eitaa logo
Atabe
243 دنبال‌کننده
643 عکس
234 ویدیو
109 فایل
انجمن دانشگاهی توسعه ی علمی و فرهنگی عتبات عالیات جهت ارسال سوالات , انتقادات و پیشنهادات به آیدی زیر مراجعه فرمایید. https://eitaa.com/heidar_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمود اول وارد شدن به طریق حسین دلی شوریده می‌خواهد...
اربعین 98 طریق الحسین
طریق الحسین اربعین98
از اول مسیر، حاج‌آقا علوی پیرامونِ شبیه شدن زائر به مزور سخنان بسیاری ایراد فرموده بودند. از کارهای مفیدی که در طریق مقدس نجف به کرب‌وبلا می‌شود انجام داد. یکی از رفقای همسفر ما، این‌طور به ذهن مبارکش رسید که: جمع کردن زباله‌های تولید شده توسط زائران، از مسیر راه، کار مفیدی‌ست. و البته فکر خوبی هم بود. اما مشکل اینجا بود که امکانات زیادی برای انجام این مهم نداشت! ایشان کاملا اتفاقی، از انبارِ كيسه فریزری‌هایی که در کوله‌ی بنده بود، اطلاع پیدا کرد. و فکری که به ذهنش رسیده بود را با من مطرح کرد و گفت که نیاز به کیسه‌ی فریزری برای جمع کردن زباله‌ها دارد. گفتم: زندگیم فدای ارباب، "" یک کیسه فریزری که این حرف‌ها را ندارد. اشاره کردم که از پشت کوله‌ام بردارد و مشغول شود. جمعیت خیلی زیاد بود. چند عمود جلوتر، دیدم مجدد آمد و تقاضای مشمع کرد. گفتم خواهش می‌کنم؛ این چه حرفیست، "". خودت از کیفم بردار. خلاصه... هر چند عمود یک‌بار که ما می‌رفتیم در حال و هوای خودمان، این بزرگوار می‌آمد و تقاضای کیسه‌ای می‌کرد. متوجه شدم که در مسیر که زباله‌ها را جمع می‌کند، چند دقیقه یک‌بار کیسه‌ای که به عنوان دست‌کش در دستش کرده بود را هم می‌اندازد به آشغالی. آمد،برداشت رفت آمد،برداشت،رفت آمد برداشت رفت... تا اینکه رو کرد به من و گفت: کیسه‌هایت همین‌ها بود؟ گفتم بله. گفت حیف شد... تمام شدند! خواستم به او بگویم: خادمِ حسابی؛ لااقل دوتایش را برای خودم می‌گذاشتی... ، اما به خودم نهیب زدم: "!" چهارتا کیسه زباله که این حرف‌ها را ندارد. از رفیق‌مان عذرخواهی کردم که امکانات بیشتری برای ارائه‌ی خدمتش در این مسیر نداشتم و با هم به طی کردن طریق پرداختیم. القصه... در طریق مقدس نجف_کرب‌و‌بلا، کار برای انجام دادن بسیار است، بار برای برداشتن از زمین، فراوان است. مهم این است که چه چیز، روزی‌مان کنند. از من به شما وصیت؛ قبل از گام برداشتن به سوی این مسیر منیر، طلب روزی کنید! که باید اذن بدهند. و برای انجام آن کار، از وطن برنامه‌ریزی کنید تا در راه، (زبانم لال) شرمنده‌ی روی مبارک ارباب نشوید. روز دوم
♦️زیارت عاشورا ٣٦ به نیت (حُر مدافعان حرم) شهید ٢٥ ساله در مسیر پیاده روی مجید این نوحه را زیر لب زمزمه می کرد: «پناه حرم...کجا داری میری بگو برادرم...». وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: «نمی‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم‌هام پر از اشک شد...» از مجید پرسیدم: «چه حاجتی داشتی؟» گفت: «فقط از آقا خواستم که منو آدم کنه، همین!»
اربعین96 طریق الحسین
اربعین 98 طریق الحسین
مردی صدا می‌کرد اشرب زائر آنقدر با این حرفِ ساده گریه کردم...😭 روز دوم سفر
اربعین 98 طریق الحسین
✳️ نماز شب 🍃یکی از فرصت‌های پیاده روی اربعین؛ خوندن نماز شب هست! رفيق اربعینی! ما رو تو خشاب جا بده🙏
روز سوم زیارت مجازی طریق الحسین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی 🎤 آداب زیارت، جلسه سوم
طریق الحسین اربعین 96
طریق الحسین اربعین 98
ارباب جان ما همه تو هستیم...! شکر چایی تو حکم نمک را دارد.. روز سوم سفر
هدایت شده از تنها علاج
🔰 اربعین امسال: اضطرار فعال ✍حجت‌الاسلام سیّد علی‌اصغر علوی پژوهشگر و مؤلف در حوزه عاشورا 🔹اینکه «محبت مقدمه معرفت است یا محبت بعد از معرفت شکل میگیرد؟» بحثی پر دامنه و عمیق است. برخی معتقدند محبت خودش زمینه ساز معرفت است یعنی کسی که محبت دارد میتواند معرفت کسب کند و اصالتاً معرفتِ بی محبت ارزشی ندارد؛ نمونه آن هم دشمنان اهل بیت اند که به مقامات اهل بیت معرفت داشته اند اما چون محبت نداشته اند دشمنی میکرده اند. در مقابل برخی معتقدند اگر از معرفت آغاز شود از دل آن، محبت خواهد جوشید چرا که به دنبال شناخت به یک حقیقت است که علاقه ایجاد میشود... البته هرکدام از این دو گروه برای نظرشان دلایلی ذکر میکنند... 🔹چه بر اساس الگوی «معرفت، محبت، اطاعت» قائل باشیم که محور بحث‌ها معرفت است و خود محبت از فروعات محوری معرفت است و چه بر اساس الگوی «محبت، معرفت، اطاعت» پیش برویم و در آن نقش محبت را پررنگ‌تر بدانیم، اربعین در کنار این دو الگو، طرح تازه سومی هم در انداخته است که با اطاعت آغاز می‌شود. 🔹بر اساس الگوی «معرفت، محبت، اطاعت» یا «بینش، گرایش، کنش» باید ابتدا از معرفت آغاز کرد ولی در اربعین کم نیستند آن‌ها که چه بسا بدون داشتن «بینش» مناسبی پای در این گام نهاده‌اند و حتی «گرایش» نیرومند خاصی همراهشان نبوده است و شاید برای تماشا و کنجکاوی و دیدن «این‌که این‌جا چه خبر است» پای در این مسیر گذاشته‌اند؛ اما با همین رفتار و «کنش» مطیعانه، بعد از همان سفر اربعین مشتاق شده اند تا برای سفر بعدی دست پر بیایند و فکری برای معرفت و محبتشان بردارند. اربعین و سازوکارهای شگفتش دلهای بسیاری را به ماجرای خویش گره زده است. این است اربعین! این جلوه فریبا و دلربا را میتوان در اربعین امسال مورد بررسی بیشتری قرار داد. 🔹آنها که یک بار اربعین را چشیده‌اند مخاطب اصلی این عملیات هستند و در حلقه بعدی آن‌ها که مایلند در این کاروان اهل حضور باشند که حقیقت زیارت همین «حضور» است: «حضور الزائر عند المزور». در اربعین امسال باید به این الگو توجه ویژه‌تری بکنیم. این مناسکِ با طعم هجران و زیارات مجازی نباید خیلی برای ما مزه کند و از بی قراری انسان بکاهد؛ باید همیشه این التهاب و سوز در وجود زائر باشد و به تعبیری بی تابی و اضطرار داشته باشد، اما این اضطرار باید فعال باشد نه منفعل. 🔹اربعین‌رفته‌های سال‌های قبل کم نیستند؛ آن‌ها را باید دریافت. غریب ترین و مظلوم ترین زوار کربلا اینها هستند که اگر توشه معرفت و محبتشان را پر نکنند و حتی به کربلا هم مشرف بشوند آن بهره شایسته را نخواهند برد. «علیکم بزوار القدیم»! سفر چندمیها را دریابید که در هر صورت نیازمند آمادگی اند و اگر بدون آمادگی پای در مسیر هم بگذارند و جاده برایشان رنگی از تکرار داشته باشد مطلوب نیست (اگر نگوییم بد است.) زوار قدیمی را همیشه باید توجه داشت و امسال بیشتر؛ اینان باید مبلّغ و مروّج معارف اربعین بشوند. این اربعین فرصت کادرسازی از این ظرفیت است. این خوبان بهتر می‌توانند از سوز و هجرانِ نرفتنشان برای ساختن یک جریان مدد بگیرند. 🔹اربعین همراه با محدودیت امسال و حتی اربعین نرفتن، فرصت سوختن و ساختن است؛ اضطراری فعال برای حرکتی مبتنی بر معرفت و محبت به پشتوانه اربعین‌های پیشین! ظرفیت‌هایی مانند سفرنامه، بیان خاطرات و جلوه‌های آن سرزمین می‌تواند نمونه هایی از این دست باشد. ذوق و سلیقه و خلاقیت هرجا برای ارباب پا به میدان بگذارد حماسه خلق میکند! کربلا هم نباشد کربلاآفرینی خواهد کرد. باید بر اساس همان سفرهای سالهای پیشین رزق معرفت و محبت را برای امسال آماده تر کرد... 🔹اگر تقدیر بر این تعلق گرفته است که جمع‌های ایمانی با محدودیت‌های کرونایی مواجه شوند باید این تهدید را فرصتی برای بازسازی اندیشه‌ها و تعمیق معارف در بسترها و قالب‌های جایگزین نمود؛ هرچند به فرض نبود اربعین حضوری (به معنای رایج) باید از امام بخواهیم واقعاً ما را زائر اربعین نموده و کربلا ببرند و با خود همراه کنند چرا که به تعبیر زیارت امین الله دستشان برای بردن هر طالب مائده و طعامی باز است... اینجا ناشدنیها هم شدنی است... جایی هم برای «رزق لا یُحتسب» باید گذاشت... 🔹این اربعین، اربعین ویژه ای خواهد بود؛ در زیارت سال‌های قبل، جلسات و محافل قبل از سفر و در حین سفر برگزار می‌شد و امسال می‌تواند جلسات و محافل را مروری بر سفرهای قبلی دانست. تهدید نرفتن را باید تبدیل به فرصت تعمیق و بازسازی و بهسازی اربعین‌های بعدی نمود. در زیارت سال‌های قبل، نکات معرفتی و محبتی «مقدمه» و چاشنی سفر بود و امسال می‌تواند نوعی جمع‌بندی اربعین‌های پیشین و نوعی پرداختن مجدد به معارف این سفر رمزآلود باشد تا در کنارش زندگی، چند صباحی به خیالش داشته باشیم. اهالی فکر و ذکر و سلیقه و هنر بسم الله! هرکس چراغی شعله ای دارد بیارد! راه اربعینی شدن هنوز مفتوح است...
♦️زیارت عاشورا ٣٧ به نیت 🔹یکی از مؤسسین انجمن عتبه🔹 شهید ٥٩ ساله سردار شهید نصیری از جانبازان 8 سال دفاع مقدس هم بود و مدت طولانی در جبهه‌های سوریه برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) حضور داشت. این سردار رشید دچار مجروحیت شده بود و پس از اندکی مداوا، برای دفاع از حریم آل‌الله(ع) مجددا وارد میدان نبرد شد و به آرزوی دیرینه‌اش نائل آمد.
طریق الحسین اربعین 96
از شروع پیاده‌روی با یکی دیگه از خادمای گروه تقسیم کار کردیم و قرار گذاشتیم، وقت استراحت جلوتر برم دنبال موکب و ایشون هم همراه گروه باشن. باخودم عهد کرده بودم هربار که میخوام دنبال موکب بگردم به نیت یکی از اصحاب سیدالشهدا(ع) قدم بردارم تا اون موکب رو مهمون این شهید باشیم. هم‌زمان که به دنبال موکب بودم، با شهید نجوا می‌کردم یا روضه‌ای میخواندم و یا به نیتش ذکری می‌گفتم. یک بار به نیت "جون" ، راهی می‌شدم؛ در مسیر به خودم نهیبی زدم که همه منو به اسم خادم ارباب میشناسن، اما خودم بهتر میدونم که هم نیستم! باید بشوم؛ "یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی باید عوض شد آدم تو فرق می‌کند" بار دیگه به نیت "سعیدبن عبدالله" راه افتادم، سعیدی که مسیر کوفه تا کربلا را چهار بار رفته و برای خدمت به امامش خودش رو به آب و آتش زده بود؛ „عاش سعیدا و مات سعیدا„ خدایا یعنی میشه من هم زندگی و مرگی سعیدانه داشته باشم؟! روز آخر نیت این بود که مهمان جناب حبیب بشیم. هرچی که نزدیک کربلا می‌شدیم تعداد موکب‌ها کم می‌شد؛ خصوصا برای گروه ١٢نفره. هر موکبی رو که می‌رفتم یا جا نداشت یا به اندازه دو یا سه نفر ظرفیت داشت. هرچی می‌گشتم جای مناسبی پیدا نمی‌کردم؛ دیگه خسته شده بودم و نا امید، صبرم تموم شده بود. به خودم تشر زدم که ! یاد مصیبت‌ها و خستگی‌های حضرت زینب(س) افتادم، از غُرهايی که زده بودم شرمنده شدم تصمیم گرفتم صبرمو بیشتر کنم و باگفتن ذکر به نیت جناب حبیب گشتن رو ادامه دادم؛ داشتم به شب شش محرم و رسیدن حبیب به کربلا و خوشحال شدن اهل خیام از دیدنش و سلام رساندن حضرت زینب از طریق پیکی به او فکر میکردم، که مردعراقی صدام کرد گویا متوجه شد که دنبال جایی برای اسکان هستم. به صاحب موکب گفتم که ما دوازده نفریم(بماند که با چه زبان بی‌زبانی منظورم رو رسوندم) خانمی را صدا زد تا منو راهنمایی کنه، پشت موکب اصلی، موکب خلوت و مناسبی بود؛ توی این چند سالی که مشرف شده بودم بهترین موکبی بود که دیدم. الحمد لله که شدیم. روز سوم