#خاطره
یک معلم فیزیک داشتیم که درسدادنش خاص بود. اصلا با سیستم آموزشی کتاب جلو نمیرفت و خودش برای خودش سیستم منحصر به فرد داشت. چیزهایی میگفت که مطابق قاعده باید دو سال بعد درس میداد. وی معتقد بود نظام آموزشی چیزی بلد نیست و از فهم بچهها چیزی نمیفهمد که درسها را پراکنده کرده و چیزی را که میشود در اول دبیرستان یاد گرفت در آخر دبیرستان یاد میدهد.
نحوه تدریسش باعث شده بود که خیلی از دستش شاکی شویم و همیشه وسط تدریس تکهپرانی کنیم.
دقایق پایانی کلاس که میشد زمزمههامان بیشتر میشد و صدای "خسته نباشید"، "زنده نباشید"، "جمع کن بریم"، "توکَدّا؛ (در زبان ترکی به معنی تمومش کن لامصب)" اوج میگرفت.
با اینکه اکثرا دل خوشی ازش نداشتیم و میانگین نمرات فیزیکمان در نوبت اول حول و حوش ۱۴، ۱۵ پرسه زده بود اما ما دوستش داشتیم. به خاطر اینکه از طرز تدریسش میفهمیدیم کاربلد است، فیزیک را قورت داده و با طُرهی موهایش که روی پیشانیاش میریخت و با یک حرکت دست آنها را به عقب میراند؛ به نظر ما نخبهای میرسید که حقش خورده شده و به جای شغل دانشمند و مخترع، تقدیرش معلمی را بهش قالب کرده است.
کلاس درس آقای صالحی سختترین کلاس دوران تحصیلی ما بود. انگار که ما روی میخ نشسته بودیم و منتظر پایان کلاس.
آقای صالحی اما یک حرف در آن روزها سر کلاس فیزیک به ما زد که نیش کلامش تا آخر عمر در جان ما ماند. مایی که برای تمام شدن تمام آن ساعتها و روزهای تحصیل و مخصوصا کلاس فیزیک لحظهشماری میکردیم.
معلم فیزیک ما گفت: "هیچ جا هیچ خبری نیست. برای چی عجله دارید که زود این زنگ و این ماه و این سال تمام شود؟ یک روز میرسد که برای یک ساعت نشستن پشت این نیمکتها لحظهشماری میکنید. میروید تو زندگی غرق میشوید و میبینید بهترین روزهای زندگیتان، همین روزهای تحصیلتان بوده که میخواستید زود تمام شوند.
تمام شد؛ حالا بروید زندگیتان را بکنید."
زنگ خورد و او این جمله آخر را گفت و رفت.
خواستم روز معلم را به دبیر فیزیک آن روزهایمان تبریک بگویم و ازش تشکر کنم و حلالیت بخواهم؛ که من تنها کلاسی که خیلی توی آن غُر زدم و تکههای یواشکی پراندم، کلاس فیزیک آقای داود صالحی بود.
🍃🍃🍃
🌺#روز_معلم_مبارک🌺
✍ #تقی_شجاعی
[ @asraneh313 ]
در زنگ هنر به دانشآموزها گفتم یکی از اعتقادات خودتان را انتخاب کنید و دربارهاش چند خط بنویسید.
اوضاع خیلی داغانتر از آنی بود که تصور میکردم.
حتی دانشآموزانی که اهل دین و مذهب بودند به وضوح معلوم بود که در مبانی اعتقادی خود دچار مشکل هستند.
بدبینی به نظام، آینده ایران، پولمحوری، تعریف خوشبختی، دین من انسانیت، و حجاب از موضوعات چالشیِ پرتکرارِ دانشآموزان بود.
موضوعاتی که ما معلمها هم وقتی در دفتر مینشینیم بر سر آنها اختلافات مبنایی داریم.
این نشان میدهد که دشمنان دین توانستهاند در جنگ فرهنگی در سایهی چُرتِ برخی مسئولین فرهنگی، سنگرهایی را فتح کنند که ما برای بازپسگیری آنها با چالشهایی جدی مواجه هستیم.
چالشی که در آن، نوجوان امروز به حرف منابع آن ور آبی بسیار بیشتر از ما اعتماد دارد.
عصرانه (تقی شجاعی)
در زنگ هنر به دانشآموزها گفتم یکی از اعتقادات خودتان را انتخاب کنید و دربارهاش چند خط بنویسید. او
فقط اونجاش که میگه:
"معلمی که پراید داره نمیتونه منو پولدار کنه!"🤣
تو یه جایی تو کتاب شریان نوشته بودم:
"حتی دانشآموزان هم مطابق با مدل ماشین و مارک لباس معلمها بهشان احترام میگذارند!"
یکی از بچهها نوشته بود:
"به نظر من یک روز در آن دنیا شیطان به انسان سجده میکند و خدا هم او را میبخشد. آتش و جهنمی که شیخها میگویند و ما را میترسانند وجود ندارد و خدای مهربان در آن روز همه را خواهد بخشید."
عرض شود محضر انور ایشان که:
ما وقتی دستمان را با خاک کثیف میکنیم، با یک بار آب کشیدن تمیز میشود.
اگر با قیر کثیف شود، نیاز به نفت دارد.
هرچقدر جرم آلودگی بیشتر باشد زمان و نوع پاککننده فرق میکند.
گاهی آلودگی عفونی میشود، به خاطر زخمهای چرکین یا زخم گلوله یا چاقو.
پاک کردن بعضی آلودگیها نیاز به جراحی دارد، نیاز به تحمل درد و گذشت طول مدت درمان دارد.
بعضی وقتها هم هست که زخم به قلب یا مغز سرایت کرده و آنها را از کار انداخته است؛ که در آن صورت هیچ راهی برای زندگی وجود ندارد.
این شاید ماجرای آتشی باشد که در قرآن به عنوان آتش جهنم بارها به آن اشاره شده است.
برخی گناهان با یک استرس پاک میشوند. برخی با یک درد. یک بلا.
برخی گناهها هستند که با ترس شب اول قبر یا یک دادِ فرشته یا مراحل بعدی توی برزخ پاک میشوند.
اما برخی گناهها هستند که نیاز به جراحی دارند.
برخی دُملها فقط با سوزاندن محو میشوند.
و اما برخیها هم از آنجا که خاصیت روح خود را عوض کردهاند و کلا دچار دگردیسیِ روحی شدهاند با هیچ آتشی به حالت اول برنمیگردند. رازِ جاودانگی برخیها در جهنم نیز همین است و این ربطی به مهربانی خدا ندارد. چرا که مهربانیِ خدا به چیزهای ممکن تعلق میگیرد نه چیزهای محال.
◇◇◇
#شبهه
✍ #تقی_شجاعی
[ @asraneh313 ]
آیا میدانید کتاب #پلنگ_زخمی به لطف خدا به چاپ هفتم رسیده و قیمت جدیدش شده ۱۴۰ هزار تومان؟!
پ.ن: چاپ جدید رو خودم با قیمت ۹۵ تومن میدم.
خرید بالای ۱۰ تا؛ ۸۰ تومن.
[ @asraneh313 ]