eitaa logo
Atabe
243 دنبال‌کننده
643 عکس
234 ویدیو
109 فایل
انجمن دانشگاهی توسعه ی علمی و فرهنگی عتبات عالیات جهت ارسال سوالات , انتقادات و پیشنهادات به آیدی زیر مراجعه فرمایید. https://eitaa.com/heidar_110
مشاهده در ایتا
دانلود
از همان سفر اولی که مشرف شده بودم، عادت نداشتم با کسی به حرم بروم. هرچه سفر اِن‌اُمی‌ها اظهارلطف می‌کردند و زائرنوازی می‌فرمودن که بیا و باهم برویم حرم,این حقیر امتناع می‌کردم. و همیشه ترجیحم این بود که تنها، خدمت امام برسم. اما این‌بار گویا با بقیه‌ی دفعه‌ها فرق می‌کرد. دو سه تا از رفقا اصرار فراوان ,که بیا و باهم برویم حرم امیرالمومنین. من هم که دل نداشتم دلِ زائرآقا را بشکنم گفتم: ""، برویم . نجف باران شدیدی می‌بارید. با طهارت کامل! و خیس خیس,وارد حرم شدیم. ایام قبل از اربعین بود,جمعیت به قدری زیاد بود که کفشداری,وقتی آرم‌های متحدالشکل عتبه را بر چادرهایمان دید,هرچه ابرام کردیم که بزرگوار، کفش‌هایمان را جدا جدا تحویل بگیر، نگرفت که نگرفت. اینجا مقام "فاخلع نعلیک" بود. وارد خانه‌ی پدری شدیم. ...السلام علیک یا ساقی، من علیک السلام می‌خواهم. با دوستان تصمیم گرفتیم به صحن حضرت زهرا سلام‌الله برویم و زیارت‌نامه‌ای هدیه‌ای کنیم. آنجا عموما افراد,در حال "" هستند و آن صحن مبارک را مکانی برای استراحت می‌دانند. من به دوستان گفتم: درست است که "" اما اگر اجازه بدهید من بروم در گوشه‌ای از صحن، و خلوتی بگزینم. آن رو به رو را نشان دادم و گفتم آنجا می‌نشینم، فلان ساعت فلان مکان هم را ببینیم. جای شما خالی، خلوتی بر بدن زدیم و سر ساعت مقرر آمدم پیش دوستان... هرچه می‌گردم، در این جمعیت هرچه جست و جو می‌کنم! دوستان را پیدا نمی‌کنم. حالا مسئله اینجا بود که كُد کفشداری سه‌تایمان، دست یکی از آن دوستان بود!  به خودم گفتم خب مشکلی نیست که کفش ندارم، پابرهنه برمی‌گردم. عارفانه‌تر هم هست... . نگاهی به بیرون انداختم دیدم دُر نجف است که از آسمان می‌بارد و هنوز باران قطع نشده. قید عرفان را زدم و از رفتن منصرف شدم. در گوشه‌ای نشستم و برای مولا دَم گرفتم: در حرم گم شدم که می‌دیدم، بین دریای بی‌کران دریا/ریخت مضمون تازه در شعرم، صحن نو صحن حضرت زهرا. در همین حال و هوا بودم که دیدم کسی صدایم می‌کند، توسل به آقا جواب داده بود و دیدم سر و کله‌ی دوستان پیدا شده و گویا در جست‌وجوی این حقیر بودند! در بین ازدحام،عرض ادبی کردیم و به محل اسکان بازگشتیم. القصه؛ از من به شما وصیت؛ وقتی دسته‌جمعی به حرم مشرف می‌شوید، کفش‌هایتان را باهم ندهید کفش‌داری، خصوصا وقتی رحمت الهی از آسمان می‌بارد. روز اول
از خادم فرهنگی به شما نصیحت: گاهی پای دیگ چیزهایی می‌دهند که پایِ منبر نمی‌دهند! روز اول سفر
✅ مسابقه‌ی کتاب‌‌خوانی احلی من المثل لطفا جهت شرکت در این مسابقه؛ جواب صحیح، اسم و شماره تماس‌ خودتان را به آی دی زیر ارسال فرمایید. ❗️توجه داشته باشید که تنها تا اذان مغرب چهارشنبه ١۶ مهرماه فرصت خواهید داشت. 🆔 @amoode118
🛑 سؤالات مسابقه کتاب‌خوانی احلی من المثل: 1- کاربرد اصطلاح "آتیش پاره"مربوط به کدام یک از گزینه های زیر است؟ الف) در هنگام ناراحتی و برای عتاب ب) تشکر از آتش نشان ج) شخص گفتمان ساز د) یک نوع فحش است! 2- کدام یک از اصطلاحات زیر با دیگر گزینه ها، معنای متفاوت دارد؟ الف) آه در بساط داشتن ب) اشک نریخته، گناه ریخته ج) اشکش دم مشکه د) اشک نریخته، ثواب برده 3- کاربرد اصطلاح "آدم سر تو دست" چیست؟ الف) برای آدم پشیمان به کار می رود ب) برای آدم هیئتی و تشکیلاتی به کار می رود ج) برای آدم بی دست و پا به کار می رود د) الف و ج 4- اصطلاح "اصحاب الجدار" به چه کسی گفته می شود؟ الف) استاد بنا ب) شخصی که همیشه بدون عذر، خود را اهل عذر نشان می دهد ج) شخصی که به بهانه های مختلف گوشه مراسم می نشیند د) ب و ج 5- "قضای خواب شهدا" با کدام یک از اصطلاحات زیر هم معنی است؟ الف) استراحت بماند بعد از شهادت ب) ما استراحت نخواهیم کرد ج) بی خوابی زده به سرش د) ما به جای شهدا می خوابیم 6- نسخه ارتقا یافته "خدا از بزرگی کمت نکند" کدام یک از اصطلاحات زیر است؟ الف) خدا عمرت بدهد ب) خدا از نوکری کمت نکند ج) خدا از برادری کمت نکند د) خدا انسان را آفرید و انسان توجیه را! 7- کدام یک از عبارات زیر می تواند جایگزین ضرب المثل "فیلَم یاد هندوستان کرده است" باشد؟ الف) دل خود دار! ب) دلم هوای کربلا دارد ج) دلم گرفته د) دُر به نجف بردن 8- اصطلاح "دین آدامسی" با کدام یک از بیماری های تشکیلاتی زیر مرتبط است؟ الف) بیماری رخوت و بی بخاری ب) بیماری آنفلونزای نیویورکی ج) بیماری نفاق و نفهمی عمدی د) بیماری شاخ بازی! 9- عبارت " باید خادم بود، یا خادم حسین یا خادم یزید، حد وسطی هم وجود ندارد. اگر به حسین خدمت نکنی به یزید خدمت خواهی کرد، این را تاریخ نشان داد" ریشه معنوی کدام یک از ضرب المثل ها یا اصطلاحات زیر است؟ الف) خدا از نوکری کمت نکند ب) خادم ارباب ج) خنجر شمر در خانه اوست د) آب به امام نمی دهند و آتش به یزید 10- از زمانی که دو نفر بنا گذاشتند با هم یک کار مشترک انجام دهند، کدام اصطلاح متولد شد؟ الف) خوش اشک ب) خون دل خوردن ج) غلام باش نه ارباب د) ب و ج سوال تشریحی: یک اصطلاح یا ضرب المثل جدید هیئتی پیشنهاد دهید، با ذکر توضیح و طبق نمونه ضرب المثل های کتاب: تعریف،پیشینه،ریشه معنوی،کاربرد،نقد،پیشنهاد.
✳️ رنگ عوض کردن به سبک حضرت ! از این لحظه این دعا رو وقت زمزمه کن: "اللهم بیِّض وجهي... 🤲 دعا برای روسپیدی در روزی که؛ صورت‌ها سیاه می‌شود!
از اول مسیر، حاج‌آقا علوی پیرامونِ شبیه شدن زائر به مزور سخنان بسیاری ایراد فرموده بودند. از کارهای مفیدی که در طریق مقدس نجف به کرب‌وبلا می‌شود انجام داد. یکی از رفقای همسفر ما، این‌طور به ذهن مبارکش رسید که: جمع کردن زباله‌های تولید شده توسط زائران، از مسیر راه، کار مفیدی‌ست. و البته فکر خوبی هم بود. اما مشکل اینجا بود که امکانات زیادی برای انجام این مهم نداشت! ایشان کاملا اتفاقی، از انبارِ كيسه فریزری‌هایی که در کوله‌ی بنده بود، اطلاع پیدا کرد. و فکری که به ذهنش رسیده بود را با من مطرح کرد و گفت که نیاز به کیسه‌ی فریزری برای جمع کردن زباله‌ها دارد. گفتم: زندگیم فدای ارباب، "" یک کیسه فریزری که این حرف‌ها را ندارد. اشاره کردم که از پشت کوله‌ام بردارد و مشغول شود. جمعیت خیلی زیاد بود. چند عمود جلوتر، دیدم مجدد آمد و تقاضای مشمع کرد. گفتم خواهش می‌کنم؛ این چه حرفیست، "". خودت از کیفم بردار. خلاصه... هر چند عمود یک‌بار که ما می‌رفتیم در حال و هوای خودمان، این بزرگوار می‌آمد و تقاضای کیسه‌ای می‌کرد. متوجه شدم که در مسیر که زباله‌ها را جمع می‌کند، چند دقیقه یک‌بار کیسه‌ای که به عنوان دست‌کش در دستش کرده بود را هم می‌اندازد به آشغالی. آمد،برداشت رفت آمد،برداشت،رفت آمد برداشت رفت... تا اینکه رو کرد به من و گفت: کیسه‌هایت همین‌ها بود؟ گفتم بله. گفت حیف شد... تمام شدند! خواستم به او بگویم: خادمِ حسابی؛ لااقل دوتایش را برای خودم می‌گذاشتی... ، اما به خودم نهیب زدم: "!" چهارتا کیسه زباله که این حرف‌ها را ندارد. از رفیق‌مان عذرخواهی کردم که امکانات بیشتری برای ارائه‌ی خدمتش در این مسیر نداشتم و با هم به طی کردن طریق پرداختیم. القصه... در طریق مقدس نجف_کرب‌و‌بلا، کار برای انجام دادن بسیار است، بار برای برداشتن از زمین، فراوان است. مهم این است که چه چیز، روزی‌مان کنند. از من به شما وصیت؛ قبل از گام برداشتن به سوی این مسیر منیر، طلب روزی کنید! که باید اذن بدهند. و برای انجام آن کار، از وطن برنامه‌ریزی کنید تا در راه، (زبانم لال) شرمنده‌ی روی مبارک ارباب نشوید. روز دوم
♦️زیارت عاشورا ٣٦ به نیت (حُر مدافعان حرم) شهید ٢٥ ساله در مسیر پیاده روی مجید این نوحه را زیر لب زمزمه می کرد: «پناه حرم...کجا داری میری بگو برادرم...». وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: «نمی‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم‌هام پر از اشک شد...» از مجید پرسیدم: «چه حاجتی داشتی؟» گفت: «فقط از آقا خواستم که منو آدم کنه، همین!»
مردی صدا می‌کرد اشرب زائر آنقدر با این حرفِ ساده گریه کردم...😭 روز دوم سفر
✳️ نماز شب 🍃یکی از فرصت‌های پیاده روی اربعین؛ خوندن نماز شب هست! رفيق اربعینی! ما رو تو خشاب جا بده🙏
ارباب جان ما همه تو هستیم...! شکر چایی تو حکم نمک را دارد.. روز سوم سفر
♦️زیارت عاشورا ٣٧ به نیت 🔹یکی از مؤسسین انجمن عتبه🔹 شهید ٥٩ ساله سردار شهید نصیری از جانبازان 8 سال دفاع مقدس هم بود و مدت طولانی در جبهه‌های سوریه برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) حضور داشت. این سردار رشید دچار مجروحیت شده بود و پس از اندکی مداوا، برای دفاع از حریم آل‌الله(ع) مجددا وارد میدان نبرد شد و به آرزوی دیرینه‌اش نائل آمد.
از شروع پیاده‌روی با یکی دیگه از خادمای گروه تقسیم کار کردیم و قرار گذاشتیم، وقت استراحت جلوتر برم دنبال موکب و ایشون هم همراه گروه باشن. باخودم عهد کرده بودم هربار که میخوام دنبال موکب بگردم به نیت یکی از اصحاب سیدالشهدا(ع) قدم بردارم تا اون موکب رو مهمون این شهید باشیم. هم‌زمان که به دنبال موکب بودم، با شهید نجوا می‌کردم یا روضه‌ای میخواندم و یا به نیتش ذکری می‌گفتم. یک بار به نیت "جون" ، راهی می‌شدم؛ در مسیر به خودم نهیبی زدم که همه منو به اسم خادم ارباب میشناسن، اما خودم بهتر میدونم که هم نیستم! باید بشوم؛ "یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی باید عوض شد آدم تو فرق می‌کند" بار دیگه به نیت "سعیدبن عبدالله" راه افتادم، سعیدی که مسیر کوفه تا کربلا را چهار بار رفته و برای خدمت به امامش خودش رو به آب و آتش زده بود؛ „عاش سعیدا و مات سعیدا„ خدایا یعنی میشه من هم زندگی و مرگی سعیدانه داشته باشم؟! روز آخر نیت این بود که مهمان جناب حبیب بشیم. هرچی که نزدیک کربلا می‌شدیم تعداد موکب‌ها کم می‌شد؛ خصوصا برای گروه ١٢نفره. هر موکبی رو که می‌رفتم یا جا نداشت یا به اندازه دو یا سه نفر ظرفیت داشت. هرچی می‌گشتم جای مناسبی پیدا نمی‌کردم؛ دیگه خسته شده بودم و نا امید، صبرم تموم شده بود. به خودم تشر زدم که ! یاد مصیبت‌ها و خستگی‌های حضرت زینب(س) افتادم، از غُرهايی که زده بودم شرمنده شدم تصمیم گرفتم صبرمو بیشتر کنم و باگفتن ذکر به نیت جناب حبیب گشتن رو ادامه دادم؛ داشتم به شب شش محرم و رسیدن حبیب به کربلا و خوشحال شدن اهل خیام از دیدنش و سلام رساندن حضرت زینب از طریق پیکی به او فکر میکردم، که مردعراقی صدام کرد گویا متوجه شد که دنبال جایی برای اسکان هستم. به صاحب موکب گفتم که ما دوازده نفریم(بماند که با چه زبان بی‌زبانی منظورم رو رسوندم) خانمی را صدا زد تا منو راهنمایی کنه، پشت موکب اصلی، موکب خلوت و مناسبی بود؛ توی این چند سالی که مشرف شده بودم بهترین موکبی بود که دیدم. الحمد لله که شدیم. روز سوم
✳️ الهی نَمیریم... « أَدْعُوكَ يَا سَيِّدِي بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ‏ ذَنْبُهُ» من تو را می‌خوانم، به زبانی که از فرط گناه، گردیده است.
♦️زیارت عاشورا ٣٨ به نیت شهید ٦٦ ساله راوی: دختر شهید تفکر و منش پدرم این نبود که بگوید "من عراقی هستم" و مثلاً "فلانی ایرانی‌ست" و یا اینکه "من شیعه و فلانی سنی است"، عقیده اصلی ایشان عزت و کرامت انسان بود، عزت و کرامت انسان نیز رمز ایستادگی امام حسین(ع) بود، به‌طوری که امام حسین(ع) نیز برای عزت و کرامت انسان ایستاد.
در اين مسير تک خوری ممنوع! ما پلو هم بخوریم با رفیقامون میخوریم! روز چهارم سفر
از ابتدای مسیر منیر نجف به کربلا، حاج‌آقا پیرامون جریان شناسی فِرَق موجوده در عراق، سخنانی ایراد فرموده بودند. این حقیر هم که اندک اطلاعاتی پیرامون این مباحث داشتم، در مسیر با یکی از دوستان گه‌گداری صحبتی در این باب می‌کردیم. در طریق اربعین که قدم می‌گذاری از نجف تا به کرب‌و‌بلا، خوان عظیمی از اطعمه و اشربه، از برکات حسینی، گسترده شده؛ من هم مثل شما،قبل از سفر چیزهایی در این باره شنیده بودم و با خودم عهد بسته بودم که جز برای رفع گرسنگی، دل به این خوان عظیم، نبندم.  از عمودهای ورودی به شهر کربلا، تعداد موکب‌های استراحت قدری کم‌تر می‌شود و در عوض تعداد چادرها بیشتر می‌شود. گروه ما، نزدیک به مغرب وارد شهر مقدس کربلا شده بود و قرار بر این شد که شب را در موکبی سر کنیم و سحرگاه به سمت حرمین، ادامه‌ی طریق را طی کنیم. رسیدیم به ساختمان موکبی،که گویا تازه ساخته بودند و نمای آن هنوز کامل نشده بود. ابو‌موکب(صاحب موکب)، با کلی التماسِ ما قبول کرد که در آن شلوغی به گروه پانزده‌ نفره‌مان جا بدهد. جاگیر شدیم و با همان دوستم (که در مسیر پیرامون فرقه‌های موجود در کربلا بحث می‌کردیم)، آمدیم که در محوطه موکب قدمی بزنیم. چشم‌تان روز بد نبیند... دیدیم که یک بنر بزرگ از تصویر و نام سرکرده‌ی یکی از فرقه‌های ضاله، در حیاط آن موکب هست و به عبارتی، آنجا موکب آنهاست! همچون مرغ سرکنده، سرآسیمه پیش مسئول گروه آمدیم و ماجرا را تعریف کردیم که: دیدید چه خاکی بر سرمان شد! آمدیم در لانه‌ی زنبور.  مسئول گروه گفت: "" ، اینکه استرس ندارد، الان بساط‌مان را جمع می‌کنیم و می‌رویم. حالا بیا و برای تک‌تک این پانزده نفر توضیح بده که ماجرا از چه قرار است! خلاصه با هزار زور و زحمت از دست بزرگواری‌های(!) موکب‌دار، قِسر در رفتیم و از آنجا بیرون آمدیم. القصه... از من به شما وصيت؛ قبل از مشرف شدن به سفر اربعین,حتما اندکی پیرامونِ جریان‌شناسی فرقه‌ها در عراق، مطالعه‌ بفرمایید. روز چهارم
باز دلم شور زد آخر به کجا می روی ای دل که چنین مست و رها میروی ای دل! مگر امشب به تماشای خدا میروی ای دل! نکند باز به آن وادی... مشغول همین فکر و خیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی که نوشتند کمی قبل اذان سحر جمعه پراکنده در آن دشت خدایی ست چشم واکردم و خود را وسط صحن و سرا عرش خدا کرب و بلا مست و رها  در دل آیینه جدا از غم دیرینه ولی دست به سینه یله دیدم من سر تا به قدم محو حرم  بال ملک دور و برم  یکسره مبهوت به لاهوت رسیدم چه بگویم که چه دیدم  که دل از خویش بریدم به خدا رفت قرارم نه! به توصیف چنین منظره ای واژه ندارم سپس آهسته نشستم و نوشتم. فقط ای اشک امانم بده تا سجده ی شکری بگذارم که به ناگاه نسیم سحری از سر گلدسته ی باران و اذان آمد و یک گوشه از آن پرده ی در شور عراقی و حجازی به هم آمیخته را پس زد و چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند به شش گوشه ی معشوق خدایا تو بگو این منم آیا که سراپا شده ام محو تمنا و تماشا؟ فقط این رابنویسید رسیده است لب تشنه به دریا دلم آزاد شد از همهمه دور از همه مدهوش غم و غصه فراموش در آغوش ضریح پسر فاطمه آرام سر انجام گرفتم...
✳️خواهی نشوی رسوا همرنگ شو! خوشا امام شدن و داشتن با او. 🔺مواسات یعنی اگرچه هزاران لشکر مانع از آب آوردن به خیمه‌گاه مولایت شده‌اند، تو همرنگ محبوب می‌شوی و تشنه می‌مانی! 🔻مواسات یعنی اگرچه زمان و مکان تو را از یاری مولایت فاصله انداخته، تو همرنگ محبوب می‌شوی و خون جاری می‌کنی و این دین است. عباس کسی‌ست که تمام وجود خویش را مواسات کرد. داستان هم همین است؛ تا همه آقا نشوند، آقا نمی‌آید. تا همه جوْن نشوند، تا همه حبیب نشوند، تا همه حسین نشوند |خبری نمی‌شود.| همه باید همرنگ امامشان شوند!
♦️زیارت عاشورا ٣٩ به نیت سردار دل‌ها اولین سالیست که نیستی گِره به کار اربعینمان افتاد...
اربعین 98 - کربلای معلی پیرزن عرب، با مشک آب آمده بود داخل سرداب ارباب. با مشک آب,در سرداب ارباب... چه آهنگین شد این روضه. فقط جای رباب در این سرداب خالی‌ست تا کامل بشود بزم روضه برایم. دهانه‌ی مشک را روی لیوان‌ها کج می‌کرد و برای هرکس جرعه‌ای می‌ریخت... آه که همه چیز بوی روضه می‌دهد! السلام علیک یا ساقی عطاشا کربلا روز آخر
هرکه دارد هوسِ طبخِ غذا بسم الله! به نيت امام حسين عليه السلام و اصحاب باوفایشان دست به کار شوید و امشب خانواده را غذای نذری مهمان کنید. روز آخر سفر
آقای ناهیدی و فراهانی آشپزهای اربعین ۹۸ 🔹 آشپز که دوتا شود غذا شور نمی‌شود بلکه شور به پا می‌کند... باتشکر از تمامی آشپز و خادمانی که در سفرهای انجمن خدمت کرده‌اند. روز آخر سفر
قصه‌ی عشق از آن روزی شروع شد که خدا مِهر یک شش گوشه انداخت میان دل ما 🔸با آرزوی قبول زیارت مجازی اربعین 99، از همه همراهان، خادمان و بالاخص حجج الاسلام والمسلمین علوی و اشراقی، که برای هرچه باشکوه برگزار شدن این سفر قدمی برداشتند کمال تشکر را داریم. 🔹ان شاءالله با دعای خیر همه بزرگواران و به مدد اهل بیت علیهم السلام، به زودی شرایط برای زیارت در عتبات مقدسه فراهم شود. التماس دعا
•﷽• 💠مجموعه سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علوی سفر مجازی 1⃣ معرفی شعار سفر اربعین99 https://eitaa.com/atabe_ir/495 2⃣ اربعین امسال؛ اضطرار فعال https://eitaa.com/atabe_ir/617 3⃣ علیکم بزوار القدیم https://eitaa.com/atabe_ir/627 4⃣ اربعین امسال، اضطرار فعال https://eitaa.com/atabe_ir/639 5⃣ تشکرات! https://eitaa.com/atabe_ir/646 6⃣ حرف زدنت را دریاب! https://eitaa.com/atabe_ir/649 7⃣ از تحول در تعابیر تا تحول در تشکلها https://eitaa.com/atabe_ir/656 8⃣ دُر به نجف بردن! https://eitaa.com/atabe_ir/662 9⃣ کربلا ضرب‌المثلهای مرا تغییر داد https://eitaa.com/atabe_ir/671 🔟 فواید کرونایی! https://eitaa.com/atabe_ir/681 1⃣1⃣ تدبری در زیارت اربعین https://eitaa.com/atabe_ir/691