eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
271 دنبال‌کننده
242 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید گرمایی مطلوب در تنم پخش شده است. گرمایی که هر از گاهی مور موری لذت بخش را به تن من میبخشد. لیکن آن گرما نمیتواند قلبم را تسخیر کند و شادی و نشاط را به وی هدیه کند. همین موجب شده است تا من توانایی زندگی در لحظه را نداشته باشم. گویا افکاری از گذشته و آینده، از هر دو سو به من هجوم می آورند و لذت را از من می ربایند. و من اینک به کاروانی غارت شده میمانم؛ کاروانی که ناچار و نالان باید دست از پا درازتر به دیار خویش برگردد، بدون ذره ای سود و مملوء از ضرری که آتش میزند بر زندگی وی...
اگه بخوام یه پیشنهادای کوچولویی بدم: -شاید "گرمایی خوشایند" بهتر از مطلوب باشه. -مور موری لذت بخش؟ -فکر می‌کنم "وی" بهترین ضمیر ممکن برای اشاره به قلب نیست. یکم کلا ارتباط بین گرما و گذشته و آینده و کاروان و اینا رو می‌تونی شفاف‌تر بیان کنی مثلا..
هدایت شده از کلبه جنگلی✨
می‌دانم اگر قضاوت نادرستی درمورد کسی بکنم دنیا تمام تلاشش را می‌کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی همه‌ی ما شبیه یکدیگریم. تسخیر شدگان، فئودور داستایفسکی
به سختی چشمانم را باز کردم. سرمایی اجتناب ناپذیر از قلبم به سوی چشمانم و از چشمانم به شکل اشک هایی گرم روانه شده بود. من چه کرده بودم؟ با تمام زندگی خودم، و او، چه کرده بودم؟ نگاهی به جسم بی جانش انداختم، اما من فقط میخواستم مال خودم باشد، فقط مال خودم، خب حالا تمام و کمال در اختیار من است، با چشمانی سرد و بی روح و بدن بی جان روی زمین افتاده بود، خونش روی زمین پخش شده بود، من چه کرده بودم؟
سرمایی که از قلب شروع می‌شود می‌تواند به دستی رسد و نامه ای بی رحمانه بنویسد، می‌تواند به زبانی رسد و حرفی سنگ‌دلانه بزند، می‌تواند به رفتاری برسد که آتش بر جان دیگری می‌زند، می‌تواند چاقویی از رفتار های حقیرانه باشد که بر قلب کسی فرو می‌رود...