eitaa logo
عصرانه (تقی شجاعی)
219 دنبال‌کننده
825 عکس
222 ویدیو
5 فایل
دخمه‌ای مجازی جهت داد زدن با صدای: #تقی_شجاعی 😎 ( فعال انفرادی🚶 نویسنده پلنگ‌زخمی، احتناک، وقتی‌بابا‌رئیس‌بود، شریان و...) ارتباط با ادمین: @Shojaei66 اینستاگرام: https://www.instagram.com/taghishojaei66?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
راننده اتوبوس می‌گوید "کوله‌ات را بالا نبر. اتوبوس سنگین می‌شود، به جَک‌ش فشار می‌آید." می‌گویم "داداش! من خودم کلا ۶۰ کیلو بیشتر نیستم، کوله‌ام هم حدود ۱ کیلو و ۴۵۰ گرم وزن دارد. جَکِ اتوبوست اگر با ۱ کیلو اضافه قرار است بشکند به نظرم همین‌جا ما را پیاده کن، از همین قم پیاده‌روی را شروع کنیم." اخم می‌کند و طلبکارانه و ناراضی سر مسافر دیگری داد می‌زند. 🍂🍂🍂 دارم می‌شمارم تا "دنیای اربعین" چند شهر فاصله مانده است؟ [ @asraneh313 ]
📚 برای اینکه داخلِ گور، کم نیاوری و زَهره‌ات از تنهایی نتّرکد؛ باید در تمام مدتی که داخل دنیا هستی حواست به چیزهایی باشد که دارند تو را از "تنهایی" دور می کنند. گروه، رفیق، خانواده، پدر، مادر، خواهر، برادر، زن، مادرزن... و قِس علی هذا. حالا این‌ها جزو آن‌هایی هستند که برحسب تکلیف، باید وابسته‌شان شوی! وابستگی درحدِ پیوندِ کووالانسیِ برگشت پذیر. گاهی آدمی با آن‌هایی پیوندِ یک‌طرفه‌ی برگشت‌ناپذیر برقرار می‌کند که تنهایی‌‌اش را در خودشان تجزیه و جذب می‌کنند. به گونه‌ای که دیگر با هیچ کاتالیزوری نمی‌توان این ترکیبِ جدیدِ عجیبِ دورشده از اصلِ مُسلّمِ گور! را دستکاری کرد و از دلش، «من»ی را بیرون آورد که تنها به دنیا آمده، قرار است تنها برگردد و تنها مبعوث شود؛ سلامٌ عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَموتُ و یَومَ یُبعَثُ «تنها»! حال، این آدم را؛ این ترکیب را، درحالتِ احتضار بنگر که چنگ بر گریبانِ حاضرانِ دوروبرش می‌اندازد و همانندِ کودکی که دارند از مادر و اسباب‌بازی‌هایش جدا می‌کنند بر سرِ حُضّار و عزرائیل فریاد می‌زند: من نمی‌خواهم، نمی‌آیم... رهایم کنید بگذارید به حالِ خودم زنده بمانم! ♡♡♡ [ @asraneh313 ]
و لا تَمشِ فی‌المرزِ مرحاً! اِنّک لَن تَخرِقَ‌الارض و لَن تبلغ‌الجبال طولاً! هیچ‌وقت در (مرز) ارض با تبختر راه مرو! که تو نه زورت به زمین می‌رسد و نه به بلندیِ کوه‌ها! [ @asraneh313 ]
خوش به حال آنان که هم دل‌شان با علی‌ع و اولاد علی‌ست؛ هم شمشیرهایشان؛ هم قدم‌ها و قلم‌هایشان. [ @asraneh313 ]
بنویسید به اهل دنیا؛ آدم‌هایی در جهان هستند که طعمِ یک دانه "مای بارِدِ" طریق‌الحسین‌ع را با کل دنیا و مافیهای شما تاخت نمی‌زنند. [ @asraneh313 ]
تا اینجا شربت لیمو عمانی با اختلاف در صدر نوشیدنی‌های اربعین قرار داره😂❤️ [ @asraneh313 ]
یک بار یکی می‌گفت رمضان دلش نازک است. وقتی بهش چپ نگاه کنی و متلک بیندازی، ممکن است سال بعد بلایی سرت بیاید که نتوانی روزه بگیری. من اما به تجربه فهمیده‌ام که اربعین هم دلش نازک است. اربعین ذاتش سختی است. گاهی برای ساده‌ترین چیزها مثل سرویس بهداشتی و حمام باید سختی و ایستادن در صف را تحمل کنی. گاهی از گرما کلافه می‌شوی. گاهی از زمان زیادِ نشستن در ون برای جابجایی در مرز، بدنت کرخت می‌شود. گاهی تاول پاها؛ گاهی عرق‌سوز شدن‌ها؛ کمردردها و دردها و رنج‌های دیگر. حالا اگر با خانواده به این سفر بیایی، رنج‌هایت ممکن است مضاعف شوند و شروع کنی به غر زدن در درون یا بیرون. چرا که هم باید دردهای خودت را تحمل کنی و هم سنگینی سفر را از روی دوش دیگرانی که بهت تکیه کرده‌اند برداری. اینجاست که غر زدن‌ها ممکن است برای اربعین سال بعد کار دستت دهد. فقط؛ و تنها فقط آن‌هایی که این سفر را با دردهایش تحمل کرده‌اند می‌توانند بفهمند که پشت‌بندِ آن رنج‌ها چه لذتی نهفته است. فقط آن‌ها می‌توانند از یادِ آن رنج‌ها تا ساعت‌ها بنشینند و زار بزنند و دعا کنند که فقط یک بار، فقط یک بار دیگر در معرض دردهای آن سفرِ پر مشقت قرار بگیرند و قول دهند که دیگر هیچ‌وقت، هیچ‌وقت به‌خاطر رنج‌ها غر نزنند! لذت‌هایی در جهان وجود دارد که هیچ واژه و هیچ ادبیاتی نمی‌تواند توصیف‌شان کند. نمک‌گیر شدن سر سفره‌ی امام حسین‌ع با تمام اعمال شاقه، گلِ سرسبدِ آن لذت‌هاست. ❤️❤️❤️ [ @asraneh313 ]
رسیدیم کربلا منو بیدار کنید مِلسی😌 [ @asraneh313 ]
اینجا داشتند پاهای زائران رو تو آب ماساژ می‌دادند. [ @asraneh313 ]
یک قانون بالفطره در سفر پیاده‌روی اربعین وجود دارد و آن این است که: "سختیِ کنترلِ ورودی‌ها (گرسنگی و تشنگی کشیدن)، ۷۰ مرتبه آسان‌تر از درگیر شدن با خروجی‌ها (صف سرویس بهداشتی) است!" [ @asraneh313 ]
غروب روز دوم پیاده‌روی حوالی عمود ۸۰۰❤️ [ @asranrh313 ]
دانه‌ای مسئولِ جمهوری اسلامی در پیاده‌روی اربعین یعنی کی میتونه باشه این موقع شب😂
آقای پرویز فتاح قبلا رئیس کمیته امداد بود الان رئیس بنیاد مستضعفانه فکر کنم پ.ن: ببخشید من درحال راه رفتن بهتر از این بلد نیستم سلفی بگیرم😂 کلا دو تا کار رو باهم نمیتونم انجام بدم
روز آخر پیاده‌روی مکن ای صبح طلوع... [ @asraneh313 ]
تو کیستی که به تنهایی، دنیا را محل زندگی کرده‌ای...؟ ❤️ [ @asraneh313 ]
حوالیِ حدِّ ترخّصِ کربلا؛ صداهایی که از تاریخ، اینجا مانده‌اند به گوش می‌رسد: صدای نفَس‌های اسبِ حُربن یزید ریاحی. صدای شیهه‌ی اسبِ لشگریان. صدای صدایی که بر سرِ حُر بلند می شود؛ آزمونِ استخدامیِ عاشورا برای حُر و هزاران نفرِ دیگر. مصاحبه ی شفاهی. ظرفیتِ پذیرش: به تعدادِ آدم های تاریخ. نتایجِ نهایی: در کربلا اعلام می شود... حُر حالا به این بُرهه از تاریخ آمده و این جا موکب زده است. به جبرانِ راهی که 1400 سال قبل به سمت کوفه بسته، اینک راهی به سمت کربلا گشوده است. حُر؛ نمک‌گیرِ نمازی که پشت سرِ حسین(ع) می خوانَد و آبی که از دستان عباس(ع) می گیرد... اما هزار نفری هم همراهِ حُر هستند که امروز به اقتدای حسین؛ سجده می کنند و روزِ بعد به اقتدای شمر؛ سجاده آتش می زنند. امروز از دستِ عباس آب می نوشند و فردا لبِ آب دستش را قطع می کنند... 🍂🍂🍂 چقدر شاق است نگاه کردن به صفحاتِ تاریخ و لب و دندان گزیدن از سیاهه‌هایی که بشر به بار گذاشته است. به قدری شاق که عمه‌های شرترین بشرها به أحسن‌ترین وجه‌ها از عهده‌ی آن برمی‌آیند! اما امان از آن لحظاتِ نابِ انتخاب که بزرگانِ خاندانِ انسانی هم در تردیدشان وامی مانند. حُر اما وانمی مانَد. نه که وانمی مانَد، «من »هایی را هم که درطولِ تاریخ وامانده اند نهیب می زند: راه بر امام هم اگر بستی باز آی... -     ثَکَلَتنی أُمّی! حُر راسته‌ی کارِ من است.  من در «برگشتن» به حُر اقتدا می کنم ... ♡♡♡ [ @asraneh313 ]
درسته که شبها برای پیاده‌روی، هوا خنک‌تره؛ ولی بعضی صحنه‌ها رو فقط روزها می‌تونی ببیینی! مثل تنوع این شربت‌ها😋
گدای تربتِ توایم... ...❤️
خوشا مخلوقی که فرجامش قربانی شدن برای حسین‌ع باشد.