#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
ابن زیاد ملعون هانی بن عروه را به جرم پناه دادن به مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام دستگیر و روانۀ زندان کرد؛ در شهر خبر دستگیری هانی به سرعت پخش شد و مُسْلِمِ با ۴ هزار نفر ( در مقتل خوارزمی، الفتوح 18 هزار نفر ذکر شده) از مردم کوفه ضد ابن زياد قیام و قصر را محاصره کردند؛ ولي به دلايلي از جمله ترساندن مردم از رسیدن لشکر شام، تهدید و ارعاب مردم، خيانت عدّهاي از سران قبايل، مكر و حيله و... در طول روز اين عدّه كم و كمتر ميشدند، تا آنجاکه زنها میآمدند دست شوهران و فرزندانشان را گرفته و از لشکر مسلم جدا کرده و به منزل میبردند. هنگام نماز مغرب یاران مسلم به ۳۰ نفر رسيدند و بعد از نماز ۱۰ نفر و پس از بیرون آمدن از مسجد هيچ كس همراه او نبود.
مُسْلِم علیهالسلام در كوچههاي كوفه غریب و تنها ميگشت تا به در خانه زنی به نام طَوْعَه رسيد که که جلوي درِخانه منتظر برگشت پسرش بلال بود و با مسلم روبرو شد. مسلم جلو آمد و سلام داد و گفت: ممكن هست ظرف آبي به من بدهي! طَوْعَه به درون رفت و برايش كاسه آبي آورد و مسلم از خستگي زیاد به ديوار خانه طَوْعَه تكيه داد و بر زمين نشست. پس از آنکه آب را نوشيد همچنان بر همین حال بود، طَوْعَه كاسه آب را به منزل برد و وقتي برگشت ديد مسلم هنوز نرفته است. صدا زد: اي مرد! آب را كه نوشيدي؛ به خانهات برو! مسلم پاسخي ندادند. دوباره گفت: اي مرد غريبه! مگر تو خانه نداري!
ادامه روایت در فایل بعدی👇👇👇
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام دركوچههاي كوفه غریب و تنها ميگشت تا به در خانه زني به نام طَوْعَه رسيد که جلوي درِخانه منتظر برگشت پسرش بلال بود و با مسلم روبرو شد. مسلم جلو آمد و سلام داد و گفت: ممكن هست ظرف آبي به من بدهي! طَوْعَه به درون رفت و برايش كاسه آبي آورد و مسلم از خستگي زیاد به ديوار خانه طَوْعَه تكيه داد و بر زمين نشست. پس از آنکه آب را نوشيد همچنان بر همین حال بود،
طَوْعَه كاسه آب را به منزل برد و وقتي برگشت ديد مسلم هنوز نرفته است. صدا زد: اي مرد! آب را كه نوشيدي؛ به خانهات برو! مسلم پاسخي ندادند. دوباره گفت: اي مرد غريبه! مگر تو خانه نداري! بودن تو بر درِخانۀ من در اين وقت شب خوب نیست، ولی بـاز مسلم سكوت كرد و بار سوّم که او حرفش را تكرار كرد،
مسلم پـاسخ داد که من در اين شهر خانه و خويشي و ياري ندارم؛ آيا میشود مرا پناه دهي؟ شايد به دليل پناه دادن من تو را مجازات كنند! به گزارش دیگری فرمودند: اگر مرا پناه دهی ممکن است قیامت که همه درماندهاند، پیـامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پناهت بدهد. سپس ضمن معـرّفی خود، موضوع خیـانت مردم و وضعیت خویش را بازگو کرد؛ طَوْعَه وقتي مسلم را شناخت، ایشان را به درون منزل برد و حجرهای در اختيارش قرار داد.
از طرفی، ابنزیاد بعد از اینکه از پراکنده شدن مردم مطمئن شد؛ به مسجد رفت و دستور داد جار زدند که هركس براي نماز عشا به مسجد نرود خونش حلال است! و پس از نماز در سخنانی تهدید کرد: هركس به مسلم پناه بدهد، خون و مالش حلال است و هر كه جاي او را فاش كند، جایزه خواهد گرفت.
نيمه شب، بلال پسر طَوْعَه به منزل آمد و از رفتار مادر فهميد كه مهماني در خانه دارند؛ از وی در مورد مهمان پرسيد، ولی طَوْعَه چيزي به او نگفت و در پی اصرارش، مادر گفت: مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام مهمان خانه ماست؛ ولي به كسي چيزی نگو و بلال هم پاسخی نداد و خوابيد؛ آن شب تا صبح كوفه در آشوب بود و همۀ سربازان ابن زياد به دنبال مسلم ميگشتند؛ لیکن مسلم در خانه طَوْعَه به راز و نياز و عبادت سرگرم بود.
صبح، بلال از طریق مُحَمَّد بْنِ أَشْعَث مکان اختفای مسلم را به حاکم خونخوار کوفه گزارش داد و او هم بیدرنگ عُبَيدُاللهِ بْنِ عَبَّاسِ سُلمی و مُحَمَّد بْنِ اَشعَث را همراه ۷۰ نفر از قبيله قيس برای دستگيری مسلم روانه كرد.
❇️ مبارزه و دستگیری مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام
مسلم سرگرم عبادت بود كه مأموران ابن زياد به در خانه طَوْعَه رسيدند. او ضمن تشكر از طَوْعَه و دعا در حقّش گفت ديشب در خواب اميرمؤمنان علیهالسلام را ديدم كه گفتند فردا پيش من و مهمان من خواهي بود. به نقلی، سربازان را دلیرانه از خانه طَوْعَه بیرون کرد و به نقلی دیگر، وقتي از خانه بيرون آمدند با غيرت حيدري جنگيدن آغاز كرد و هر بار كه حمله ميكرد، عدّهای را به درك میرساند. شمـار زیادی از دشمنان را به هلاكت رساند و خود نیز از ناحیه لب و دندان زخمی شد.
وقتي ديدند نميتوانند رودر رو با مسلم بجنگند، به بالای خانهها رفتند و به مسلم تير و نيزه زدند؛ حتّی به گزارش سید بن طاوس مقتل خوارزمی و بعضی از مقاتل دستههای نی آتش زده و به همراه سنگ برسرش ریختند. مسلم به شدّت مجروح و خسته شده بودنامّا باز جرأت نميكردند به او نزديك شوند.
يكي از افراد ابنزياد به نام مُحَمَّد بْنِ أَشْعَث حيـله كـرد و گفت: مسلم چرا مي خـواهي خودت را به كشتن دهي؟ ما به تو امان ميدهيم؛ ابنزياد هم بنـا ندارد تو را بكشد و فقط مي خواهد با دستگيري تو غائله كوفه را بخواباند؛ همراه ما به دارالحكومه بيا. بعضی از مقاتل همچون مقتل خوارزمی و الفتوح در گزارش دیگری نوشتهاند خود ابنزیاد پیغام فرستاد که فقط با امان دادن به مسلم میتوانید او را دستگیر کنید.
مسلم اوّل امان دشمنان را قبول نكردند و گفت به قول شما كوفيـان نميشود اعتماد كرد! ولي بعد پذيرفت. البته در کتب لهوف و مقتل مقرّم آمده مسلم حرف دشمنان را باور نكرد و امانشان را قبول نكرد و در جنگيدن با آنها اهتمـام بيشتري ورزيد تا اينكه بر اثر شدّت جراحـات، ضعف و خستگي سرانجام يكي از پشت نزديك شد و با نيزه به پشت او زد؛ ديگران هم از اين فرصت استفاده كردند و جملگي به سر او ريختند و دستگيرش كردند.
الارشاد ج 2 ص ۷۵؛ اللهوف ص ۴۶؛ الفُتوح ج 5 ص ۵۱؛ مقاتل الطالبیین۱۰۳؛ مَقْتَل خوارزمی ۱/۲۹۷؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲ص۴۸؛ الکامل فیالتّاریخ ۱۱/۱۲۶؛ بحـارالأنوار۴۴ص۳۵۰؛ جـلاءالعیون ۵۲۷؛ منتهی الآمال۳۷۱؛ قمقام ۳۰۲؛ نفس المهموم ۹۴ مقتل جامع۱ص۵۳۶
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
بعد از دستگيري، وقتي مسلم را به طرف قصر ابنزياد ميبردند اشك از چشمان مبارکشان جاري بود. عُبَيْدُ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ سُّلَمِي گفت: چرا گریه میکنی؛ در برابر هدف بزرگی که داری این آزارها که چیزی نیست. مسلم فرمودند: براي خودم گريه نمي كنم؛گريه من براي سرورم امام حسين علیهالسلام است كه برايش نامه نوشتم كه به كوفه بياید و نمي دانم چه بر سر خودش و خانوادهاش خواهد آمد. سپس رو به مُحَمَّدبْنِ أَشْعَث كردند وگفتند ميدانم به امان شما اعتمادی نیست، دست کم پيكي از جانب من به نزد حسین علیهالسلام بفرستيد و ايشان را از حال و اوضاع كوفه مطّلع كنيد تا به سوي اینجا حركت نكنند.
مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام را به سوی دارالحكومه بردند. اعيان كوفه جلوي در ايستاده و منتظر اذن دخول بودند و كوزه آبي در جلوي در بود. ضعف و تشنگي بر مسلم غلبه كرده بود و شدّت جراحات بر اين تشنگي ميافزود. مسلم نگاهي به كوزه كردند و آب خواستند؛ امّا مُسلِمِ بْنِ عَمْرُو از اعيان كوفه گفت: ميبيني اين آب چه سرد و گواراست! به خدا قسم قطرهاي از آن را به تو نميدهم تا حميم جهنّم را بچشي. مسلم پاسخ دادند همانا تو سزاوارتر از مني برآتش جهنّم و از شدّت تشنگي به ديوار تكيه دادند......
ادامه روایت در فایل بعدی👇👇👇.
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
بعد از دستگيري، وقتي مسلم را به طرف قصر ابنزياد ميبردند اشك از چشمان مبارکشان جاري بود. عُبَيْدُ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ سُّلَمِي گفت: چرا گریه میکنی؛ در برابر هدف بزرگی که داری این آزارها که چیزی نیست. مسلم فرمودند: براي خودم گريه نمي كنم؛گريه من براي سرورم امام حسين علیهالسلام است كه برايش نامه نوشتم كه به كوفه بياید و نمي دانم چه بر سر خودش و خانوادهاش خواهد آمد. سپس رو به مُحَمَّدبْنِ أَشْعَث كردند و گفتند ميدانم به امان شما اعتمادی نیست، دست کم پيكي از جانب من به نزد حسین علیهالسلام بفرستيد و ايشان را از حال و اوضاع كوفه مطّلع كنيد تا به سوي اینجا حركت نكنند.
مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام را به سوی دارالحكومه بردند. اعيان كوفه جلوي در ايستاده و منتظر اذن دخول بودند و كوزه آبي در جلوي در بود. ضعف و تشنگي بر مسلم غلبه كرده بود و شدّت جراحات بر اين تشنگي ميافزود. مسلم نگاهي به كوزه كردند و آب خواستند؛ امّا مُسلِمِ بْنِ عَمْرُو از اعيان كوفه گفت: ميبيني اين آب چه سرد و گواراست! به خدا قسم قطرهاي از آن را به تو نميدهم تا حميم جهنّم را بچشي. مسلم پاسخ دادند همانا تو سزاوارتر از مني برآتش جهنّم و از شدّت تشنگي به ديوار تكيه دادند.
عَمْرُو بْنِ حُرَيْث دلش سوخت و به غلامش دستور داد كاسه آبي به مسلم بدهد؛ غلام آب را آورد امّا وقتی مسلم خواستند آب بنوشند خون لبِ زخمیشان به داخل آب ریخت. براي بار دوّم و سوّم قضيّه تكرار شد و مسلم فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ لَوْ كَانَ لِي مِنَ الرِّزْقِ الْمَقْسُومِ شَرِبْتُه؛ خدا را شکر اگر روزی من بود آب را مینوشیدم .
بر پایه گزارش های دینوری در اخبارالطوال طبری در تاریخ الامم و خوارزمی در مقتلش مُحَمَّد بْنِ أَشْعَث در پاسخ به درخواست مسلم، نامهای توسط اَیاسِ بْنِ عَثَل برای امام فرستاد و این نامه در منزل زُبالة به امام داده شد
مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام را پيش ابن زياد بردند؛ سلام نكردند و اطرافيان ابنزياد گفتند به امير خود سلام كن. مسلم پاسخ دادند اين مرد امير من نيست؛ ابنزياد گفت چه سلام كني چه سلام نكني تو را خواهم كشت. مسلم جواب دادند اکنون كه ميخواهي مرا بكشي، بگذار از حاضران در مجلس كسي را وصيِّ خود قرار دهم بعد رو به عُمَرِبْنِ سَعْد كردند و گفتند تو با من قرابت و خويشي داري؛ وصيِّ من باش. عُمَرِبْنِسَعْد براي چاپلوسي و دلخوشي ابنزياد امتناع كرد. عبیدالله گفت: ای عمر! وصيتش را بشنو و عُمَرِبْنِ سَعْد پذيرفت. مسلم سه وصيت كردند: ۱. نامهاي از جانب من براي امام حسين علیهالسلام بنويس و بفرست كه سيّدالشهدا به كوفه نيايد. ۲. من در اين شهر ۷۰۰ درهم مقروضم، شمشير و زره من را بفروش و قرضم را ادا كن. ۳. بعد از كشتن من بدنم را دفن كن
الارشاد ج 2 ص 84؛ تاریخ الامم والملوک ج 5 ص۳۷۴؛ مقاتل الطالبیین ۱۰۷؛ روضة الواعظین۲۹۱؛ بحارالأنوار ج44 ص۳۵۳؛ الاَخبارالطِوال ۲۹۵نفس المهموم ۹۹؛ جلاءالعیون۵۲۹؛ منتهی الآمال ۳۷۴؛ قمقام ۳۰۷؛ مقتل جامع ج1 ص۵۵۱
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#سیدالشهدا_علیهالسلام_عرفه
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
باید به قول عرشیان، چشمان او را
آیینههای روشن هفتآسمان گفت
چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک
از گفتههای چشم او با دیگران گفت
آمد به میدان باسلاح چشمهایش
با اشکهایش گریه گریه ناگهان گفت:
ای لطف بسیار تو برمن بیکرانه
تنها دلیل ندبههای عاشقانه
عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد
مولای من این عبد با تو حرف دارد
ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی
شوق مرا زیباترین آغوش هستی
آرامش آغوش تو مانند دریاست
«آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست»
فانوس اشکی دارم و فانوس آهی
میجویمت با اشک و آهم یا الهی
از مادرم آموختم پروانه باشم
از کودکی عبد در این خانه باشم
از مادر من مهربانتر کیست جز تو؟
از مادر من مهربانتر نیست جز تو
تو صاحب تورات و انجیل و زبوری
روشنترین تصویر از آیات نوری
«یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم!
«یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بیتکیهگاهم
از خود نکردی لحظهای هم ناامیدم
تنها مرا مگذار ای تنها امیدم!
هرگز مگیر از چشمهایم خندهات را
در آتش خشمت مسوزان بندهات را
رحمی به اشک و التماسم کن الهی
از آتش دوزخ خلاصم کن الهی
با هر فرازی تشنهتر میشد گلویش
بغضی امانش را برید و بیامان گفت
شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند
آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت
«رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش
با اشک از پیراهن آرام جان گفت
او گفت از دندان و لبهایش در آن روز
تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت
«أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری»
این جمله را سمت مزاری بینشان گفت
اشک از دو چشمش چون دو مشک باز میریخت
اشکی که با عباس از آب روان گفت
بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت
عید آمد و ماه بنیهاشم اذان گفت
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#سیدالشهدا_علیهالسلام_عرفه
«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی بـاکـی از این لشکـر ندارم
از ابـتـدای راه گـفـتـم «حـَسـبِـیَ الله»
نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم
من آسـمـانـم را بـه تـو تـقـدیـم کـردم
دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم
دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است
درد من از این نیست که یـاور ندارم
«یا رادَّ یوسف عَلَی یعـقـوب» بنگـر
دیگر عـلی اکـبر، عـلی اکـبـر نـدارم
«یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت
غیر از همین لالـه، گـلی دیگر ندارم
دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو
میآید آن ساعـت که دیگر سر ندارم
با عضو عضو پیکرم میگـویم اینک
ترسی ز تیـر و نیـزه و خـنجر ندارم
هر زخـم با تو حـرفهایی تازه دارد
ذکری، منـاجـاتی از این بهـتـر ندارم
این شمرها احساسـشـان را سربریدند
اینها مـسـلـمـانانـد؟ نـه بـاور نـدارم
هم زنـدهام با اشک هم مـقـتـول اشکم
از راز خـود پـرده چـگـونه بر ندارم
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
آیه امروز: در محضر کلام الله مجید👆👆
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
حدیث امروز: در محضر اهل بیت علیهم السلام « قرآن ناطق »👆👆
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#عید_قربان
ای صفـای حـرم یـار! کجـای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صـفـای حـرم یـار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عـتـرت اطهار، کجای حرمی؟
ای شـده زمـزمـۀ مـنـتـظـرانت لـبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیـدۀ بـیــدار، کـجــای حـرمـی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عـالـم و آدم روشن
پـرده از آیـنـه بـردار، کجـای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
بـرسـد مـژدۀ دیـدار، کـجـای حـرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محـرماسـرار، کجای حرمی؟
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#عید_قربان
عید قربان است، ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل، وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتادهست جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگها از مشعر وصلِ الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حُلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر "وجه ربّک" پای جان بگذاشته
گام اول در "هوالهو" خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حیّ سبحانی کنید
از سر من، موی بتْراشید و محو "هو" شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمهی عین الیقین
حُلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینهی حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغِ از الماس در دست پدر برندهتر
ای عجب نازکتر از گل، آن گلوی نازنین
نه! گلو بشکافت، نه! آن کارد حنجر را بُرید
هم پسر گردید محزون، هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد، فریاد زد کای تیغ تیز!
از چه کندی میکنی در امر ربُّ العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پُر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبُر
ناگهان آمد ندا از جانب ربّ جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آوردهست بر فرزند پاکت جبرئیل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیل
ما تو را در بوتهی اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبحِ جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی، این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیلِ تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرقها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینهی تو، او سرش بر نیزههاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو، چون روح، در آغوش تو
پیکر مجروح او از سُم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهرا با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما، بُود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان، گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی، یا حسین!
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی، یا حسین!
تو طوافی، تو مطافی، تو نمازی، تو دعا
تو ذبیحی، تو ذبیحاً بالقفایی، یا حسین!
آب زمزم تشنهی لعل لب خشکیدهات
تو هزاران خضر را آب بقایی، یا حسین!
خون تو جاریست در رگهای احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی، یا حسین!
تو حسینی، تو حسینِ کل خلق عالمی
تو شهیدی، تو شهید کربلایی، یا حسین!
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی، یا حسین!
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایهای
نخل "میثم" از کتاب زخمهایت آیهای
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹