یک جرعه عشق🫀
. هادی یه مأمور امنتیه که وسط ماموریتش دلشو داده به یه دختر دبیرستانی 😍ضحا خانوم شده بلای جونش🔥🫂 ک
.
❤️❤️حمایت بکنید کانال دوممون رو❤️❤️
💥رمان مراد من او(به قلم خانم آلا ناصحی)
💥سرگذشت یکی از اعضا
#عکس_شخصیتهای_راننده_شخصی
#عکس_شخصیتهای_مراد_من_او
کلیپ
موسیقی
متن و شعر
همه چی داریم 😁
دیگه چی میخواید😍
دمتون گرم
یه همت کنید بکشه بالا👏👏
.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۲۴
رسالت
صبح با اعصابی خراب آماده رفتن پیش محسن شدم. دیشب تا صبح داشتم به آن دختری که بیهوا آمد و کارم را خراب کرد فکر میکردم.
کمال دوست نداشت کسی بی خبر از او کاری انجام دهد من اما فقط با محسن کار داشتم و محسن ترجیح داد به دور از چشم کمال باشد.
محسن را از بازار میشناختم ، زمانی شاگرد آقای مقامی بود و مورد قبول اهالی میدان، اما بعد ها شد پای ثابت پاتوق کمال و تقریباً همه کاره ی کمال.
کفش به پا میکردم که مادر در چارچوب در قرار گرفت
_ از مغازه برمیگردی یه ذره آبگوشتی بگیر
_ باشه مامان! چیز دیگه ای خواستی پیام بده
_ سر به سر عموت نذار باهاش راه بیا
کمر صاف و نگاهش کردم
_ من یا عمو ؟؟؟
انگار سر صبحی حوصله ی بحث نداشت که ادامه نداد
_ مواظب خودت باش
داخل اتاق رفت و در را بست. ربع ساعت بعد محلی بودم که محسن قرار گذاشته بود .کلاه مشکی اش را از سرش بیرون کشید
_ چاکرِ پهلوون
_ سلام
دستم را فشرد و کنارم روی نیمکت نشست
_ دیشب چی میگفتی ؟ اومده بودی کمال آباد
سرتکان دادم
_ خب چرا رفتی؟
با یاد آوری دیشب اخمی گوشه ی آبرویم نشست
_ چون یه دختر وقت نشناس هم اونجا بود و اتفاقاً اون هم منتظر جنابعالی بود
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.
نوش نگاهتون🍃
نظردونی خالی نَمونه 😁
https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
هدایت شده از احسن الحال🌱
.
به قول صائب تبریزی:
«مرا زین پای بی فرمان، چهها بر سر نمیآید.»
.@ahsanol_hal68
.
هادی مغرور دلش سُریده، بَدَم سُریده🫂🫀🔥
همین که در اتاق را باز کردم جسمی سخت محکم به من برخورد کرد و خواست روی زمین بیافته که بی اختیار دستش رو کشیدم تا مانع زمین خوردنش بشم. آروم دستش رو رها کردم.
همانطور که سرش پایین بود به عقب رفت ، گونه های قرمز و نفس های تندش نشون می داد خیلی خجالت کشیده .سعی کردم به این اتفاق نخندم، اخمی کردم و گفتم
_ اینجا کاری داشتید؟
دوستش که دستپاچه شده بود گفت
_ نه، کارآموزای جدیدیم
بعد دست همدیگه رو گرفتن و تقریباً دویدن.
_ بیژن انتظار داشت با این بچه مدرسه ای ها سرو کله بزنم ، اعصاب میخوادا
از سالن که میگذشتم صدای حرف ریز ریز دونفر به گوشم خورد. از روی کنجکاوی قدمهام رو کمی کند کردم.
_ بهاره ی دیوونه، چرا هُلم دادی؟
_ مگه کف دستم رو بو کردم قراره بری تو شکم اون یابوی بداخلاق
_ یابو چیه بهاره ؟ زشته به خدا
_ خداییش تیکه ای بودا ، خوش بحالت شد ضحا
نزدیکشون شدم و....
رمان کامل هم موجوده🤌
https://eitaa.com/joinchat/1517945380Cadc3746cac
به قلم ✍#آلا_ناصحی
کانال احسن الحالِ من 👌
.
هادی یه مأمور امنتیه که وسط ماموریتش دلشو داده به یه دختر دبیرستانی 😍ضحا خانوم شده بلای جونش و مدام ....🔥🫂
https://eitaa.com/joinchat/1517945380Cadc3746cac
به قلم #آلا_ناصحی
کانال احسن الحالِ من 👌
🍃✨🍃
#رزق_امروز
وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۖ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ﴿یونس/ ٢٠ ﴾
و گویند: چرا بر او آیت و معجزی از جانب خدایش نیامد (که قهرا مردم مطیع شوند)؟ پاسخ ده که دانای غیب خداست و بس، اینک شما منتظر (عذاب خدا) باشید من هم با شما منتظر (نصرت او) میباشم.
🍃✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌#تلنگر
⁉️چقدر به فکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستید؟
#امام_زمان
#توسل_به_امامزمان
#اللهمعجللولیکالفرج