🤓🙂🧐
#رشتهبرشته ۱💫
برای دانشگاه عاقلانه انتخاب رشته کنید...
دختــرونهاسماءالحسنے💌
💌https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
🌸🎀
#پس_زمینه_فانتزی🌸🛍
دختــرونهاسماءالحسنے💌
🌸https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
💚🧡
#پروفایل•✨
#حجاب🌱°
◽️ویكتور هوگو (نویسنده معروف فرانسوی):
اصولا زن، عفیف، زیبا و دلپسند است، وجاهت توام با وقار و عفت، به زن قدرتی می دهد كه قویترین مردان را یارای مقاومت در برابر او نیست و مردان را به خضوع و تعظیم در مقابل زن وامی دارد.🧡
@asmaolhosnaa🌱🧕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〰دختر باس
تو جامعه با علم و دانشش🌼
معروف بشهـ🧕...
♡
♡
♡
اره اینجوریاستـــ :)🌱
ارزشت بیش از ایناس رفیق😇
دختــرونهاسماءالحسنے✨
💙https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
هدایت شده از دخترونه اسماءالحسنى
💚🍀🌸💚🍀🌸💚🍀🌸💚
#من_غدیری_ام
امام علی علیهالسلام🌹
مؤمن زیرک و باهوش است ؛ ☺️
شادی او در چهره اش و اندوهش در قلب اوست 🌟
🌸دخترونهاسماءالحسنی🌸
💚@asmaolhosnaa💚
🌸 🌸 🌸 🌸 🌹 🌸 🌹
🌸 🌸 🌸 🌹 🌸 🌹
🌸🌸 🌹 🌸 🌹
🌸🌹🌸 🌹
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
🌟#سلام_بر_ابراهیم🌟
💫قسمت چهاردهم
شکستن نفس 💢
باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود.
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند.
همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آنها را بهطرف دیگر خیابان برد.
ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد. هدفی هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زمانیکه خیلی بین بچهها مطرح بود!
همراه ابراهیم راه میرفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچهها مشغول فوتبال بودند. بهمحض عبور ما، پسربچهای محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقیم بهصورت ابراهیم خورد.
ابراهیم از درد روی زمین نشست. صورت ابراهیم سرخ سرخشده بود. خیلی عصبانی شدم. به سمت بچهها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند.
ابراهیم همینطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش. پلاستیک گردو را برداشت و داد زد: بچهها کجا رفتید؟! بیایید گردوها رو بردارید !
بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت کردیم.
توی راه با تعجب گفتم: داش ابرام این چه کاری بود!؟ گفت: بندههای خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند.
بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من میدانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل میکنند.
در باشگاه کشتی بودیم. آماده میشدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد. تا وارد شد بیمقدمه گفت: ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده!
تو راه که میاومدی دوتا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف میزدند! بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه ورزشکاری!
به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی را نداشت.
جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم را دیدم خندهام گرفت! پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! بهجای ساک ورزشی لباسها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه میآمد!
بچهها میگفتند: بابا تو دیگه چهجور آدمی هستی؟! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هملباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فرم، آخه این چه لباسهائیه که میپوشی؟!
ابراهیم به حرفهای آنها اهمیت نمیداد. به دوستانش هم توصیه میکرد که: اگر ورزش برای خدا باشد، میشه عبادت.
اما اگه به هر نیت دیگهای باشه ضرر میکنین.
🌸❤️
❤️https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
@asmaolhosnaa🧕🌸