eitaa logo
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
538 ویدیو
11 فایل
﷽ 👑 @Atredelneshin_eshgh 👑 کانال های پیشنهادی ما 👇 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 🔭🔍 @basirrat_ammar کانال دانشجو🎓 🎓 @Official_Daneshjou مطالب زیبا 💝 🌍 http://eitaa.com/joinchat/59637781Ce849d29b1f انتقادات وپیشنهادات👇 @serfanjahateettla
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ زود قضاوت نکنیم⁉️ 🤦🏻‍♀🤦🏻‍♂🙇🏻‍♀🙇🏻‍♂ 🔹 مرد تصمیم میگیره مثل همه روز های به دل کوه و طبیعت بزنه و خستگی کارهای سنگین هفته رو با لذت بردن در طبیعت درکنه صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق همیشه سوار بر اتومبیلش شد و به‌ سمت طبیعت بکر شروع به حرکت کرد . 🔸در جاده‌ دوطرفه، ماشینی را دید که از روبه‌رو می‌آمد و راننده آن، خانم جوانی بود. 🔹وقتی این دو به هم نزدیک شدند، خانم در یک لحظه سر خود را از ماشین بیرون آورد و به مرد فریاد زد: «حیووووووووون!» 🔸مرد متعجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد: «میمووووووون» 🔹و هر دو به راه خودشون ادامه دادند. 🔸مرد به‌خاطر واکنش سریع و هوشمندانه‌ای که نشون داده بود، خشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که می‌تونست تو اون لحظه بار اون خانم کنه، فکر می‌کرد و از کلماتی که به ذهنش می‌رسید، خنده‌اش می‌گرفت. 🔹اما چند ثانیه بعد سر پیچ که رسید حیوانی وحشی که از لابه‌لای درختان کنار جاده درآمده بود، با شدت خورد توی شیشه‌ جلوی ماشین و اتومبیل مرد به‌سمت آن درختان منحرف شد. 🔸و چه دیر متوجه شد که حرف اون خانم بوده نه فحش و ناسزا و اسیر قضاوت‌کردن زودهنگام شده. داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق) ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼🌸 🌥 حکایت_پند داستان باور مردم 🌥 💥مومن باید کیِّس باشه و با مردم به زبان خودشون صحبت کنه !؟💥 روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند . مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد . برحسب اتفاق ، گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند . اما مرد شیاد نپذیرفت . بعد از اتمام حجت ٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت ونسبت به حقه های او داد . بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که آخر هفته که اتفاقا هم بود در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک با سواد و کدامیک بی سواد هستند . در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار ، چه می شود. شیاد به معلم گفت: بنویس مار معلم نوشت : مار نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید. و به مردم گفت : شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است ؟ مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند. 💥با مردم به زبان خودشان صحبت کنید!!! داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق) ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨ 🔥 مجازات ذلت بار چهار گروه و برای دوری از این ویژگی ها 🔥 🌸 (عليه السلام) از پدرانش از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) نقل مى نمايد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: چهار نفر هستند كه اهل جهنم را علاوه بر آزارهايى كه خود دارند، آزار مى دهند، در جهنم آب جوش خورده و داد و فريادشان بلند است ، اهل جهنم به يكديگر مى گويند: 🔥اينان چه كرده اند كه علاوه بر شكنجه هايى كه خود داريم ، از شكنجه آنان ما نيز در عذاب هستيم ؟! 🔥يكى از آنان در تابوتى از آتش آويزان ، يكى ديگر روده هايش را مى كشد، ديگرى از دهانش چرك و خون جارى است و آن يكى گوشت خود را مى خورد به كسى كه در تابوت است مى گويند: اى دورترين از رحمت خدا! چه كرده اى كه ما علاوه بر شكنجه هايى كه خود داريم ، از شكنجه تو نيز در عذاب هستيم ؟ 🔥مى گويد: بدانيد كه من دورترين از رحمت خدا، در حالى مرگم فرا رسيد كه اموال مردم به گردنم بود و نمى توانستم ديون خود را بپردازم . سپس به كسى كه روده هايش را مى كشد، مى گويند: اى دورترين از رحمت خدا! چه كرده اى كه ما علاوه بر شكنجه هايى كه خود داريم ، از شكنجه تو نيز در آزار هستيم ؟ 🔥مى گويد: بدانيد كه من دورترين از رحمت خدا، اگر بدنم با بول نجس ‍ مى شد، به آن بى اعتنا بودم آنگاه به كسى كه چرك و خون از دهانش جارى است مى گويند: اى دورترين از رحمت خدا! چه كرده اى كه ما با وجود عذاب هايى كه خود داريم ، از عذاب تو نيز معذبيم ؟ مى گويد: بدانيد كه من دورترين از رحمت خدا، هر سخن بدى را نقل كرده و با آن فساد ايجاد مى كردم . 🔥آنگاه به كسى كه گوشت خود را مى خورد مى گويند: اى دورترين از رحمت حق ! چه كرده اى كه ما با وجود شكنجه هايى كه گرفتار آن هستيم ، از شكنجه تو نيز در آزاريم ؟ مى گويد: بدانيد كه من گوشت مردم را با غيبت خورده و سخن چينى مى كردم . داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق) ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🔴 که شيطان در آخرالزمان با تمام توان خود می‌تازد... ✍ آخرالزمان چون نزديك نابودی ابليس است ، تمام سعی و تلاش خود را برای تأخير در ظهور و گمراهی مردمان به كار خواهد بست . آنقدر در آخرالزمان اين مسائل رونق می‌گيرد كه وقتی ندای آسمانی به نفع عجل الله تعالی فرجه الشریف بلند می‌شود ، نعره‌ای هم از جانب شيطان شنيده می‌شود كه بعضی‌ها ، حق و باطل را اشتباه می‌كنند . حضرت علیه‌السلام در مورد زمان ظهور حضرت و نشان آن فرمودند : منادی نام ق ا ئ م «عجل الله تعالی فرجه الشریف» را ندا می‌دهد . پرسيدم : آيا اين ندا را بعضی می‌شنوند يا همه ؟ حضرت فرمودند : «همه ! هر قومی به زبان خودش می‌شنود» . پرسيدم : پس با اين حال ، ديگر چه كسی با حضرت مخالفت می‌كند ، در حالی كه نام او ندا داده شده و شكی در حقانيت او نيست ؟ حضرت فرمودند : ابليس آن‌ها را رها نمی‌كند ، تا اين‌كه در آخر شب ندای ديگری بدهد . پس مردم دچار شك می‌‌شوند . 📚كمال‌الدين و تمام النعمة ، ج ۲ ، ص ۶۵۰ . 💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❤️ داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق) ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 حاکم برای فردی که به جای شکایت مشکل گشایی میکند 👌 یکی از حاکمان چین امر نمود تا سنگ بزرگی را سرِ راه عمومی مردم بگذارند تا راه را کاملا مسدود کند.... و نگهبانی را موظف نمود تا از پشت درختی مراقبت کند که مردم چه عکس العملی نشان میدهند و به حاکم خبر بدهد...!؟ اولین کسی که میگذشت "تاجر بزرگ" شهر بود، با نگاه تندی به سنگ نگاه کرد و از کسیکه این را گذاشته است سخت انتقاد کرد..، و در اطراف سنگ چرخید به آواز بلند گفت:«میروم نزد حاکم شکایت میکنم تا کسیکه این کار را کرده به جزایش برسد» ..... بعد از آن شخصی دیگری گذشت که بنّاء بود (ساختمان ساز) چنان برخورد نمود که قبلا تاجر برخورد کرده بود با این تفاوت که صدایش پست تر از قبلی بود..... سپس 3 پسر جوان که با هم دوست بودند از آنجا عبور کردند، در پهلوی سنگ ایستادند و شروع کردند، به تمسخر کردن به کسیکه سنگ را گذاشته است و او را جاهل و احمق گفتند  .... سپس رفتند به خانه های شان.....! بعد از گذشت دو روز دهقان فقیری از آنجا میگذشت،سنگ را دید چیزی نگفت،آستین های خود را بلند کرد و هرکه میگذشت از آن کمک میخواست برای دور کردن سنگ کمکش کردند، سنگ را از راه دور کردند... دهقان میبیند که در زیر سنگ صندوقک خورد وجود دارد که در آن قطعه هایی از طلا هست و نامه ای که نوشته بود: "از طرف حاکم به کسیکه سنگ را از راه دور کرده است، این تحفه برای توست زیرا تو انسان مثبت اندیشی هستی که بجای شکایت و سر و صدا، با اقدام خود مشکل را حل نمودی" یک نگاهی به جامعه خود بیاندازیم  ... بسیاری از مشکلاتی هست که حل آن خیلی ساده است، ولی بی تفاوت میگذریم و شکوه سر میدهیم....! روزگار نیز چنین است ها دارد برای آنان که همیشه شاکی اند و پاداش ها دارد برای آنان که مشکل گشایند داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق) ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫