eitaa logo
آستانِ مهر
7.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3هزار ویدیو
68 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 💠خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیک‌تر شوند، التماس دعا بگویند، دستش  را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا  برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد. جوان ترسید؛ هاج‌ و واج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامه‌اش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقت‌ها زیر پای‌مان گیر  می‌کند و ما را به زمین می‌زند.» جمعیت خندید، آقا هم...   جوان به عبا نگاه می‌کرد. 💬بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا 📚 منبع:این بهشت، آن بهشت، ص۴۶ 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr
📖 💠خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیک‌تر شوند، التماس دعا بگویند، دستش  را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا  برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد. جوان ترسید؛ هاج‌ و واج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامه‌اش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقت‌ها زیر پای‌مان گیر  می‌کند و ما را به زمین می‌زند.» جمعیت خندید، آقا هم...   جوان به عبا نگاه می‌کرد. 💬بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا 📚 منبع:این بهشت، آن بهشت، ص۴۶ 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr