📖 #حکایت
💎جادوی عیب پوشی در خانواده
🔻حجة الإسلاموالمسلمین سید علی اکبر حسینی در مورد #عیب_پوشی میگوید:
من شیراز بودم، آقایی به من گفت که من اخلاق بدی دارم و خانمم مدتها است میگوید:
من آقای حسینی را ببینم میدانم که از تو چه بگویم ! تو بیا خانهی من و بگذار خانم ما هر چه میخواهد بگوید.
یک روز ظهر مرا دعوت کرد و خانمش را صدا کرد و گفت: خانم، بگو آنچه که میخواستی در مورد من به استاد حسینی بگویی. خودش هم مثل یک محکومی که منتظر اعدام است، نشست.
این خانم ، خیلی زن فهمیدهای بود. شروع کرد محاسن این آقا را گفتن. خیلی از او تعریف کرد. هر گاه سخنش اوج میگرفت سر و سینهی آقا کمی به حالت عادی برمی گشت. در نهایت خانم گفت : من فقط میخواستم در این جلسه از ایشان تشکر کنم.
پس از مدتی این آقا گفت: خانمِ من طرحی ریخت که هر چه بدی در وجود من بود، خاموش شد.
📔 همسران همراه، ص۱۰۰
#سبک_زندگی_اسلامی #چشمپوشی
#مدارا
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎جادوی عیب پوشی در خانواده
🔻حجة الإسلاموالمسلمین سید علی اکبر حسینی در مورد #عیب_پوشی میگوید:
من شیراز بودم، آقایی به من گفت که من اخلاق بدی دارم و خانمم مدتها است میگوید:
من آقای حسینی را ببینم میدانم که از تو چه بگویم ! تو بیا خانهی من و بگذار خانم ما هر چه میخواهد بگوید.
یک روز ظهر مرا دعوت کرد و خانمش را صدا کرد و گفت: خانم، بگو آنچه که میخواستی در مورد من به استاد حسینی بگویی. خودش هم مثل یک محکومی که منتظر اعدام است، نشست.
این خانم ، خیلی زن فهمیدهای بود. شروع کرد محاسن این آقا را گفتن. خیلی از او تعریف کرد. هر گاه سخنش اوج میگرفت سر و سینهی آقا کمی به حالت عادی برمی گشت. در نهایت خانم گفت : من فقط میخواستم در این جلسه از ایشان تشکر کنم.
پس از مدتی این آقا گفت: خانمِ من طرحی ریخت که هر چه بدی در وجود من بود، خاموش شد.
📔 همسران همراه، ص۱۰۰
#سبک_زندگی_اسلامی #چشمپوشی
#مدارا
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎جادوی عیب پوشی در خانواده
🔻حجة الإسلاموالمسلمین سید علی اکبر حسینی در مورد #عیب_پوشی میگوید:
من شیراز بودم، آقایی به من گفت که من اخلاق بدی دارم و خانمم مدتها است میگوید:
من آقای حسینی را ببینم میدانم که از تو چه بگویم ! تو بیا خانهی من و بگذار خانم ما هر چه میخواهد بگوید.
یک روز ظهر مرا دعوت کرد و خانمش را صدا کرد و گفت: خانم، بگو آنچه که میخواستی در مورد من به استاد حسینی بگویی. خودش هم مثل یک محکومی که منتظر اعدام است، نشست.
این خانم ، خیلی زن فهمیدهای بود. شروع کرد محاسن این آقا را گفتن. خیلی از او تعریف کرد. هر گاه سخنش اوج میگرفت سر و سینهی آقا کمی به حالت عادی برمی گشت. در نهایت خانم گفت : من فقط میخواستم در این جلسه از ایشان تشکر کنم.
پس از مدتی این آقا گفت: خانمِ من طرحی ریخت که هر چه بدی در وجود من بود، خاموش شد.
📔 همسران همراه، ص۱۰۰
#سبک_زندگی_اسلامی #چشمپوشی
#مدارا
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr