eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
بدانیدروزگار خود را آرایش به زیورهای دنیوی می کند و شما سعی کنید که فریب این زیورهای دنیوی را نخورید... ♥ 【 @atre_shohada
💞معرفی شهید💞 ✅ شهید علیرضابابایی فرمانده اسبق گردان عاشورا حوزه مقاومت بسیج شهید مدنی و مسئول امور خوابگاه‌های دانشگاه اراک بود که به عنوان نیروی داوطلب بسیج به قصد دفاع از حرم اهل بیت(ع) عازم عراق شد. 🍃بخشی ازوصیت نامه ⚡️یقین داشته باشید که من با قلبی مالامال از عشق به اهل بیت (ع) و با عقلی سلیم و احساسی پایدار و منطقی پا در این مسیر می‌گذارم، نه جبری بر رفتن دارم و نه علاقه‌ای به شهرت دنیا، بلکه بر اساس وظیفه شرعی دفاع از دین اسلام و تصفیه روح زنگار گرفته ام، این راه را انتخاب کرده‌ام. یا امام زمان (عج) مرا به سربازی ات بپذیر و روح را به لطف کریمانه‌ات از خطا‌ها و گناهان پاک گردان تا قابل فیض دفاع از حریم‌تان شوم و مرا به حرم امنتان راه بدهید تا جان ناقابلم ارزش یابد و بتوانم آن را هدیه درگاه حرمتان نمایم.» 🌺پابوسی این شهید بزرگوار اولین شهید بسیجی ایرانی بود که بدون غسل و کفن با پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در حرم مقدس «امام حسین (ع)»، «حضرت ابوالفضل (ع)»، «امام علی (ع)»، «امام جواد (ع)»، « امام موسی کاظم (ع)»، «امام هادی" طواف داده شد. 🌺🕊 💥سالروزشهادت 💥 🌷یادشهداباصلوات🌷 ولادت: ۱۳۵۱ شهادت:۱۳۹۵/۲/۲۵ محل شهادت:فلّوجه عراق آرامگاه:گلزارشهدای اراک کتاب زندگی نامه:الی الحبیب 【 @atre_shohada
بیهوده‌نگردید‌به‌تکرار‌در‌این‌شهر او‌طرز‌نگاهش‌بخدا‌شعبه‌ندارد..💔' :)) 🌱 【 @atre_shohada
مادر بزرگ شهید جهاد مغنیه می گفت:↓↓ مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خوابم🕊 بهش گفتم:چرا دیر ڪردی⁉️ منتظرت بودم! گفت:دیر کردیم... طول ڪشید تا از بازرسی ها رد شدیم 🚧 گفتم :چه بازرسی؟! گفت:بیشتر از همه سر بازرسی نماز وایستادیم... بیشتر از همه درباره "نماز صبح" میپرسند...☝️ 💥 【 @atre_shohada
📝خاڪریز خاطرات ۵ وقتی ترکش به قلبش خورد،بلند گفت: یا مهدی سرش رو بلند کردم که بذارم روی پام گفت: ول کن سرم رو بذار آقا سرم رو بلند کنه... هنوز لبخند به لب داشت که پر کشید چه رفتنی؟سر به دامن مولا...با لبخند... ♥ 【 @atre_shohada
عطــــرشهــــدا 🌹
💞معرفی شهید💞 ✅ شهید علیرضابابایی فرمانده اسبق گردان عاشورا حوزه مقاومت بسیج شهید مدنی و مسئول امور
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظه اعلام خبر شهادت 🌷شهید مدافع حرم علیرضا بابایی به دختر کوچکش🌷 📎صبوری دل فرزندان شهــدا صلوات🌺 اللهم ارزقنا...نگاه مادر... اللهم ارزقنا...شهاادت.. ✨یافاطـــمه الزهراء سلام الله علیهـــا...✨ 🕊🌷 【 @atre_shohada
‌شُدیم‌مثل‌این‌سـٰاختمونـٰایۍکِہ نَمـٰاشون‌رودرست‌میڪُنن‌، وَلۍاَزداخل‌هَنوزخَرابہ...🚶🏻‍♂💔!' زیبـٰایۍبـٰاطِن‌مُھم‌تَره‌مَشتۍ🌿!' 💥 【 @atre_shohada
‌مـیان‌تلخی‌این‌روزگار ؛ مهدی‌جان! دلم‌هوا؎توڪرده‌بگوچه‌چاره‌ڪنم؟!(:
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_پنجم -چرا آبروی منو بردی؟؟ به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم؟؟😡 -
📚 اما دیگه پسر جماعت از چشمم افتاده بودن!😒 به قول مرجان، تقصیر خودم بود که زیادی به سعید دل بسته بودم! تنهایی تاوان هر دلبستگی احمقانست‼️ فکر اینکه الان سعید با کیه، کیو عشقم و نفسم خطاب میکنه، لحظه هاشو با کی پر میکنه، منو تا مرز جنون میبرد⚡️ تا خونه مرجان بلند بلند گریه کردم و تا درو باز کرد خودمو انداختم بغلش و فقط زار زدم😭 دو سال عشق دروغی دو سال بازیچه بودن دو سال.... وقتی به همه اینا فکر میکردم دیوونه میشدم. یکم که حالم بهتر شد، رفتم آبی به صورتم زدم و برگشتم. -ترنم... چرا آخه اینجوری میکنی؟ بخاطر کی؟ سعید؟ الان معلومه سعید بغل کی... -مرجان ببر صداتو... تو دیگه نگو!🚫 نمیبینی حالمو؟ خودم خودمو له کردم،تو دیگه نکن... -خب من چیکار کنم؟؟ -آرومم کن!فقط آرومم کن... چندثانیه نگام کرد... -بشین تا بیام... چند دقیقه بعد من بودم و یه لیوان با یه ماده قرمز رنگ... -این چیه؟؟ -مشروب🍷 -چیکارش کنم؟ -یچیز بهت میگما!!😒 بخورش دیگه!چیکار میخوای بکنیش؟ لامصب از سیگارم بهتره... چندساعت تو این دنیا نیستی! از همه این سیاهیا خلاص میشی! اگر تا این حد داغون نبودی،اینو برات نمیاوردم! فقط زل زده بودم به مرجان! اگر مامان و بابا میفهمیدن تو این مدت به چه کارا رو آوردم، حتماً از ارث محرومم میکردن!! -مشروب؟ من؟مرجان میفهمی چی میگی؟ -میخوری نوش جون، نمیخوری به جهنم! ولی دیگه نبینم بیای ور دل من ناله کنی😒 یه نگاه به مرجان کردم و یه نگاه به لیوان و اون ماده قرمزی که تا بحال بهش لب نزده بودم...حتی با اصرار سعید...! ولی حالا برای فرار از فکر سعید دست به دامن همین ماده شده بودم! ببین به چه روزی انداختیم سعید....😭 چشمامو بستم و تلخی بدی رو ته گلوم حس کردم...😣 چشمامو که باز کردم،رو تخت مرجان بودم و هوا تاریک شده بود...🌌 مرجان وقتی چشمش بهم افتاد،زد زیر خنده😂 -بالاخره بیدار شدی؟ خیلی بهت خوش گذشتا! -زهرمار!به چی میخندی؟ -نمیدونی چیکار میکردی😂😂 عوض این سه ماه خندیدی و منو خندوندی😂 کاش زودتر بهت از اینا میدادم 😂 -کوفت!سرم درد میکنه مرجان... -حالت بهتره؟ -نمیدونم.حس میکنم مغزم سِر شده! خسته ام! باید زود برگردم خونه... تا الان حتماً کلی بهم زنگ زدن!😒 -اصرار نمیکنم چون میدونم نمیمونی! ولی مواظب خودت باش! بغلش کردم و ازش تشکر کردم... برگشتم خونه! هنوز نیومده بودن! خب خیالم راحت شد! حتماً امشب هم رفتن همایش...! به قلم : محدثه افشاری ... 【 @atre_shohada
CQACAgQAAxkDAAFpLtpif6cAAbdKzSaVNVMyYzyzFueaCTQAApkLAAJOJ2FTrzvPZtDvIU0kBA.mp3
2.51M
🍃به وقت مداحی... 🎶ای دل صبوری کن یه روز آقا میاد 🎶خورشید یه روز از پشت این ابرا میاد ♥ 【 @atre_shohada