أسيرِالله
به مسجد گر برای خطبه خواندن پای بگذارد ز مسجد کل کشان از شوق منبر میزند بیرون
علی آمد به قصد فتح
قربان قدمهایش
به استقبال او در خود
ز خیبر میزند بیرون
أسيرِالله
همچنان امّید می دارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر دل نهد امّیدوار خویش را ..
جز عشق تو هر کیشی کفر است در آیینم ..
أسيرِالله
مگر نگفتی علی جان فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
گفتند مرگ لحظه تشریف حیدر است
مردند عاشقان وصالش به اختیار
أسيرِالله
با تو حرف زدن وقتی آرامم نمی کند یعنی عاشق نیستم ، مگر می شود عاشق با معشوق خویش سخن بگوید و آرام نگ
پاییز برگ ریزان با تو حرف ها دارد و ما نمی شنویم !
پاییز تجسم یک انتظار به مقصد نرسیده است ، زرد و بی جان شدن یعنی توانم برای انتظار به انتها رسیده است و تا از دست نرفته ام فکری کن به حالم .
من این روز ها همان پاییزم و حرف ها دارم با تو ، تا از دست نرفته ام فکر به حالم کن آقا !
شبت بخیر بهار خدا !
محسن عباسی ولدی
#بهانه_بودن
أسيرِالله
به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست درست گفت برادر خود دوا حسن است #دوشنبهها
با ذکر یا حسن دلمان رفته تا بقیع
هر هفته هر دوشنبه کریمانه میشود ..
#دوشنبهها
May 11
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در شهری که حسن [ صلوات الله علیه ] نفس می کشد کریم تر از او نیست