eitaa logo
آستان وصال ( اشعار آئینی؛ مقتل، آموزش مداحی)
2.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
9 ویدیو
46 فایل
👈 آدرس اینترنتی سایت جامع آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 👈 برای بهرمندی بهتر و بیشتر از قسمت های 18 گانه سایت اصلی آستان وصال و حجم بسیار بالای مطالب سایت؛ لطفا همزمان با این کانال به سایت اصلی آستان وصال هم مراجعه نمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه از محبوب آورده‌است کسوت را ببین مبدا تاریخ عشاق است هجرت را ببین در نمازش دید تنهـا مانده با سجـاده‌اش مسلمین را در وفا بنگر جماعت را ببین دستگیر هاشمیان بین کوفه یک زن است طوعه تنها مرد این شهر است غیرت را ببین در اسـارت وارد بــزم عـبـیـدالـلـه شـد روی گرداند از حرامی‌ها برائت را ببین در اسـارت وارد بــزم عـبـیـدالـلـه شـد مثل زین العابدین، آری شباهت را ببین آب آوردند و خونش را درون کاسه ریخت تشنه لب پرواز خواهد کرد قسمت را ببین مکه را از کوفه می‌بیند بصیرت را نگر گفت بنویـسید برگـردد وصیت را ببـین شد سرش دروازه را آذین و بعد از واقعه خود حسین آمد به دیدارش زیارت را ببین ❇️ یک بیت از این غزل که اشاره به بودن فرزندان مسلم و سپردن آنها به شریح قاضی داشت به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد. زیرا همانطور که شیخ صدوق در امالی مجلس ۱۹ ص ۱۴۳، علامه مجلسی در بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۰۰، شیخ عباس قمی در نفس المهموم ص ۱۳۲ و منتهی الآمال ج ۲ ص ۷۴۶، مقتل جامع ج ۲ ص ۶۴۰ و دیگر کتب معتبر آمده است این دو کودک پس از شهادت سیدالشهدا در کربلا به اسارت درآمدند و ابن زیاد دستور داد آنها را در زندان کوفه نگاه دارند؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی آستان وصال مراجعه فرمائید. ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal آدرس سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوفیان شعله به قـلب و دل شیدا مزنید آتش کـیـنه به هر خـیـمۀ صحرا مزنید کوفیان همسفـر محـنت و غـم‌ها نشوید نقـش انـدوه به قـلـب و دل شـیدا مزنید کوفیان بیعت خود از چه چنین می‌شکنید رخنه بر کشتی جا مانده به دریا مزنید کوفیان یکـسـره تا آتـش دوزخ نـرویـد بی‌وفـایی مکـنید این‌همه در جـا مزنید کوفیان از چه درِ خـانۀ خود می‌بـنـدید طعنه بر بی‌کسی عـتـرت طاهـا مزنید کوفیان مَرکب انـدوه و بلا زین مکـنید بر رکاب سـتـم و ظـلـم چـنین پا مزنید کـوفـیان اهـل حـریـم نـبـوی چون آیـند شـرر کـیـنـه به آرامـش دل‌هـا مـزنـیـد کـوفـیان از سـرِ بـام سـتـم خـانـۀ خـود سنگ بر نور دل حضرت زهرا مزنید کوفیان هر چه که خواهید مرا سنگ زنید لیک سنگی به سر زینب کـبری مزنید کوفیان شرم و حیا را به تمامی مبـرید پـارۀ آتـش خـود را به سـرِ مـا مـزنـید کوفیان از سـرِ بـامـم به زمین انـدازید به اسـیـران حـرم نـعـره و آوا مـزنـیـد کوفیان گر سـر نـیـزه سـرِ یـارم دیـدید تهمت خارجی این گونه به مولا مزنید کـوفـیـان شـهـرۀ نـامـردی عـالم نشوید این هـمه تـیـر جـفـا بر من تنهـا مزنید کوفیان هرچه که تیر است به سویم بزنید جـانب مـحـرم ما تـیـر تـمـاشـا مـزنـید ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در شهر کوفه رسم این مردم عجیب است مهمانشان مسلم چقدر اینجا غریب است این مردمِ نـامـرد در خـانـه نـشـسـتـند روی سـفـیر تو در و کـاشـانه بـسـتـند این شهر شهرکوفه شهر بی‌وفایی‌ست خاصیت و اخـلاق آنها بی‌حـیـایی‌ست ایـنجـا کـسـی بـا او سـرِ یـاری نـدارد آواره گشته چون که غمخواری ندارد هر خانه‌ای که در زده بسته به رویش اندوه و غُـصه عُـقده گشته در گلویش در زیرلب حرفی ز سوز و درد دارد آقــا نــیــا کـوفـه مــَرامـی ســرد دارد آقا نـیا چـشم انـتـظـار تو کـسی نیست جُز تیر و نیزه بیقـرار تو کسی نیست ایـنهـا ز کـیـنه سـیـنه را لبریز کردند خـنـجـر برای حـنـجـر تو تـیـز کردند آقــا نــیــا دائـم گـل پــرپــر بـبــیــنــی داغ ابـوالفـضـل و علی اکـبر بـبـیـنـی مـولا بـیـا و مُـسـلـم‌ت را کـن نـظـاره در کـوچـه‌ها گـشـتـه تن من پـاره‌پـاره آقـا دگـر بـر مـن نــمـانـده راه چــاره شـد قــتــلـگــاه مــسـلـم‌ت دارالامــاره ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر دارالعماره زار و بی‌جانم، حلالم کن نـوشـتم که بـیا اما پـشـیـمانم، حـلالم کن نکردم لحظه‌ای گریه برای غربتم اصلاً برای غربتت اینگونه گریانم، حلالم کن فقط یک پیرزن در کوفه از مسلم حمایت کرد اسیر خدعـه‌های ابن مرجانم، حلالم کن سر فرزند یک بدکاره عهد خود رها کردند من از این قوم کوفی روی گردانم، حلالم کن هر آن کس حرف حق گوید، دهانش سنگ خواهد خورد به فکر زینبین و سنگ بارانم، حلالم کن علی اکبر، علی اصغر، نبینی داغ اولادت فـدای بچه‌هایت جان طفـلانم، حلالم کن همینکه بی هوا چشمم به چوب خیزران افتاد میان ظرف آب افـتاد دنـدانـم، حلالم کن به قطره قطره خونی که میان مشت من پُر شد نوشتم بر زمین، با دست لرزانم حلالم کن اگر این آب، خونی شد فدای کام عطشانت مُواساتم شد اینگونه عـطشانم، حلالم کن شهیدانت همه بر روی پایت جان دهند اما غـریـبانه اسیـر درد هجـرانم، حلالم کن اراذل با منِ مسلم چه‌ها کردند در کوفه به یاد خواهرت خیلی پریشانم، حلالم کن تنم را بر زمین در پشت مرکب می‌کشند اما برای پـیکـرت پـاره گـریبانم، حلالم کن زبانم لال این‌ها تـشنـۀ تاراج تو هـستـند بخوان این نکته را از جسم عریانم، حلالم کن ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در رهـگـذرهـای غــریـبـی بـیـقـرارم تـنـهــایــم و در فـکـر تـنـهـایـیِ یـارم تـنـهـا مـیـان بـی‌وفــایـی‌هـا و خـُدعـه بعـد از خـدا تـنهـا امـیدم هست طوعه در هر وجب از خاک هر کوچه گذشتم یک یاحـبـیـبی با سـرشک غـم نوشتم در مسلخ عشق عاقبت رسوا شدم من رسـوایِ تـو ای زادۀ زهـرا شـدم مـن ای شعـرِ عـشـقـم را تو تنهـا استعـاره دارم شـده از عــشـق تـو دارالامــاره اسم تو تنهـا ذکـر جـاری در سـجـودم بی‌تو گـسـسـته جان زهرا تار و پودم قـدقـامـتـم را در نماز عـشـقت ای یار بـسـتـم بـه یــاد قــدّ رعـنـای عـلـمـدار من ماندم و نجـوای آرامی بر این لب وای الامـان از آه و زاریی‌های زینب بالا نمی‌آید نفـس این سیـنه تنگ است آقا میا کوفه که رسم کـوفه ننگ است آیـد در و دیـوار هر خـانـه به جـنـگـم شادم که بـهـر دخت زهرا پیش مرگم در لحـظه‌های آخـرم لب تـشـنه هـستم ظرفی چو جام زهـر دشمن داده دستم افـتـاده عـکـس مـاه تـو در کـاسـۀ آب لب‌های خونی می‌زنم بر روی ارباب ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را بـرسـانـد به دعـای عرفات یا حسین بن علی عشق، دعای عرفه‌ست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعـبه نکردی که چنان ابراهیم به منـا با سـر رفـتی پی رمـی جـمرات تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هـم آئـین صـفـاتی و هم آئـیـنـۀ ذات مـرحــبــا آجــرک الله؛ بــزرگــا مــردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چـیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غـزلی عـطر کـدامین ازلی؟ از تو گـفـتن نتـوانـنـد چرا این کـلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین‌جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جانم از روزِ ازل کعبهٔ ما کرب‌وبلاست ذکرِ بی‌تابِ لبِ مُسلمِمان، کوفه میاست تیغِ حـیدر، به کمر بسته حسین بن علی سخن از شاهرگِ غیرتیِ خونِ خداست جبل‌الرَّحمهٔ کعبه، زده است تکیه به طور خیره بر دستِ مسیحانفسِ یوسف ماست حالِ پـرسـوزِ دعـای عـرفه، داده نشان ساقیِ جـامِ عـسل، تـشنه‌لبِ جام بلاست از خدا پُـر شده دیـشب، بـدنِ بی‌سپـری همه حیرانِ حسینی که چه! راضی به رضاست فرش خون پهن شده، در شب خوبِ عرفه * مشعر و سعی و صفا، مقصدشان کرب‌وبلاست؟! ❇️ بررسی و نقد شعر: بیت زیر سروده شاعره محترم می باشد اما با توجه به اینکه خروج سیدالشهدا علیه السلام از مکه در روز قبل از عرفه یعنی 8 ذیحجه بوده است پیشنهاد میکنیم بیت اصلاح شده در متن شعر جایگزین بیت زیر شود فرش خون پهن شده، تنگِ غروبِ عرفه مشعر و سعی و صفا، مقصدشان کرب‌وبلاست؟! ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابن زیاد ملعون هانی بن عروه را به جرم پناه دادن به مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام دستگیر و روانۀ زندان کرد؛ در شهر خبر دستگیری هانی به سرعت پخش شد و مُسْلِمِ با ۴ هزار نفر ( در مقتل خوارزمی، الفتوح 18 هزار نفر ذکر شده) از مردم کوفه ضد ابن زياد قیام و قصر را محاصره کردند؛ ولي به دلايلي از جمله ترساندن مردم از رسیدن لشکر شام، تهدید و ارعاب مردم، خيانت عدّه‌اي از سران قبايل، مكر و حيله و... در طول روز اين عدّه كم و كمتر مي‌شدند، تا آنجاکه زن‌ها می‌آمدند دست شوهران و فرزندانشان را گرفته و از لشکر مسلم جدا کرده و به منزل می‌بردند. هنگام نماز مغرب یاران مسلم به ۳۰ نفر رسيدند و بعد از نماز ۱۰ نفر و پس از بیرون آمدن از مسجد هيچ كس همراه او نبود. مُسْلِم علیه‌السلام در كوچه‌هاي كوفه غریب و تنها مي‌گشت تا به در خانه زنی به نام طَوْعَه رسيد که که جلوي درِخانه منتظر برگشت پسرش بلال بود و با مسلم روبرو شد. مسلم جلو آمد و سلام داد و گفت: ممكن هست ظرف آبي به من بدهي! طَوْعَه به درون رفت و برايش كاسه آبي آورد و مسلم از خستگي زیاد به ديوار خانه طَوْعَه تكيه داد و بر زمين نشست. پس از آن‌که آب را نوشيد همچنان بر همین حال بود، طَوْعَه كاسه آب را به منزل برد و وقتي برگشت ديد مسلم هنوز نرفته است. صدا زد: اي مرد! آب را كه نوشيدي؛ به خانه‌ات برو! مسلم پاسخي ندادند. دوباره گفت: اي مرد غريبه! مگر تو خانه نداري! ادامه روایت در فایل بعدی👇👇👇 ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal
مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام دركوچه‌هاي كوفه غریب و تنها مي‌گشت تا به در خانه زني به نام طَوْعَه رسيد که جلوي درِخانه منتظر برگشت پسرش بلال بود و با مسلم روبرو شد. مسلم جلو آمد و سلام داد و گفت: ممكن هست ظرف آبي به من بدهي! طَوْعَه به درون رفت و برايش كاسه آبي آورد و مسلم از خستگي زیاد به ديوار خانه طَوْعَه تكيه داد و بر زمين نشست. پس از آن‌که آب را نوشيد همچنان بر همین حال بود، طَوْعَه كاسه آب را به منزل برد و وقتي برگشت ديد مسلم هنوز نرفته است. صدا زد: اي مرد! آب را كه نوشيدي؛ به خانه‌ات برو! مسلم پاسخي ندادند. دوباره گفت: اي مرد غريبه! مگر تو خانه نداري! بودن تو بر درِخانۀ من در اين وقت شب خوب نیست، ولی بـاز مسلم سكوت كرد و بار سوّم که او حرفش را تكرار كرد، مسلم پـاسخ داد که من در اين شهر خانه و خويشي و ياري ندارم؛ آيا می‌شود مرا پناه دهي؟ شايد به دليل پناه دادن من تو را مجازات كنند! به گزارش دیگری فرمودند: اگر مرا پناه دهی ممکن است قیامت که همه درمانده‌اند، پیـامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پناهت بدهد. سپس ضمن معـرّفی خود، موضوع خیـانت مردم و وضعیت خویش را بازگو کرد؛ طَوْعَه وقتي مسلم را شناخت، ایشان را به درون منزل برد و حجره‌ای در اختيارش قرار داد. از طرفی، ابن‌زیاد بعد از اینکه از پراکنده شدن مردم مطمئن شد؛ به مسجد رفت و دستور داد جار زدند که هركس براي نماز عشا به مسجد نرود خونش حلال است! و پس از نماز در سخنانی تهدید کرد: هركس به مسلم پناه بدهد، خون و مالش حلال است و هر كه جاي او را فاش كند، جایزه خواهد گرفت. نيمه شب، بلال پسر طَوْعَه به منزل آمد و از رفتار مادر فهميد كه مهماني در خانه دارند؛ از وی در مورد مهمان پرسيد، ولی طَوْعَه چيزي به او نگفت و در پی اصرارش، مادر گفت: مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام مهمان خانه ماست؛ ولي به كسي چيزی نگو و بلال هم پاسخی نداد و خوابيد؛ آن شب تا صبح كوفه در آشوب بود و همۀ سربازان ابن زياد به دنبال مسلم مي‌گشتند؛ لیکن مسلم در خانه طَوْعَه به راز و نياز و عبادت سرگرم بود. صبح، بلال از طریق مُحَمَّد بْنِ أَشْعَث مکان اختفای مسلم را به حاکم خونخوار کوفه گزارش داد و او هم بی‌درنگ عُبَيدُاللهِ بْنِ عَبَّاسِ سُلمی و مُحَمَّد بْنِ اَشعَث را همراه ۷۰ نفر از قبيله قيس برای دستگيری مسلم روانه كرد. ❇️ مبارزه و دستگیری مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام مسلم سرگرم عبادت بود كه مأموران ابن زياد به در خانه طَوْعَه رسيدند. او ضمن تشكر از طَوْعَه و دعا در حقّش گفت ديشب در خواب اميرمؤمنان علیه‌السلام را ديدم كه گفتند فردا پيش من و مهمان من خواهي بود. به نقلی، سربازان را دلیرانه از خانه طَوْعَه بیرون کرد و به نقلی دیگر، وقتي از خانه بيرون آمدند با غيرت حيدري جنگيدن آغاز كرد و هر بار كه حمله مي‌كرد، عدّه‌ای را به درك می‌رساند. شمـار زیادی از دشمنان را به هلاكت رساند و خود نیز از ناحیه لب و دندان زخمی شد. وقتي ديدند نمي‌توانند رودر رو با مسلم بجنگند، به بالای خانه‌ها رفتند و به مسلم تير و نيزه زدند؛ حتّی به گزارش سید بن طاوس مقتل خوارزمی و بعضی از مقاتل دسته‌های نی آتش زده و به همراه سنگ برسرش ریختند. مسلم به شدّت مجروح و خسته شده بودنامّا باز جرأت نمي‌كردند به او نزديك شوند. يكي از افراد ابن‌زياد به نام مُحَمَّد بْنِ أَشْعَث حيـله كـرد و گفت: مسلم چرا مي خـواهي خودت را به كشتن دهي؟ ما به تو امان مي‌دهيم؛ ابن‌زياد هم بنـا ندارد تو را بكشد و فقط مي خواهد با دستگيري تو غائله كوفه را بخواباند؛ همراه ما به دارالحكومه بيا. بعضی از مقاتل همچون مقتل خوارزمی و الفتوح در گزارش دیگری نوشته‌اند خود ابن‌زیاد پیغام فرستاد که فقط با امان دادن به مسلم می‌توانید او را دستگیر کنید. مسلم اوّل امان دشمنان را قبول نكردند و گفت به قول شما كوفيـان نمي‌شود اعتماد كرد! ولي بعد پذيرفت. البته در کتب لهوف و مقتل مقرّم آمده مسلم حرف دشمنان را باور نكرد و امانشان را قبول نكرد و در جنگيدن با آن‌ها اهتمـام بيشتري ورزيد تا اينكه بر اثر شدّت جراحـات، ضعف و خستگي سرانجام يكي از پشت نزديك شد و با نيزه به پشت او زد؛ ديگران هم از اين فرصت استفاده كردند و جملگي به سر او ريختند و دستگيرش كردند. الارشاد ج 2 ص ۷۵؛ اللهوف ص ۴۶؛ الفُتوح ج 5 ص ۵۱؛ مقاتل الطالبیین۱۰۳؛ مَقْتَل خوارزمی ۱/۲۹۷؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲ص۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۲۶؛ بحـارالأنوار۴۴ص۳۵۰؛ جـلاءالعیون ۵۲۷؛ منتهی الآمال۳۷۱؛ قمقام ۳۰۲؛ نفس المهموم ۹۴ مقتل جامع۱ص۵۳۶ ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از دستگيري، وقتي مسلم را به طرف قصر ابن‌زياد مي‌بردند اشك از چشمان مبارکشان جاري بود. عُبَيْدُ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ سُّلَمِي گفت: چرا گریه می‌کنی؛ در برابر هدف بزرگی که داری این آزارها که چیزی نیست. مسلم فرمودند: براي خودم گريه نمي كنم؛گريه من براي سرورم امام حسين علیه‌السلام است كه برايش نامه نوشتم كه به كوفه بياید و نمي دانم چه بر سر خودش و خانواده‌اش خواهد آمد. سپس رو به مُحَمَّدبْنِ أَشْعَث كردند وگفتند مي‌دانم به امان شما اعتمادی نیست، دست کم پيكي از جانب من به نزد حسین علیه‌السلام بفرستيد و ايشان را از حال و اوضاع كوفه مطّلع كنيد تا به سوي اینجا حركت نكنند. مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام را به سوی دارالحكومه بردند. اعيان كوفه جلوي در ايستاده و منتظر اذن دخول بودند و كوزه آبي در جلوي در بود. ضعف و تشنگي بر مسلم غلبه كرده بود و شدّت جراحات بر اين تشنگي مي‌‌افزود. مسلم نگاهي به كوزه كردند و آب خواستند؛ امّا مُسلِمِ بْنِ عَمْرُو از اعيان كوفه گفت: مي‌‌بيني اين آب چه سرد و گواراست! به خدا قسم قطره‌اي از آن را به تو نمي‌دهم تا حميم جهنّم را بچشي. مسلم پاسخ دادند همانا تو سزاوارتر از مني برآتش جهنّم و از شدّت تشنگي به ديوار تكيه دادند...... ادامه روایت در فایل بعدی👇👇👇. ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج🌹
بعد از دستگيري، وقتي مسلم را به طرف قصر ابن‌زياد مي‌بردند اشك از چشمان مبارکشان جاري بود. عُبَيْدُ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ سُّلَمِي گفت: چرا گریه می‌کنی؛ در برابر هدف بزرگی که داری این آزارها که چیزی نیست. مسلم فرمودند: براي خودم گريه نمي كنم؛گريه من براي سرورم امام حسين علیه‌السلام است كه برايش نامه نوشتم كه به كوفه بياید و نمي دانم چه بر سر خودش و خانواده‌اش خواهد آمد. سپس رو به مُحَمَّدبْنِ أَشْعَث كردند و گفتند مي‌دانم به امان شما اعتمادی نیست، دست کم پيكي از جانب من به نزد حسین علیه‌السلام بفرستيد و ايشان را از حال و اوضاع كوفه مطّلع كنيد تا به سوي اینجا حركت نكنند. مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام را به سوی دارالحكومه بردند. اعيان كوفه جلوي در ايستاده و منتظر اذن دخول بودند و كوزه آبي در جلوي در بود. ضعف و تشنگي بر مسلم غلبه كرده بود و شدّت جراحات بر اين تشنگي مي‌‌افزود. مسلم نگاهي به كوزه كردند و آب خواستند؛ امّا مُسلِمِ بْنِ عَمْرُو از اعيان كوفه گفت: مي‌‌بيني اين آب چه سرد و گواراست! به خدا قسم قطره‌اي از آن را به تو نمي‌دهم تا حميم جهنّم را بچشي. مسلم پاسخ دادند همانا تو سزاوارتر از مني برآتش جهنّم و از شدّت تشنگي به ديوار تكيه دادند. عَمْرُو بْنِ حُرَيْث دلش سوخت و به غلامش دستور داد كاسه آبي به مسلم بدهد؛ غلام آب را آورد امّا وقتی مسلم خواستند آب بنوشند خون لبِ زخمی‌شان به داخل آب ریخت. براي بار دوّم و سوّم قضيّه تكرار شد و مسلم فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ لَوْ كَانَ لِي مِنَ الرِّزْقِ الْمَقْسُومِ شَرِبْتُه؛ خدا را شکر اگر روزی من بود آب را می‌نوشیدم . بر پایه گزارش های دینوری در اخبارالطوال طبری در تاریخ الامم و خوارزمی در مقتلش مُحَمَّد بْنِ أَشْعَث در پاسخ به درخواست مسلم، نامه‌ای توسط اَیاسِ بْنِ عَثَل برای امام فرستاد و این نامه در منزل زُبالة به امام داده شد مُسْلِمِ بْنِ‌عَقِيل علیه‌السلام را پيش ابن زياد بردند؛ سلام نكردند و اطرافيان ابن‌زياد گفتند به امير خود سلام كن. مسلم پاسخ دادند اين مرد امير من نيست؛ ابن‌زياد گفت چه سلام كني چه سلام نكني تو را خواهم كشت. مسلم جواب دادند اکنون كه مي‌خواهي مرا بكشي، بگذار از حاضران در مجلس كسي را وصيِّ خود قرار دهم بعد رو به عُمَرِبْنِ سَعْد كردند و گفتند تو با من قرابت و خويشي داري؛ وصيِّ من باش. عُمَرِبْنِ‌سَعْد براي چاپلوسي و دلخوشي ابن‌زياد امتناع كرد. عبیدالله گفت: ای عمر! وصيتش را بشنو و عُمَرِبْنِ سَعْد پذيرفت. مسلم سه وصيت كردند: ۱. نامه‌اي از جانب من براي امام حسين علیه‌السلام بنويس و بفرست كه سيّدالشهدا به كوفه نيايد. ۲. من در اين شهر ۷۰۰ درهم مقروضم، شمشير و زره من را بفروش و قرضم را ادا كن. ۳. بعد از كشتن من بدنم را دفن كن الارشاد ج 2 ص 84؛ تاریخ الامم والملوک ج 5 ص۳۷۴؛ مقاتل الطالبیین ۱۰۷؛ روضة الواعظین۲۹۱؛ بحارالأنوار ج44 ص۳۵۳؛ الاَخبارالطِوال ۲۹۵نفس المهموم ۹۹؛ جلاءالعیون۵۲۹؛ منتهی الآمال ۳۷۴؛ قمقام ۳۰۷؛ مقتل جامع ج1 ص۵۵۱ ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت باید که از چشمان او با هر زبان گفت باید به قول عرشیان، چشمان او را آیینه‌های روشن هفت‌آسمان گفت چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک از گفته‌های چشم او با دیگران گفت آمد به میدان باسلاح چشم‌هایش با اشک‌هایش گریه گریه ناگهان گفت: ای لطف بسیار تو برمن بی‌کرانه تنها دلیل ندبه‌های عاشقانه عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد مولای من این عبد با تو حرف دارد ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی شوق مرا زیباترین آغوش هستی آرامش آغوش تو مانند دریاست «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست» فانوس اشکی دارم و فانوس آهی می‌جویمت با اشک و آهم یا الهی از مادرم آموختم پروانه باشم از کودکی عبد در این خانه باشم از مادر من مهربان‌تر کیست جز تو؟ از مادر من مهربان‌تر نیست جز تو تو صاحب تورات و انجیل و زبوری روشن‌ترین تصویر از آیات نوری «یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم! «یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بی‌تکیه‌گاهم از خود نکردی لحظه‌ای هم ناامیدم تنها مرا مگذار ای تنها امیدم! هرگز مگیر از چشم‌هایم خنده‌ات را در آتش خشمت مسوزان بنده‌ات را رحمی به اشک و التماسم کن الهی از آتش دوزخ خلاصم کن الهی با هر فرازی تشنه‌تر می‌شد گلویش بغضی امانش را برید و بی‌امان گفت شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت «رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش با اشک از پیراهن آرام جان گفت او گفت از دندان و لب‌هایش در آن روز تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت «أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری» این جمله را سمت مزاری بی‌نشان گفت اشک از دو چشمش چون دو مشک باز می‌ریخت اشکی که با عباس از آب روان گفت بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت عید آمد و ماه بنی‌هاشم اذان گفت ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹