مُـݩـج᳜ــے❥
شب جمعه در اعتکاف خدمت آقای سید ایمان یاراحمدی راوی کشوری بودیم🌷 که ایشون از تهران تشریف آورده بودن
32.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونایی که میگن بچه هامون بی دین و بی ایمان شدند،بیان این روزا توی اعتکاف ها یه دور بزنن !
که خداروشکر الان بیشترین جمعیت اعتکاف بچه های دهه هشتادی هستند 👌
راسته....راستش اینه
توی این همه هجمه دشمن ، اینطوری بشینی پای منبر ! عجیبه ولی راسته ...
سکوت جلسه ، میخکوب شدن بچه ها
همه و همه یعنی این بچه ها الان درگیر خاطرات و سبک زندگی شهدا شدن
همون سبک زندگی که الان لازمش داریم
تماس با مادر گرامی شهید آرمان علی وردی🌺و صحبت و دعای خیر ایشون برای معتکفین عزیز🌸
#رجب
#ماه_رجب
#اعتکاف
#ریحانههایحاجقاسم
#شهیدانه
#شهید_آرمان
#آرمان_عزیز
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🌺🌱}
#شهــیدانه
#حـآجحــسیݩیــڪتا:
••تـوصیـہمیڪنم....
جــوانهااگــرمۍخواهند
ازدستشــیطانراحــتشـوند،
#عــشقبـہشـهادت
رادروجــود
خودزنــدهنـــگہدارنـد..! :)
#بــقولشهــیدحاجامـینۍ↓
خدایابســیارعــاشقمڪن :)🌱♥️
#شهیدانه
#حاج_حسین_یکتا
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
#شهــیدانه
#حاج ابراهیم همت
وقتي به خانه ميآمد ، من ديگر حق
نداشتم كار كنم .
بچه را عوض ميكرد، شير برايش درست
ميكرد. سفره را ميانداخت وجمع ميكرد
پا بـه پاي مـن مينشـست ، لبـاسها را
ميشست ، پهن مي كرد ، خشك ميكرد
و جمع مي كرد .
آن قـدر محبت به پاي زندگي ميريخت
كه هميشه به او ميگفتم : درسته كه كم
ميآيي خانه ؛ ولي من تا محبتهاي تورا
جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم .
نگاهم ميكرد و ميگفت : تو بيشتر ازاينها
به گردن من حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام
ميشوم وگرنه ، بعد از جنگ به تو نـشان
ميدادم تمام اين روزها را چه طور جبران
ميكردم :>>❤️
به روایت همسـر شهید حاج ابراهیم همت.
#شهیدانه
#حاج_حسین_یکتا
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
#شهــیدانه 🎀
سرِ سفرهی عقد آروم در گوشم گفت :
میدونی من فردا شهید میشـم ؟
خندیدم و گفتم : از کجا میدونی
نکنه علمِ غیب داری!
گفت : آره ، دیشب مادرم حضرت زهرا
(س) رو تو خواب دیدم ..
ازدواجمونو بهم تبریک گفت .
بعدشم وعدهی شهادتمو داد :)
بغض کردم گفتم : پس من چی ؟
میخوای همین اول کاری منو تنها بزاری بری ؟
نبود شـرط وفا بری و منو نبری!
تو که میدونی فردا میخوای شهید بشی ؛
چرا نشستی پایِ سفره عقد ؟
چرا خواستی منو به عقدِ خودت دربیاری ؟
دستمو گرفت : خندیدُ گفت :
آخه شنیدم شهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه! میخوام که اون دنیا جزو شفاعت شدههام باشی .
میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیـرم :))
به روایت همسر شهید مدافع حرم هادی ابراهیمی
#شهــیدانه
#هادی_ابراهیمی
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
#شهــیدانه
از حاج قاسم پرسیدند : بهترین دعا چیست؟
گفت : شهـٰادٺ!
گفتند: «خب عاقبت بخیری که بهتر است»
حاج قاسم گفت :«ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود!»
#شهــیدانه
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
#شهــیدانه
هروقت حاجی از منطقه
به منزل میآمد
بعد از اینکه با من
احوالپرسی می کرد
با همان لباسخاکیبسیجی
به نماز می ایستاد…
یکروز به قصد شوخی گفتم:
تو مگر چقدر پیش ما هستی
که به محض آمدن نماز میخوانی؟!
نگاهی کرد و گفت:
هروقت تو را می بینم
احساس می کنم باید
دو رکعت نماز شکر بخوانم ❤️
'همسر شهید ابراهیم همت'
#شهــیدانه
#شهید_ابراهیم_همت
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
#شهــیدانه
سر سفـره عقد نشستہ بوديـم عاقد کہ
خطبہ را خوانـد، صـدای اذان بلنـد شـد
حسيـن برخاسـت وضـو گرفت وبہ نماز
ايـستاد دوستـم کنارم ايستـاد و گفت :
اين مردبرای توشوهرنمیشود! متعجب
ونگران پرسيدم چرا؟ گفت: کسیکہ اين
قدربہ نمازومسائل عبادیاش مقيدباشد
جايـش توی اين دنيـا نيسـت :) .
_ همسـر شهید حسین دولتی 🦢
#شهــیدانه
#شهید_حسین_دولتی
#شهــیدانه
همسرم ، خیلی با محبت بود!
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه
از من مراقبت میکرد .
یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود
خسته بودم ، رفتم پنکه رو روشن کردم و
خوابیدم « من به گرما خیلی حساسم »
خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم
شده و متوجه شدم برق رفته ؛ بعد از چند
ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و بزور چشمم
رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه!
دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و
مثل پنکه بالای سرم میچرخونه تا خنک بشم ،
و دوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی .
شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و
وقتی بیدار شدم دیدم کمیل هنوز داره اون
ملحفه رو مثل پنکه روی سرم میچرخونه تا
خنک بشم ، پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری
میچرخونی ؟ خسته شدی!
گفت : خواب بودی و برق رفت و تو چون به
گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب
بیدار بشی ، دلم نیومد :] ❤️
راوي : همسـر شهید کمیل صفري تبار
#شهــیدانه
#شهید_کمیل_صفری_تبار
#شهــیدانه
با اینکه از گل خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمیگذاشت،ولی چند وقت یک بار میپرسید: از من راضی هستی؟
بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت. میگفت:
وقتی همسرت از تو راضی باشد خدا یکجور دیگری نگاهت میکند . .
-همسرشهیدمحمدپورهنگ🌸
#شهیدانه
#شهید_محمدپور_هنگ
#شهیدانه
ی جایی همسرِ شهید سیاهکالی میگفت :
حمید وقتی میخواست بره برای دفاع از حرم ، بهم گفت : فرزانه ، الان که من دارم میرم چجور اونجا بهت بگم دوست دارم؟! اخه خیلی خجالت میکشم از هم رزمهام ! ممکنه دلشون تنگهِ همسرشون بشه و نتونن که زنگ بزنن یا باهاشون حرف بزنن ؛ بهش گفتم : حمید جان ، هروقت خواستی بگی دوست دارم ؛ بگو یادت باشه ! من خودم میفهمم (':
و از اونجا تا آخرین روز هر وقت بهم زنگ میزد میگفت : فرزانه یادت باشه !
منم از اینور میگفتم تو هم یادت باشه حمید ...💌'
#شهیدانه
#شهید_سیاهکالی
#شهیدانه
به سوریه که اعزام شده بود
بعضۍشبها با هم در فضای مجازۍ چت میکردیم
بیشتر حرفهایمان احوالپرسۍ بود
او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم
واندڪ آبۍ میریختیم بر آتش دلتنگۍمان...
روزهای آخر ماموریتش بود
گوشۍ تلفن همراهم را که روشن کردم
دیدم عباس برایم کلۍ پیام فرستاده است...!
وقتۍ دیده بود که من آنلاین نیستم
نوشته بود:
آمدم نبودۍ؛ وعدهۍ ما بهشت..🥲
همسرشهیدعباس دانشگر
#شهیدانه
#شهید_عباس_دانشگر
#کربلا
#اربعین
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
#شهیدانه
میخواهید خدا عاشق شما شود ؟
قلم میزنید برای خدا باشد
گام برمیدارید برای خدا باشد
سخن میگویید برای خدا باشد
همه چی و همه چی برای خدا باشد ؛🤗
- شهیدابراهیمهمت
#شهیدانه
#شهید_ابراهیم_همت
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}