eitaa logo
⁦⁦⁩دخترونه اسماءالحسنى⁦⁦
75 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
26 فایل
🌸با خـــودَت عطـــر و بویے از خدا دارے 🌸تا به سَـــر چــادر و 🌸به دِل حیـــا دارے ✨شرایط کپی: ذکر صلوات✨ ارتباط با ادمین: @ee_13508
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم‌عجل‌لولیك‌الفرج پروردگارا امام ما را برسان !! پروردگارا‌امام‌خامنه‌ای‌عزیزجانمون‌رو‌حفظ‌بفرما بہ‌پسران‌ما‌غیرت‌علوۍ‌و‌بہ‌دختران‌ما‌عفت‌فاطمی‌ عطا‌بفرما... خدایا‌کربلا‌روزی‌ما‌بگرادن💔′ خدایا‌تمامِ‌مریضان‌رو‌‌شفا‌بده . . 🏴دختــرونه‌اسماءالحسنے🏴 🦋https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀🥀 🕊 🕊💌 بین شهدای ما به «علمدار» معروفه. قصه این علمدارے برمیگرده به لحظه‌های آخر شهادت ابراهیم و فداڪاری‌ش برای رفع تشنگی مجروحینۍ ڪه تو محاصره بودن. 🏴@asmaolhosnaa🏴
🕊🕊 🕊 🕊 🕊 🌱 🕊🕊 🕊 🌱 🕊 🌱 🌱 🌟🌟 💫 قسمت چهل و هشتم کانال کمیل ✴️ به نقل از: علی نصرالله یکی از مسئولین اطلاعات را دیدم و پرسیدم: یعنی چی گردان‌ها محاصره شدند؟ عراق که جلو نیامده، بچه‌ها هم توی کانال دوم و سوم هستند. فرمانده گفت: کانال سومی که ما در شناسایی دیده بودیم، با این کانال فرق داره. این کانال‌ها درست به موازات خط مرزی ساخته‌شده، ولی کوچکتر و پر از موانع. بعد ادامه داد: گردان‌های خط شکن، برای این‌که زیر آتش نباشند رفتند داخل کانال. با روشن‌شدن هوا تانک‌های عراقی جلو آمدند و دو طرف کانال را بستند. دشمن هم کانال‌ها را زیر آتش‌گرفته. بعد کمی مکث کرد و گفت: عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود، عمق موانع هم نزدیک به چهار کیلومتر بوده! منافقین هم تمام اطلاعات این عملیات را به عراقی ها داده بودند! خیلی حالم گرفته شد. با بغض گفتم: حالا چه باید کرد؟! گفت: اگر بچه‌ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیات را انجام می‌دهیم و آن‌ها را می‌آوریم عقب. در همین حین بی‌سیم‌چی مقر گفت: یک خبر از گردان‌های محاصره‌شده! همه ساکت شدند. بی‌سیم‌چی گفت: می‌گه "برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد!" این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسیده.🕊 عصر همان روز خبر رسید حاج حسینی، معاون گردان کمیل هم به شهادت رسیده و بنکدار، دیگر معاون گردان به‌سختی مجروح است. همه بچه‌ها در قرارگاه ناراحت بودند. حال عجیبی در آن‌جا حاکم بود. بیستم بهمن‌ماه بچه‌ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. یکی از رفقا را دیدم. از قرارگاه می‌آمد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت: الان بی‌سیم‌چی گردان کمیل تماس گرفت. با حاج همت صحبت کرد و گفت: شارژ بی‌سیم داره تموم می‌شه، خیلی از بچه‌ها شهید شدند، برای ما دعا کنید. به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می‌کنیم. با دلی شکسته و ناراحت گفتم: وظیفه ما چیه، باید چه کار کنیم؟ گفت: توکل به خدا، برو آماده شو. امشب مرحله بعدی عملیات آغاز می‌شه. غروب بود. بچه‌های توپ‌خانه ارتش بادقت تمام، خاک‌ریزهای دشمن را زیر آتش گرفتند. گردان حنظله و چند گردان دیگر حرکتشان را آغاز کردند. آن‌ها تا نزدیکی کانال کمیل پیش رفتند. حتی با عبور از موانع به کانال سوم هم رسیدند، اما به‌علت حجم آتش دشمن، فقط تعداد کمی از بچه‌های محاصره‌شده توانستند در تاریکی شب از کانال خارج شوند و خودشان را به عقب برسانند. این حمله هم ناموفق بود، تا قبل از صبح به خاک‌ریز خودمان برگشتیم. اما بیشتر نیروهای گردان حنظله در همان کانال های مرزی ماندند. در این حمله و با آتش خوب بچه ها، بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد. ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ بود. هنوز صدای تیراندازی و شلیک‌های پراکنده از داخلی کانال شنیده می‌شد. به‌خاطر همین، مشخص بود که بچه‌های داخل کانال هنوز مقاومت می‌کند. اما نمی‌شد فهمید که پس‌از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند؟! غروب امروز پایان عملیات اعلام شد. بقیه نیروها به عقب بازگشتند. یکی از بچه‌هایی که دیشب از کانال خارج شد را دیدم. می‌گفت: نمی‌دانی چه وضعی داشتیم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسیار کم، اطراف کانال‌ها هم پر از انواع مین! ما هرچند دقیقه گلوله ای شلیک می‌کردیم تا بدانند هنوز زنده‌ایم. عراقی‌ها مرتب با بلندگو اعلام می‌کردند: تسلیم شوید! لحظات غروب خورشید بسیار غم‌بار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه می‌کردم. انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده می‌شد. دوست صمیمی من ابراهیم آن‌جاست و من هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم. آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم. عراقی‌ها به روز ۲۲ بهمن خیلی حساس بودند. حجم آتش آن‌ها بسیار زیاد شد. خاک‌ریزهای اول ما هم از نیرو خالی شد. همه رفتند عقب! عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه‌ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشد. آنچه می‌دیدم باورکردنی نبود! دود غلیظی از محل کانال بلند شده بود. مرتب صدای انفجار می‌آمد. سریع پیش بچه‌های اطلاعات رفتم و گفتم: عراق داره کار کانال رو تمام می‌کنه! آن‌ها با دوربین مشاهده کردند، فقط آتش و دود بود که دیده می‌شد. اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده، اما به یاد حرف‌هایش، قبل‌از شروع عملیات افتادم و بدنم لرزید. 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e @asmaolhosnaa🧕🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊 🏴 💌 ارباب من ✨نشود صبح اگر عرض ارادت نکنم ✨نام زيبای تو را صبح تلاوت نکنم السلام‌علی‌الحسین وعلی‌علی‌بن‌الحسین وعلی‌اولادالحسین وعلی‌اصحاب‌الحسین دخترونه اسماءالحسنی 🏴@asmaolhosnaa🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا