#خاطرات_اربعین
#به_سوی_جاده_آرزوها_15
سرعت قدمهایمان تندتر شده بود گاه راه میرفتیم وگاه با سر میدویدیم. گویی برای جانماندن از قافله عشق باید سریعتر حرکت میکردیم.
به تدریج جاده نزدیک کربلا باریکتر میشد و مواکب نیز کمتر! مردم بیشتر پیش میرفتند تا بایستند و لبی تر کنند.
صدای خش خش پاها روی زمین و گرد وخاک در آسمان تصویر جالبی از ورود میلیونی جابرهای زمانه به کربلا را به نمایش میگذاشت. اشکها و زمزمههای زیر لب از بیتابی و انتظار حکایت داشت!
جمعیت زیادی در شهر کربلا بودند و ورودیهای شهر مملو از جمعیت.
با اینکه هوا تاریک بود گویی خواب از چشمان شهر پریده بود!
راهیان نور به سوی نور عظیم در حرکت بودند.
سیل خروشان مردم تمامی نداشت.
آن ها خود را به نینوا رسانده بودند تا با بانوی کربلا همنوا شوند و با امام زمانشان در سوگ ثارالله (ع) بگریند!
در شهر خون خدا، غوغایی بر پا بود.
ترافیک انسانی حرکت را سختتر کرده بود. زائران همچو سربازان جان بر کف، برای تجدید پیمان با امام زمان (عج) خود را در جبهه حق جای داده بودند.
صدای نوحه و عزاداری زمینیها با عرشیان در هم آمیخته بود.
غم و سوگواری امام شهدا (ع) پایانی نداشت، همه بیقرار عشق شاه عاشقان بودند و در اربعین امیر دلها، خود را با پای پیاده به کربلا رسانده بودند!
✍️#نجمه_صالحی
#یاحسین
#کربلا
#اربعین
@astanehmehr