نباید این انتخاب و ح سن تدبیر را به معاویه نسبت داد و برای آن اصالتی قائل شد تا اینکه این دیدگاه را به یک مسلمانی که ریشه ای مسیحی دارد منتصب نمود ، ا ز طرف دیگر این احتمال از سوی جاعلان مطرح بوده است که اگر این پیشنهاد ، منتصب از سوی معاویه باشد و در این بین نامه ای نیز وجود داشته باشد ، پذیرش آن از سوی یزید بیشتر ممکن است ، بنابر این جعلی بودن این فراز دور از انتظار نیست . https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خبر شهادت حسین علیه السلام به ربیع بن خثیم رسید،گریست و گفت : آنان ، جوانمردانی را کشتند که رسول خدا (ص) آنها را دوست داشت و با دست خود به آنها غذا می داد و آنها را بر روی پایش می نشاند. مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج۲ص۴۴ ربیع الابرار ج۱ص۷۷۲ تذکره الخواص ص۲۶۸ شرح ابن ابی الحدید ج۷ص۹۳ https://eitaa.com/Ashuraresearch
گزارش ۶: عبیدالله بن زیاد در شهر کوفه
عبید الله بن زیاد از بصره خارج شد در حالی که برادرش عثمان بن زیاد را جانشین خود در شهر بصره کرد و به همراه مسلم بن عمرو باهلی ، شریک بن اعور حارثی و خدمتکاران و خانواده اش از راه بادیه به سمت کوفه حرکت کرد ،در نقل دیگری همراهان او را تا پانصد نفر ذکر کرده اند ، عبید الله بن زیاد قبل از ورود به کوفه عمامه ای سیاه بر سر گذاشت و همانند اهالی حجاز لباس پوشید و صورت خود را نیز پوشاند ، مردم با خبر شدند که امام حسین (ع) به سمت آنان در حرکت است و وارد کوفه شده است ، همگی به استقبال او آمدند و به او سلام می کردند و خوش آمد می گفتند ، اما عبید الله از این همه تمایل و گرایش مردم کوفه به امام حسین (ع)بسیار خشمگین شد اما چیزی به زبان نمی آورد ، نعمان بن بشیر که گمان می کرد امام حسین (ع) وارد کوفه شده و به سمت دارالاماره در حرکت است ، در های دارالاماره را بست تا او نتواند وارد دارالاماره گردد، نعمان بن بشیر از بالای دارالاماره به او گفت : تو را به خدا، از این جا دور شو ، من امانتی را که در اختیار دارم ، به تو تسلیم نمی کنم و نیازی هم به کشتن تو ندارم، عبید الله بن زیاد هنگامی که نزدیک دیوار قصر قرار گرفت، به نعمان گفت :در را باز کن ، پیروز نگردی! در این هنگام مسلم بن عمرو باهلی رو به مردم کوفه کرد و گفت : این امیر عبیدالله بن زیاد است ، بعد از آن مردم متفرق شدند و نعمان درب قصر را باز کرد و عبید الله بن زید وارد دارالاماره گردید. تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵ الارشاد ج۲ص۴۳ اخبارالطوال ۲۳۲ مقاتل الطالبین ص۹۹ https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۶: ۱:طبری در نقلی از عیسی بن یزید کنانی ، عبد الله بن حارث بن نوفل را نیز جزء همراهان عبید الله بن زیاد دانسته است و می آورد : اولین نفر که از این جمعیت جاماند و نتوانست حرکت کند ، شریک بن اعور بود ، گفته شده : او خود را به ناتوانی زد و جاماند و عده ای نیز با او از سفر باز ماندند ، بعد از شریک ، عبد الله بن حارث جاماند ، آنها امیدوار بودند که عبید الله برگردد و به آنها رسیدگی کند و حسین بن علی(ع) زودتر به کوفه برسد، ولی عبیدالله به بازماندگان توجهی نمی کرد و به راه خود ادامه داد تا به قادسیه رسید و غلامش مهران از پا درآمد ، عبیدالله گفت : ای مهران، در این اوضاع و احوال از حرکت ماندی؟ اگر تو را رها کنم تا به قصر برسی ، صد هزار جایزه داری، گفت : نه به خدا ، نمیتوانم ، آنگاه عبیدالله پیاده شد ، تکه پارچه های یمنی را بیرون آورد و عمامه ای یمنی بر سر گذارد ، آن گاه بر اسبش سوار شد و خودش به تنهایی به راه افتاد او از کنار نگهبانان می گذشت و هرکس به وی می نگریست، شک نمی کرد که حسین بن علی علیه السلام است.( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹) 2: طبری از عمار دهنی و او از امام باقر (ع) نقل می کند که عبیدالله بن زیاد به همراه چهره های سرشناس بصره حرکت کرد و با صورت پوشیده وارد کوفه شد. ( تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸/ تهذیب الکمال ج۶ص۴۳۲/ سیر اعلام النبلا ج۳ص۳۰۶) 3: ابن سعد می آورد : عبیدالله بن زیاد بصورت ناشناس وارد بازار شد، بازاری ها و مردم پایین دست که او را دیدند ، شروع کردند در جلوی او دویدن و گمان کردند او حسین (ع) است ، چرا که منتظر او بودند و به عبیدالله می گفتند : ای پسر پیامبر خدا، ستایش خدا را که تو را به ما نشان داد و دست و پایش را می بوسیدند، عبیدالله بن زیاد گفت : چه قدر اینها فاسد شده اند ، عبیدالله بن زیاد به راهش ادامه داد تا اینکه وارد مسجد کوفه شد، دو رکعت نماز خواند و بر منبر رفت و چهره گشود، مردم چون اورا دیدند ، گروه گروه از او کناره گرفتند و پراکنده شدند.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹) 4: بلاذری ، منذر بن جارود عبدی را نیز جزء همراهان عبیدالله بن زیاد از بصره دانسته اند.( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵) 5: مسعودی در نقل خود می آورد : وقتی مردم متوجه شدند مرد ناشناس عبید الله بن زیاد است او را با سنگ زدند ولی او از دستشان گریخت و وارد قصر شد.( مروج الذهب ج۳ص۶۶) 6: ابن اعثم در نقل خود می آورد : عبیدالله بن زیاد چون به نزدیک کوفه سید ، فرود آمد و وقتی شب شد و هوا تاریک گشت ، عمامه ای تیره خواست وآن را بر سر نهاد ، شمشیرش را بر کمر بست ، کمان برداشته و جعبه تیرها را به پشت بست و در دست عصایی گرفت و بر اسب خود سوار شد ، همراهان او نیز سوار شدندو ا ز طریق بادیه وارد کوفه شدو آن شب ، مهتابی بود و مردم انتظار آمدن حسین بن علی (ع)را داشتند ؛ ابن نما و سیدبن طاووس نیزورود ابن زیاد به کوفه را شبانه دانسته اند. ( الفتوح ج۵ص۳۸/ مثیرالاحزان ص۳۰/ الملهوف ص۱۱۴) 7: ابن نما می آورد : عبیدالله بن زیاد از دروازه سمت نجف وارد کوفه گردید ،آنگاه زنی گفت : الله اکبر به پروردگار کعبه سوگند ، این پسر پیامبر خدا است، مردم فریاد می زدند و می گفتند : ما بیش از چهل هزار نفر همراه شماییم ، آنگاه گرد او ازدحام کردند و دم چارپایش را نیز گرفتند ، چرا که گمان داشتند او حسین بن علی (ع) است ، آن گاه عبید الله بن زیاد نقاب از چهره برداشت و گفت من عبیدالله بن زیاد هستم ، مردم چنان از اطراف او دور شدند که برخی لگد مال شدند .( مثیر الاحزان ص ۳۰) 8: در کتاب مطالب السوول آمده است که عبید الله بن زیاد شبانه و از طریق بادیه و در شکل و شمایل حجازی ها وارد کوفه شد.( مطالب السوول ص۷۴) https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاذری گزارش می کند: یزید، سر حسین علیه السلام را برای زنان خاندانش فرستاد. عاتکه دختر او، مادر یزید بن عبدالملک ، سر را گرفت و شستشو داد و روغن مالی و معطر کرد. یزید به او گفت: این چه کاری است ؟! عاتکه در جواب گفت: سر خاک آلود پسر عمویم را برایم فرستادی .مرتب و معطرش کردم. انساب الاشراف ج۳ص۴۱۶ تذکره الخواص ص۲۶۱ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۶: چرا ابن زیاد عمامه سیاه بر سر کرد؟
عبید الله بن زیاد مخفیانه وارد کوفه شد و بنابر گزارش های نقل شده بیرون از کوفه تغییر لباس و عمامه داد و به شکل و شمایل اهالی حجاز در آمد ؛ چرا ابن زیاد عمامه سیاه پوشید ؟و چرا رنگ های دیگر که در آن زمان مرسوم بود را به سر نکرد ؟ در واقع این بحث به تاریخ اجتماعی و نوع پوشش اهل بیت (ع) بازمی گردد، در منابع اسلامی آمده است که رسول خدا (ص) چندین عمامه داشتند ؛ سحاب که که عمامه ای سفید رنگ بوده است ، حرقانیه که عمامه ای بوده که متمایل به سیاهی بوده ، قطریه که پارچه آن را از قطر می آوردند و از پارچه های زیبا به شمار می آمده است، عمامه ای از برد یمانی که به قرمزی متمایل بود و عمامه ای زرد رنگ( الاغانی ج۱ص۲۵۹)اما در نقل های دیگر آمده است که بسیار می شد که رسول خدا (ص) در سفر یا حضر از عمامه مشکی استفاده می کرده است( بحارالانوار ج۱۶ص۲۵۱)و عمروبن حریث نیز نقل کرده است که رسول خدا (ص)را دیدم با عمامه مشکی که گوشه اش را میان شانه هایش آویخته بود( تحفه الاحوذی ج۵ص۳۳۶)این گزارش نشان می دهد که اغلب رسول خدا (ص) از رنگ مشکی برای عمامه استفاده می کرده است همانگونه که احمد بن حنبل نیز نقل کرده است که رسول خدا (ص) روزی با عمامه سیاه خطبه خواند و در فتح مکه هم عمامه سیاه بر سر گذاشته بود( مسند احمد بن حنبل ج۳ص۳۶۳)و همچنین آمده که عمامه امیرالمومنین (ع) در عصر رسول خدا (ص) سیاه بود( المنسوجات و الالبسه العربیه فی العهود الاسلامیه الاولی ص۲۱۳) و رنگ عمامه ی او در جنگ های جمل ( کشف الغمه ج۱ص۲۴۰) و صفین ( بشاره المصطفی ص۱۴۱) نیز به همین رنگ گزارش شده است ؛ اما درباره رنگ عمامه امام حسین(ع) تنها یک نقل وجود دارد و آن اینکه ابن ابی شبیه از ابورزین نقل می کند که حسین بن علی (ع) در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت ، روز جمعه برای ما خطبه خواند( المصنف ج۶شماره ۲۷۹۴ص۴۶) از این نقل ها می توان این نتیجه را گرفت که رسول خدا (ص) در اغلب موارد از عمامه مشکی استفاده می نمودند و بعد از آن حضرت ، امیرالمومنین (ع) نیز از همین رنگ استفاده کرده اند و این شیوه انتخاب رنگ عمامه تا زمان امام حسین(ع) بوده است و در اغلب موارد می توان این استعمال رنگ را برای این حضرات ثابت شده دانست، به همین دلیل ابن زیاد می دانست که از لحاظ پوشش مردم امام حسین(ع) را با این رنگ عمامه می شناسند، از دیگر سو او شبانه و با پوشاندن صورت وارد کوفه شد تا مردم نتوانند در تاریکی شب چهره او را تشخیص دهند. https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل دوم گزارش ۶: ورود مسلحانه به کوفه.
ورود مخفیانه به کوفه و نحوه مسلح شدن او که در نقل ابن اعثم کوفی به آن اشاره شد ، نشان دهنده این معناست که ابن زیاد احتمال خطری را پیش بینی می کرده است ، آن هم در شهر کوفه که گرایشات شیعی چه از نظر اعتقادی و چه از نظر حُبی در آن محسوس بوده است و اینکه بعید به نظر می رسد که ابن زیاد از اوضاع آشفته کوفه و نامه نگاری های کوفیان با امام حسین(ع)آگاه نبوده باشد ،خطاب مسلم بن عمروباهلی ، مردمی را که در کنار مرکب ابن زیاد در حال تبریک و شاد باش بودند به یا ترابیه ، ای گروه شیعه( الفتوح ج۵ص۳۸/ مقتل الحسین (ع) ج۱ص۱۹۹) بیانگر همین نکته است، با این اوصاف بعید به نظر می رسد که ابن زیاد تنها وارد کوفه شده باشد وگروهی مسلح را به عنوان محافظ و همراه با خود همراه نکرده باشد ، بنابر این احتمالا به همراه پانصد نفر از بصره خارج شده است که برخی از آنها جزءشیعیان بوده اند که در مسیر تعلل کرده اند و به راه ادامه ندادند.چراکه بر این باور بودند که شاید امام حسین(ع) زود تر از ابن زیاد به کوفه برسند، این تحلیل آنها معقول به نظر می رسید، چرا که آنها از احوال کوفه و مکه اطلاع کافی و جامعی نداشتند و تنها از نامه نگاری و حضور مسلم بن عقیل (ع) در کوفه خبردار بودند ، با کنار کشیدن این عده از ادامه سفر تا کوفه باید همراهان ابن زیاد تعداد قابل قبولی برای دفاع کردن از او هنگام بروز هر گونه اتفاق در شهر کوفه باشد و به همراه او وارد کوفه شده باشند و ورود تنهایی ابن زیاد به شهر دور از واقع است. https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبری از پیرمردی از نخع نقل می کند که حجاج گفت: هر که گفتاری دارد، برخیزد . عده ای برخاستند و چیزهایی گفتند. سنان بن انس نیز برخاست و گفت: من ،قاتل حسینم. حجاج گفت: چه گرفتاری خوبی! او به منزلش بازگشت و زبانش بند آمد و دیوانه شد. می خورد و جایش را خیس می کرد. تاریخ طبری ج۱۱( المنتخب من ذیل المذیل ) ص۵۲۱ / تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۳۱ طبری از ابوعبدالاعلی زبیدی نقل می کند که : مختار، سنان بن انس را که مدعی کشتن حسین (ع) بود،خواست و دید که او به بصره گریخته است. پس خانه اش را خراب کرد. تاریخ طبری ج۶ص۶۵/ البدایه و النهایه ج۸ص۲۷۲ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل سوم گزارش ۶: مسیر جغرافیایی ورود ابن زیاد به کوفه.
درباره مسیر ورود ابن زیاد به کوفه در میان منابع تنها سه نقل به این مسئله پرداخته اند: اول نقل ابن نما که در آن اشاره ای به دروازه نجف شده است. دوم نقل ابن سعد در الطبقات که در آن این چنین گزارش شده است که ابن زیاد به صورت ناشناس وارد بازار کوفه شد. سوم نقل شافی در مطالب السوول که راه بادیه و صحرا را تقویت کرده بود. در میان این سه نقل، عبید الله بن زیاد با وجود احساس خطری که از جانب کوفیان می کرده است ، می توانست کدام مسیر را انتخاب کرده باشد ؟ برای حل این مسئله باید به موقعیت جغرافیایی دارالاماره کوفه اشاره نمود ، بنابر تحلیل های جغرافیایی که در بخش های آینده به تفصیل پیرامون آن سخن خواهیم گفت، دارالاماره و مسجد کوفه در مرکز شهر وا قع شده بود و درالاماره در جنوب مسجد با اندکی انحراف به سوی مشرق قرار داشته است( جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۶) و دروازه بصره در جنوب و دروازه نجف در غرب کوفه واقع بوده است و بازار در شمال شرقی مسجد و دارالاماره تعیین شده بود ، این احتمال وجود دارد که ابن زیاد از راه بادیه و صحرا از راه مرسوم و متداول بصره به کوفه طی مسیر نکرده باشد و با قدری تغییرخود را از جنوب کوفه به غرب کوفه رسانده است و ازآن طریق به دارالاماره رفته باشد ، به دلیل اینکه مسیر دروازه بصره در جنوب تا مرکزشهر محل حضور خانه های کنده و مذحج بود که گرایشات شیعی داشتند اما مسیر دروازه نجف تا دارالاماره محل قبیله جدیله و کنانه بودکه به قول لویی ماسینیون : این دو قبیله از زمان امارت و فرمانداری سعد بن ابی وقاص در کوفه ت ا پایان روزگار بنی امیه و حامیان امیران قریشی شهر بشمار می آمدند و تعدادشان نسبت به سایر قبایل کمتر بود( همان ص ۱۶)بنابراین حضور قبایلی که هم تعداد اندکی دارند و در صورت خیانت از افراد زیادی برخوردار نیستند و هم اینکه به بنی امیه و حاکمان قریشی آن وفادار بودند می توانست، دغدغه ابن زیاد ر ا مبنی بر بروز خطر احتمالی کمتر نماید.بنابراین رفتن به بازار که در شمال شرقی دارالاماره و مسجد واقع شده است امری نامعقول به نظر می رسد ، زیرا لازمه این احتمال این است که ابن زیاد مسیر خود را به دارالاماره طولانی تر کرده باشد و ظاهرا این تعیین مسیر در تضاد با پنهان کاری دارد که منابع درباره نقشه ی ابن زیاد گزارش کرده اند ، مگر اینکه این احتمال را در مسئله تقویت کنیم که کوفه در آن برهه دارای بازار های متعددی نیز بوده است که قرائن تاریخی این احتمال را تقویت می کند ، چرا که بازار و مغازه های صرافان روبروی مسجد بنی جذیمه در جنوب غربی مسجد قرار داشته است( مساجد الکوفه ص۱۸۷/ جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۲) بنابر این روشن می شود که میان سه قول در مسئله هیچ اختلافی وجود ندارد و به احتمال ابن زیاد از راه بادیه که در جنوب کوفه واقع شده بود خود را با اندکی تغییر مسیر به دروازه نجف رسانید و از آنجا با عبور از بازار صرافان خود را به دارالاماره کوفه رسانده باشد. https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبری ( ۳۱۰ق) و شیخ مفید ( ۴۱۳ق) : خانواده حسین (ع) را بر ابن زیاد ،وارد کردند. زینب خواهر حسین (ع) که در میان آنان به صورت ناشناخته بود و بدترین لباس هایش را بر تن داشت ،وارد شد. ابن زیاد به زینب گفت: خداوند، دل مرا بابت سرکش و نافرمانِ خانواده تو تسکین داد. زینب (س) شیون کرد و گریست و به ابن زیاد فرمود: بزرگان مرا کشتی و خانواده ام را به اسارت به بیابان ها کشاندی و شاخه ام را بریدی و ریشه ام را کندی .اگر این ،تو را تسکین می دهد، پس به آرامش رسیده ای . تاریخ طبری ج۵ص۴۵۷ ارشاد ج۲ص۱۱۵ کشف الغمه ج۲ص۲۷۶ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه بنای حرم در قرن اول ( قسمت اول): جابر بن عبدالله انصاری روز اربعین وارد کربلا شد و بر سر مزار امام (ع) رفت( مصباح المتهجد ص۷۸۷) این ،نشان از آن دارد که قبر ،کاملا مشخص و معین بوده است. چهار سال بعد یعنی در سال ۶۵ق ،توابین به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی ،پیش از رفتن به سوی شام ،از کوفه عازم کربلا شدند و چنان که مردمان در اطراف حجرالاسود ،گرد می آیند، بر سر قبر حسین علیه السلام جمع شده ،سوگواری کردند و انبوهی جمعیت در کنار قبر او، بیش از انبوهی مردم در کنار حجرالاسود بود.( تاریخ طبری ج۵ص۵۹۰) https://eitaa.com/Ashuraresearch
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠 🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام 🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا 🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی 🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا 🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل 🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین 🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل 🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇 🆔 https://eitaa.com/Ashuraresearch
1.52M
پادکست فرهنگ عاشورایی....... قسمت ششم ...... روضه خوانی( قسمت اول). https://eitaa.com/Ashuraresearch
گزارش ۷: سخنرانی عبیدالله بن زیاد و مناطقی که تحت کنترل او قرار گرفت.
عبیدالله بن زیاد بعد از ورود به شهر کوفه ، مردم را به مسجد فراخواند و برروی منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خدا گفت: اما بعد، ای کوفیان ، به راستی که امیر مومنان مرا برشهر و مرزهای شما گمارده است و ثروت ها یتان را میانتان تقسیم کرده و مرا به رعایت انصاف با ستم دیدگان شما و نیکی به افراد مطیع و حرف شنو و سختگیری بر سرکشان واهل تردید تان دستور داده است ، من به فرمان او عمل می کنم و پیمانش را عملی می سازم و برای اهل طاعت و افراد مطیع ، پدری مهربان و تازیانه و شمشیرم برای کسانی خواهد بود که از دستورم سرپیچی و با پیمانم مخالفت کنند که برای آنها زهر کشنده ام ،هر یک از شما مراقب خود باشد و خود را نگه دارد ، این نصیحت، بود نه تهدید . ابن زیاد بر پیش برد اهدافش چاره نداشت مگر آنکه در شهر کوفه از سیاست خشونت و ارعاب استفاده نماید، بنابر این بر سران و بزرگان قبائل و مردم ، بسیار سخت گرفت و به آنان گفت : نام افراد غریبه و کسانی که امیر مومنان به دنبال آنان است و پیروان خوارج و افراد تفرقه افکن را که عقیده به مخالفت و جدایی دارند ، برایم بنویسید ، هر کس نام این افراد را بنویسد ، چیزی بر عهده اش نیست ، ولی اگر ننویسد، باید تضمین کند که در محدوده قبیله او کسی با ما مخالفت نمی ورزد و بر ضد حکومت سرکشی نخواهد داشت و اگر جنین نکند، حکومت نسبت به او تعهدی نخواهد داشت و مال وخونش برای ما حلال است ، هر سر دسته ی قبیله که در محدوده او ، یکی از کسانی یافت شود که مورد پیگرد امیرالمومنان است و او را به ما معرفی نکرده باشد ، بر در خانه اش به چار میخ کشیده می شود و حق نقابت وی ملغا می گردد و به جنگلی در عمان تبعید می شود ، در منابع رفتارها و سیاست های وحشیانه ای برای ابن زیاد ثبت و ضبط شده است ، وی گروهی از کوفیان را گرفت و بدون درنگ کشت، وقتی شنید امام حسین(ع) به سمت کوفه عازم است ، حصین بن نمیر که رئیس شرطه بود را به همراه چهار هزار نفر در قادسیه مستقر گرداند و نیروهای سواره را در محورهای قادسیه به خفان و قادسیه به قطقطانیه و قادسیه تا لعلع قرار داد، عبیدالله نگهبان ها و چراغ هایی را بر راه ها گذارده بود و کسی نمی توانست بدون بازرسی عبور کند و از خروج افراد از کوفه به سمت حجاز ممانعت کند، مگر کسانی که برای حج یا عمره بیرون می رفتند و یا متهم به یاری و دوستی با امام حسین (ع) نباشند ، و همچنین راه های میان واقصه به شام بسته شد، نقل شده هنگامی که امام حسین (ع) به طرف کوفه آمد به برخی از بادیه نشینان برخورد کرد و از آنان از اوضاع راه ها پرسید ، آنها گفتند : به خدا سوگند چیزی نمی دانیم ولی نمی توانیم خارج یا وارد شویم ، در نقلی از عقبه بن ابی عیزار وارد شده است که امام حسین (ع) به آنان فرمود : مرا از مردم پشت سرتان مطلع سازید ، مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از چهارنفری بودند که از کوفه آمده بودند ، گفت : به اشراف مردم ، رشوه های سنگین داده شده و انبان هایشان پر گشته و مورد محبت قرار گرفته اند و بدین وسیله خیرخواهی خالصانه شان خریداری شده بود ، تمام آنان بر ضد شمایند اما دیگر مردم هنوز دل هایشان به شما میل دارد ، ولی شمشیرهایشان فردا ، بر ضد شماست. تاریخ طبری ج۵ص۳۵۸ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۶ مقاتل الطالبین ص۱۰۰ الارشاد ج۲ص۴۴ اخبارالطوال ص۲۳۲ مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۰ الفتوح ج۵ص۳۹ https://eitaa.com/Ashuraresearch