#حضرت_عباس_علیهالسلام__شهادت
ادامه روایت از فایل قبل 👇👇
حضرت عبّاس علیهالسلام به هر شکلی كه بود خود را به نهر علقمه رساندند و مشك را از آب پُركردند؛ به گزارش ضعیف و مورد نقد بعضی از کتب دسته دوم و دسته سوم تاریخی، لحظهای به ذهنشان آمد كمي آب بنوشند تا با نیروی بيشتري بتوانند بجنگند و آب را زودتر به خيمهها برسانند، از اینرو دستهاي مباركشان را زیر آب بردند و بالا آوردند؛ ولی لبهاي خشك سرورش امام حسين علیهالسلام و لبهاي خشكيده علی اصغر و رقيّه را به یاد آوردند و آب را روي آب ريختند و مشك را به دست راست گرفتند و بر اسب سوار شدند و راه برگشت را در پيش گرفتند. [شاید بتوان گفت از اين پس ديگر تمام هم و غم عبّاس علیهالسلام، سالم نگهداشتن اين مشك و رساندن آن به خيمهها بود و هیچ در فكر مبارزه نبودند. شايد دشمن هم اين را فهميده بود، از اینرو همه به كمين نشستند] و از هر طرفي حمله ميكردند و باران تير و نيزه به سوی عبّاس علیهالسلام روانه شد و گاهی هم حمله و گريزهاي دسته جمعي دشمنان و در اين میان ملعوني به نام يَزِيدَ بْنِ الرُّقَادِ یا زَيْدَ بْنِ وَرْقَاءَ با كمك حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْلِ طَّائِي ناگهان از پشت كمين نخلها بيرون آمدند و از سمت راست كه ابوالفضل مشك را گرفته بودند و نيزه در دست نداشتند، حمله كردند و نُوفِل اَزْرَق دست راست حضرت عبّاس را از تن جدا كرد! حضرت عبّاس سريعاً مشك را به روي دوش چپ انداختند و اين گونه رجز خواندند:
وَ اللهُ إِنْ قَـطَعْتـُمُوا يَـميني
إَنِّي اُحَامِي اَبَدّاً عَـنْ دِيني
وَ عَنْ اِمَـامٍ صَـادِقِ اليَقينِ
نَجْلِ النَّبيِّ الطَّاهِـرِ الأمينِ
يعنى به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من دائماً از دين خويشتن حمايت میکنم و از امامى كه صدق او يقين است و از نسل پيامبر پاك و امين است دفاع میکنم .[ بر اثر شدّت جراحات و قطع دست، خون زیادی از حضرت عبّاس علیهالسلام رفته بود، ولی باز هم به مبارزه يا بهتر بگوييم حفظ مشك آب و رساندن آن به خيمهها میکوشیدند] كه دشمن در يك فرصت ديگر باز هم از كمين نخلها یکباره بيرون آمد و حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْلِ دست چپ حضرت را از مچ قطع کرد. از اینرو اینگونه رجز خواندند:
يا نَفْسُ لَا تَخْشَي مِنَ الكُفَّار
وَ ابْشـِرِي بِـرَحْمةِ الجـَبَّـار
مَـعَ النَّـبي السِّیِـدِ المُخْتَـار
قَـدْ قـُطِـعوا بِبَغْیِهِم یَسَاری
يعنى اى جان من از كافران نترس! درکنار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، سرور و برگزیده خدا، بشارت باد تو را به رحمت خدا ! آنان با ستم کاری دست چپ مرا قطع کردند.
بنا بر نقل بعضی از کتب دسته دوم تاریخی حضرت عباس به سرعت مشك را به دندان گرفتند تا آب را هر طوري شده حفظ كنند. [ تا کنون هر چه تير و نيزه انداختند حضرت عبّاس علیهالسلام با دست و نيزهاي كه به همراه داشتند نگذاشته بودند به مشك برخورد كند و آن را دور كرده بودند امّا از اين پس دست و نيزهاي ندارند؛ شايد دیگر بدن مباركشان را سپر تيرها قرار داده و مشك را حفظ كرده باشند؛ امّا اين راه هم چندان دوام نداشت] و سرانجام يكي از تيرها به مشك خورد و آب مشك روي زمين ريخت، سپس تیر ديگري به سينه مبارك حضرت اصابت كرد و از اسب به زمين افتادند. [ احتمالاً آنهاييكه حتّي از سايه عبّاس علیهالسلام هم ميترسيدند و فرار ميكردند، جـرأت كردند و جـلو آمدند و هركس با هر چيزي داشت ضربه اي زد] و از اين فرصت حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْل استفاده كرد و به ايشان نزديك شد و عمود آهنين را بر فرق مبارك حضرت زد و صداي آقا ابوالفضل بلند شد: اَخا أَدْرِك اَخا؛ برادر! برادرت را درياب بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ جلاءالعیون ص ۵۷۱؛ منتهی الآمال۴۵۴_قمقام ص۴۴۴؛ نفسالمهموم۲۹۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۹؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ کبریت احمر ۱۶۰ و۳۹۲؛ وقایع الأیام ۴۳۰؛ مقتل مقرّم ۲۴۳؛ منتخب التّواریخ ۲۰۸؛ مقتل جامع ۱ص۸۴۰
سیّدالشهدا علیهالسلام تا صداي عبّاس را شنيدند شتابان و سراسيمه خودشان را به علقمه رساندند؛ [ امّا از عبّاس او ديگر چيزي نمانده بود؛ دستها هركدام يك طرف، بدن پارهپاره يك سو، علم يك طرف، مشک یک سو! ] وَ جَلَسَ الحُسَين عِندَ رَأسِهِ يَبكِي حَتَّي فَاضَت نَفسِه؛ سیّدالشهدا علیهالسلام نشستند بـالای سر حضرت عباس و زار زار گريـه كـردند و چون او را کشته دیدند فرمودند: اَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي! اینک ديگر پشتم شكست و راه چاره و تدبير برمن بسته شد. بعضی از مورخین نوشته اند ابـاعبدالله علیهالسلام کنـار بدن مطهّر و به خون تپیده عبّاس اين اشعار را خواندند: ادامه روایت در فایل بعدی 👇👇
#حضرت_عباس_علیهالسلام__شهادت
تُعَـدَّيْتُمُ يَـا شـَرَّ قَـوْمِ بِفِـعْلِكـُم
وَ خَالَـفْتُـمُوا دِيـن النَّـبِي مُحَمَّد
أَمَا كَانَ خَيـْرِالرُّسُلِ وَصَاكُم بِنَ
أَمَا نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِي المُسَدَّد
أَمَا كَـانَت الـزَّهرَاءُ اُمِّيَ دُونَكُم
أَمَـا كَـانَ مِنْ خَيـْرِ البَريَّة اَحْمَد
لُعِنْتُـم وَ أخْـزَيتُم بِما قـَدْ جَنَيْتُم
فَسـَوْفَ تُلاقُوا حَـرَّ نارٍ تَـوَقَّدِ
بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۲؛ جلاءالعیون ص۵ ۷۲؛ منتهی الآمال ص۴ ۵۵ ؛ نفسالمهموم ۲۹۵؛ کبریت احمر ۱۶۱ و۳۹۲؛ مقتل امام حسین ۱۶۵؛ مقتل مقرّم۲۴۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۰؛ قمقام ۴۴۴؛ وقایع الأیام ۴۳۱؛ مقتل جامع ۱ ص۸۴۲
⬅️ امام علیهالسلام به دو دليل نتوانستند بدن مطهّر عبّاس علیهالسلام را به خيمه ببرند: الف. بدن حضرت عبّاس بر اثر شدّت حملات تكّهتكّه شده بود. [آری بدن علي اكبر هم ارباً ارباً شده بود؛ امّا موقع شهادت علياكبر، جوانان بنيهاشم بودند و كمك كردند بدن علي را به خيمه ببرند، ولی زمان شهادت حضرت ابولفضل ديگر كسي نمانده بود.] ب . دوري علقمه تا خيمهگاه.
امام سجّاد علیهالسلام در حدیثی ضمن تشریح فداکاری حضرت عبّاس علیهالسلام در کربلا و جایگاه ایشان در بهشت فرمودند: فرداي قيامت، عمويم عبّاس داراي چنان جايگاه و مقامي است كه همه شهدا به او غبطه ميخورند. أمالی صدوق مجلس ۷۰ص۴۶۳؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ منتهی الآمال ص ۴۵۵؛ مقتل امام حسین ۱۶۶؛ منتخب التّواریخ ۲۰۶؛ قمقام ۴۴۷؛ کبریت احمر ۱۶۲ و۱۵۸ و۴۶۰؛ وقایع الأیام ۴۱۹ و۴۳۲
❇️ بازگشت سیّدالشهدا علیهالسلام به خیمهها
امام علیهالسلام با حالي وصف ناشدنی به خيمه برگشتند: مُنْكَسَراً حَزِيناً بَاكِياً؛ با دلي شكسته، اندوهگين و چشماني اشكبار به خيمه بازگشتند. حضرت سكينه جلو آمدند و عرضکردند: يَا اَبَتَا! اَینَ عَمَّي العَبَّاس؛ بابا جان! عمویم عبّاس کجاست؟ امام علیهالسلام فرمودند: إِنَّ عَمِّکَ الْعَبَّاس قُتِلَ وَ بَلَغَتِ رُوحُه الْجِنَان؛ عمویت عبّاس کشته شد و روحش به بهشت رفت. کبریت احمر ص ۱۶۲؛ مقتل مقرّم ۲۴۵؛ مُثیرُالأحْزان ص۲۶۰
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_عباس_علیهالسلام__شهادت
بنـویـسـیـد ابالفـضل، بخـوانـید حـیـا
بـنـویـسـید عـلـمـدار، بـخـوانـیـد وفا
هیچکس مثل ابالفضل نگـیرد دستی
بنویـسـید ز حـاجـات، بخـوانـید روا
بنویسد که سقاست، بخـوانـیـد خجل
قـول داده ست که آبـی بـرسـانـد اما
مشک افتاد و تو افتادی و ارباب افتاد
پای گهـوارۀ طفـلش زنی افتاد از پا
بعد تو دشمن تو اهل جسارت بشود
بعد تو زینب تو سوی اسارت برود
.
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#سیدالشهدا_علیهالسلام_شب_عاشورا
فـردا کـه بـر فـراز نـی افـتـد گـذارمـان
حیرت فـزای طور شود، جـلوه زارمان
فـردا که کهکـشان تجلی است، نـیـزه ها
گـردش کند زمین و زمان بر مـدارمان
فردا که روز سرخ عروج من و شماست
بر روی نـیزه هاست، قـرار و مـدارمان
فـردا کـه سـرفـرازی ما را رقـم زنــنـد
خورشید و ماه می شود، اختر شمارمان
فردا که روزعرضۀ عشق وشهادت است
حـیـرت کـنـنـد، عـالـم و آدم ز کـارمان
فـردا که از تـبار تـبر، زخم ماند و داغ
غــیرت، شـقـایـقـی بـُوَد از لاله زارمان
فرداست روز وعدۀ دیدار و دیدنی است
بـر نـیــزه هـا، تـجــلّـیّ پـروردگـارمـان
منـظـومـه بـلنـد شهـادت سـرودنی است
فردا که عشـق خـیـمه زند در کـنارمان
وارونـه نیست، طـالعِ خـون مـن و شـما
قـد می کشد بـه عـرش خـدا، آبـشـارمان
در ما عـیـان، جـمال خدا جـلوه گر شود
چـشـمی کجاست تا شود آئـیـنه دارمان؟
رنگ پریده ای ست به چشم سپـهر، مهر
وقـتـی سپـیـده می دمـد از شـام تارمـان
کامل عیار سنگ محک خـورده ایـم مـا
غیـر از خدا کسی نـشـنـاسد، عـیـارمان
ما هـرچه داشتـیـم به پای تـو ریـخـتــیم
ای عـشـق، ای تـمـامـیِ دار و نـدارمان
چـشم امـید ماست به فــردای دور دست
بـر تک سـوار مانـده به جـا از تبـارمان
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹
#سیدالشهدا_علیهالسلام_شب_عاشورا
امشب به خواب رفـتـه نـگـاه ستاره هـا
افـتـاده از نــفـس، تـپـش گــاهـواره هـا
فـردا کـنـار عـلـقـمه تـصـویـر می شود
طرح شگـفت حادثـۀ خـون نـگـاره هـا
شبناله ای غـریب در این دشت لاله خیز
آشفته خـواب سنـگـی این سنگـواره ها
لالای، لای، کودک لب تشنه ام، بخواب
ای غنچه، گل شکفـتـۀ دشت شراره ها
مـادر بـخـواب، تا رود از یـاد نـازکـت
آوای جـانــگـداز گــلـو پــاره پــاره هـا
مـادر بـخـواب، تا که نـبـیـنی نخـفـته ام
در حـیـرت شـکـستن بـغـض مناره هـا
دنیا بخواب رفته، تو هم لحظه ای بخواب
بـنـگر بـخـواب رفـتـه نگـاه ستـاره هـا
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹
#سیدالشهدا_علیهالسلام_شب_عاشورا
هرکه سـربـاز خـدا نیست، نماند، برود
هـر که پـابـنـد وفـا نیست، نماند، برود
رَوَد آهسته تر از مـوج سیاهی در شب
هرکه را ترس خدا نیست، نماند، برود
رود، آغشته به خونابِ پریشانی ماست*
هرکه آشـفـتـۀ ما نیست، نمـاند، برود
تـشـنـۀ دشت بـلا هـیـچ نمی جـویـد آب
هر که سیراب بـلا نیست، نماند، برود
هر کسی مشعل خورشید ندارد در دست
راهـی کرب و بلا نیست، نماند، برود
رشـتـۀ نازک پـنهـانِ تـعلّق عیب است
هر که آزاد و رها نیست، نماند، برود
هر که آئـینۀ خود را به تماشا نشکست
مَـحـرم اهــل ولا نیست، نـمـاند، برود
بر سـرِ تـربت ما، لالـه شـفـا می گـیرد
هر که در فکر شفا نیست، نماند، برود
آخرین سجدۀ عشق است به محراب نماز
هر که همبـال دعا نیست، نماند، برود
✅ بررسی و نقد شعر: بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد میکنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا رود دجله ارتباطی با موضوع کربلا ندارد بلکه نهری از فرات در کربلا بود.
دجله، آغشته به خونابِ پریشانی ماست
هرکه آشـفتـۀ ما نیست، نمـاند، برود
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹