eitaa logo
مجموعه تخصصی آتا
229 دنبال‌کننده
211 عکس
128 ویدیو
8 فایل
آتا (آکادمی تفکر و اندیشه) کودک|نوجوان|بزرگسال|ذهن شبکه ترویجی تفکر، جایی برای فکرورزی و توسعه مهارت های درست اندیشیدن. برگزار کننده دوره های یادگیری انواع تفکر و تربیت منتور تفکر ثبت نام: @a_t_a_admin ارتباط با ما: @Yamahdi260
مشاهده در ایتا
دانلود
دستگیری شب شده بود. تو کوچه پس کوچه‌های حوالی حرم (کاظمین) دنبال یه جایی برای استراحت می‌گشتیم. یه چند تا مسافرخونه سر راهمون‌دیدیم ولی باید هزینه‌هامونو مدیریت می‌کردیم. رسیدیم به یه تفتیش. [تو پرانتز: یادم بندازین درباره تفتیش و ماشینای امنیتی عراقی بعدا براتون بگم.] یه مرد نظامی عراقی شروع کرد به تفتیش مردا و کوله‌هاشون. ظاهرا به خانوما کاری نداشت. ما هم سرمونو انداختیم پایین و از اون کنار رد شدیم. دو سه قدم جلوتر نرفته بودیم که یهو یه صدای نخراشیده با لحن عربی گفت: خاااانوم خانوم! من و دوستم به روی خودمون نیاوردیم. دوباره با صدای بلند گفت: خانوم تعالی (یعنی بیا). برگشتیم نگاه کردیم دیدیم به ما داره اشاره می‌کنه. راستش یه خرده نگران شدیم. چون هم خیلی نزدیک گیت تفتیش بود و هم اینکه ظاهرش مثل نظامی‌های عراقی بود. فکر کردیم چون تفتیش نشدیم از دستمون عصبانیه. یه نگاهی به گیت کردم. دیدم مردا هنوز تو تفتیشن. با احتیاط به سمتش رفتیم. با دستش به سمت دری در سمت راستش اشاره کرد و گفت: بفرما، تفضّل، استراحت. یه نفس عمیق کشیدیم و با خوشحالی به آقایون اشاره کردیم که جا پیدا شد. «سلام ای بابِ حوائجِ خواسته و حتی نخواسته…» ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯