eitaa logo
یک جرعه عشق🫀
7.6هزار دنبال‌کننده
687 عکس
777 ویدیو
2 فایل
«پروردگارا... قلب مرا به آن‌چه برای من نیست وابسته مگردان.» «روزانه پارت‌داریم» تبلیغات @Tab_Eshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد رسول الله نامت دلیل شد صلوات آفریده شد اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 ‌‎‎‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‎‎‎.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃✨🍃 وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا ۚ قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا ۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ ﴿یونس/٢١﴾ و ما هرگاه بر آدمیان بعد از آنکه آنان را رنج و زیانی رسید رحمتی فرستیم آن‌گاه در محو آیات ما مکر و سیاست به کار می‌برند. بگو: مکر و سیاست الهی سریعتر است، همانا رسولان ما (فرشتگان و قوای عالم) مکرهای شما را می‌نویسند. 🍃✨🍃 ✨✨✨✨✨
.‌ اللهم عجل لولیک فرج 🤲🌿 .‌
.‌ هادی مغرور دلش سُریده، بَدَم سُریده🫂🫀🔥 همین که در اتاق را باز کردم جسمی سخت محکم به من برخورد کرد و خواست روی زمین بیافته که بی اختیار دستش رو کشیدم تا مانع زمین خوردنش بشم. آروم دستش رو رها کردم. همانطور که سرش پایین بود به عقب رفت ، گونه های قرمز و نفس های تندش نشون می داد خیلی خجالت کشیده .سعی کردم به این اتفاق نخندم، اخمی کردم و گفتم _ اینجا کاری داشتید؟ دوستش که دستپاچه شده بود گفت _ نه، کارآموزای جدیدیم بعد دست همدیگه رو گرفتن و تقریباً دویدن. _ بیژن انتظار داشت با اینها سرو کله بزنم ، اعصاب میخوادا از سالن که می‌گذشتم صدای حرف ریز ریز دونفر به گوشم خورد. از روی کنجکاوی قدمهام رو کمی کند کردم. _ بهاره ی دیوونه، چرا هُلم دادی؟ _ مگه کف دستم رو بو کردم قراره بری تو شکم اون یابوی بداخلاق _ یابو چیه بهاره ؟ زشته به خدا _ خداییش تیکه ای بودا ، خوش بحالت شد ضحا نزدیکشون شدم و.... به قلم ✍ کانال دوم نویسنده است 👌 یه حمایتتون نشه😉 رمان کامل هم موجوده🤌 https://eitaa.com/joinchat/1517945380Cadc3746cac کانال احسن الحالِ من 👌
.‌ هادی یه مأمور امنتیه که وسط ماموریتش دلشو داده به یه دختر دبیرستانی 😍ضحا خانوم شده بلای جونش🔥🫂 کانال دوم نویسنده است یه حمایتتون نشه 😉 https://eitaa.com/joinchat/1517945380Cadc3746cac به قلم کانال احسن الحالِ من 👌
یک جرعه عشق🫀
.‌ هادی یه مأمور امنتیه که وسط ماموریتش دلشو داده به یه دختر دبیرستانی 😍ضحا خانوم شده بلای جونش🔥🫂 ک
.‌ ❤️❤️حمایت بکنید کانال دوممون رو❤️❤️ 💥رمان مراد من او(به قلم خانم آلا ناصحی) 💥سرگذشت یکی از اعضا کلیپ موسیقی متن و شعر همه چی داریم 😁 دیگه چی میخواید😍 دمتون گرم یه همت کنید بکشه بالا👏👏 .‌
.‌ پارتهای امروز تقدیم نگاه شما همراهان همیشگی 🍃 یه پارت اضافه جبرانی دیروز☺️ .‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿🌿 میان حرفم آمد و متعجب گفت _ یه دختر؟؟؟ منتظرِ من؟؟؟ _ آره ، چادری هم بود _ چرت نگو؟ یه دختر چادری اونم توی کمال اباد؟؟؟با من چکار داشته حالا ؟ _ نمی دونم یکی اومد طرفمون دختره هم با کیف کوبید تخت سینه اش و بعدش فرار کرد. طرف که داد و بیداد کرد منم نمی‌خواستم کمال بفهمه و برات بد نشه در رفتم خندید و گفت _ نفهمیدی کی بود؟؟ _ کی؟؟ مَرده؟؟ _ نه دختره _ چه می دونم دست روی پایم گذاشت _ حالا تو چکارم داشتی؟؟ _ می‌خوام برم ترکیه و بعدش یه جایی که بتونم زندگی راحتی داشته باشم، پولشو هر جوری شده جور میکنم _ کُشتی چی میشه؟ _ همه ی امیدم دیروز بود که هیچی شد _ خر نشو رسالت ، بمون سرکارت و به کُشتی برس ، جایی برات فرش قرمز پهن نکردن _ دیگه پیش عمو رحمان نیستم کامل به سمتم چرخید _ داری با خودت چکار می‌کنی رسالت؟؟ _ می‌خوام زندگی کنم، الان که اینجام قبل از اینکه بمیرم مُردم،میخوام برم اونور زنده شم زندگی کنم ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅‍♂ پارت اول 🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.‌ نوش نگاهتون🍃 نظردونی خالی نَمونه 😁 https://harfeto.timefriend.net/16871571152748