فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الان این عزاداریه😐
ادم روش میشه برای مادر پدرش اینطوری عزاداری کنه که برای امام حسین...؟!
-اسرا-🇵🇸
الان این عزاداریه😐 ادم روش میشه برای مادر پدرش اینطوری عزاداری کنه که برای امام حسین...؟!
سجاد محمدی یکی از بهترین مداح های کشورمون هستن و اکثر مداحی هاشون واقعا عالیه ، اما این ریتم و متن و مخصوصا تدوین یکم که چه عرض کنم خیلی عجیبه!
ــ اینکه نا آروم میشیم و دلمون میگیره ،
بخاطر اینه که اینجا رو خیلی مهم فرض کردیم ؛
.
#با_من_بخوان ↓
«من می دیدم که برخی کارهای الهی ام،چقدر در حل مشکلات دنیایی ام تأثیر داشت و حسرت می خوردم که چرا تمام کارهایم،حتی ساده ترین کارهای زندگی روزمره را با نیت الهی انجام نداده ام.»
#کتاب_شنود
بعد از کــربلا چه گذشت ۷
بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلام الله
مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده
و احساس ندامت میکردند
در این هنگام که امام سجاد علیهالسلام را
بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته
شده بود و دنبال بهانهای برای شهید کردن
امام سجاد بود از او سؤالاتی میپرسید
و امام هم به کوتاهی پاسخ میداد
در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت
و آنرا میچرخانید
یزید گفت: این چه کاری است که من با تو
سخن میگویم و با تسبیح بازی میکنی
و احترام نمیگذاری؟
امام علیهالسلام فرمود:
پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز
صبح را انجام میداد تسبیح به دست میگرفت
و ذکری میگفت
سپس تسبیح را در دست میچرخانید
و به کارش میرسید بدون اینکه ذکری
بگوید و میفرمود:
چرخاندن تسبیح ذکر به حساب میآید
و چون در رختخواب میرفت
تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و میخوابید
و میفرمود تا صبح تسبیح ذکر میکند
من از روش آنها پیروی میکنم
یزید گفت: با هر کدام از شما که سخن
میگویم به گونهای سخن میگوید
که در گفتار پیروز میشود!
در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان
یزید امام سجاد و اهل بیت را در خرابه
بی سقفی منزل داد که از سرما و گرما
در پناه نبودند
آنقدر بر اهل بیت سخت گذشت که
صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید
منهال عمرو میگوید: امام سجاد را دیدم
که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند دوتا
نی خشک و خون از آنها جاری بود
رنگ شریفش نیز زرد شده بود
از او پرسیدم:
یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
چگونه است حال کسی که در دست یزید
اسیر است!؟
زنهای ما تابحال از طعام سیر نشدهاند
و سرهایشان پوشیده نگردیده است
هر وقت هم که یزید ما را میطلبد
گمان میکنم قصد کشتن ما را دارد
منهال! عرب به عجم افتخار میکند که
محمد ﷺ عربی است ولی ما خاندان
مردانمان کشته میشود توسط خود اعراب
و زنان و اطفالمان اسیر میشوند!
پرسیدم: کجا میروید؟
فرمود جایی که به ما دادهاند حفاظی ندارد
و آفتاب پوست ما را گداخته است
جهت ضعف بدن بیرون آمدهام تا قدری
استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان
در این حال صدای زنی بلند شد:
نور دیدهام کجا میروی؟ برگرد
که از دشمن بر جان تو میترسم
امام با شنیدن صدای عمهاش مرا گذاشت
و به خرابه بازگشت
منابع:
↲مقتل مقرم، صفحه۴۵۳
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۰
↲لهوف، صفحه۱۹۳
↲نفس المهموم، صفحه۴۵۹
هدایت شده از محبین
یه نشدنیهایی هست
اولش ناراحت میشی
ولی بعدها میفهمی چقدر
خدا دوستت داشت که نشد.
@ir_mohebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت از کاری ترسیدی...
#سیدکاظم_روحبخش
روز خبرنگار رو به اون خواهر یا برادر عزیزی تبریک میگم که تو صحنه های حساس زندگی ما رو همراهی کردن:)💔😂
🔺یه حرفی هم بزنم به اون خواهر عزیزی که رمان می خونه!
1⃣ اکثر رمان ها بر اساس واقعیت نیستن و ساخته ی ذهن نویسنده ان، که خودتون در جریانید.
2⃣رمان خوندن به خودیِ خود اعتیاد آوره، به خودت میای میبینی ساعت هفت صبحه! و این به آدم لطمه سنگینی وارد می کنه؛ هم خوابت رو به هم زده، هم کلی از وقت و عمر ارزشمندت رو از دست دادی.
3⃣رمان خوندن باعث میشه گاهی تو حالت های دیگه به ادامش فکر کنی و برای خودت ادامه بسازی.
+ اینطوری میشه که کم کم به خودت میای و میبینی نه تنها کلی عمرت و هدر دادی، بلکه شدی یه آدم خیال پرداز که تا دو سه ساعت قبل از خواب مستند سازی نکنه خوابش نمی بره!
پس برای روان تون ارزش قائل باشید.
نمیگم نخونید؛ چون بالاخره برای خیلی ها سرگرمیه،
اما مراقبت باشید به رمان خوندن وابسته نشید.
هر رمانی رو نخونید.
غرق فضاش نشید.
و بعدش داستان سرایی نکنید.
شاید الان اثرش رو متوجه نشید اما یکم که بگذره میفهمید.
🔺حالا رمان های مذهبی...
واقعا حرفی برای گفتن ندارم.
اکثر رمان ها چه مذهبی و چه غیر مذهبی کلیشه هستن و همیشه دختر و پسر کاملا بی نقص و زیبا و پولدار و خوشتیپ و جذاب و...
انگار که ادم بهتر از اونا نیست:|
برای اینا که اصلا وقت تون رو نزارید.
چون هم اعتماد به نفس خودتون پایین میاد هم برای ازدواج با فرد مقابل به مشکل بر می خورید!!
رمان های مذهبی هم کلیشه های خاص خودشو داره.
و چیزی نیست که همش تو زندگی واقعی اتفاق بیوفته.
اینا باعث میشه از فرد مقابل زده بشید، فانتزی های شما رو نداشته باشه و...
مثلا مورد داشتیم دختر بیست و نه سالش شده و هنوز مجرده فقط بخاطر اینکه میخواسته با کسی ازدواج کنه که هم سید باشه و هم سپاهی! برای همین همه ی خواستگار هاشو رد می کرده.
-اسرا-🇵🇸
🔺حالا رمان های مذهبی... واقعا حرفی برای گفتن ندارم. اکثر رمان ها چه مذهبی و چه غیر مذهبی کلیشه هستن
پس عاقل باشید و غرق داستان نشید.
اسمش روشه داستان؛ یعنی واقعی نیست. دقیقا مثل فیلم های کره ای و ترکی!!
واقعیت رو با مجاز عوض نکنید.
خودتون رو بخاطر ظاهرتون سرزنش نکنید، چون معیار های زیبایی نسبیِ و هر کس یک تعریف از زیبایی داره!
شما بهترین خودتون هستید.
میگنیکیازبدترینحسرتهایِروزقیامت
اینهکهنشونتمیدن
توزندگیتمیتونستیبهکجاهابرسیو
نرسیدی..؛
-حواسمونهست؟
هدایت شده از طنز سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥سم خونتون نیفته 😂
💥پیج یه بلاگر افغانستانی اینو گذاشته بود 😂
💥رقابت سنگین بین افغانستان و کوردستان😂
🆔@Tanzsiysii
-اسرا-🇵🇸
💥سم خونتون نیفته 😂 💥پیج یه بلاگر افغانستانی اینو گذاشته بود 😂 💥رقابت سنگین بین افغانستان و کوردستا
کل کره زمین جزو افغانستان بوده
در جریان باشید😂
هدایت شده از کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
با سلام و عرض ادب
امشب ساعت ۲۲:۳۰ منبر مجازی
با موضوع مهم ؛
بهم ریختگی صدای درون جامعه !!
چرا جامعهمون
دو قطبی شده..؟
چرا در هر خانوادهای
دو جبههی مخالف هم
وجود دارند..؟ چرا اختلافات
سیاسی به اختلافات خانوادگی
هم کشیده شده ..؟ راهِحل اولیه
برای برون رفت از این فضای چیست؟
چرا دختر بد حجاب به دختر محجبه حمله
میکنه ؟.. نقش جامعهیمذهبیها در این
میان چیست..؟
#فور_واجب اگر دوست داشتید.
-اسرا-🇵🇸
با سلام و عرض ادب امشب ساعت ۲۲:۳۰ منبر مجازی با موضوع مهم ؛ بهم ریختگی صدای درون جامعه !! چرا جا
موضوع خیلی مهمیه حوصله کنید گوش بدید
بعد از کـــربلا چه گذشت ۸
اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کودکانی
که پدرشان در کربلا شهید شده بود
خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند
دختر سه ساله حسین علیهالسلام شبی
از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش
گرفت... به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند
صدای ضجه و نالهشان بلند شد
صدای شیون به خانه یزید رسید
و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین بهانه پدر گرفته است
یزید لعنت الله گفت:
سر پدرش را برایش ببرید
سر حسین علیهالسلام را درون طشتی نهاده
و با پارچهای میپوشانند و برای رقیه خاتون
میآورند
او به خیال اینکه برایش غذا آوردهاند
فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم
من بابایم حسین را میخواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است
دختر اباعبدالله با دستهای کوچکش
روی ظرف را برداشت
چشمش به سر بریده پدر افتاد
سر را در آغوش گرفت
و با سر پدر شروع به درد و دل کرد
بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که
سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد
و جان به جان آفرین تسلیم کرد!
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم
شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهائی
از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده
و خادمی نیز با آنها است به راهی میروند
مرکبها گذشتند ولی خادم به طرف من آمد
و گفت: سکینه جدت رسول خدا ﷺ به تو
سلام میرساند
گفتم: سلام خدا بر رسولش تو کیستی؟
گفت: من خادمی هستم از خدمه بهشت
گفتم: این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند
کیستند و به کجا میروند؟ گفت:
اولی آدم صفی الله
دومی ابراهیم خلیل الله
سومی موسی کلیم الله
چهارمی عیسی روح الله
و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته
گاهی میافتد و برمیخیزد
او جدت رسول خداست که برای زیارت پدرت
حسین به کربلا میروند
همین که نام جدم را شنیدم به سویش دویدم
تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم
و بگویم ستمکاران با ما چه کردهاند
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین
فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت:
اولی حوا ام البشر
دومی آسیه بنت مزاحم
سومی مریم دختر عمران
چهارمی خدیجه خویلد
و اون خانمی که دست بر سر نهاده
گاهی میافتد و گاهی برمیخیزد
جدهٔ تو فاطمه دختر رسول خداست
گفتم میروم و به جدهام فاطمه شکایت این
ستمکاران را مینمایم، دویدم جلوی حضرت
زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر، مادر بخدا قسم حق ما را منکر شدند
مادر، مادر بخدا سوگند جمع ما را پراکنده ساختند
مادر، مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند
فرمود: سکینه جان دیگر بس است
نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است
که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم
که ناگهان از خواب بیدار شدم
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه
قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست
محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد
بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل
حسین علیهالسلام از همه طرف روبرو شد
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد
و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد
و گفت:
شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت
و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف
حکومت باقی بمانید؟ یا به مدینه برگردید
و سه حاجت شما برآورده گردد؟
منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۲۶
↲مقرم ۴۵۶
↲نفس المهموم، صفحه۴۶۶
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴