eitaa logo
-اسرا-🇵🇸
898 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
853 ویدیو
10 فایل
"إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً...💔 -دیگران ظهورش را دور می بینند و ما نزدیک می بینیم! "ما برای همه می نویسیم تا یک نفر بخواند!" https://harfeto.timefriend.net/16821984241385 برای شنیدن حرفاتون:) کپی آزاد🌿 اللهم عجل لولیک الفرج🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
-اسرا-🇵🇸
🔻خیلی از پسرها این جوری خودشونو گول میزنن که میگن : فعلا که جوونیم. فعلا بریم این کار غلط رو بکنیم ب
توبه ی یه جوون خیلی پاداش و ارزشش بیشتره تا توبه‌ ی پیرمرده پیری که صدای کلنگه قبرش میاد😒😂 خدای ما عاااشق جوونی هستش که میتونه گناه کنه ولی بخاطره خدا توبه میکنه و زیره عهدش نمیزنه!! https://eitaa.com/dar_samte_too
...💚
بعد از کــربلا چه گذشت ۳ بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با اباعبدالله پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود دستور داد سر حسین علیه‌السلام و سایر شهداء را در کوچه‌های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست! منادی هم صدا میزد: قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب... زید ابن ارقم می‌گوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر حسین را بالای نیزه در کوچه‌ها می‌گردانند شنیدم که آیه‌ای از سوره کهف می‌خواند: آیا گمان می‌کنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست! از شنیدن این آیه از سر بریده اباعبدالله مو بر تنم راست شد و بی‌اختیار صدا زدم: یابن رسول الله!!! حرف زدن سر تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیب‌تر است! پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیه‌السلام پنج سال برخوردار بودند از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان می‌رسید دشمنان اباعبدالله بدتر از سگان از کرده خود پشیمان شدند چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش که از او احوالپرسی می‌کرد گفت: هیچکس نزد خانواده‌اش برنگشته که بدتر باشد از وضعی که من برگشته‌ام از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر وارد شد حتی از سوی نزدیک‌ترین بستگان عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی می‌زدند ولی حسین کشته نمی‌شد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمی‌نشست مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: ای پست فطرت پسر رسول ﷺ را کشتی! بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش ملاقات نخواهی کرد معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله انتقاد می‌کرد و از او کناره گرفت مردم هرگاه عمر بن سعد را می‌دیدند او را لعنت می‌کردند و هرگاه وارد مسجد می‌شد از مسجد خارج می‌شدند حصین ابن عبدالرحمن می‌گوید: چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت باقی ماندیم گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید رنگش متغیر شد و گفت: براستی حسین را به شهادت رساندند؟ سپس فرمود: بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا آنها را بسیار دوست می‌داشت و با دست خود لقمه بر دهانشان می‌نهاد سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی که فرزند زنازاده، فرزند پیغمبرش را بکشد بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام می‌گیرند حتی عده‌ای شهر را ترک کردند و گفتند: در شهری که پسر پیغمبر در آن شهید می‌شود سکنی نمی‌گزینیم منابع: ↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۱۱۹ ↲ارشاد مفید، صفحه۲۲۹ ↲بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۸ ↲طبری، جلد۷صفحه۳۸۵
ــ گفت : آداب سفر آن است که هرگز از قدم نایستی ، تا دلت آرام گیرد ؛ آنجا که دل آرام گرفت ، مقصد است ؛ [ شهید مصطفی صدرزاده ]
هدایت شده از " حـسیـنیـهٔ مَـــڵـجَـأ "
ناامیدی از زندگی؟؟! خسته شدی؟! زندگی سخت شده؟! فلانی رفتُ دنیا آوار شد روی سرت؟! آینده رو تاریک میبینی؟! هرچی نماز میخونی انگار بی فایدست و به خدا نزدیک نمیشی؟! دیگه زندگیُ دوست نداری؟! دیگه شیرین نیست روزایی که داره میگذره؟! برای رسیدن به جوابِ تمومِ سوالا امروز ساعتِ ۱۸:۰۰ با وضو منتظرتم:)🌱 @ir_malja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺همین یه دقیقه رو نشون مردم بدید تا بفهمن سلبریتی‌ها چه انسان‌های کثیفی هستند. ⭕️حتما تا آخر ببینید و بازنشر کنید تا مردم آگاه بشن! +سعی کنید هیچ وقت گول آدما رو نخورید؛ سعی کنید هیچ وقت از روی عصبانیت کاری رو انجام ندین، که حداقل شرمنده خودتون و خداتون نشید.
🔺یه شبهه هم هست راجب اینکه لباس مشکی مکروهِ، و پوشیدنش خوب نیست؛ پس چرا خانم ها باید چادر مشکی بپوشند؟ یا اینکه زیر چادر باید لباس رنگی بپوشند، چون مشکی مکروهه. ⭕️و حالا جواب: پوشیدن لباس مشکی و رنگ های خیلی تیره، برای بانوان در خانه مکروه است و در بیرون از خانه مستحب موکد!!! یعنی برای یک خانم، پوشیدن لباس مشکی در اجتماع نه تنها مکروه نیست بلکه ثواب هم داره!
سلام همونطور که میدونین در سوئد، روز عید قربان، قرآن کریم را رو به روی مسجد اصلی شهر پاره کردند و سوزاندند. این هتک حرمت برای بار دوم انجام شد. سلوان مومیکا رو به روی سفارت عراق در سوئد، قرآن مجید رو به همراه پرچم کشور عراق سوزونده این ملعون گفته که همین پنجشنبه، این عمل شیطانی رو دوباره تکرار میکنه‌. اون هم رو به روی سفارت ایران به همراه بی احترامی به پرچم عزیز کشور ما اگه ع***العمل درست و حسابی توسط ما نشون داده نشه این جنایات دوباره و چندین باره تکرار میشه. امروز، وظیفه ی همه‌ی ماها استفاده حدا***ری از امکاناتیه که دستمون داریم. یه پویشی راه انداختیم که از قرآنی که در منزل یا به همراه داریم و نور بخش زندگیمونه ع***بگیریم و در اینستاگرام با هشتگ های پخش کنیم. لطفا این پیام رو به اشتراک بگذارید تا همه توی این پویش شرکت کنند. هرکس می تونه شرکت کنه.
بسیار استغفار و حمد کن🤲 که در این صورت همهٔ سعادت و خیر دنیا و آخرت را به دست می آوری امام هادی(ع)
بعد از کـــربلا چه گذشت ۴ عبیدالله ابن زیاد سرهای مقدس را به سمت شام و برای یزید فرستاد یزید دستور داد که اُسرا را هم به شام بفرستید کسانی که همراه سرهای مقدس سفر می‌کردند در اولین منزل فرود آمدند تا غذا بخورند در حالیکه مأمورین مشغول خوشحالی و خوردن غذا و شرب خمر بودند ناگهان دستی روی دیوار پدیدار شد و نوشت: آیا امتی که حسین را می‌کشند امید شفاعت جدش را روز حساب و قیامت دارند؟ مأمورین مضطرب و هراسان شدند و خواستند دست را بگیرند که دست ناپدید شد دوباره مأمورین مشغول خوردن غذا شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت: نه این چنین نیست، بخدا قسم که اینها شفیعی ندارند و روز قیامت در عذاب خواهند بود! مأمورین دوباره سعی کردند دست را بگیرند و نتوانستند، دوباره مشغول غذا خوردن شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت: حسین را به حکم حاکم جور کشتند و این خلاف حکم خدا است غذا خوردن برای همه ناگوار شد و از آنجا کوچ کردند مأمورین ابن زیاد در راه سر حسین علیه‌السلام را از صندوق درآوردند و روی نِی قرار دادند تا به منزلی رسیدند که راهبی در آنجا زندگی می‌کرد نیمه شب راهب متوجه شد از بیرون نوری از زمین تا آسمان می‌درخشد بیرون آمد و دید نور از سر حسین علیه‌السلام هست نزد مأمورین آمد و گفت: شماها کی هستید؟ گفتند مأمورین ابن زیاد این سر کیست؟ سر حسین ابن علی کدام علی؟ علی ابن ابیطالب مادرش کیست؟ فاطمه دختر رسول خدا دختر پیامبرتان؟ بلی! وای بر شما که چه بد مردمی هستید اگر مسیح فرزندی داشت او را روی مژه چشمانمان نگه می‌داشتیم ممکن است ده هزار دینار به شما بدهم و این سر را تا صبح به من بسپارید؟ مانعی ندارد ده هزار دینار را گرفتند و سر را به راهب دادند راهب سر را شستشو داد و معطر گردانید و روی زانو گذاشت و تمام شب گریه می‌کرد تا صبح سر حسین را مخاطب قرار داد و گفت: ای سر مقدس من گواهی می‌دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و گواهی می‌دهم که محمد جد تو رسول خداست و من بر دین جد تو هستم فردا صبح نزدیک شام  که رسیدند مأموران سر اباعبدالله گفتند: بیائید دینارها را تقسیم کنیم مبادا یزید از ما بستاند وقتی کیسه‌های زر را گشودند دیدند که دینارهای طلا به خزف تبدیل شده بود که یک طرف آن مکتوب بود: 《وَلا تَحسَبَن الله غافِلاً عَمّا یَعمَل الظالِمون》 ↫◄ و در طرف دیگر ↯ وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیّ مُنقَلَبِ یَّنقَلِبُون》 اسرای اهل بیت چون نزدیک شام رسیدند تمام مردمان شام از کوچک و بزرگ برای تماشای اهل بیت و اظهار شادمانی از پیروزی یزید به استقبال شتافتند به منظور تکمیل تزئین شهر سه روز اهل بیت را در خارج شهر متوقف ساختند و شهر را با انواع تزئینات آراستند مردم مشغول لهو و لعب و رقص و پایکوبی شدند، اهل بیت وارد دمشق شدند منابع: ↲نفس المهموم، صفحه ۴۲۳ ↲صواعق المحرقه، صفحه ۱۹۷ ↲مناقب ابن شهراشوب، جلد۴، صفحه۸۲ ↲نفس الهموم، صفحه۴۲۹ ↲کامل بهایی، جلد۲، صفحه۱۸۶
هدایت شده از -اسرا-🇵🇸
باختیم!.mp3
714.5K
خدایا باختیم:)))💔🥲
اگرچه‌غم،بِشِکسته‌تمامِ‌بال‌وپرم... مرابهشت‌بِبَر،نه!مرابِبَربه‌حرم... قسم‌،که‌منّتِ‌هیچکس،بجزتورانکِشم... اگرکه‌پابگُذاری،دَمی‌به‌چشمِ‌تَرَم... "الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ" تعجیل‌درفرج‌آقاامام‌زمان‌‌صلوات ‌التماس‌دعا
به همان میزانی که خدا را می‌بینید، زندگی می‌کنید.
در‌ کلمات‌ ائمه‌ روی‌ دو جمله‌‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ ابالفضل‌ العباس‌‌ تاکید‌ شده‌ است یکی‌ یکی‌ .. ‹ حضرت آقا ›
بعد از کــربلا چه گذشت ۵ چون اهل بیت علیه‌السلام وارد شهر شدند ام کلثوم علیهاالسلام به شمر گفت: حاجتی دارم ممکن است آن را انجام دهی؟ ما را از دروازه‌ای وارد کنید که تماشاچی کمتر باشد و به کسانی که سرها را حمل می‌کنند بگو سرها را از محفل زن‌ها دور کنند که در معرض دید این همه تماشاچی نباشیم شمر پست فطرت دقیقاً برعکس دستور داد سرها را بالای نیزه‌ها نصب کنند و در کنار محمل زن‌ها حرکت دهند و آنها را از دروازه بزرگ شهر وارد کردند سهل ابن سعد می‌گوید: برای زیارت بیت المقدس رفته بودم عبورم به شام افتاد دیدم تمام شهر آذین بسته شده و مردم به رقص و پایکوبی مشغولند! با خودم گفتم آیا برای مردم شام عیدی هست که من بی‌خبرم؟! ناگهان دیدم در گوشه‌ای چند نفر به آرامی مشغول صحبت هستند گفتم: آیا برای شما شامی‌ها عیدی است که ما بی‌خبریم؟ گفتند: پیرمرد غریبی؟ گفتم من سهل از صحابه رسول خدایم گفتند: سهل تعجب نمی‌کنی چرا از آسمان خون نمی‌بارد و زمین اهلش را فرو نمی‌برد؟ گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: سر حسین فرزند رسول خدا را برای یزید هدیه آورده‌اند! گفتم: الله اکبر! سر حسین را می‌آورند و مردم این چنین خوشحالی می‌کنند؟! جلوی دروازه آمدم سواری را دیدم که نیزه‌ای در دست دارد که سری روی آن است که شبیه‌ترین انسان‌ها به رسول خدا است نزدیک یکی از زنان اهل بیت رفتم و گفتم: آیا حاجتی داری که من بتوانم انجام دهم؟ حضرت سکینه فرمود:‌ ای سهل به کسی که این سر را حمل می‌کند بگو اندکی جلوتر برود تا مردان کمتر ما را نگاه کنند جلوتر رفتم و به آن مرد گفتم: اگر سر را جلوتر ببری چهارصد دینار به تو می‌دهم مرد پذیرفت و سر را جلوتر برد از علی ابن الحسین روایت شده: هنگامی که ما را بر یزید وارد کردند دوازده جوان و اطفال ذکور که همه را به ریسمان بسته بودند جلو یزید قرار گرفتیم و گفتیم: یزید تو رو به خدا چه فکر می‌کنی اگر رسول خدا ما را به این حالت ببیند؟ یزید دستور داد بند از ما برداشتند فاطمه دختر ابی عبدالله فرمود: ای یزید! دختران رسول خدا و اسیری؟ ناگهان زنی از بنی‌هاشم و دوستداران اهل بیت که در قصر یزید بود شیون کشید و گفت: ای حبیبم حسین ای سید اهل بیت رسول خدا ای پسر رسول خدا ای کشته اولاد زنا ندبه و گریه‌های این زن همه زنان اهل مجلس را گریانید مردی از اهل شام که فکر می‌کرد اهل بیت پیغمبر از خوارج هستند فاطمه دختر امام حسین را دید و از یزید خواست دختر را به او ببخشد زینب دختر علی علیه‌السلام غضبناک شد و با پرخاش گفت: دعوی دروغ کردی و پست‌تر از آنی هستی که چنین خواهشی کنی که نه برای تو و نه امیرت جایز نیست! یزید از گفتار حضرت زینب خشمگین شد و گفت: ادعای دروغ می‌کنی اگر بخواهم می‌توانم زینب سلام الله فرمود: چنین نیست! خدا چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج بشوی و به دین دیگری در آئی مرد شامی دوباره درخواستش را تکرار کرد و گفت این دختر را به من ببخش یزید نتوانست جوابی به حضرت زینب بدهد و چون سرشکسته شده بود به مرد شامی گفت: خفه شو خدا مرگ حتمی به تو ببخشد منابع: ↲بحارالانوار، جلد۴۵،صفحه۱۲۹ ↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۳۷۱ ↲نفس المهموم، صفحه۴۳۳ ↲طبری، جلد۷، صفحه۳۸۱ ↲ارشادالقلوب، صفحه۲۴۶ ↲کامل جلد۴، صفحه۸۶ ↲روضه الواعظین، صفحه۱۶۴
برای وجود شما، قسمتی جز بهشت نیست؛ خود را به غیر از آن نفروشید. -امام علی علیه السلام
بعد از کـــربلا چه گذشت ۶ در همین وقت مأموران ابن زیاد وارد شدند و سرها را نزد یزید قرار دادند سر حسین علیه‌السلام درون طشت طلا قرار داشت سکینه و فاطمه دختران اباعبدالله قد می‌کشیدند تا سر پدر را ببینند همین که چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد یزید خبیث با خوشحالی با چوب خیزران بر لب و دندان حسین علیه‌السلام میزد و می‌گفت: انتقام جنگ بدر را گرفتیم سپس اشعاری خواند که مضمون اشعار بدین شرح است: آرزو می‌کند کشته‌های بدر که به جهنم واصل شده بودند حضور داشتند و این روز را می‌دیدند به کشتن پسر پیغمبر افتخار می‌کند تصور می‌کند دیگر مخالفی ندارد و حکومتش تثبیت شده و تزلزل ناپذیر است منکر اصل دین و وحی و رسالت و تمام مسائل الهی می‌شود حضرت زینب سلام الله مظلومانه با اینکه در دست دشمن اسیر است و حامی و پشتیبانی ندارد، اما با یک شجاعت بی‌نظیر و شهامت بی‌مثال بیاناتی می‌فرماید که بینی یزید را به خاک می‌مالد تا آنجا که می‌فرماید: من تو را انسانی بی‌ارزش و بی‌مقدار می‌بینم و بسیار سرزنش و توبیخ می‌کنم تو هرچه تلاش کنی و خدعه و نیرنگ به کار ببری که نام ما را از سر زبانها برداری و محبت ما را از قلب‌ها خارج کنی هرگز نخواهی توانست ننگِ کار پلید تو تا ابد با هیچ آبی شسته نمی‌شود یزید! گمان می‌کنی از اینکه تمام راه‌های آسمان و زمین را بر ما بستی و ما را مانند اسیران شهر به شهر می‌گردانی نزد خدا بی مقدار شده‌ایم و تو مورد عنایت پروردگار قرار گرفته‌ای و مقامت نزد خدا افزون گشته که بر ما پیروز گشتی و این چنین اظهار خوشحالی می‌کنی؟ چون دنیا به کام توست و حکومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنین نیست! گفته خدا را فراموش نکن: کفار گمان نکنند که مهلت دادن به آنها به خیر آنها است بلکه به آنها مهلت می‌دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند که برای آنان عذابی دردناک است ای پسر آزاد شدگان! آیا رواست که کنیزکان خود را در پس پرده حجاب نگه‌داری و دختران رسول الله را در مسیر دید دشمنان باز بذاری تا به چهره آنان بنگرند در حالیکه مرد و محرمی ندارند تا از آنان حمایت کند؟! چگونه انتظار حمایت داشته باشیم از کسی که فرزند هند جگرخواره هست و گوشت او از خون شهدای ما روئیده کسی که با چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت می‌زند صبر کن که به زودی به پدران خود ملحق خواهی شد در حالیکه آرزو می‌کنی ایکاش فلج و لال بودم و چنین حرف‌هایی نمی‌زدم هر چند سخن گفتن با تو مصیبتم را تشدید می‌کند و اندوهم را افزون می‌سازد اما باید تو را خوار و کوچک سازم و از این گردن فرازی فرود آورم تمام کوشش خود را به کار بگیر ولی بدان به خدا قسم نمی‌توانی یاد ما را از میان مردم محو کنی و احکام الهی را نابود سازی ننگ عمل پلیدت تا ابدت ماندگار می‌شود مدت زندگی‌ات کوتاه و همدستانت اندک است و روز قیامت منادی ندا می‌دهد: آگاه باش که لعنت خدا بر ستمکاران محقق است منابع: ↲نفس المهموم، صفحه۴۴۴ ↲حیات الحسین، جلد۴ ↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۳۳ ↲اعلام النساء
49.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اگه دوست دارید کتاب رو بخونید اما نمیشه، حتما این مستند رو ببینید.
یادت باشه: بی حجابی جزوه حقوق زن نیست،جزوه اضافه حقوق مرده... خدا میگه: اون لیاقت نداره راحت تورو ببینه و لذت ببره...اخه چرا مفت و مجانی این حقوق رو بهش میدی؟هوم؟چرا انقدر خودتو بی ارزش میکنی براش؟ اون باید هزینه کنه‌،تلاش کنه و تعهد بده تا بتونه تورو ببینه،چرا میزاری مفت و مجانی و بدون هیچ تلاش و هزینه ای راحت تورو ببینه؟چرا انقد خودتو پایین میدونی؟ کسی سمت بدحجابی میره که خودشو باارزش نمیدونه وگرنه دختری که ارزش خودشو بدونه نصفشم کنن روسریشو برنمیداره... هرگز اینکارو نمیکنه...
-اسرا-🇵🇸
یادت باشه: بی حجابی جزوه حقوق زن نیست،جزوه اضافه حقوق مرده... خدا میگه: اون لیاقت نداره راحت تورو بب
دختری که غرور داشته باشه هیچ وقت جوری راه نمیره که یه عده نگاش کنن و مفتی ازش لذت ببرن... دختری که غرور داشته باشه حاضر نمیشه به هرقیمتی برا دیگران جلبه توجه کنه... دختری که غرور داشته باشه دیگران در حسرته دیدن یه تاره موهاش میمونن... بله‌اینجوریاس!