eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 💎جادوی عیب پوشی در خانواده 🔻حجة الإسلام‌والمسلمین سید علی اکبر حسینی در مورد می‌گوید: من شیراز بودم، آقایی به من گفت که من اخلاق بدی دارم و خانمم مدت‌ها است می‌گوید: من آقای حسینی را ببینم می‌دانم که از تو چه بگویم ! تو بیا خانه‌ی من و بگذار خانم ما هر چه می‌خواهد بگوید. یک روز ظهر مرا دعوت کرد و خانمش را صدا کرد و گفت: خانم، بگو آنچه که می‌خواستی در مورد من به استاد حسینی بگویی. خودش هم مثل یک محکومی که منتظر اعدام است، نشست. این خانم ، خیلی زن فهمیده‌ای بود. شروع کرد محاسن این آقا را گفتن. خیلی از او تعریف کرد. هر گاه سخنش اوج می‌گرفت سر و سینه‌ی آقا کمی به حالت عادی برمی گشت. در نهایت خانم گفت : من فقط می‌خواستم در این جلسه از ایشان تشکر کنم. پس از مدتی این آقا گفت: خانمِ من طرحی ریخت که هر چه بدی در وجود من بود، خاموش شد. 📔 همسران همراه، ص۱۰۰ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎جادوی عیب پوشی در خانواده 🔻حجة الإسلام‌والمسلمین سید علی اکبر حسینی در مورد می‌گوید: من شیراز بودم، آقایی به من گفت که من اخلاق بدی دارم و خانمم مدت‌ها است می‌گوید: من آقای حسینی را ببینم می‌دانم که از تو چه بگویم ! تو بیا خانه‌ی من و بگذار خانم ما هر چه می‌خواهد بگوید. یک روز ظهر مرا دعوت کرد و خانمش را صدا کرد و گفت: خانم، بگو آنچه که می‌خواستی در مورد من به استاد حسینی بگویی. خودش هم مثل یک محکومی که منتظر اعدام است، نشست. این خانم ، خیلی زن فهمیده‌ای بود. شروع کرد محاسن این آقا را گفتن. خیلی از او تعریف کرد. هر گاه سخنش اوج می‌گرفت سر و سینه‌ی آقا کمی به حالت عادی برمی گشت. در نهایت خانم گفت : من فقط می‌خواستم در این جلسه از ایشان تشکر کنم. پس از مدتی این آقا گفت: خانمِ من طرحی ریخت که هر چه بدی در وجود من بود، خاموش شد. 📔 همسران همراه، ص۱۰۰ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎جادوی عیب پوشی در خانواده 🔻حجة الإسلام‌والمسلمین سید علی اکبر حسینی در مورد می‌گوید: من شیراز بودم، آقایی به من گفت که من اخلاق بدی دارم و خانمم مدت‌ها است می‌گوید: من آقای حسینی را ببینم می‌دانم که از تو چه بگویم ! تو بیا خانه‌ی من و بگذار خانم ما هر چه می‌خواهد بگوید. یک روز ظهر مرا دعوت کرد و خانمش را صدا کرد و گفت: خانم، بگو آنچه که می‌خواستی در مورد من به استاد حسینی بگویی. خودش هم مثل یک محکومی که منتظر اعدام است، نشست. این خانم ، خیلی زن فهمیده‌ای بود. شروع کرد محاسن این آقا را گفتن. خیلی از او تعریف کرد. هر گاه سخنش اوج می‌گرفت سر و سینه‌ی آقا کمی به حالت عادی برمی گشت. در نهایت خانم گفت : من فقط می‌خواستم در این جلسه از ایشان تشکر کنم. پس از مدتی این آقا گفت: خانمِ من طرحی ریخت که هر چه بدی در وجود من بود، خاموش شد. 📔 همسران همراه، ص۱۰۰ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr