فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت از کاری ترسیدی...
#سیدکاظم_روحبخش
روز خبرنگار رو به اون خواهر یا برادر عزیزی تبریک میگم که تو صحنه های حساس زندگی ما رو همراهی کردن:)💔😂
🔺یه حرفی هم بزنم به اون خواهر عزیزی که رمان می خونه!
1⃣ اکثر رمان ها بر اساس واقعیت نیستن و ساخته ی ذهن نویسنده ان، که خودتون در جریانید.
2⃣رمان خوندن به خودیِ خود اعتیاد آوره، به خودت میای میبینی ساعت هفت صبحه! و این به آدم لطمه سنگینی وارد می کنه؛ هم خوابت رو به هم زده، هم کلی از وقت و عمر ارزشمندت رو از دست دادی.
3⃣رمان خوندن باعث میشه گاهی تو حالت های دیگه به ادامش فکر کنی و برای خودت ادامه بسازی.
+ اینطوری میشه که کم کم به خودت میای و میبینی نه تنها کلی عمرت و هدر دادی، بلکه شدی یه آدم خیال پرداز که تا دو سه ساعت قبل از خواب مستند سازی نکنه خوابش نمی بره!
پس برای روان تون ارزش قائل باشید.
نمیگم نخونید؛ چون بالاخره برای خیلی ها سرگرمیه،
اما مراقبت باشید به رمان خوندن وابسته نشید.
هر رمانی رو نخونید.
غرق فضاش نشید.
و بعدش داستان سرایی نکنید.
شاید الان اثرش رو متوجه نشید اما یکم که بگذره میفهمید.
🔺حالا رمان های مذهبی...
واقعا حرفی برای گفتن ندارم.
اکثر رمان ها چه مذهبی و چه غیر مذهبی کلیشه هستن و همیشه دختر و پسر کاملا بی نقص و زیبا و پولدار و خوشتیپ و جذاب و...
انگار که ادم بهتر از اونا نیست:|
برای اینا که اصلا وقت تون رو نزارید.
چون هم اعتماد به نفس خودتون پایین میاد هم برای ازدواج با فرد مقابل به مشکل بر می خورید!!
رمان های مذهبی هم کلیشه های خاص خودشو داره.
و چیزی نیست که همش تو زندگی واقعی اتفاق بیوفته.
اینا باعث میشه از فرد مقابل زده بشید، فانتزی های شما رو نداشته باشه و...
مثلا مورد داشتیم دختر بیست و نه سالش شده و هنوز مجرده فقط بخاطر اینکه میخواسته با کسی ازدواج کنه که هم سید باشه و هم سپاهی! برای همین همه ی خواستگار هاشو رد می کرده.
-اسرا-🇵🇸
🔺حالا رمان های مذهبی... واقعا حرفی برای گفتن ندارم. اکثر رمان ها چه مذهبی و چه غیر مذهبی کلیشه هستن
پس عاقل باشید و غرق داستان نشید.
اسمش روشه داستان؛ یعنی واقعی نیست. دقیقا مثل فیلم های کره ای و ترکی!!
واقعیت رو با مجاز عوض نکنید.
خودتون رو بخاطر ظاهرتون سرزنش نکنید، چون معیار های زیبایی نسبیِ و هر کس یک تعریف از زیبایی داره!
شما بهترین خودتون هستید.
میگنیکیازبدترینحسرتهایِروزقیامت
اینهکهنشونتمیدن
توزندگیتمیتونستیبهکجاهابرسیو
نرسیدی..؛
-حواسمونهست؟
هدایت شده از طنز سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥سم خونتون نیفته 😂
💥پیج یه بلاگر افغانستانی اینو گذاشته بود 😂
💥رقابت سنگین بین افغانستان و کوردستان😂
🆔@Tanzsiysii
-اسرا-🇵🇸
💥سم خونتون نیفته 😂 💥پیج یه بلاگر افغانستانی اینو گذاشته بود 😂 💥رقابت سنگین بین افغانستان و کوردستا
کل کره زمین جزو افغانستان بوده
در جریان باشید😂
هدایت شده از کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
با سلام و عرض ادب
امشب ساعت ۲۲:۳۰ منبر مجازی
با موضوع مهم ؛
بهم ریختگی صدای درون جامعه !!
چرا جامعهمون
دو قطبی شده..؟
چرا در هر خانوادهای
دو جبههی مخالف هم
وجود دارند..؟ چرا اختلافات
سیاسی به اختلافات خانوادگی
هم کشیده شده ..؟ راهِحل اولیه
برای برون رفت از این فضای چیست؟
چرا دختر بد حجاب به دختر محجبه حمله
میکنه ؟.. نقش جامعهیمذهبیها در این
میان چیست..؟
#فور_واجب اگر دوست داشتید.
-اسرا-🇵🇸
با سلام و عرض ادب امشب ساعت ۲۲:۳۰ منبر مجازی با موضوع مهم ؛ بهم ریختگی صدای درون جامعه !! چرا جا
موضوع خیلی مهمیه حوصله کنید گوش بدید
بعد از کـــربلا چه گذشت ۸
اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کودکانی
که پدرشان در کربلا شهید شده بود
خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند
دختر سه ساله حسین علیهالسلام شبی
از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش
گرفت... به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند
صدای ضجه و نالهشان بلند شد
صدای شیون به خانه یزید رسید
و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین بهانه پدر گرفته است
یزید لعنت الله گفت:
سر پدرش را برایش ببرید
سر حسین علیهالسلام را درون طشتی نهاده
و با پارچهای میپوشانند و برای رقیه خاتون
میآورند
او به خیال اینکه برایش غذا آوردهاند
فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم
من بابایم حسین را میخواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است
دختر اباعبدالله با دستهای کوچکش
روی ظرف را برداشت
چشمش به سر بریده پدر افتاد
سر را در آغوش گرفت
و با سر پدر شروع به درد و دل کرد
بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که
سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد
و جان به جان آفرین تسلیم کرد!
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم
شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهائی
از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده
و خادمی نیز با آنها است به راهی میروند
مرکبها گذشتند ولی خادم به طرف من آمد
و گفت: سکینه جدت رسول خدا ﷺ به تو
سلام میرساند
گفتم: سلام خدا بر رسولش تو کیستی؟
گفت: من خادمی هستم از خدمه بهشت
گفتم: این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند
کیستند و به کجا میروند؟ گفت:
اولی آدم صفی الله
دومی ابراهیم خلیل الله
سومی موسی کلیم الله
چهارمی عیسی روح الله
و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته
گاهی میافتد و برمیخیزد
او جدت رسول خداست که برای زیارت پدرت
حسین به کربلا میروند
همین که نام جدم را شنیدم به سویش دویدم
تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم
و بگویم ستمکاران با ما چه کردهاند
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین
فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت:
اولی حوا ام البشر
دومی آسیه بنت مزاحم
سومی مریم دختر عمران
چهارمی خدیجه خویلد
و اون خانمی که دست بر سر نهاده
گاهی میافتد و گاهی برمیخیزد
جدهٔ تو فاطمه دختر رسول خداست
گفتم میروم و به جدهام فاطمه شکایت این
ستمکاران را مینمایم، دویدم جلوی حضرت
زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر، مادر بخدا قسم حق ما را منکر شدند
مادر، مادر بخدا سوگند جمع ما را پراکنده ساختند
مادر، مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند
فرمود: سکینه جان دیگر بس است
نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است
که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم
که ناگهان از خواب بیدار شدم
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه
قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست
محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد
بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل
حسین علیهالسلام از همه طرف روبرو شد
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد
و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد
و گفت:
شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت
و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف
حکومت باقی بمانید؟ یا به مدینه برگردید
و سه حاجت شما برآورده گردد؟
منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۲۶
↲مقرم ۴۵۶
↲نفس المهموم، صفحه۴۶۶
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴
🔺اگه توخوابگاه یا دانشگاه یا تو محیط فامیلاتون خجالت میکشی نماز بخونی...این اشتباست...
خدا تو حدیث قدسی میگه :
یاد منو پیش بنده هام فریاد بزن تا منم یاد تورو پیش همه فریاد بزنم...
اگه تو در موقعیت های خاص به یاد خدا باشی...
خدا هم تو موقعیت های خاص به یادته.
-اسرا-🇵🇸
🔺اگه توخوابگاه یا دانشگاه یا تو محیط فامیلاتون خجالت میکشی نماز بخونی...این اشتباست... خدا تو حدیث
گاهی اوقات ما میترسیم بقیه فکر کنن برای ریا این کار و میکنیم یا ریا بشه؛ اما وقتی تو قلب خودت برای ریا اینکار و نمیکنی،
قضا شدن نمازت بهتره
یا اینکه
بقیه فکر کنن داری برای ریا نماز می خونی؟:|
بزار فکر کنن، نظرشون اصلا مهم نیست. نماز خوندن واجب عینیِ
پس اگه اونا نماز نمیخونن دلیل بر این نمیشه که فکر کنن تو برای ریا نماز میخونی.
مشکل از اوناست که بی نمازن نه تو!
رفقا نظری انتقادی پیشنهادی بود اینجا در خدمتم!
https://harfeto.timefriend.net/16821984241385
هدایت شده از در سمت توام 🕊
مولانا میگه:
"اگر خواسته ات براورده میشود به دنبال یک خیر باش و اگر هنوز برآورده نشده است دنبال هزار خیر در آن باش.."
به همین قشنگی..
سلام به همگی
راستش در نظر داریم که محتوای کانال رو یکم تغییر بدیم.
و ان شاءالله اسم کانال رو هم عوض کنیم.
گممون نکنید.
ان شاءالله از این به بعد قراره بدرد بخوریم.
-اسرا-🇵🇸
سلام به همگی راستش در نظر داریم که محتوای کانال رو یکم تغییر بدیم. و ان شاءالله اسم کانال رو هم عو
اگه درخواست یا پیشنهادی در این راستا دارید دریغ نکنید ناشناس درخدمیتیم
بعد از کـــربلا چه گذشت ۹
بعد از مراسم عزاداری امام سجاد علیهالسلام
و اهل بیت اباعبدالله نزدیک مدینه رسیدند
امام فرمود خیمهها را سرپا کنند و زنان
و اهل بیت وارد شدند
سپس به بشیر فرمود:
وارد مدینه شو و مردم را از شهادت
اباعبدالله علیهالسلام و آمدن ما با خبر کن
بشیر اطاعت کرد و وارد مدینه شد و به
مسجد رفت سپس صدایش به گریه بلند شد
و اشعاری سرود و گفت:
من بشیر ابن جنلم فرستاده امام سجادم
علی ابن حسین با عمهها و خواهرانش
بیرون دروازه مدینهاند و مرا فرستاده
تا مکانش را به شما معرفی کنم
مردم شتابان به خارج مدینه هجوم آوردند
زنی نماند در مدینه که بیرون نیامده باشد
همگی صدایشان به گریه و شیون بلند شد
و مدینه یکپارچه ضجه و ناله شد
وقتی مردم خارج از مدینه تجمع کردند
امام از خیمه خارج شد در حالی که گریان بود
و دستمالی در دست داشت که اشکهایش را
پاک میکرد
مردم با دیدن حضرت صدایشان به شیون
بلند شد و حضرت را تسلیت و تعزیت گفتند
امام روی صندلی نشست و سپس با دست
اشاره کرد که مردم ساکت شوند
سپس ضمن ایراد خطبه فرمود:
خدا را حمد و سپاس میگویم که ما را
با ابتلا به مصیبتهای بزرگ در معرض
امتحان و آزمایش قرار داد
حسین و افراد و اهل بیتش را کشتند
و زنان و کودکانش را اسیر کردند
و سر بریدهاش را شهر به شهر گرداندند
این مصیبتی است که مثل و مانندی ندارد
مردم! ما از شهر خود رانده شدیم و در
بیابانها سرگردان شدیم بدون آنکه جرمی
مرتکب شده باشیم و یا شکافی در اسلام
پدید آورده باشیم
چه مصیبت بزرگ و جانسوز و رنج دهندهای
بود که به ما رسید و ما به حساب خدا
میگذاریم که او عزیز است و انتقام گیرنده
ورود اهل بیت به مسجد رسول الله
اهل بیت به محض ورود به مدینه قبل از
رفتن به خانههایشان به کنار قبر مطهر
رسول الله میروند تا گزارش سفرشان را
به رسول خدا بدهند و شکایت کنند
چه گفتگوهایی بود و چه درد و دلهایی
کردند که تاریخ از بیان آن عاجز است
و مختصراً آورده میشود:
زینب سلام الله علیها دستها را دو طرف
درب مسجد گذاشت و سر را داخل مسجد برد
و صدا زد: یا جداه! خبر قتل برادرم حسین
را آوردهام
سکینه با صدای بلند فریاد کشید:
ای جد گرامی از آنچه بر ما گذشته است
پیش تو شکایت آوردهام
به خدا قسم سنگدل تر از یزید ندیدم
و کافر و مشرکی بدتر از او ندیدم
با چوب خیزران بر لب و دندان پدرم
حسین میزد و میگفت:
حسین چوبها را چگونه میبینی!؟
منابع:
↲لهوف، صفحه ۱۹۷
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۷
↲نفس المهموم، صفحه ۴۶۹
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۴۲۵