eitaa logo
آستانِ مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admins: @karimeh_135 @astanee_mehr اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 💎 مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه‏ السلام - وارد شدند .  علی با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی‏ آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی ، حوله‏ ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی‏ آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان‏ خود را عقب كشید و گفت :  " مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .  علی فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می‏ خواهد عهده‏ دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی او را قسم داد كه من می‏ خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .  مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی فرمود : " خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می‏ خواست دستت را بشوید می‏ شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "  همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه‏ گفت :  " دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو  دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی‏ بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می‏ شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏  پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .  محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیه‌السلام- وقتی‏ که این داستان را نقل كرد ، فرمود : " شیعه حقیقی باید این طور باشد ."  📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه‏ السلام - وارد شدند .  علی علیه‌السلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی‏ آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیه‌السلام ، حوله‏ ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی‏ علیه‌السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان‏ خود را عقب كشید و گفت :  " مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .  علی علیه‌السلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می‏ خواهد عهده‏ دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیه‌السلام او را قسم داد كه من می‏ خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .  مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیه‌السلام فرمود : " خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می‏ خواست دستت را بشوید می‏ شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "  همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه‏ گفت :  " دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو  دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی‏ بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می‏ شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏  پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .  محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیه‌السلام- وقتی‏ که این داستان را نقل كرد ، فرمود : " شیعه حقیقی باید این طور باشد ."  📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه‏ السلام - وارد شدند . علی علیه‌السلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی‏ آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیه‌السلام ، حوله‏ ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی‏ علیه‌السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان‏ خود را عقب كشید و گفت : " مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " . علی علیه‌السلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می‏ خواهد عهده‏ دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیه‌السلام او را قسم داد كه من می‏ خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " . مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیه‌السلام فرمود : " خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می‏ خواست دستت را بشوید می‏ شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. " همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه‏ گفت : " دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی‏ بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می‏ شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏ پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " . محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیه‌السلام- وقتی‏ که این داستان را نقل كرد ، فرمود : " شیعه حقیقی باید این طور باشد ." 📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr