eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
841 عکس
291 ویدیو
38 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
📆روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه سال دهم هجری قمری، نزول  در شان امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حسنین(علیهما السلام) :👇 @AsnadolMasaeb
✅امام باقر(علیه السلام) در شان نزول سوره (هل اتی) می فرماید : 📋《مَرِضَ [یَومَاً] اَلْحَسَنُ(ع) وَ اَلْحُسَيْنُ(ع) وَ هُمَا صَبِيَّانِ صِغَارٌ فَعَادَهُمَا رَسُولُ اَللَّهِ(ص) وَ مَعَهُ رَجُلاَنِ》 ♦️روزی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دوران کودکی بیمار شدند. حضرت رسول اکرم(ص) همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کردند. یکی از آنان به امام علی(ع) گفت : 📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! لَوْ نَذَرْتَ فِي اِبْنَيْكَ نَذْراً إِنِ اَللَّهُ عَافَاهُمَا》 ♦️ای ابالحسن(ع)! چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی! امام علی(ع) فرمود : 📋《أَصُومُ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى وَ كَذَلِكَ قَالَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ قَالَ اَلصَّبِيَّانِ وَ نَحْنُ أَيْضاً نَصُومُ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ وَ كَذَلِكَ قَالَتْ جَارِيَتُهُمْ فِضَّةُ》 ♦️نذر می‌ کنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم. حضرت فاطمه(س) نیز چنین فرمود و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هم فرمودند : ما نیز سه روز روزه می گیریم. فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد. 📋《فَأَلْبَسَهُمَا اَللَّهُ اَلْعَافِيَةَ فَأَصْبَحُوا صِيَاماً وَ لَيْسَ عِنْدَهُمْ طَعَامٌ فَانْطَلَقَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى جَارٍ لَهُ مِنَ اَلْيَهُودِ يُقَالُ لَهُ شَمْعُونُ يُعَالِجُ اَلصُّوفَ》 ♦️چندی نگذشت که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود.  امام علی(ع) نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشم‌ باف بود و شمعون نام داشت رفت و به ایشان فرمود : 📋《هَلْ لَكَ أَنْ تُعْطِيَنِي جِزَّةً مِنْ صُوفٍ تَغْزِلُهَا لَكَ اِبْنَةُ مُحَمَّدٍ(ص) بِثَلاَثَةِ أَصْوَاعٍ مِنْ شَعِيرٍ؟》 ♦️آیا حاضری دختر محمد(ص) مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟  شمعون یهودی گفت : 📋《نَعَم! فَأَعْطَاهُ》 ♦️بله! و به امام(ع) کمی پشم داد.  📋《فَجَاءَ بِالصُّوفِ وَ اَلشَّعِيرِ وَ أَخْبَرَ فَاطِمَةَ(س) فَقَبِلَتْ وَ أَطَاعَتْ ثُمَّ عَمَدَتْ فَغَزَلَتْ ثُلُثَ اَلصُّوفِ ثُمَّ أَخَذَ صَاعاً مِنَ اَلشَّعِيرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّى عَلِيٌّ(ع) مَعَ اَلنَّبِيِّ(ص) اَلْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ فَوُضِعَ اَلْخِوَانُ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ》 ♦️امام على(ع) پشم و به مقدار سه صاع جو هم به منزل آورد و موضوع را به حضرت فاطمه(س) گفت و حضرت فاطمه(س) نیز پذيرفت. حضرت فاطمه(س) یک‌ سوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت و آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت. برای هر نفر یک قرص نان! امام علی(ع) نماز مغرب را با حضرت رسول اکرم(س) به جا آورد و سپس به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. 📋《فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ(ع) إِذَا مِسْكِينٌ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنَا مِسْكِينٌ مِنْ مَسَاكِينِ اَلْمُسْلِمِينَ أَطْعِمُونِي مِمَّا تَأْكُلُونَ أَطْعَمَكُمُ اَللَّهُ مِنْ مَوَائِدِ اَلْجَنَّةِ》 ♦️هنگامی که حضرت امیرالمومنین(ع) اولین تکه را کندند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت :  سلام بر شما ای اهل بیت محمد(ص)! من مسلمان مسکینی هستم، از آنچه می‌خورید به من نیز بخورانید، خداوند از نعمت‌های بهشت به شما بدهد! امام على(ع) آن قطعه نان را از دست بر زمين نهاد و چنين فرمود : 📋《فَاطِمُ ذَاتَ اَلْمَجْدِ وَ اَلْيَقِينِ! يَا بِنْتَ خَيْرِ اَلنَّاسِ أَجْمَعِينَ! أَ مَا تَرَيْنَ اَلْبَائِسَ اَلْمِسْكِينَ جَاءَ إِلَى اَلْبَابِ لَهُ حَنِينٌ يَشْكُو إِلَى اَللَّهِ وَ يَسْتَكِينُ يَشْكُو إِلَيْنَا جَائِعٌ حَزِينٌ كُلُّ اِمْرِئٍ بِكَسْبِهِ رَهِينٌ مَنْ يَفْعَلِ اَلْخَيْرَ يَقِفْ سَمِينٌ مَوْعِدُهُ فِي جَنَّةٍ رَهِينٌ حَرَّمَهَا اَللَّهُ عَلَى اَلضَّنِينِ وَ صَاحِبُ اَلْبُخْلِ يَقِفْ حَزِينٌ تَهْوِي بِهِ اَلنَّارُ إِلَى سِجِّينٍ شَرَابُهَا اَلْحَمِيمُ وَ اَلْغِسْلِينُ》 ♦️اى فاطمه(س) كه داراى يقين و بزرگى هستى و اى دختر گزينه‌ترين همۀ مردم! آيا اين مستمند درمانده را كه بر در ايستاده و با آواى اندوهگين به خداوند شكايت مى‌كند و با گرسنگى و اندوه از ما يارى مى‌خواهد مى‌بينى‌؟ و هر كسى در گرو كردار خويش است و هر كس نيكى كند در موقف شاد و خرم مى‌ايستد و وعده‌گاه او بهشت است و خداوند بهشت را بر بخيل حرام فرموده است. شخص بخيل در موقف اندوهگين است و آتش او را به دوزخ فرا مى‌كشد. نوشيدنى او آشاميدنى‌هاى بسيار گرم و بوناک است. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
حضرت فاطمه(س) در پاسخ ایشان اين ابيات را فرمود : 📋《أَمْرُكَ سَمْعٌ يَا اِبْنَ عَمِّ وَ طَاعَةٌ مَا بِيَ مِنْ لَوْمٍ وَ لاَ وَ ضَاعَةٍ غَذِيتُ بِاللُّبِّ وَ بِالْبَرَاعَةِ أَرْجُو إِذَا أُشْبِعْتُ مِنْ مَجَاعَةٍ أَنْ أَلْحَقَ اَلْخِيَارَ وَ اَلْجَمَاعَةَ وَ أَدْخُلَ اَلْجَنَّةَ فِي شَفَاعَةٍ》 ♦️اى پسر عمو! فرمان تو شنيدنى و پذيرفتنى است و بر من هيچ پستى و كار نكوهيده نيست. من با خرد و نيكوكارى پرورش يافته‌ام و اميدوارم كه چون گرسنه‌ اى را سير كنم به نيكان و گزيدگان ملحق شوم و به بهشت درآيم و مقام شفاعت داشته باشم. 📋《وَ عَمَدَتْ إِلَى مَا كَانَ عَلَى اَلْخِوَانِ فَدَفَعَتْهُ إِلَى اَلْمِسْكِينِ وَ بَاتُوا جِيَاعاً وَ أَصْبَحُوا صِيَاماً لَمْ يَذُوقُوا إِلاَّ اَلْمَاءَ اَلْقَرَاحَ ثُمَّ عَمَدَتْ إِلَى اَلثُّلُثِ اَلثَّانِي مِنَ اَلصُّوفِ فَغَزَلَتْهُ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ اَلشَّعِيرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّى عَلِيٌّ(ع) اَلْمَغْرِبَ مَعَ اَلنَّبِيِّ(ص) ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ فَلَمَّا وُضِعَ اَلْخِوَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ(ع) إِذَا يَتِيمٌ مِنْ يَتَامَى اَلْمُسْلِمِينَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(ص)! أَنَا يَتِيمٌ مِنْ يَتَامَى اَلْمُسْلِمِينَ أَطْعِمُونِي مِمَّا تَأْكُلُونَ أَطْعَمَكُمُ اَللَّهُ مِنْ مَوَائِدِ اَلْجَنَّةِ》 ♦️حضرت فاطمه(س) برخاست و آنچه در سفره بود به آن مستمند داد و همگان آن شب را گرسنه گذراندند و فرداى آن روز هم روزه گرفتند و حال آنكه در شب هم جز آب خالى چيزى نياشاميده بودند. آنگاه حضرت فاطمه(س) يك سوم ديگر از آن پشم را ریسید و يك صاع ديگر جو برداشت و دستاس و خمير كرد و پنج گرده نان پخت كه براى هر كس يك گرده بود. امام على(ع) همچنان نماز مغرب را با حضرت رسول اکرم(ص) به جا آورد و به خانه‌اش آمد و وقتی سفره گستردند و نشستند، نخستين لقمه‌ اى كه امام على(ع) از آن نان برگرفت، يتيمى از يتيمان مسلمانان بر در آمد و گفت : اى اهل بيت محمد(ص)! بر شما درود باد! من يتيمى از يتيمان مسلمانانم و از آنچه مى‌خوريد به من نیز بخورانيد، خدايتان از خوراكهاى بهشتى روزى فرمايد. امام على(ع) آن قطعه نان را از دست بر زمين نهاد و چنين فرمود : 📋《فَاطِمُ بِنْتَ اَلسَّيِّدِ اَلْكَرِيمِ، بِنْتَ نَبِيٍّ لَيْسَ بِالزَّنِيمِ، قَدْ جَاءَنَا اَللَّهُ بِذَا اَلْيَتِيمِمَنْ، يَرْحَمِ اَلْيَوْمَ فَهُوَ رَحِيمٌ، مَوْعِدُهُ فِي اَلْجَنَّةِاَلنَّعِيمِ، حَرَّمَهَا اَللَّهُ عَلَى اَللَّئِيمِ وَ صَاحِبُ اَلْبُخْلِ يَقِفْ ذَمِيمٌ، تَهْوِي بِهِ اَلنَّارُ إِلَى اَلْجَحِيمِ شَرَابُهُ اَلصَّدِيدُ وَ اَلْحَمِيمُ》 ♦️اى فاطمه(س)! اى دختر سيد بزرگوار! اى دختر پيامبرى كه هرگز آلايشى نداشته است! خداوند يتيمى پيش ما فرستاد و هر كس امروز رحم كند، رحيم است و وعده‌گاه او در بهشت نعمتهاى بهشتى است كه خداوند آنها را بر شخص پست حرام كرده است. آدم بخيل نكوهيده است و آتش او را به جحيم فرا مى‌خواند و آشاميدنى او آشاميدنيهاى بسيار گرم و بوناك است. حضرت فاطمه(س) نیز چنين فرمود : 📋《فَسَوْفَ أُعْطِيهِ وَ لاَ أُبَالِي وَ أُوثِرُ اَللَّهَ عَلَى عِيَالِي》 ♦️هم اكنون به او عطا مى‌كنم و باك ندارم و خداوند را بر بستگان خويش بر مى‌گزينم. 📋《وَ عَمَدَتْ فَاطِمَةُ(س) فَغَزَلَتِ اَلثُّلُثَ اَلْبَاقِيَ مِنَ اَلصُّوفِ وَ طَحَنَتِ اَلصَّاعَ اَلْبَاقِيَ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ قُرْصاً وَ صَلَّى اَلْمَغْرِبَ مَعَ اَلنَّبِيِّ(ص) ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ فَقَرَّبَ إِلَيْهِ اَلْخِوَانَ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ》 ♦️سپس حضرت فاطمه(س) برخاست و آنچه در سفره بود به آن يتيم عنايت كرد و همگى گرسنه ماندند و چيزى جز آب خالى نياشاميدند، و فرداى آن روز هم روزه گرفتند. حضرت فاطمه(س) باقى ماندۀ پشم را ریسید و يك صاع باقى مانده از جو را دستاس و خمير كرد و پنج گرده نان فراهم آورد. امام على(ع) نماز مغرب را با حضرت رسول اکرم(ص) به جا آورد و به خانه آمد و نزديك سفره همگى با هم نشستند. 📋《فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ(ع) إِذَا أَسِيرٌ مِنْ أُسَرَاءِ اَلْمُشْرِكِينَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(ص)! تَأْسِرُونَنَا وَ تَشُدُّونَنَا وَ لاَ تُطْعِمُونَنَا؟》 ♦️نخستين لقمه كه امام على(ع) از آن نان گرفت يكى از اسيران مشركان آمد و بر در خانه ايستاد و گفت : اى خاندان محمد(ص)! سلام بر شما باد. ما را به اسيرى مى‌گيريد و خوراكى به ما نمى‌دهيد؟! @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
امام على(ع) آن قطعه نان را از دست بر زمين نهاد و چنين فرمود : 📋《فَاطِمُ بِنْتَ اَلنَّبِيِّ(ص) اَلْأَحْمَدِ، بِنْتَ نَبِيٍّ سَيِّدٍ مُسَدَّدٍ، قَدْ جَاءَكَ اَلْأَسِيرُ لَيْسَ يُهْدَى مُكَبَّلاً فِي غُلِّهِ مُقَيَّدٌ، يَشْكُو إِلَيْنَا اَلْجُوعَ قَدْ تَقَدَّدَ، مَنْ يُطْعِمِ اَلْيَوْمَ يَجِدْهُ فِي غَدٍ عِنْدَ اَلْعَلِيِّ اَلْوَاحِدِ اَلْمُوَحَّدِ، مَا يَزْرَعُ اَلزَّارِعُ سَوْفَ يَحْصُدُ فَأَعْطِيِنْ لاَ تَجْعَلِيهِ يَنْكُدُ حَتَّى تُجَازَيْ بِالَّذِي يُنَفَّذُ》 ♦️ای فاطمه(س)! ای دختر محمد(ص) مرسل! اى دختر پيامبر سرور استوار! اسيرى به اينجا آمده است كه به جاى ديگر رهنمون نمى‌شود و در غل و زنجير بسته است و از گرسنگى شكايت مى‌كند و چيزى مى‌خواهد و هر كس امروز خوراكى به كسى دهد فردا آن را مى‌يابد. نزد خداوند يكتاى بلند مرتبه آنچه را كشاورز بكارد به زودى درو خواهد كرد. به او خوراك بده و مگذار به زحمت افتد تا آنكه به چيزى پاداش داده شوى كه نيست و تمام نمى‌شود. حضرت فاطمه(ع)به ایشان چنين پاسخ داد : 📋《لَمْ يَبْقَ مِمَّا كَانَ غَيْرُ صَاعٍ قَدْ دَبِرَتْ كَفِّي مَعَ اَلذِّرَاعِي شِبْلاَيَ وَ اَللَّهِ هُمَا جِيَاعٌيَا رَبِّ لاَ تَتْرُكْهُمَا ضَيَاعٌ أَبُوهُمَا لِلْخَيْرِ ذُو اِصْطِنَاعٍ عَبْلُ اَلذِّرَاعَيْنِ طَوِيلُ اَلْبَاعِ وَ مَا عَلَى رَأْسِيَ مِنْ قِنَاعٍ إِلاَّ عَبَاءٌ نَسْجُهَا بِصَاعٍ》 ♦️از آنچه آورده‌اى جز يك صاع باقى نمانده است. كف دست و مچ من تاول زده است. به خدا سوگند دو پسرم گرسنه‌اند. خداوندا! آن دو را تباه مگردان. پدرشان هم در كار خير همواره كارهاى نو و تازه مى‌آورد، مچهاى دستش سطبر و بخشنده است. بر سر من سراندازى نيست جز آنچه كه به دست خود بافته‌ام. 📋《وَ عَمَدُوا إِلَى مَا كَانَ عَلَى اَلْخِوَانِ فَأَعْطَوْهُ وَ بَاتُوا جِيَاعاً وَ أَصْبَحُوا مُفْطِرِينَ وَ لَيْسَ عِنْدَهُمْ شَيْءٌ》 ♦️سپس برخاستند و آنچه در سفره بود به آن اسير دادند و شب را گرسنه گذراندند و فرداى آن روز هر چند روزه نداشتند، چيزى هم براى خوردن نداشتند.(۱) 📋《فَلَمَّا كَانَ اَلْيَوْمُ اَلرَّابِعُ وَ قَدْ وَفَوْا نَذْرَهُمْ أَخَذَ عَلِيٌّ(ع) بِيَدِهِ اَلْيُمْنَى اَلْحَسَنَ(ع) وَ بِيَدِهِ اَلْيُسْرَى اَلْحُسَيْنَ(ع)  وَ أَقْبَلَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ هُمْ يَرْتَعِشُونَ كَالْفِرَاخِ مِنْ شِدَّةِ اَلْجُوعِ》 ♦️صبح روز چهارم که شد، امام علی(ع) دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفت، و نزد حضرت رسول اکرم(ص) آمدند. حضرت رسول اکرم(ص) وقتی بچه‌ها را دید که مانند جوجه ضعیف از شدت گرسنگی می‌لرزیدند. حضرت رسول اکرم(ص) هنگامی که آنان را اینگونه دید، فرمود : 📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! مَا أَشَدَّ مَا يَسُوءُنِي مَا أَرَى بِكُمْ!》 ♦️ای ابالحسن(ع)! چقدر بر من دشوار می‌آید که من شما را به چنین حالی ببینم. آنگاه با امام علی(ع) و کودکان به طرف خانه حضرت فاطمه(س) رفتند. 📋《وَ هِيَ فِي مِحْرَابِهَا وَ قَدْ لَصِقَ ظَهْرُهَا بِبَطْنِهَا مِنْ شِدَّةِ اَلْجُوعِ وَ غَارَتْ عَيْنَاهَا بِالدُّمُوعِ》 ♦️و او را در محراب خود یافتند، و از شدت گرسنگی ضعیف شده و چشمهایش گود افتاده بود، و حضرت(ص) از مشاهده این حال ناراحت شدند. در همین بین جبرئیل نازل شد، و عرضه داشت : 📋《يَا مُحَمَّدُ(ص)! خُذْ مَا هَنَّأَكَ اَللَّهُ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ، فَأَقْرَأَهُ هَلْ أَتىٰ إِلَى آخِرِ اَلسُّورَةِ》 ♦️ای محمد(ص)! این سوره را بگیر! خدا تو را در داشتن چنین اهل بیتی تهنیت می‌گوید، آنگاه آیات آغازین سوره‌ی «هل أتی» را قرائت کرد. 📋《..یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیرا..》 ♦️برای جلب رضایت خدا، طعام خود را به مسکین و یتیم و اسیر می دهند. تا رسید به این آیه؛ 📋《إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْیكُم مَّشْكُورًا》 ♦️این پاداش شماست و از کوششتان سپاس گزاری شده است.(انسان، آیه ۸)(۲) 👤امام محمد شافعی می سراید : 📋《أَنَا عَبْدٌ لِفَتَىً أُنْزِلَ فِيهِ هَلْ أَتَى، إلَی مَتَی أَکتُمُهُ؟ أَکتُمُهُ إلَی مَتَی؟》 ♦️من غلام آن جوانمردی هستم که درباره ی او سوره ی (هل أتی) نازل شده است! و این را تاکی آن را پنهان کنم؟ تا کی؟ تا کی؟(۳) 📚منابع : ۱)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، ص۱۶۰ ۲)عمدة عيون صحاح الأخبار ابن بطریق، ج۱، ص۳۴۵ ۳)دیوان امام شافعی، ص۲۶۳ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣3⃣روز بیست و سوم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان به وادی «زُبالة» رسیدند.👇 @AsnadolMasaeb
✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با اهل بیت و یاران خود به منزل «زباله» رسیدند. شیخ مفید می نویسد : صبح هنگام زمانی که امام حسین(ع) قصد عزیمت از منزلگاه «ثعلبیه» را به سمت «زباله» داشتند، به یاران و جوانان سپاه خود فرمودند : 📋《أَكْثِرُوا مِنَ اَلْمَاءِ!》 ♦️آب فراوان با خود حمل کنید! 📋《فَاسْتَقَوْا وَ أَكْثَرُوا ثُمَّ اِرْتَحَلُوا فَسَارَ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى زُبَالَةَ》 ♦️پس آنان آب فراوان با خود برداشتند، سپس به راه افتادند، تا اینکه به منزل «زبالة» رسیدند. طبق این نقل، در این منزل خبر شهادت جناب مُسلم بن عقیل و هانی بن عروه و همچنین خبر شهادت عبدالله بن یقطر سفیر دیگر امام حسین(علیه السلام)، به حضرت(ع) رسید. در این هنگام؛ امام حسین(ع) بسیار متاثر شدند و طی خطبه ای کوتاه از باب اتمام حجت، خطاب به اصحاب و یاران خویش فرمودند : 📋《قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ اَلاِنْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ غَيْرَ حَرِجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ》 ♦️خبر دلخراش شهادت مسلم و هانى بن عروه و عبداللّٰه بن یقطر به گوش ما رسيد و معلوم شد شيعيان ما از طريق مكّارى وارد شدند و ما را ذليل ساختند. اينك هر يك از شما كه مى‌خواهد با كمال ميل و رغبت برگردد، از طرف ما هيچ گونه نگرانى نداشته باشد. در این هنگام؛ 📋《فَتَفَرَّقَ اَلنَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى بَقِيَ فِي أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ جَاءُوا مَعَهُ مِنَ اَلْمَدِينَةِ وَ نَفَرٍ يَسِيرٍ مِمَّنِ اِنْضَوَوْا إِلَيْهِ》 ♦️مردم كه از اين خبر وحشت‌ اثر با اطلاع شدند دسته دسته به طرف راست و چپ حركت كرده و متفرق شدند و آنها كه باقى ماندند اصحاب آن جناب بودند كه از مدينه ملتزم ركاب شده و كمى از آنها كه در راه شرف حضور دريافته بودند. در ادامه شیخ مفید در تحلیلی از علت اتمام حجت امام حسین(ع) با یاران و اصحاب خود می نویسد : 📋《وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ اَلْأَعْرَابَ اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ إِنَّمَا اِتَّبَعُوهُ وَ هُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهُ يَأْتِي بَلَداً قَدِ اِسْتَقَامَتْ لَهُ طَاعَةُ أَهْلِهِ فَكَرِهَ أَنْ يَسِيرُوا مَعَهُ إِلاَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ عَلَى مَا يُقْدِمُونَ》 ♦️دلیل این کار امام حسین(ع) که ياران خود را از شهادت اين سه رادمرد باخبر ساخت‌، این بود كه مي دانست اين جمعيت از آن نظر پا به پاى او حركت مى‌كنند و آهنگ پيروى دارند كه خيال مى‌كنند، چون به شهرى دربیايند همه مردم شهر سر اطاعت در برابر آن حضرت(ع) فرود مى‌آورند و مطيع اوامرند و بالاخره شكمها از عزا بيرون خواهند آورد. امام حسين(ع) مناسب نمی ديدند که اصحابش را بدون اطلاع از چنين پيش‌ آمدى به چنگال دشمن بيندازد، به همين جهت آنان را از بي وفائى كوفيان باخبر ساخت، تا هر كه می خواهد به مقصد خود روانه شود.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣3⃣روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان به وادی «بطن العقبة» رسیدند.👇 @AsnadolMasaeb
✅امام حسین(علیه السلام) با کاروان خود بعد از منزلگاه «زباله» به این منطقه رسیدند. در همین جا بود که پیرمردی از قبیله «بنی عکرمه» بنام عمرو بن لوذان به آن حضرت(ع) برخورد کرد و پرسید : مقصد شما کجاست؟ امام(ع) فرمود : کوفه! پیرمرد به امام حسین(ع) گفت : 📋《أَنِّي أَنْشُدُكَ اَللَّهَ لَمَّا اِنْصَرَفْتَ، فَوَ اَللَّهِ لاَ تَقْدَمُ إِلاَّ عَلَى اَلْأَسِنَّةِ وَ حَدِّ اَلسُّيُوفِ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ اَلَّذِينَ بَعَثُوا إِلَيْكَ لَوْ كَانُوا كَفَوْكَ مَئُونَةَ اَلْقِتَالِ وَ وَطَّئُوا لَكَ اَلْأَشْيَاءَ فَقَدِمْتَ عَلَيْهِمْ كَانَ ذَلِكَ رَأْياً، فَأَمَّا عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ اَلَّتِي تَذْكُرُهَا فَإِنِّي لاَ أَرَى لَكَ أَنْ تَفْعَلَ!》 ♦️تو را به خدا قسم مى‌دهم كه برگردى! و الله قدم نمى‌گذارى مگر بر سر نيزه‌ها و لبه شمشيرها، اگر آنها كه دنبالت فرستادند بار جنگ را از شما مى‌گرفتند و شرائط‍‌ و امور را برايتان مهيا مى‌كردند و بعد شما بر آنها وارد مى‌شدى اين يك حرفى بود، أمّا با اين حالى كه شما ذكر مى‌كنى من صلاح نمى‌دانم شما دست به اين كار بزنى! 📋《يَا عَبْدَ اَللَّهِ! إِنْهَ لَيْسَ يَخْفَى عَلَيَّ، اَلرَّأْيُ مَا رَأَيْتَ، وَ لَكِنَّ اَللَّهَ لاَ يُغْلَبُ عَلَى أَمْرِهِ》 ♦️ای بنده خدا! مطلب بر من پوشیده نیست لکن فرمان الهی چنان است که تغییرپذیر نمی باشد.(۱) امام حسین(ع) در این منزلگاه به مناسبت خوابی که دیدند، و آن را برای اصحاب تعریف نمودند. ابن اعثم می گوید : 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام حسین(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۲) 📚منابع : ۱)وقعة الطف یوسفی غروی، ص۱۶۷ ۲)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۱۱ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣3⃣کاروان روز بیستم و ششم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری به منزلگاه «شراف» رسیدند:👇 ✅منزل شراف در هشت میلی احساء و میان واقصه و قرعاء واقع بوده و در آن، سه چاه آب جوشان و نیز چاههای کم عمق بسیاری بوده که آب باران در آنها جمع می‌ شده است و نسبت به سایر منازل از سرسبزی بیشتری بر خوردار بوده است.(۱) نقل شده است که؛ 📋《أَقْبَلَ اَلْحُسَيْنُ(ع) حَتَّى نَزَلَ شَرَافَ! فَلَمَّا كَانَ فِي اَلسَّحَرِ أَمَرَ فِتْيَانَهُ فَاسْتَقَوْا مِنَ اَلْمَاءِ فَأَكْثَرُوا ثُمَّ سَارُوا مِنْهَا》 ♦️کاروان امام حسین(ع) پیش از رسیدن به منزل ذوحسم، یک شب در منزل شراف توقف داشتند و در آن به استراحت پرداختند و هنگام صبح از آنجا حرکت کردند. امام حسین(ع) در این منزل به جوانانش دستور داد آب بسیاری برداشتند و از آنجا حرکت کردند.(۲) 📚منابع : ۱)معجم البلدان یاقوت حموی، ج۳، ص۳۳۱ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۶ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣3⃣کاروان روز بیست و هفتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری به منزلگاه «ذو حُسَم» رسیدند و با لشگر هزار نفری حر بن یزید ریاحی رو به رو شدند!👇 @AsnadolMasaeb
✅در این روز امام حسین(ع) به منزل «ذو حُسَم»، ذو حُسی، ذو خشُب، ذو جشمی رسیدند. هنگامی که خبر آمدن امام حسين(ع)، در کوفه منتشر شد، حرّ بن يزيد به سِمَت فرماندهی هزار نفر از سربازان، برگزيده شد و عبيدالله به او دستور داد، از ورود امام(ع) به کوفه جلوگيری و او را وادار کند که با يزيد بيعت کند. وقتی کاروان امام حسین(ع) از منزلگاه «شراف» حرکت کرد، اول روز را با شتاب راه پیمودند تا این که روز به میانه رسیدند. در این هنگام ناگهان مردی از میان کاروان فریاد زد : «الله اکبر!» امام حسین(ع) نیز تکبیر گفتند و سپس خطاب به آن مرد فرمودند : 📋《لِمَ كَبَّرْتَ؟》 ♦️برای چه تکبیر گفتی؟ آن مرد گفت : درخت خرما می‌بینم! برخی اصحاب گفتند : 📋《وَ اَللَّهِ إِنَّ هَذَا اَلْمَكَانَ مَا رَأَيْنَا بِهِ نَخْلَةً قَطُّ》 ♦️ما هیچ‌گاه در این جا، حتّی یک نخل هم ندیده‌ایم. امام(ع) به آن‌ها فرمود : پس به نظر شما او چه دیده است؟ گفتند : این‌ها طلایه‌ داران لشکر دشمن و گردن‌های اسبان آن‌هاست. امام (علیه‌السّلام) فرمود : 📋《أَنَا وَ اَللَّهِ أَرَى ذَلِكَ!》 ♦️به خدا که نظر من نیز همین است. پس امام حسین(ع) فرمود : آیا در این منطقه پناهگاهی هست که بدان‌ جا پناه ببریم و آن را پشت سرِ خویش نهیم و با این قوم، از یک سمت، مقابله کنیم؟ گفتند : آری! در ناحیه‌ی چپ، منزلی است به نام «ذو حُسَم»! پس امام حسین(ع) به سرعت در قسمت چپ جاده به طرف «ذو حُسَم» روان شد، سپاه دشمن نیز به طرف این منزل می‌تاخت، ولی امام حسین(ع) و همراهانش زودتر به این منزل رسیدند. هنگامي که امام حسين(ع) به منزل ذی حِسم رسيد، دستور داد در آنجا اتراق کرده و خيمه ها را برافراشتند.(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شیخ مفید، ج‏۲، ص۷۶ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣3⃣کاروان توسط لشگر هزار نفری حر بن یزید ریاحی محاصره شد!👇 @AsnadolMasaeb
✅ساعتی نگذشت که لشکر حرّ سر رسید و کاروان امام(ع) را محاصره کردند و مقابل حضرت(ع) ایستادند. از طرفی گرما به شدت آنان را اذیت می‌کرد. از آنجایی که امام(ع) در منزلگاه «شراف»، آب بسیار برداشته بودند، امام حسین(ع) رو به یارانش فرمودند : 📋《اِسْقُوا الْقَوْمَ وَ أَرْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَيْلَ تَرْشِيفاً》 ♦️این قوم را آب دهید، آنان را از آب گوارا سیراب کنید و دهان اسبانشان را نيز تَر كنيد. 📋《فَقَامَ فِتيَانُهُ فَرَشَّفُوا الخَيلَ تَرْشِيفَاً، فَقَامَ فِتيَةُ وَ سَقَوا الْقَوْمَ مِن الْمَاءِ حَتَّى أَرْوُوهُمْ وَ اَقبَلُوا يَملَئُونَ القَصَاعَ وَ الاَتوَارَ وَ الطَّسَاسَ مِن الْمَاءِ ثُمَّ يَدنُونَهَا مِن الفَرَسِ، فَإِذَا عَبَّ فِيهِ ثَلَاثَاً اَو أَربَعَاً اَو خَمسَاً عُزَلَت عَنهُ وَ سَقَوا آَخَرَ حَتَّى سَقَوا الخَيلَ كُلَّهَا!》 ♦️پس جوانان برخاستند، و به آنها آب دادند تا اينكه سيرابشان كرده و قدح ‏ها و كاسه ‏ها و طشت ها را پر كردند، و نزد اسب‏هايشان گذاشتند، وقتى اسب سه يا چهار و يا پنج نفس از آن آب می ‏خورد آن را از پيش او می ‏گرفتند و اسب ديگر را سيراب می كردند تا اينكه همه اسب‏ها سيراب شدند.(۲) دو لشکر، در این مکان توقف کردند. هنگامی که وقت نماز ظهر شد، امام حسین(ع) به «حجّاج بن مسروق» فرمود : 📋《أَذِّنْ رَحِمَکَ اللهُ! حَتّى نُصَلِّی》 ♦️اذان بگو! خداوند تو را رحمت کند، تا نماز بگزاریم. حجّاج برخاست و اذان گفت، آنگاه امام(ع) به حرّ فرمود : 📋《یَابْنَ یَزیدَ! أَتُریدُ أَنْ تُصَلِّىَ بِأَصْحابِکَ وَ أُصَلِّی بِأَصْحابِی؟》 ♦️آیا تو قصد دارى با یاران خویش نماز بگزارى و من نیز با یاران خود نماز بگزارم؟ حر پاسخ داد : شما با یارانت نماز بگزار، ما نیز به تو اقتدا مى کنیم! امام حسین(ع) جلو ایستاد و هر دو سپاه به او اقتدا کردند. امام(ع) پس از نماز از جاى خویش برخاست و به شمشیرش تکیه داد و خطبه خواند و پس از حمد و ثناى الهى چنین فرمود : 📋《أَیُّهَا النّاسُ! إنَّها مَعْذِرَةٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى مَنْ حَضَرَ مِنَ الْمُسْلِمینَ، إِنِّی لَمْ أَقْدِمْ عَلى هذَا الْبَلَدِ حَتّى أَتَتْنِی کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَىَّ رُسُلُکُمْ أَنْ اَقْدِمَ إِلَیْنا إِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا إِمامٌ، فَلَعَلَّ اللّهُ أَنْ یَجْمَعَنا بِکَ عَلَى الْهُدى، فَإِنْ کُنْتُمْ عَلى ذلِکَ فَقَدْ جِئْتُکُمْ، فَإِنْ تُعْطُونِی ما یَثِقُ بِهِ قَلْبِی مِنْ عُهُودِکُمْ وَ مِنْ مَواثیقِکُمْ دَخَلْتُ مَعَکُمْ إِلى مِصْرِکُمْ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ کُنْتُمْ کارِهینَ لِقُدوُمی عَلَیْکُمْ اِنْصَرَفْتُ إِلَى الْمَکانِ الَّذِی أَقْبَلْتُ مِنْهُ إِلَیْکُمْ》 ♦️اى مردم! این اتمام حجتى است در پیشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى دیار شما نیامدم مگر آن که نامه هاى شما به دستم رسید و فرستادگانتان به سویم آمدند و گفتند : به سوى ما بیا چرا که ما پیشوایى نداریم بدان امید که خداوند به وسیله تو ما را در مسیر هدایت گرد آورد. اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستید که اکنون آمدم. بنابراین، اگر با من پیمان و میثاق هاى محکم مى بندید به گونه اى که مایه اطمینان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى شوم و اگر چنین نکنید و از آمدنم به این دیار ناخشنودید به مکانى که از آنجا آمده ام باز مى گردم.(۳) سپس فرمود : 📋《اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ، وَ إِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الاِناءِ، وَ خَسیسِ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیلِ، اَلا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ إِلَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَإِنّی لا أَرىَ الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً، وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَماً》 ♦️همه شما مى بینید که چه پیش آمده است، مى بینید اوضاع زمانه دگرگون و نامشخّص شده، خوبى آن روى گردانیده و با شتاب درگذر است، و از آن جز اندکى همانند ته مانده ظرف ها و زندگى پستى همچون چراگاه دشوار و خطرناک، باقى نمانده است. آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود، بر مومن لازم است، شیفته دیدار پروردگارش باشد. به یقین من مرگِ در راه حق را جز سعادت، و زندگى در کنار ستمگران را جز ننگ نمى بینم.(۴) 👤علاّمه مجلسى افزوده است که امام(ع) در ادامه چنین فرمودد: 📋《إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدّینُ لَعِقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانوُنَ》 @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
♦️مردم بندگان دنیایند، و دین همانند چیز خوش طمع و لذیذى بر زبانشان است که تا آنگاه که زندگى شان (به وسیله آن) پر رونق است، آن را نگه مى دارند، ولى هنگامى که به بلا (در امر دین) آزموده شوند، تعداد دین داران اندک گردند.(۵) سپس فرمود : شما مرا دعوت کردید، اگر حاضر به همکارى نیستید به جایگاه اصلى ام باز مى گردم، در واقع براى اتمام حجّت بر آن گروه پیمان شکن است، زیرا اگر امام(ع) مى خواست بازگردد، بعد از خبرهاى قطعى که از شهادت مسلم و هانى و پیمان شکنى اهل کوفه به او رسیده بود و هیچ مانعى در ظاهر وجود نداشت، باز مى گشت. او به خوبى مى داند مسیر او به سوى کربلا، میدان جانبازى و شهادت او است، و این خبر از جدّش رسول خدا(ص) به او رسیده بود.  مطابق روایتى حضرت(ص) فرمود : 📋《أَیُهَا النّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ(ص)! وَ نَحْنُ أَوْلى بِوِلایَةِ هذِهِ الاُمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَ السّائِرینَ فیکُمْ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَإِنْ تَثِقُوا بِاللّهِ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَهْلِهِ فَیَکُونُ ذلِکَ لِلّهِ رِضىً، وَ إِنْ کَرِهْتُمُونا وَ جَهِلْتُمْ حَقَّنا وَ کانَ رَأْیُکُمْ عَلى خِلافِ ما جاءَتْ بِهِ کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ اِنْصَرَفْتُ عَنْکُمْ》 ♦️اى مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایت این امور بر شما (امامت بر مسلمین) از این مدّعیان دروغین که در میانتان به ظلم و ستم و تجاوز رفتار مى کنند سزاوارتریم. اگر به خدا اعتماد کنید و صاحبان حق را بشناسید، مایه خشنودى خداوند است و اگر ما را ناخوش داشته و حقّ ما را نشناسید و عقیده شما برخلاف آن باشد که در نامه هایتان نوشته اید و فرستادگانتان گفتند، از نزد شما باز مى گردم. حرّ بن یزید در پاسخ عرض کرد : اى اباعبدالله(ع)! ما از این نامه ها و فرستادگان بى خبریم! امام(ع) به یکى از خدمت گزاران به نام عقبة ابن سمعان، رو کرد و فرمود : 📋《یا عُقْبَةُ! هاتِ الْخُرْجَیْنَ اللَّذَیْنِ فِیهِمَا الْکُتُبُ》 ♦️اى عقبه! آن دو خورجین نامه ها را بیاور. عقبه نیز نامه هاى شامیان و کوفیان را حاضر کرد و پیش روى آنان ریخت، آنان پیش آمده، به نامه ها نگاه کرده و مى گذشتند!(۶) هنگامی که سخنان امام حسین(ع) به پایان رسید، سپاه حر همچنان ساکت بودند و سخنی نمی گفتند چون آنان مأمور بودند به هر قیمتى شده اجازه ندهند که امام حسین(ع) به کوفه نزدیک شود، و اجازه بازگشت به مدینه را هم نداشته باشد، بلکه امام(ع) را در یک منطقه دور از آبادى ها فرود آورند تا لشکریان دیگر فرا رسند و امام(ع) را در محاصره کامل قرار دهند. پس در این هنگام؛ حرّ بن یزید ریاحی به عنوان فرمانده اعزامی عبیدالله بن زیاد گفت : ما دستور داريم كه وقتی تو را ديدار كرديم از تو جدا نشويم، تا اینکه تو را در كوفه به عبيدالله تحویل دهیم. امام حسین(ع) در پاسخ به او فرمود : 📋《الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ》 ♦️مرگ براى تو نزديك تر از اين آرزو است. سپس امام(ع) به اصحاب فرمود : 📋《قُومُوا فَارْكَبُوا》 ♦️برخیزید و حرکت کنید. همین که خواستند حرکت کنند، حرّ و لشکریانش راه را بر آنها بستند و مانع حرکت آنان شدند. امام(ع) در این هنگام خطاب به حرّ فرمود : 📋《ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ؟》 ♦️مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حُرّ جواب داد : 📋《أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْه‏!》 ♦️اگر كسى از عرب جز تو در چنين حالى كه تو در آن هستى، اين سخن را به من می گفت، من نيز هر كه بود نام مادرش را به عزا گرفتن مي بردم، ولى به خدا من نمى توانم نام مادر تو را جز به بهترين راهى كه توانائى بر آن دارم، ببرم.(۷) زهیر بن قین به امام(ع) پیشنهاد جنگ با آنان را داد، اما حضرت(ع) نپذیرفت. 📚منابع : ۲)تاريخ الأمم و الملوك طبری، ج۵، ص۴۰۱ ۳)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۳۵ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۱۹۲ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۱ ۶)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۳۷ ۷)الإرشاد شیخ مفید، ج‏۲، ص۷۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅به هر حال حرّ بن یزید ریاحی به امام حسین(ع) پیشنهاد داد، اکنون که از آمدن به کوفه خودداری می کنی، راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیر، تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند. آنها در مسیر خود به منزلگاه قصر بنی مقاتل رسیدند، و سرانجام در روز دوم محرم، کاروان امام حسین(ع) به همراه لشگر حرّ وارد کربلا شدند.(۱) سرانجام روز عاشورا فرا رسید. در این روز امام حسين(ع) با صداي بلند ياری خواست و فرمود : 📋《أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ؟ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟》 ♦️آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به یاری ما بشتابد؟ آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ حُر با شنيدن سخنان جانسوز امام(ع)، مضطرب و پريشان شد، با ناراحتي نزد عمر بن سعد آمد و به او گفت : آيا مي خواهي با حسين(ع) بجنگی؟ عمربن سعد با کمال بي شرمی گفت: 📋《إِي وَ اللَّهِ قِتَالًا أَيْسَرُهُ أَنْ تَطِيرَ الرُّءُوسُ وَ تَطِيحَ الْأَيْدِي》 ♦️آری، چنان نبردی کنم که کمترين آن، بريده شدن سرها و جدا شدن دستها را به دنبال دارد. حرّ که دوست نداشت با امام(ع) روبه رو شود، به او گفت : بهتر نيست او را به حال خود واگذاری تا اهل بيت(ع) خود را از اينجا دور کند؟ عمر سعد که جيره خوار عبيدالله بود، در جواب گفت : اگر کار دست من بود، پيشنهاد تو را عملی می کردم، ولی امير اجازه نمی دهد. حرّ در كنار سربازان ايستاد، به طورى كه لرزه بر اندامش افتاده بود.حرّ با خود گفت : 📋《وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ أُحْرِقْتُ》 ♦️به خدا قسم، خود را در ميان بهشت و جهنم مي بينم، ولي چيزي را بر بهشت ترجيح نخواهم داد، اگر چه مرا بکشند و پاره پاره کرده و بسوزانند. حرّ سرانجام در صبحگاه روز عاشورا از لشکر ابن سعد دور شد و در نهایت ندامت و پشیمانی از عملکرد خویش، توبه کنان در حالی که دو دست خود را بر سر گذاشته بود و در نقلی سپر خود را واژگون کرده بود، به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) حرکت کرد. در حالی که حرّ با خود چنین زمزمه می کرد :  📋《اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِيِّكَ》 ♦️بار الها بسوى تو بازگشتم، توبه ام را بپذير كه من دلهاى دوستان تو و فرزندان دختر پيغمبر تو را لرزاندم. هنگامي که نزد امام(ع) رسيد با ناراحتی و پشيمانی گفت : جانم فدايت، اي فرزند رسول خدا(ص)، منم کسي که راه را بر تو بستم و سايه به سايه با تو آمده و از تو جدا نشدم و تو را در اين سرزمين پر آشوب نگه داشتم. به خدايي که هيچ معبودی جز او نيست، هرگز گمان نمی کردم اين قوم چنين رفتاری با تو داشته باشند و به حرفهايت گوش نکنند. به خدا قسم اگر می دانستم نمی پذيرند، درباره ات خطايی مرتکب نمی شدم. سپس گفت : 📋《أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى! فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》 ♦️حال پشيمان و توبه کنان آمده ام، آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟ حضرت اباعبدالله(ع) فرمود : آری، توبه ی تو پذیرفته است. حرّ گفت : 📋《فَإِذَا كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ خَرَجَ عَلَيْكَ فَأْذَنْ لِي أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ قَتِيلٍ بَيْنَ يَدَيْكَ لَعَلِّي أَكُونُ مِمَّنْ يُصَافِحُ جَدَّكَ مُحَمَّداً(ص) غَداً فِي الْقِيَامَةِ》 ♦️از اون جایی که من نخستين كسی بودم كه سر راه بر تو گرفتم، اجازه بفرما تا اوّلين شهيد راه تو باشم، شايد فرداى قيامت از افرادى باشم كه با جدّت محمّد(ص) مصافحه مى كنند. امام(ع) به او اجازه میدان رفتن داد و پس از آنکه به ميدان آمد، شروع به رجز خواندن كرد و جانانه جنگید. لشکریان یکی پس از دیگری به او حمله ور شدند، تا اینکه درگيرى شدّت گرفت. ساعاتى به همين گونه جنگيد، تا اینکه پياده نظام دشمن بر حرّ يورش بردند و حرّ به شهادت رساندند. هنگام شهادت حرّ، امام حسین(ع) به بالین او رسید. 📋《فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ》 ♦️با دست مبارک خود، گَرد و غبار از صورت حرّ پاك مي كرد و مي فرمود : 📋《أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ》 ♦️همچنان كه مادرت تو را ناميد واقعاً تو آزاد مردى، آزاد در دنيا و آخرت.(۲) بعد از این توبه، حُر به جایگاهی رسید که امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه از او نام بردند و فرمودند : 《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَاحُرَّ بْنَ يَزيدَ الْرِّيَاحِى》(۳) 📚منابع : ۱)الإرشاد شیخ مفید، ج‏۲، صص۷۸-۸۰ ۲)اللهوف ابن طاووس، صص۱۰۲-۱۰۳ ۳)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6⃣3⃣کاروان در روز بیست و هشتم ذی الحجه سال شصت هجری قمری، به منزل «عذیب الهجانات» رسیدند!👇 @AsnadolMasaeb
✅كاروان‌ امام‌ حسین(ع) در این روز به منزل «عُذيب‌ِ الهجانات‌» رسيدند. این منزل نزدیک قادسیه است. در این منزل مجمّع و طرّماح بن عدی و نافع بن هلال به امام حسین(ع) ملحق شدند و حرّ بن یزید ریاحی قصد داشت آنها را بگیرد یا برگرداند که امام حسین(ع) فرمودند : آنها اصحاب من هستند و حرّ مانع نشد. به قولی در این منزل بود که امام حسین(ع) از خبر شهادت قیس بن مسهّر صیداوی، که در كوفه‌ به‌ دست‌ عبیدالله بن‌ زياد کشته شده بودند، مطلع شد. طبق بعضی از گزارش‌ها، خبر شهادت قیس در منزل عذیب الهجانات به امام حسین(ع) رسید. هنگامی‌ که خبر شهادت قیس توسط طرماح بن عدی به امام حسین(ع) رسید، اشک در چشمانش جاری شد و فرمود : 📋《..فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا》 ♦️برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين‌] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.(الأحزاب۲۳) بار خدایا، برای ما و آنها بهشت مقرّر فرما و میان ما و آنها در قرارگاه رحمتت و ذخیره‌گاه نهان ثوابت فراهم آور.(۱) 📚منبع : ۱)موسوعة التاریخ الإسلامی یوسفی غروی، ج۶، ص۱۲۴ @AsnadolMasaeb