eitaa logo
عاشورا پژوهی
399 دنبال‌کننده
262 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
گزارش ۶: عبیدالله بن زیاد در شهر کوفه
عبید الله بن زیاد از بصره خارج شد در حالی که برادرش عثمان بن زیاد را جانشین خود در شهر بصره کرد و به همراه مسلم بن عمرو باهلی ، شریک بن اعور حارثی و خدمتکاران و خانواده اش از راه بادیه به سمت کوفه حرکت کرد ،در نقل دیگری همراهان او را تا پانصد نفر ذکر کرده اند ، عبید الله بن زیاد قبل از ورود به کوفه عمامه ای سیاه بر سر گذاشت و همانند اهالی حجاز لباس پوشید و صورت خود را نیز پوشاند ، مردم با خبر شدند که امام حسین (ع) به سمت آنان در حرکت است و وارد کوفه شده است ، همگی به استقبال او آمدند و به او سلام می کردند و خوش آمد می گفتند ، اما عبید الله از این همه تمایل و گرایش مردم کوفه به امام حسین (ع)بسیار خشمگین شد اما چیزی به زبان نمی آورد ، نعمان بن بشیر که گمان می کرد امام حسین (ع) وارد کوفه شده و به سمت دارالاماره در حرکت است ، در های دارالاماره را بست تا او نتواند وارد دارالاماره گردد، نعمان بن بشیر از بالای دارالاماره به او گفت : تو را به خدا، از این جا دور شو ، من امانتی را که در اختیار دارم ، به تو تسلیم نمی کنم و نیازی هم به کشتن تو ندارم، عبید الله بن زیاد هنگامی که نزدیک دیوار قصر قرار گرفت، به نعمان گفت :در را باز کن ، پیروز نگردی! در این هنگام مسلم بن عمرو باهلی رو به مردم کوفه کرد و گفت : این امیر عبیدالله بن زیاد است ، بعد از آن مردم متفرق شدند و نعمان درب قصر را باز کرد و عبید الله بن زید وارد دارالاماره گردید. تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵ الارشاد ج۲ص۴۳ اخبارالطوال ۲۳۲ مقاتل الطالبین ص۹۹ https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۶: ۱:طبری در نقلی از عیسی بن یزید کنانی ، عبد الله بن حارث بن نوفل را نیز جزء همراهان عبید الله بن زیاد دانسته است و می آورد : اولین نفر که از این جمعیت جاماند و نتوانست حرکت کند ، شریک بن اعور بود ، گفته شده : او خود را به ناتوانی زد و جاماند و عده ای نیز با او از سفر باز ماندند ، بعد از شریک ، عبد الله بن حارث جاماند ، آنها امیدوار بودند که عبید الله برگردد و به آنها رسیدگی کند و حسین بن علی(ع) زودتر به کوفه برسد، ولی عبیدالله به بازماندگان توجهی نمی کرد و به راه خود ادامه داد تا به قادسیه رسید و غلامش مهران از پا درآمد ، عبیدالله گفت : ای مهران، در این اوضاع و احوال از حرکت ماندی؟ اگر تو را رها کنم تا به قصر برسی ، صد هزار جایزه داری، گفت : نه به خدا ، نمیتوانم ، آنگاه عبیدالله پیاده شد ، تکه پارچه های یمنی را بیرون آورد و عمامه ای یمنی بر سر گذارد ، آن گاه بر اسبش سوار شد و خودش به تنهایی به راه افتاد او از کنار نگهبانان می گذشت و هرکس به وی می نگریست، شک نمی کرد که حسین بن علی علیه السلام است.( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹) 2: طبری از عمار دهنی و او از امام باقر (ع) نقل می کند که عبیدالله بن زیاد به همراه چهره های سرشناس بصره حرکت کرد و با صورت پوشیده وارد کوفه شد. ( تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸/ تهذیب الکمال ج۶ص۴۳۲/ سیر اعلام النبلا ج۳ص۳۰۶) 3: ابن سعد می آورد : عبیدالله بن زیاد بصورت ناشناس وارد بازار شد، بازاری ها و مردم پایین دست که او را دیدند ، شروع کردند در جلوی او دویدن و گمان کردند او حسین (ع) است ، چرا که منتظر او بودند و به عبیدالله می گفتند : ای پسر پیامبر خدا، ستایش خدا را که تو را به ما نشان داد و دست و پایش را می بوسیدند، عبیدالله بن زیاد گفت : چه قدر اینها فاسد شده اند ، عبیدالله بن زیاد به راهش ادامه داد تا اینکه وارد مسجد کوفه شد، دو رکعت نماز خواند و بر منبر رفت و چهره گشود، مردم چون اورا دیدند ، گروه گروه از او کناره گرفتند و پراکنده شدند.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹) 4: بلاذری ، منذر بن جارود عبدی را نیز جزء همراهان عبیدالله بن زیاد از بصره دانسته اند.( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵) 5: مسعودی در نقل خود می آورد : وقتی مردم متوجه شدند مرد ناشناس عبید الله بن زیاد است او را با سنگ زدند ولی او از دستشان گریخت و وارد قصر شد.( مروج الذهب ج۳ص۶۶) 6: ابن اعثم در نقل خود می آورد : عبیدالله بن زیاد چون به نزدیک کوفه سید ، فرود آمد و وقتی شب شد و هوا تاریک گشت ، عمامه ای تیره خواست وآن را بر سر نهاد ، شمشیرش را بر کمر بست ، کمان برداشته و جعبه تیرها را به پشت بست و در دست عصایی گرفت و بر اسب خود سوار شد ، همراهان او نیز سوار شدندو ا ز طریق بادیه وارد کوفه شدو آن شب ، مهتابی بود و مردم انتظار آمدن حسین بن علی (ع)را داشتند ؛ ابن نما و سیدبن طاووس نیزورود ابن زیاد به کوفه را شبانه دانسته اند. ( الفتوح ج۵ص۳۸/ مثیرالاحزان ص۳۰/ الملهوف ص۱۱۴) 7: ابن نما می آورد : عبیدالله بن زیاد از دروازه سمت نجف وارد کوفه گردید ،آنگاه زنی گفت : الله اکبر به پروردگار کعبه سوگند ، این پسر پیامبر خدا است، مردم فریاد می زدند و می گفتند : ما بیش از چهل هزار نفر همراه شماییم ، آنگاه گرد او ازدحام کردند و دم چارپایش را نیز گرفتند ، چرا که گمان داشتند او حسین بن علی (ع) است ، آن گاه عبید الله بن زیاد نقاب از چهره برداشت و گفت من عبیدالله بن زیاد هستم ، مردم چنان از اطراف او دور شدند که برخی لگد مال شدند .( مثیر الاحزان ص ۳۰) 8: در کتاب مطالب السوول آمده است که عبید الله بن زیاد شبانه و از طریق بادیه و در شکل و شمایل حجازی ها وارد کوفه شد.( مطالب السوول ص۷۴) https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاذری گزارش می کند: یزید، سر حسین علیه السلام را برای زنان خاندانش فرستاد. عاتکه دختر او، مادر یزید بن عبدالملک ، سر را گرفت و شستشو داد و روغن مالی و معطر کرد. یزید به او گفت: این چه کاری است ؟! عاتکه در جواب گفت: سر خاک آلود پسر عمویم را برایم فرستادی .مرتب و معطرش کردم. انساب الاشراف ج۳ص۴۱۶ تذکره الخواص ص۲۶۱ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۶: چرا ابن زیاد عمامه سیاه بر سر کرد؟
عبید الله بن زیاد مخفیانه وارد کوفه شد و بنابر گزارش های نقل شده بیرون از کوفه تغییر لباس و عمامه داد و به شکل و شمایل اهالی حجاز در آمد ؛ چرا ابن زیاد عمامه سیاه پوشید ؟و چرا رنگ های دیگر که در آن زمان مرسوم بود را به سر نکرد ؟ در واقع این بحث به تاریخ اجتماعی و نوع پوشش اهل بیت (ع) بازمی گردد، در منابع اسلامی آمده است که رسول خدا (ص) چندین عمامه داشتند ؛ سحاب که که عمامه ای سفید رنگ بوده است ، حرقانیه که عمامه ای بوده که متمایل به سیاهی بوده ، قطریه که پارچه آن را از قطر می آوردند و از پارچه های زیبا به شمار می آمده است، عمامه ای از برد یمانی که به قرمزی متمایل بود و عمامه ای زرد رنگ( الاغانی ج۱ص۲۵۹)اما در نقل های دیگر آمده است که بسیار می شد که رسول خدا (ص) در سفر یا حضر از عمامه مشکی استفاده می کرده است( بحارالانوار ج۱۶ص۲۵۱)و عمروبن حریث نیز نقل کرده است که رسول خدا (ص)را دیدم با عمامه مشکی که گوشه اش را میان شانه هایش آویخته بود( تحفه الاحوذی ج۵ص۳۳۶)این گزارش نشان می دهد که اغلب رسول خدا (ص) از رنگ مشکی برای عمامه استفاده می کرده است همانگونه که احمد بن حنبل نیز نقل کرده است که رسول خدا (ص) روزی با عمامه سیاه خطبه خواند و در فتح مکه هم عمامه سیاه بر سر گذاشته بود( مسند احمد بن حنبل ج۳ص۳۶۳)و همچنین آمده که عمامه امیرالمومنین (ع) در عصر رسول خدا (ص) سیاه بود( المنسوجات و الالبسه العربیه فی العهود الاسلامیه الاولی ص۲۱۳) و رنگ عمامه ی او در جنگ های جمل ( کشف الغمه ج۱ص۲۴۰) و صفین ( بشاره المصطفی ص۱۴۱) نیز به همین رنگ گزارش شده است ؛ اما درباره رنگ عمامه امام حسین(ع) تنها یک نقل وجود دارد و آن اینکه ابن ابی شبیه از ابورزین نقل می کند که حسین بن علی (ع) در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت ، روز جمعه برای ما خطبه خواند( المصنف ج۶شماره ۲۷۹۴ص۴۶) از این نقل ها می توان این نتیجه را گرفت که رسول خدا (ص) در اغلب موارد از عمامه مشکی استفاده می نمودند و بعد از آن حضرت ، امیرالمومنین (ع) نیز از همین رنگ استفاده کرده اند و این شیوه انتخاب رنگ عمامه تا زمان امام حسین(ع) بوده است و در اغلب موارد می توان این استعمال رنگ را برای این حضرات ثابت شده دانست، به همین دلیل ابن زیاد می دانست که از لحاظ پوشش مردم امام حسین(ع) را با این رنگ عمامه می شناسند، از دیگر سو او شبانه و با پوشاندن صورت وارد کوفه شد تا مردم نتوانند در تاریکی شب چهره او را تشخیص دهند. https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل دوم گزارش ۶: ورود مسلحانه به کوفه.
ورود مخفیانه به کوفه و نحوه مسلح شدن او که در نقل ابن اعثم کوفی به آن اشاره شد ، نشان دهنده این معناست که ابن زیاد احتمال خطری را پیش بینی می کرده است ، آن هم در شهر کوفه که گرایشات شیعی چه از نظر اعتقادی و چه از نظر حُبی در آن محسوس بوده است و اینکه بعید به نظر می رسد که ابن زیاد از اوضاع آشفته کوفه و نامه نگاری های کوفیان با امام حسین(ع)آگاه نبوده باشد ،خطاب مسلم بن عمروباهلی ، مردمی را که در کنار مرکب ابن زیاد در حال تبریک و شاد باش بودند به یا ترابیه ، ای گروه شیعه( الفتوح ج۵ص۳۸/ مقتل الحسین (ع) ج۱ص۱۹۹) بیانگر همین نکته است، با این اوصاف بعید به نظر می رسد که ابن زیاد تنها وارد کوفه شده باشد وگروهی مسلح را به عنوان محافظ و همراه با خود همراه نکرده باشد ، بنابر این احتمالا به همراه پانصد نفر از بصره خارج شده است که برخی از آنها جزءشیعیان بوده اند که در مسیر تعلل کرده اند و به راه ادامه ندادند.چراکه بر این باور بودند که شاید امام حسین(ع) زود تر از ابن زیاد به کوفه برسند، این تحلیل آنها معقول به نظر می رسید، چرا که آنها از احوال کوفه و مکه اطلاع کافی و جامعی نداشتند و تنها از نامه نگاری و حضور مسلم بن عقیل (ع) در کوفه خبردار بودند ، با کنار کشیدن این عده از ادامه سفر تا کوفه باید همراهان ابن زیاد تعداد قابل قبولی برای دفاع کردن از او هنگام بروز هر گونه اتفاق در شهر کوفه باشد و به همراه او وارد کوفه شده باشند و ورود تنهایی ابن زیاد به شهر دور از واقع است. https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبری از پیرمردی از نخع نقل می کند که حجاج گفت: هر که گفتاری دارد، برخیزد . عده ای برخاستند و چیزهایی گفتند. سنان بن انس نیز برخاست و گفت: من ،قاتل حسینم. حجاج گفت: چه گرفتاری خوبی! او به منزلش بازگشت و زبانش بند آمد و دیوانه شد. می خورد و جایش را خیس می کرد. تاریخ طبری ج۱۱( المنتخب من ذیل المذیل ) ص۵۲۱ / تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۳۱ طبری از ابوعبدالاعلی زبیدی نقل می کند که : مختار، سنان بن انس را که مدعی کشتن حسین (ع) بود،خواست و دید که او به بصره گریخته است. پس خانه اش را خراب کرد. تاریخ طبری ج۶ص۶۵/ البدایه و النهایه ج۸ص۲۷۲ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل سوم گزارش ۶: مسیر جغرافیایی ورود ابن زیاد به کوفه.
درباره مسیر ورود ابن زیاد به کوفه در میان منابع تنها سه نقل به این مسئله پرداخته اند: اول نقل ابن نما که در آن اشاره ای به دروازه نجف شده است. دوم نقل ابن سعد در الطبقات که در آن این چنین گزارش شده است که ابن زیاد به صورت ناشناس وارد بازار کوفه شد. سوم نقل شافی در مطالب السوول که راه بادیه و صحرا را تقویت کرده بود. در میان این سه نقل، عبید الله بن زیاد با وجود احساس خطری که از جانب کوفیان می کرده است ، می توانست کدام مسیر را انتخاب کرده باشد ؟ برای حل این مسئله باید به موقعیت جغرافیایی دارالاماره کوفه اشاره نمود ، بنابر تحلیل های جغرافیایی که در بخش های آینده به تفصیل پیرامون آن سخن خواهیم گفت، دارالاماره و مسجد کوفه در مرکز شهر وا قع شده بود و درالاماره در جنوب مسجد با اندکی انحراف به سوی مشرق قرار داشته است( جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۶) و دروازه بصره در جنوب و دروازه نجف در غرب کوفه واقع بوده است و بازار در شمال شرقی مسجد و دارالاماره تعیین شده بود ، این احتمال وجود دارد که ابن زیاد از راه بادیه و صحرا از راه مرسوم و متداول بصره به کوفه طی مسیر نکرده باشد و با قدری تغییرخود را از جنوب کوفه به غرب کوفه رسانده است و ازآن طریق به دارالاماره رفته باشد ، به دلیل اینکه مسیر دروازه بصره در جنوب تا مرکزشهر محل حضور خانه های کنده و مذحج بود که گرایشات شیعی داشتند اما مسیر دروازه نجف تا دارالاماره محل قبیله جدیله و کنانه بودکه به قول لویی ماسینیون : این دو قبیله از زمان امارت و فرمانداری سعد بن ابی وقاص در کوفه ت ا پایان روزگار بنی امیه و حامیان امیران قریشی شهر بشمار می آمدند و تعدادشان نسبت به سایر قبایل کمتر بود( همان ص ۱۶)بنابراین حضور قبایلی که هم تعداد اندکی دارند و در صورت خیانت از افراد زیادی برخوردار نیستند و هم اینکه به بنی امیه و حاکمان قریشی آن وفادار بودند می توانست، دغدغه ابن زیاد ر ا مبنی بر بروز خطر احتمالی کمتر نماید.بنابراین رفتن به بازار که در شمال شرقی دارالاماره و مسجد واقع شده است امری نامعقول به نظر می رسد ، زیرا لازمه این احتمال این است که ابن زیاد مسیر خود را به دارالاماره طولانی تر کرده باشد و ظاهرا این تعیین مسیر در تضاد با پنهان کاری دارد که منابع درباره نقشه ی ابن زیاد گزارش کرده اند ، مگر اینکه این احتمال را در مسئله تقویت کنیم که کوفه در آن برهه دارای بازار های متعددی نیز بوده است که قرائن تاریخی این احتمال را تقویت می کند ، چرا که بازار و مغازه های صرافان روبروی مسجد بنی جذیمه در جنوب غربی مسجد قرار داشته است( مساجد الکوفه ص۱۸۷/ جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۲) بنابر این روشن می شود که میان سه قول در مسئله هیچ اختلافی وجود ندارد و به احتمال ابن زیاد از راه بادیه که در جنوب کوفه واقع شده بود خود را با اندکی تغییر مسیر به دروازه نجف رسانید و از آنجا با عبور از بازار صرافان خود را به دارالاماره کوفه رسانده باشد. https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبری ( ۳۱۰ق) و شیخ مفید ( ۴۱۳ق) : خانواده حسین (ع) را بر ابن زیاد ،وارد کردند. زینب خواهر حسین (ع) که در میان آنان به صورت ناشناخته بود و بدترین لباس هایش را بر تن داشت ،وارد شد. ابن زیاد به زینب گفت: خداوند، دل مرا بابت سرکش و نافرمانِ خانواده تو تسکین داد. زینب (س) شیون کرد و گریست و به ابن زیاد فرمود: بزرگان مرا کشتی و خانواده ام را به اسارت به بیابان ها کشاندی و شاخه ام را بریدی و ریشه ام را کندی .اگر این ،تو را تسکین می دهد، پس به آرامش رسیده ای . تاریخ طبری ج۵ص۴۵۷ ارشاد ج۲ص۱۱۵ کشف الغمه ج۲ص۲۷۶ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه بنای حرم در قرن اول ( قسمت اول): جابر بن عبدالله انصاری روز اربعین وارد کربلا شد و بر سر مزار امام (ع) رفت( مصباح المتهجد ص۷۸۷) این ،نشان از آن دارد که قبر ،کاملا مشخص و معین بوده است. چهار سال بعد یعنی در سال ۶۵ق ،توابین به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی ،پیش از رفتن به سوی شام ،از کوفه عازم کربلا شدند و چنان که مردمان در اطراف حجرالاسود ،گرد می آیند، بر سر قبر حسین علیه السلام جمع شده ،سوگواری کردند و انبوهی جمعیت در کنار قبر او، بیش از انبوهی مردم در کنار حجرالاسود بود.( تاریخ طبری ج۵ص۵۹۰) https://eitaa.com/Ashuraresearch
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠 🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام 🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا 🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی 🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا 🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل 🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین 🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل 🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇 🆔 https://eitaa.com/Ashuraresearch
1.52M
پادکست فرهنگ عاشورایی....... قسمت ششم ...... روضه خوانی( قسمت اول). https://eitaa.com/Ashuraresearch
گزارش ۷: سخنرانی عبیدالله بن زیاد و مناطقی که تحت کنترل او قرار گرفت.
عبیدالله بن زیاد بعد از ورود به شهر کوفه ، مردم را به مسجد فراخواند و برروی منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خدا گفت: اما بعد، ای کوفیان ، به راستی که امیر مومنان مرا برشهر و مرزهای شما گمارده است و ثروت ها یتان را میانتان تقسیم کرده و مرا به رعایت انصاف با ستم دیدگان شما و نیکی به افراد مطیع و حرف شنو و سختگیری بر سرکشان واهل تردید تان دستور داده است ، من به فرمان او عمل می کنم و پیمانش را عملی می سازم و برای اهل طاعت و افراد مطیع ، پدری مهربان و تازیانه و شمشیرم برای کسانی خواهد بود که از دستورم سرپیچی و با پیمانم مخالفت کنند که برای آنها زهر کشنده ام ،هر یک از شما مراقب خود باشد و خود را نگه دارد ، این نصیحت، بود نه تهدید . ابن زیاد بر پیش برد اهدافش چاره نداشت مگر آنکه در شهر کوفه از سیاست خشونت و ارعاب استفاده نماید، بنابر این بر سران و بزرگان قبائل و مردم ، بسیار سخت گرفت و به آنان گفت : نام افراد غریبه و کسانی که امیر مومنان به دنبال آنان است و پیروان خوارج و افراد تفرقه افکن را که عقیده به مخالفت و جدایی دارند ، برایم بنویسید ، هر کس نام این افراد را بنویسد ، چیزی بر عهده اش نیست ، ولی اگر ننویسد، باید تضمین کند که در محدوده قبیله او کسی با ما مخالفت نمی ورزد و بر ضد حکومت سرکشی نخواهد داشت و اگر جنین نکند، حکومت نسبت به او تعهدی نخواهد داشت و مال وخونش برای ما حلال است ، هر سر دسته ی قبیله که در محدوده او ، یکی از کسانی یافت شود که مورد پیگرد امیرالمومنان است و او را به ما معرفی نکرده باشد ، بر در خانه اش به چار میخ کشیده می شود و حق نقابت وی ملغا می گردد و به جنگلی در عمان تبعید می شود ، در منابع رفتارها و سیاست های وحشیانه ای برای ابن زیاد ثبت و ضبط شده است ، وی گروهی از کوفیان را گرفت و بدون درنگ کشت، وقتی شنید امام حسین(ع) به سمت کوفه عازم است ، حصین بن نمیر که رئیس شرطه بود را به همراه چهار هزار نفر در قادسیه مستقر گرداند و نیروهای سواره را در محورهای قادسیه به خفان و قادسیه به قطقطانیه و قادسیه تا لعلع قرار داد، عبیدالله نگهبان ها و چراغ هایی را بر راه ها گذارده بود و کسی نمی توانست بدون بازرسی عبور کند و از خروج افراد از کوفه به سمت حجاز ممانعت کند، مگر کسانی که برای حج یا عمره بیرون می رفتند و یا متهم به یاری و دوستی با امام حسین (ع) نباشند ، و همچنین راه های میان واقصه به شام بسته شد، نقل شده هنگامی که امام حسین (ع) به طرف کوفه آمد به برخی از بادیه نشینان برخورد کرد و از آنان از اوضاع راه ها پرسید ، آنها گفتند : به خدا سوگند چیزی نمی دانیم ولی نمی توانیم خارج یا وارد شویم ، در نقلی از عقبه بن ابی عیزار وارد شده است که امام حسین (ع) به آنان فرمود : مرا از مردم پشت سرتان مطلع سازید ، مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از چهارنفری بودند که از کوفه آمده بودند ، گفت : به اشراف مردم ، رشوه های سنگین داده شده و انبان هایشان پر گشته و مورد محبت قرار گرفته اند و بدین وسیله خیرخواهی خالصانه شان خریداری شده بود ، تمام آنان بر ضد شمایند اما دیگر مردم هنوز دل هایشان به شما میل دارد ، ولی شمشیرهایشان فردا ، بر ضد شماست. تاریخ طبری ج۵ص۳۵۸ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۶ مقاتل الطالبین ص۱۰۰ الارشاد ج۲ص۴۴ اخبارالطوال ص۲۳۲ مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۰ الفتوح ج۵ص۳۹ https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۷: 1: دینوری در اخبار الطوال نقل می کند که بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه ، نعمان به سوی وطن خود شام حرکت کرد. ( اخبارالطوال ص۲۳۲) 2: ابن اعثم کوفی نقل کرده است : ابن زیاد مردم را برای اجتماع در مسجد و نماز فراخواند و هنگامی که از قصر بیرون آمد در حالی که شمشیر بر کمر و عمامه بر سر داشت و بالای منبر رفت ، او روز دوم نیز از قصر بیرون آمد و مردم را به مسجد فراخواند ، وقتی مردم اجتماع کردند ، با شکل و شمایلی غیر از روز گذشته نزد مردم آمد و بر منبر رفت و خدا را حمد کرد و او را سپاس گذارد ، آن گاه گفت اما بعد ، به راستی که این کارها جز با قاطعیت بدون خشونت و نرمی بدون سستی سامان نمی گیرد ، من بی گ ناه را به خاطر گناهکار و حاضر را به خاطر غایب و دوست را به خاطر دوست ، کیفر خواهم کرد ، آن گاه مردی کوفی به نام اسد بن عبدالله مری برخواست و گفت : ای امیر خداوند می فرماید : گناه کسی را کسی دیگر، بر گردن نمی گیرد ، همانا آدمی را به تلاش ، شمشیر را به برندگی و اسب را به دوندگی می شناسند ، وظیفه تو سخن گفتن است و وظیفه ما شنیدن است ، در حق ما بدی را پیش از خوبی ، عرضه مدار. ( الفتوح ج۵ص۳۹) 3: ابن نما در مثیر الاحزان در ادامه آن چه که در دیگر منابع آمده است ، آورده است : سخنم را به این مرد هاشمی برسانید تا از خشم من پروا کند ، آن گاه از منبر پایین آمد ، منظور او از هاشمی مسلم بن عقیل بود. ( مثیرالاحزان ص۳۰)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن سعد ( متوفای ۲۳۰ق) از مالک بن اسماعیل نهدی نقل می کند: ابوعثمان نهدی، از ساکنان کوفه بود، ولی بنی نهد در کوفه ،خانه ای نداشتند .هنگامی که حسین بن علی (ع) کشته شد، او از کوفه به بصره رفت و گفت: من در شهری که در آن ،پسر دختر رسول خدا (ص) کشته شد، اقامت نمیکنم. الطبقات الکبری ج۷ص۹۸ الثقات ابن حبان ج۵ص۷۵ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه بنای حرم در قرن اول (قسمت دوم): به روایت خوارزمی ،مختار اندکی پیش از قیامش در کوفه زمانی که از مکه به کوفه می آمد ،ابتدا به قادسیه و از آن جا به کربلا بر سر قبر امام حسین (ع) رفت و آن را زیارت کرد. وی ،خطاب به امام (ع) گفت: لباسم را از تنم در نخواهم آورد، مگر آن که از کسی که تو را کشت و با تو جنگید، انتقام بگیرم ،یا آن که کشته گردم و آن گاه با قبر وداع کرد( مقتل خوارزمی ج ۲ص۲۳۸). در گزارش دیگری نیز مصعب بن زبیر در سال ۷۱ق یا ۷۲ق پیش از جنگ با عبدالملک بن مروان بر سر مزار امام حسین (ع) حاضر شده و آمده است که وقتی به حرم رسید وارد شد و کنار قبر حسین (ع) ایستاد ( الاصول السته عشر ص۱۲۳) از این عبارت برداشت می شود که قبر امام (ع) دست کم دارای سایبانی بوده است . https://eitaa.com/Ashuraresearch
2.11M
پادکست فرهنگ عاشورایی ....قسمت ششم ...روضه خوانی (قسمت دوم)..... https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول از گزارش ۷: نقش خوارج در تحولات کوفه
خوارج به عنوان فرقه ای که خاستگاه آغازین آن ها به دوران خلافت امیرالمومنین(ع) و رخداد صفین و پذیرش حکمیت از جانب آن امام باز می گردد ، از جمله گروه های اثر گذار در برهه هایی از تاریخ اسلام به شمار می آیند ، برخی پیدایش خوارج را به عبدالله بن سبا و مبانی فکری او باز می گرداند، و در تعلیل این نظریه به وجود اندیشه ی مبارزه با خلفا و حکم به کفر آنها در میان آراء او اشاره کرده اند( ادب المعتزله ص۲۷) اما ولهوزن با مناقشه در این ادعا می نویسد : خوارج ، دشمنان شیعه ِ مسلک خویش را در کوفه با صفت سبایی تحقیر و مذمت می کردند بنابراین نمی توان خاستگاه خوارج را عبدالله بن سبا دانست( تاریخ سیاسی صدر اسلام ص۳۸)هر چه بود آنان توانستند به سرعت بر ای خودچارچوب نظری و تئوری سیاسی ترسیم نمایند ، در اندیشه خوارج مقوله ی تکفیر از ارزش زیادی برخوردار است ،آنان بر این عقیده بودند که مرتکب گناهان کبیره از زمره ی کافران است و قیام بر ضد حکمران گناهکار نیز واجب می باشد ، بعدها فرقه ی نجرات که متشکل از پیروان نجد بن عامر ب ودند ، کفر را بر دونوع تقسیم کر دند ، کفر دین و کفر نعمت ، اگر مرتکب گناه کبیره به اصول عقیده خوارج ایمان داشته باشد ، تنها کافر نعمت است و در غیر از این صورت کافر از دین به حساب می آید( الفرق بین الفرق ص۷۳)از دیگر عقاید مهم خوارج می توان به مسئله خلافت اشاره نمود ، آنان بر این عقیده بودند که خلافت تنها از رهگذر انتخاب مردم مشخص می گردد و تعیین وانتصاب در این امر باطل است و قریشی بودن خلیفه نیز ملاک نیست ؛ پیشینه ی پرداختن به آموزه های خوارج به کتاب الکامل ابوالعباس محمد بن یزید مبرد(متوفای 285ق)باز می گردد ، که در این کتاب اشعار و خطبه های ادبی خوارج به خوبی منعکس شده است ، در دوره معاصر نیز کارهای خوبی درباره خوارج انجام شده که به برخی اشاره می شود : 1: الخوارج فی العصر الاموی ، نش اتهم ، تاریخهم ، عقائدهم ، ادبهم نوشته نایف معروف 2:الاباضیه ، عقیده و مذهباه نوشته صابر طعیمه 3:الاباضیه بالجدید فی العصور الاسلامیه نوشته صالح باجیه 4: خلفیات ، نشاه الحرکه الاباضیه نگاشته محمد عوض از نظر تعداد فرق خوارج ، گروه های خوارج را تا بیست مورد شمرده اند ، اما ظاهرا هشت مورد از آنها قطعی است و ما بقی تلفیقی از این بیست گروه در همدیگر است که با این احتساب این هشت گروه عبارتند از : اباضیه ، صفریه ، محکمه ، ازارقه ، عمریه ، نجدیه ، حمزیه ، صلدیه است( التنبیه و الرد ص۴۷) در حال حاضر خوارج در اندیشه اباضیه عمان و شمال آفریقا هنوز باقی مانده است ، شاید با بررسی زندگانی برخی از سران سپاه یزید در واقعه عاشورا به توان به ردپای آنها در این رویداد پی برد ، افرادی چون شمر بن ذی الجوشن ، شب ث بن ربعی و فرزندان اشعث بن قیس که از معروف ترین خوارج به حساب می آمدند ، یا در نقلی که منبع و ماخذ آن بدرستی معلوم نیست نقل شده است که زنی از طائفه بکر بن وائل بعد از شهادت امام حسین (ع) وحمله به خیام آن حضرت ، با شعار لاحکم الا الله به سمت خیام حسینی حمله ور شدند( ملهوف ص۷۷)آیا می توان با کمک این دو گزاره ،حضور خوارج را در واقعه عاشورا ثابت دانست؟ با نگاه به تاریخ جنبش خوارج پیش از واقعه عاشورا ، شاید بتوان حضور خوارج و اندیشه های آنها را در این واقعه به صفر تقلیل داد ، خوارج در جنگ نهروان (سال 38ق) قریب به پنج هزار کشته دادند( وقعه صفین ص۵۵۸)و برخی شمار جان دادگان آنها را به چهار هزار نفر ضبط کرده اند( الفتوح ج۴ص۱۳۲)که تنها نه نفر از آنها جان سالم به در بردند ، دو نفر از آنان به سجستان رفتند و دو تن به عمان ، دو تن در یمن ساکن شدند و دو نفر در سرزمین جزیره ، نفر نهم نیز در تل مورون در یمن اقامت کرد و خوارج این مناطق همگی پیروان این نه تن هستند( الملل و النحل ج۱ص۱۱۷)و فاصله نبرد نهروان تا شهادت امیرالمومنین(ع) توسط یکی از خوارج ، یکسال و پنج ماه و پنج روز بوده است( معجم الادباءج۵ص۲۶۴)بعد از نهروان خوارج ساکت ننشستند و در گروه های کوچک دست به تحرک هایی علیه خلافت امیر المومنین (ع) زدند که حضرت با فرستادن گروههای کوچک آنها را از بین می برد ، بنابر این ضبط برخی مورخان، خوارج علاوه بر منطقه نخلیه ، در ابغا، ما سیذان ، جرجرایا ، مدائن و اطراف کوفه نیز دست به تحرک می زدند(الکامل فی التاریخ ج۳ص۳۷۲)که در جنگی میان عبدالله بن عباس با خوارج در نخلیه تمامی آنها را ریشه کن نمود که تنها پنج نفر توانستند جان سالم به در ببرند ( قضایا فی التاریخ الاسلامی ص۸۱)خوارج در برهه هایی نزدیک بود به تمامی ریشه کن شوند ،اما باز این اندیشه در مناطقی رشد نمود و می توانست برای خود یارانی را فراهم نماید، به گفته مهلب بن ابن صفره : به خدا سوگند ، مردمی همانند خوارج ندیدم ، هرچه از آنان کم می شود ، دوباره به آنها افزوده می شود( شرح نهج البلاغه ج۴ص۱۹۹) ......
خوارج با این حال تا سال 43ق و در دوران خلافت معاویه دست به حرکت جدی نزدند ، در این سال مستورد بن علقمه در دوره حکومت مغیره بر کوفه دست به شورش زدند،که مغیره توانست با کمک شیعیان که از دشمنان سرسخت خوارج به حساب می آمدند ،آنها را تا بصره تعقیب کند، در بصره نیز شریک بن اعور که از شیعیان بشمار می آمد با سه هزار نفر به تعقیب آنها پرداخت و آنان را تا ساباط مدائن عقب راند و در یک جنگ سخت تقریبا تمام خوارج را کشت( تاریخ طبری ج۵ص۱۸۸)این حرکت برای خوارج گران تمام شد و دیگر نتوانستند حرکت جدی در سرزمین های اسلامی نمایند ، تا اینکه در سال 58ق این بار با حیان بن ظبیان بیعت کرده و بر فرماندار کوفه ، عبدالرحمن بن ام الحکم شوریدند که این حرکت نیز در ربیع الاول سال59 ق خاموش شد و تمامی شرکت کنندگان در آنها کشته شدند( همان ص ۳۰۹)آغاز حرکت امام حسین(ع)در سال 60ق و اوج گیری آن در محرم سال 61ق ظاهرا دیگر رمقی برای خوارج باقی نگذاشته بود که بتوانند در این حرکت نقش آفرینی کنند ، هر چند اگر هم چنین قدرتی داشتند ، هیچگاه در صفوف شیعیان و بنی هاشم قرار نمی گرفتند و حاضر نبودند با کسانی هم رزم شوند که در نهروان آنان را قلع و قمع کرده اند، از دیگر سو شاید حضور تعدادی از خوارج برای مطامع دنیوی در سپاه یزید بن معاویه دور از انتظار نباشد ، اما نمی توان آن را به تمامی خوارج سرایت داد، مظافا بر اینکه بر شمردن سران لشکر یزید به عنوان خوارج شاید دور از وقایع تاریخی باشد ، زیرا اینان متمایل به معاویه و بنی امیه بودند و اساسا با امیرالمومنین(ع) و بنی هاشم عناد و دشمنی داشتند ، هرچند حضور شمر در واقعه صفین تنها به دلیل مبانی و نگاه دینی و اندیشه عامه بوده که اطاعت از خلیفه را واجب می دانستند، نه اینکه معتقد به امامت آن حضرت به معنای مصطلح شیعه باشند ، بنابر این در واقعه حکمیت دیگر جایگاه خلافتی برای امیرالمومنین(ع) قائل نبودند و خلیفه چهارم را معاویه می پنداشتند . https://eitaa.com/Ashuraresearch