📚 #برشی_از_کتاب
- جزیره خیلی کوچک است. برای همین تعداد هم کوچک است، چه برسد برای بچههای ما. پس جنگ بد نیست. جا باز میشود و بعد از آن میشود نفس کشید.
+ به شرطی که خودِ آدم جزو کسانی نباشد که جا باز میکنند.
#جزیره
#روبر_مرل
[ @asraneh313 ]
گفته بود من کسی را نخواهم کشت. گمان میکرد عقیدهی نمونهای را برگزیده است. درست بود، نمونه هم بود. اما این نمونه بیهوده بود. هیچکس نمیتوانست از عهدهی پیروی از چنین نمونهای برآید. هرجا که باشی آنجا جنایتکاری برای کشتن هست.
#برشی_از_کتاب: #جزیره
#روبرت_مرل
🍃🍃🍃
#تفنگت_را_زمین_مگذار
[ @asraneh313 ]
علی(ع) هرجا که هست؛ ولو با دستانی بسته، نام فاطمه(س) را که بشنود به سمت صدا برمیگردد و صاحب صدا را نگاه میکند.
من میخواهم او نگاهم کند، همین.
علی(ع) غیرت دارد به نامی که خدا بشر را محض او آفریده و اگر ستونهای زمین را فرونمیریزد و اگر بازیِ بشرِ شر را به هم نمیریزد محضِ اوست.
محضِ اینکه او هنوز نفرین نکرده است بشری را که زمین را بر او و امامش تنگ کردند.
فاطمه(س)؛ نامی که هر مادری را پیر میکند...
#برشی_از_کتاب
#شریان
#تقی_شجاعی
🍃🍃🍃
[ @asraneh313 ]
#برشی_از_کتاب
افسوس بر همهی ما!
بر همهی آنها که در این روزگاران پسین پا به عرصهی گیتی میگذارند.
زیرا اسم این روزگار چنین است:
یافتن و از کف دادن،
به مانند کسانی که ساحل را از قایقِ شناورشان در رودخانه میبینند.
📚#ارباب_حلقهها
[ @asraneh313 ]
📚#برشی_از_کتاب
چهار چیز دنیا را سر پا نگه میدارد:
علم عالمان، عدل بزرگان، دعای پرهیزکاران، شجاعت دلاوران.
ولی همهی اینها بدون رهبری که راه و رسم رهبری را بداند هیچاند.
ص ۶۳ تلماسه
[ @asraneh313 ]
عصرانه (تقی شجاعی)
لازم نیست آدم کاری کند تا بزرگ شود بلکه باید کاری نکند که کوچک گردد. #یک_خط_کتاب [ @asraneh313 ]
📚#برشی_از_کتاب
🔰 دل انسان نامحدود است، خود به خود با نامحدود در ارتباط است و برای حفظ این ارتباط فقط باید نامحدود بودنش را حفظ کند.
🔰 کسی که به دنیا توجه کند خودِ نامحدودش را اسیر چیزهای محدود کرده است. به همین دلیل اهل دنیا بعد از مدتی از خودشان خسته میشوند. چون نامحدود در محدود نمیگنجد. در همین رابطه دائما میخواهند دنیای خود را تغییر دهند.
🔰 اگر انسان در زندگی به بیراهه برود و به آنچه که جانش میطلبد نرسد و در زندگی احساس پوچی کند ناخودآگاه این سوال برایش پیش میآید که اصلا چرا خدا من را خلق کرد؟
اما این سوال برای کسانی که در راه کمال انسانی گام برمیدارند پیش نمیآید. آیا آدمهای تشنه که وقتی به آب برسند میپرسند آب چرا آب است؟!
🔰 در غروب زندگی، پیرمردان و پیرزنانی احساس شکست و یاس میکنند که در طول زندگی از خودِ واقعیشان غافل بودهاند و سراسر عمرشان را با دنیا و غریزه و مقام و خودخواهی و پُز پر کردهاند.
اما پیرمردان و پیرزنانی هم هستند که در آخر عمر آرام و با نشاط و پر محبتاند. گویی که در نهایتِ سرافرازی از یک جنگ طولانیِ ۷۰ ساله برگشتهاند.
✍ از کتاب: #آشتی_با_خدا
#اصغر_طاهرزاده
[ @asraneh313 ]
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین اشتباه آمریکاییها آن بود که جنگیدن را به ما یاد دادند.
[شهید حسن شفیعزاده]
#استوری
✍ #برشی_از_کتاب: مرد_ابدی
#معصومه_سپهری
[ @asraneh313 ]
عصرانه (تقی شجاعی)
📚#معرفی_کتاب #برج_۱۱۰ نویسنده: #فیروز_زنوزی_جلالی رمان برج ۱۱۰ یک رمان فلسفی است که شخصیتهای آن ح
#برشی_از_کتاب
برای وابستگان به زمین و آنان که فقط به خاک و زیر پایشان مینگرند بهترین ماوا همان طبقات زیرین است، که اگر در اوج هم باشند باز از آسمان غافلاند.
برای کسانی که در طول یک عمر حتی برای یکبار هم که شده سرشان را بالا نمیگیرند تا بدانند در برجی به سر میبرند که صد و ده طبقه دارد چه فرقی میکند اوج یا حضیض؟
وقتی افقی در دیدگاه آدمی نباشد سخن از فراز و فرود گفتن عین بیهودگی است.
#برج_۱۱۰
#فیروز_زنوزی_جلالی
[ @asraneh313 ]
📚#برشی_از_کتاب
#پادشاه_کرایهای
مردم برای اعتراض به قوانین جدید در شهرهای مختلف مغازهها را میبستند. توی خیابان شورش میکردند و با مأمورها درگیر میشدند. یکی از شهرهایی که مردم خیلی حرصشان درآمده بود و اگر دستشان به رضا میرسید پارهاش میکردند مشهد بود. اما چون دستشان به رضا نمیرسید مأموران نظمیه آنها را پاره کردند. آنها نه حاضر بودند کلاه فرنگی سرشان بگذارند، نه چادر را کنار بگذارند و نه دسته عزاداری را تعطیل بکنند. بوی خون داشت از مشهد میآمد.
علمای مشهد میگفتند که اروپا کافر است و هرکس ظاهر خودش را شبیه کفار بکند از آنهاست. و ما هیچوقت زیر بار این کلاه و این حجاب و این نوع عزاداری به سبک اروپایی نمیرویم. یکی از علمای بزرگ مشهد که اسمش سیدحسین قمی بود به تهران آمد تا با رضا دربارۀ این چیزها گفتوگو کند تا بلکه رضا کوتاه بیاید و اینهمه پاچه نگیرد. سیدحسین داشت وارد گفتوگو میشد که چند تا مأمور محاصرهاش کردند و او را از گفتوگو خارج کردند و به یک جای خلوت بردند تا بنشیند دربارۀ اندیشههای بدش فکر کند. چه معنی دارد که آخوند به این کمالات جزئی، دربارۀ دستور شاه با آن کمالات کلی نظر بدهد؟
مردم مشهد هرچقدر منتظر شدند سیدحسین برگردد؛ برنگشت. 150 نفر از آخوندهای مهم مشهد به رضا نامه نوشتند که سیدحسین را آزاد کند. نامه قبل از آنکه به دست رضا برسد به دست رئیس امنیه رسید و دستور داد آن 150 نفر را هم توی گونی بکنند. مردم دیگر واقعاً حرصشان درآمده بود. برای همین تصمیم گرفتند داخل حیاط حرم امام رضا(ع) در صحن گوهرشاد جمع بشوند و رضا را فحش بدهند. مأمورها هرچقدر به آنها گفتند که آدم باشید و الا مجبوریم آدمتان بکنیم آنها گفتند نه؛ خودتان آدم باشید. پس از چند روز دعوا و فحش، هر روز بر تعداد تظاهر کنندگان مشهدی اضافه میشد تا جایی که حدود 15 هزار نفر در حرم امام رضا (ع) و اطراف حرم جمع شدند. رضا وقتی خبر این تجمع را شنید و دید که اوضاع خیط است گفت: «اگر هرچه زودتر جلوی این اُملها را نگیرید نه تاج روی سر من میماند نه کلاه روی سر شما. حکم میکنم فوراً جمعش کنید برود بینیم بابا.» ولی مردم بار دیگر به یادِ روزهای اولِ کودتای رضا در جوابِ حکم میکنمِ رضا، به او همان چیزی را گفتند که در آن زمان گفته بودند.
رضا با این دستور خود، روز 21 تیر 1314 را تبدیل به یک روز تاریخی برای ایران کرد. مأمورهای نظمیه که دیدند هر کاری میکنند مردم پراکنده نمیشوند و از حرم بیرون نمیروند، تصمیم گرفتند بیرون را به داخل ِ آنها بیاورند. مأمورها در اقدامی شجاعانه درهای حرم را کامل بستند و با تیرباری که به منظور هدایت مردم به دنیای بدون جنگ، به داخل صحن گوهرشاد آورده بودند آنها را به دنیای بعدی هدایت کردند. مأمورهای تکاور و آموزشدیدۀ ارتش نوین رضا مردمی را که در برابر فهمیدن مقاومت میکردند به تیربار بستند و بدون آنکه به آنها دست بزنند در عرض چند دقیقه به راحتی توانستند حداقل دو هزار نفر را آرام کنند.
مأمورهای نظمیه، جسد دو هزار نفر رعیت آشوبگر را که در مسجد گوهرشاد کشته بودند توی بیابان در گورهای دستهجمعی، در سه لایه روی هم دفن کردند تا احساس تنهایی بهشان دست ندهد.
بعضیها البته بدنشان داغ بود و آن
وسطوسطها فکر میکردند زنده هستند و توانستهاند از تیربار رضاشاهی جان سالم به در ببرند. آنها به طرز خندهداری سرها و دستهایشان را از زیر خاک بیرون میآوردند و میگفتند ما زندهایم، ما را دفن نکنید. ولی بولدوزری که خاک را روی آنها میریخت پیشرفته بود و فرق مُرده و زنده را تشخیص میداد. برای همین فریب هیچکدام از آنها را نخورد و کمک کرد آنها با شرایط جدیدِ حیات خود در داخل قبرهای دستهجمعی کنار بیایند.
بولدوزر موقع دفن برای دلداری به آنها گفت: «به فرض که زنده باشید برای چی میخواهید برگردید به زندگی؟ نه نان درست و حسابی دارید نه لباس و نه مسکن و نه چیز به درد بخور دیگر. قشنگ بروید آن دنیا پر است از نعمت، و شاه هم ندارد. شما هم که ترقی مرقی حالیتان نیست، هر طور حساب کنید اگر بمیرید بهتر است.》
پاورقی: بهخاطر سرعت عمل مأمورهای نظمیه در کشتن مردم، تا اینجای تاریخ معلوم نشده که دقیقا چند نفر در ماجرای مسجد گوهرشاد کشته شدند. ولی اختلاف از 1000 نفر تا 5000 نفر در رفت و آمد است.
◇◇◇
#پادشاه_کرایهای
#تقی_شجاعی
[ @asraneh313 ]
عصرانه (تقی شجاعی)
📚 #معرفی_کتاب #مرد_ابدی یکی میشود حسن روحانی که مکانیسم ماشهی برجامش تا سالها روی فکِ ملت است؛
#برشی_از_کتاب
#مرد_ابدی
حسن طهرانیمقدم آخرین روزهای زندگیش این جملات رو به رفیقش میگه:
"یه روزی به همین زودی مثل ماشینی که تو جاده داره تند میره یهو ترمز میگیره، منم ترمز میگیرم و یه عده رو پیاده میکنم. بعد چنان گازش رو میگیرم که شن و خاکِ اطراف جاده بپاشه رو صورتشون...
یه روزی به همین زودی یه عده رو جا میذارم...".
[ @asraneh313 ]
اینک اینان را بنگر؛ کربلاییهای این برههی آخرالزمانی، تشنگانی که یکییکی خودشان را میرسانند به آب.
حُرها و مسلمها و حبیبهایی که از بین هزاران هزار درخواستنامه، فقط نامهی اینها مُهر میشود و مِهر میآفریند و اصلا کربلا به عشقِ نامههای اینها خودش را در تاریخ جای میدهد.
و تو، خاکِ تو، شاید سازگار نباشد با آن آب و خاک.
آخر میدانی؛
همه را که قرار نیست آنجا راه دهند. همه اصلا آنجا جا نمیشوند. آیندگان عبرت هم لازم دارند.
تو نگران نباش. به هیچ دردی اگر نخوری، به دردِ عبرتشدن که میخوری.
اینجا؛ پشت این درهای بسته، دوشادوش کولهپشتیات بنشین و بر همگان ثابت کن که آدمها به دو دسته تقسیم میشوند:
دستهی اول، دستهی دوم.
و تو در این میان جزو دستهی سوم هستی!
🍃🍃🍃
#برشی_از_کتاب
#سید_من_حسینی
#اربعین
[ @asraneh313 ]
📚 #برشی_از_کتاب
- به جای این کارها به زندگیات برس، اینطوری امام حسینع هم راضیتر است.
+ بله خب امام حسینع که خیلی زود از همه راضی میشود. امام حسینع به ابوالفضلش هم گفت برو دنبال زندگیات؛ اینها با من کار دارند.
- عجب! الان کربلارفتنِ تو شد یاریِ امام حسینع؟
+ پروژهی عبور از حسینع، یادت رفته؟
- الله اکبر! اینهمه آدم کربلا نمیروند همه اهل کوفهاند؟!
+ نه؛ ولی اهل کربلا هم نیستند.
- کربلا به شدن است، نه به رفتن. یادت رفته!
+ نه یادم رفته؛ ولی نمیشود توی کوفه بنشینی و انتظار داشته باشی کربلایی بشوی.
- دیدی همهی مردم را کوفی میبینی؟
+ کل دنیا کوفه است و تنها راه نجات آدم کربلاییشدن.
🍃🍃🍃
#دیالوگ
#شریان
#تقی_شجاعی
#اربعین
[ @asraneh313 ]