eitaa logo
آشپزخانه مقاومت
392 دنبال‌کننده
288 عکس
65 ویدیو
0 فایل
آشپزخانه مقاومت،اتاق پشتیبانی جنگ که توسط زنان بر پا شده است. این پویش ذیل کارگروه امهات القدسommahatalqods@در بله هست کانال پیام رسان در بله http/ble.ir/ashpazkhane_moqavemat راه ارتباطی @ma_rezaii @gomnamm2121
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای مقاومت رفتیم سمت امامزاده صالح ماشین تا خرخره پر از وسیله و دیگ بود بچه ها تصمیم گرفتند با مترو خودشون برسونند ماهم راه افتادیم ساعت ۱۹:۳۰ بعد یک ترافیک خسته کننده رسیدیم اما دوستان که داشتند با مترو می اومدند هنوز نرسیده بودن تو صف پارکینگ بودیم که پیاده شدم تا یک پیش قراولی داشته باشم تا دوستان برسند اولین مواجهه ام صف های طولانی بازرسی خانم ها بود که تا چندین متر خارج از درب های حرم ادامه داشت ماشین های به صف شده نوپو و نیروانتظامی در کسری از ثانیه کلی فکر و خیال به ذهنم اومد خدایا این آش دیگ هارو چیکار کنیم؟ اونایی که میگفتن امامزاده صالح نریم جوابشون چی بدم؟ مهمانی دعوتیم و درخواست آش داشتند اونجارو چیکار کنم؟ ... _ به یک خانومی که روی نیمکت نشسته نزدیک میشوم و پس از احوال و پرسی میپرسم اینجا همیشه اینطوریه؟! +نه، من هر هفته میام امروز اینطوری هست نشستم اینجا کمی صف خلوت شود و بعد به زیارت بروم _ التماس دعا میگویم و خداحافظی میکنم در دلم یک توسلی میکنم و به سمت نیروی های زحمت کش نظامی میروم و مسئولشان را صدا میزنم و کار را برایشان توضیح میدهم و بزرگوارانه استقبال می کنند و می گویند مشکلی نیست من این بیان را از زبان فرمانده ای می‌شنوم که چند دقیقه پیش با یک اُبهت و جدیتی درحال تذکر و اتمام حجت با نیروهایش بود و وقتی گوشه ای از آنرا شنیدم فکر کردم که کار ما امشب اینجا پا نمیگیرد و نمی شود. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
صدای مقاومت رفتیم سمت امامزاده صالح ماشین تا خرخره پر از وسیله و دیگ بود بچه ها تصمیم گرفتند با مت
و در ادامه رفتم سراغ پارکینگ نزدیکترین جا برای پارک ماشین را هماهنگ کنم با راننده تماس گرفتم گفت از صف پارکینگ خارج شده است... بهش گفته بودن ظرفیت پارکینگ ها پر شده باید پارکینگ طبقاتی بروید و ایشون هم گفته بود بخاطر بارهایی که داریم پارکینگ طبقاتی نمی شود مجددا توسل و نذر صلوات به سمت مامورهای پارکینگ رفتم و صحبت کردم قرار شد اجازه بدهند ماشین داخل بیاید و فرصت دهند بارهایش را خالی کنیم در این فاصله که منتظر بودم راننده برسد یکی از ماشین ها از پارکینگ خارج شد و سریع اونجارو رزرو کردیم. خلاصه اندک اندک جمع دوستان و راننده همگی رسیدند و در گوشه ای بساط را پهن کردیم و در همان لحظات ابتدایی مواجه شدیم با هجوم مردم برای دریافت نذری وقتی متوجه شدند فروشی اون هم فروش به نفع جبهه مقاومت یکی یکی شروع کردند به سوال و... پس کارگرای خودمون چی؟ پس سیستان خودمون چی؟ و خیلی از این سوال ها که شما هم قطعا شنیدید یک لحظه بین یکی از دوستان ما و اونها بحث بالا گرفت از یک طرف استرس بچه ها برای فروش و اینکه فرصت نداریم یک ساعت وقت بذاریم برای قانع کردن از طرفی دیگر مواجه شدن مردم با یک پدیده جدید و متضاد باورشون که مقاومت یک مسئله حاکمیتی است و اینها اینجا چه می گویند... خانم ها رو به گوشه ای دعوت کردم و شروع کردم با آرامش باهاشون صحبت کردن از اینکه برای نیازمندان خودمون چه کارهایی کردیم و انجام داده میشه گفتم از سرنوشت این جنگ با سرنوشت ملی خودمون و این کارگران و نیازمندان و بی خانمان ها وقتی با دلیل براش توضیح دادم هر دو قانع شدند و پاسخ دادند مشخصه ذهن تو رو شستشو ندادن و تحلیل داری🤕 باهم دیگه دست دادیم و خداحافظی کردیم رفتیم سینی رو پر از ظرف های آش کردیم و اومدیم وسط راه وایستادیم شروع کردیم به بهانه فروش آش صدای مقاومت شدن برخی از دوستان حسابی از جو ایجاد شده دلهره و نگرانی داشتن اگرچه سعی میکردن بروز ندهند؛ نه تنها آش اینجا بفروش نخواهد رفت بلکه با این جو ایجاد شده کار به گوشه ی رینگ خواهد رفت... ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
فصل حسرت و آه تمام شده است فصل قیام لله است یه وقتایی پاتو میذاشتی آشپزخانه و بچه ها صدات میزدن: ـ مامان شام چی داریم ؟ ـ من سیب زمینی سرخ کرده می‌خوام و تو یاد بچه های غزه می افتادی و دوست داشتی هرچه سریعتر آشپزخانه رو ترک کنی و اما تکلیف مادریت اجازه نمی داد بین این دو راهی و فکر و خیال گیر می افتادی و با خودت می گفتی: چه کاریه این همه اخبار رصد میکنم و خودمو اذیت میکنم بخاطر همین شبا که همسرم میخواست اخبار گوش کنه با عذاب و وجدان چونه می‌زدیم بزن شبکه دیگه بظاهر میخواستم از مسئله فرار کنم اما چطور می شد مسلمان باشم و جنگ حیاتی و تعیین کننده زندگی و مرگ جبهه حق و باطل در جریان باشد و من زندگی ام را همانگونه که بود ادامه دهم آشپزخانه مقاومت طرحی بود که بجای فرار از مسئله زندگی ام را رنگ و بوی مقاومت داد مادرانگی ام را وسعت بخشید تا آنرا آنسوی مرزها ببرم و با آشپزخانه ام به یاری کودکانی بشتابم که همچون فرزندان خودم عزیز هستند. اولش فکر میکردم نمی تونیم یا نمیشه ولی شد... پ.ن: اولین پیام یکی از مخاطبین بعد از اجرای اولین آشپزخانه مقاومتشان و.ن: (وصیت نوشت): لازمه مجددا بگم این روایت هاتون چقدر مهمه ما تنهایی نمی تونیم کاری کنیم باید تکثیر بشیم...باید جریان بشیم روایت هاتون کلید این اتفاق است. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
لازم نیست به خودت سخت بگیری❗️ 🔸قرار نیست برای انجام فعالیت ها حتما از این سر شهر به اون سر شهر بروید این خانم ها در محوطه مجتمع محل زندگی شان هر هفته روزهای چهارشنبه آشپزخانه و بازارچه مقاومت دارند. 📌راهبرد مردمی و محله ای اساس کار است. 📌آدرس: تهران منطقه ۴ حسین آباد خیابان مژده مجتمع رونیکا زمان: چهارشنبه ۱۶ آبان ساعت ۱۵ جهت ارتباط و هماهنگی برای کمک به آیدی @fajresadegh1399 در پیام رسان بله پیام دهید. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچی مزد کاری بیشتر باشد قطعا بار سنگین تری دارد... سه‌شنبه بعدازظهر وسط باد خنک پاییزی، تو حیاط مسجد میز فروش داشتیم. اونم چه فروشی....😃 به نفع مردم لبنان و جبهه مقاومت 🇵🇸✌️ به حیاط مسجد نگاه می کردم. بچه‌ها بدوبدو می‌کردند، تعداد زیاد کالسکه وجود بچه‌های کوچیک‌تر رو نشون می‌داد. فروشنده های زیادی حضور داشتند تا سود فروش خودشان را خرج مقاومت کنند. صدای نماهنگ مقاومت فضای حیاط مسجد را پر کرده بود.🇵🇸✌️ از دیدن این همه اشتیاق من هم به هیجان آمدم. پشت میزمان ایستاده بودم.... با دختر سه ماه ای که اون روز بنا رو گذاشته بود روی بهانه گیری و گریه🥲 بغلش کردم از گریه دخترم عصبی نبودم، به این فکر میکردم هرچی مزد کاری بیشتر باشد قطعا بار سنگین تری دارد.... من اینجا، مشغول عمل به حکم جهاد رهبرم بودم و همچنان یک مادر..🤱 درحالیکه دخترم را ارام میکردم خدارا شکر کردم برای این دغدغه و تلاشی که قسمتم شده هرچند کوچیک و ناقابل💖 . . ✏️ ف.مریدی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
صدای مقاومت رفتیم سمت امامزاده صالح ماشین تا خرخره پر از وسیله و دیگ بود بچه ها تصمیم گرفتند با مت
امداد و نصرت الهى، بعد از حركت و تلاش ماست. «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ» فروش آش خوشمزه برای کمک به کودکان و مردم لبنان هم خودتون شام بخورید و هم بانی شام کودکان لبنانی باشید مجبور شدیم چندین بار با صدای بلند فریاد بزنیم و بگوییم: آهای مردم خواب بس است وقت بیداری است عاقل کسی است که جنگ را آنسوی مرزها تمام کند چرا منتظر هستیم جنگ به داخل برسد و تازه از خواب بیدار شویم؟! چرا آمریکا به بهانه تامین امنیت کشورش و دفاع از خود میلیارد ها دلار از پول مردمش به اوکراین و اسرائیل خرج می کند؟ چرا آمریکا برای دفاع از خود در قاره ی دیگر و در اطراف کشور ما این همه پایگاه های نظامی زده ؟ چرا ما منتظریم زمانی از خود دفاع کنیم و بابتش هزینه کنیم که خاک خودمان درگیر جنگ شود امروز جنگ بین دو کشور نیست نشانه آنها ایران است بدانیم کمک به کودکان لبنانی نوعی دفاع از امنیت ملی خودمان است واکنش مردم حکایت از تشنه شنیدن و گفت و گو بود حیف که مجالی بیش از این نبود مادری با پوشش مانتویی وقتی شنیدکمک برای لبنان با چشمانی پر از اشک و بغض در گلو نزدیک شد و کارت بانکی اش را از جیب درآورد و کشید صدا زدیم حاج خانوم آش تون یادتون رفت برگشت به ما پاسخی دهد دیدیم چشمانش چون ابربهار می بارید و با لرزش صدا گفت: مادر من آش نمی‌خوام برعکس موردی داشتیم حاج خانوم های رو گرفته که تیکه مینداختن «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.» ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
امداد و نصرت الهى، بعد از حركت و تلاش ماست. «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ» فروش آش خوشم
و در ادامه آش ها با زحمت فروخته می شد ولی لذت بیشتری برایمان داشت واقعیتش آنجا مسئله فروش آش نبود مسئله تبیین و صدای مقاومت بود تبیینی که ذهنیت های شکل گرفته را براساس مشاهدات عینی برهم میزد آنجایی که عده ای فکر میکردن مقاومت حمایت مردمی ندارد و اقلیت هست به چشمان خود می دیدن افراد با تیپ های مختلف فقط به نیت لبنان به سمت ما میآیند و آش میخرند از دختر مکشفه هایی که کارت کشیدن و آش نخریدن تا مردان دست فروشی که عده ای به بهانه کمک به آنها کمک به لبنان را زیر سوال میبردند لحظه ای که یکی از دستفروش های خانم بعد از کلی بد و بیراه گفتن یکی از دستفروش های لوتی رو صدا زد که کاری کنند بند و بساط ما رو بهم بزنند همون لوتی اومد از ما آش خرید و خانم فریاد میزد نخر میدونی این آش برای چیه یادت رفت بهت چی توضیح دادم گفت دقیقا بخاطر همین موردش می‌خوام بخرم آقایی اومد ۵۰۰ تومان کارت کشید و گفت ۱۰ تا کاسه به نیازمندان خیرات کنید گاها در پاسخ به اونهایی که مطرح میکردن نیازمندان خودمون چی و... می‌گفتیم اگر راست میگید ما حاضریم به شما یک دیگ آش بدیم همینجا بفروشید به نفع مردم نیازمند خودمون کاغذ تراکنش های کارتخوان خودش هم معنا داشت. درب های حرم بسته شد و ما تعدادی آش در ظرف داشتیم باسینی به سمت بازار حرکت کردیم و اونجا همه آش هارو فروختیم و ساعت حدود ۲۳ بود که برگشتیم. دیگر جوسنگینی حس نمی‌کردی و مدام با خودت می گفتی ما چقدر کم مردم را میشناسیم چقدر تبیین مهم و اثرگذار است و‌ما ادراک تبیین؟ ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
🔰 گزارش واریزی سود آشپرخانه مقاومت 🪧 مبلغ ۱۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان حاصل از فروش آش و خوراکی روز جمعه به حساب برای کمک به مردم مظلومِ و مقتدر لبنان واریز شد. تاکنون ۱۴۴میلیون و ۶۰۰ هزار تومان فقط از طریق یکی از آشپزخانه های مقاومت کمک شده است. 📌 پ.ن: شما نیز می توانید شعبه دیگری از آشپزخانه مقاومت را در محل خود برپا کنید. 📌پ.ن: مسجد هسته مقاومت است نه لزوما مقاومت نظامی بلکه بالاتر از آن مقاومت فرهنگی... ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
🔻 آشپزخانه مقاومت 🔻 بنا داریم در روزهای پنج شنبه و جمعه به میزان ۲۰۰۰ نفر آش پخت شود و در محل‌های پر تردد به فروش برسد، هزینه مواد اولیه برای این کار تقریبا *۱۰ میلیون تومان* می‌باشد. برای دخیل کردن‌ کشاورزان در این مواسات و همدلی و ارزان تر شدن تهیه مواد اولیه برای ما بخشی از حبوبات با قیمت مناسب از کشاورزان خریداری شده است که باید تسویه کنیم اگر واریزی ها بیشتر از ۱۰ میلیون شود بدهی ها را واریز خواهیم کرد‌ و همچنین بصورت عمده سایر مواد اولیه را تهیه میکنیم که نیاز نباشد هرهفته افراد وقتشان را صرف خرید کنند و از طرفی هر هفته با نوسان قیمت ها مواجه شویم. جهت مشارکت در این امر کمک‌های خود را به شماره کارت زیر واریز نمایید: ۶۰۶۳۷۳۱۱۵۳۰۷۰۳۶۳ معصومه رضایی ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
موج های ایجاد شده جمعی از خانم های شهرستان خرمدره زنجان با عنوان گروه شوق همدلی در یک هفته چند دیگ آش و نان محلی (اردک) پختند و  اون ها رو در یک حرکت جمعی به نیت مردم لبنان غزه فروختند حدود ۷۰ میلیون تومان برای این کار توسط مردم برای خرید آش و اردک جمع شده است. نکنه ما از این قافله جا بمانیم... ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله