eitaa logo
یک جرعه عشق🫀
7.6هزار دنبال‌کننده
688 عکس
777 ویدیو
2 فایل
«پروردگارا... قلب مرا به آن‌چه برای من نیست وابسته مگردان.» «روزانه پارت‌داریم» تبلیغات @Tab_Eshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃✨🍃 وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ ۖ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ یونس/٤١ ﴾ و اگر تو را تکذیب کردند بگو: عمل من برای من و عمل شما برای شما (هر کس جزای خود را خواهد یافت) شما بری از کردار من هستید و من بیزار از کردار شما. 🍃✨🍃
.‌ اللهم عجل لولیک فرج 🤲🌿 .‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿🌿 خندیدم آرام به شانه‌اش زدم _برو دیوونه ...قلبم اومد توی دهنم خندید و چشمکی زد نورا مشکاتی دختر باهوش و شر کلاسمان بود . چادرم را درست کردم و دوشادوش هم به کلاس رفتیم. سلما با دیدنم از صندلی جدا شد و به سمتم آمد _ بدو تا سیستانیِ عزرائیل نیومده اسمت رو بگو مختاری برای بازدید بنویسه _بازدیدِ کجا ؟؟ خندید و گفت _مثل بچه مدرسه ایها می‌خوایم بریم اردوی علمی جاش هنوز قطعی نشده خیالش که از نوشتن نامم برای بازدید راحت شد سر جایش نشست.فرمول‌های یک صفحه ای استاد نه تنها خواب که حتی هوش را از سرم پراند. چند تقه به تخته زد _همین سوال ...عینِ همین.... با همین فرمول و عدد توی امتحان ترمتون میاد ،اما مطمئنم بیش از ۹۰ درصد شما اشتباه می‌نویسید سلما آرام گفت _مگه خنگیم؟ صدای آرام او به گوش استاد رسید _خنگ و فراموشکار سلما لب گزید و سر دزید تا از نگاه تیز استاد در امان بماند ،بعد از کلاس نورا به سمتم آمد _ امروز حالم درست نبود جزوه رو کامل ننوشتم هر وقت صدای استاد رو توی دفترت پیاده کردی ندا بده یه کپی بگیرم _باشه برات میارمش سلمان میان پرید و گفت _ ایش بچه درس خونا ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ ✍ به قلم کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅‍♂ پارت اول https://eitaa.com/asipoflove/16295 🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿🌿 بعد دستش را به آسمان بلند کرد و گفت _ خدایا از هوش این جماعتِ همه چیذدان بکاه و بر هوش من بیفزا به حرفش خندیدیم که گفت _ جدی میگم یکی از اون ۹۰ درصدی که استاد گفت منم ،سلمان قانع نورا دستم را گرفت _بریم کافه ی دانشگاه چند تا سوال دارم _ اگه درسیه بگو من الکی همراهتون نیام نورا خطاب به سلما گفت _ نه درسی نیست ولی اگه نیای ممنون میشم سلمان پشت چشم نازک کرد و گفت _میام ولی دوتا میز اونورتر می‌شینم خوبه؟ نورا رضایت داد و به طرف کافه رفتیم ،من طبق معمول شیر کاکائو و کیک گرفتم نورا هم سفارش داده روبرویم نشست. _جانم نورا جان سر به زیر انداخت و بی‌مقدمه گفت _ تو چادر سرت اذیت نیستی راحتی؟ _نه اذیت نیستم راحتم باهاش _ مهرداد اومده خواستگاری اما گفته باید پوششم رو درست کنم درباره مهرداد قبلا به من گفته بود پسر همکار مادرش _مگه تو رو همینجوری ندیده ؟؟ _هر وقت جایی می‌رفتم که می‌دونستم مهرداد هم هست لباس مناسب می‌پوشیدم _خب _منو توی بازار دیده, آخه اصلاً توی این شهر نیست نمی‌دونم چرا اینجا بود تا دو روز با من حرف نمی‌زد ،یعنی هنوز هم نمی‌زنه میگه که گولش زدم و خود واقعیمو نشونش ندادم. ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ ✍ به قلم کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅‍♂ پارت اول https://eitaa.com/asipoflove/16295 🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.‌ نوش نگاهتون🍃 نظردونی خالی نَمونه 😁 https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃✨🍃 وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ ۚ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ ﴿ یونس/٤٢ ﴾ برخی از این منکران (چون قرائت قرآن کنی) به ظاهر به تو گوش کنند (ولی به معنی نمی‌شنوند) آیا تو کران را گر چه هیچ عقل و ادراکی ندارند از کلام خدا توانی چیزی بشنوانی؟ 🍃✨🍃
🍃✨‌‌ بخوان دعای فرج را ، به پشتِ پرده‌ی اشک که یار گوشه‌ی چشمی به چشمِ تر دارد💕🌱 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوای امام زمانی🕊 ✨هر دم یتیم توست، دل جانم به لب رسیده، بیا یار جانی‌ام... ✨از بادها نشان شما را گرفته‌ام عُمری‌ست عاجزانه پی آن نشانی‌ام... ✨طی شد جوانی من و رؤیت نشد رُخ‌ات شرمنده‌‌ی جوانی از این زندگانی‌ام... اللّٰهــمّ_عجّل_لـولیـّک_الفَــرج 🌱🌱🌱🌱🌱 .