eitaa logo
آوای ققنوس
7.8هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
697 ویدیو
31 فایل
حال خوب با شعر و ادبیات 🌺 ⛔️ لطفا پست‌ها رو برای تولید محتوا کپی نکنید. راضی نیستم ⛔️ ادمین: @m_ava_82 تبلیغات مجموعه آفتاب 👇 https://eitaa.com/M_TABLIGHAT_AFTAB تبلیغات آوای ققنوس👇 https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📚 "قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را؟" 📎 معنی و کاربرد: 🔅 یعنی چیزی که عیان و آشکار است را نمی توانی کتمان کنی! 🔅 معمولا این ضرب المثل را برای کسی به کار می برند که قصد دارد خود را بی گناه جلوه دهد و حقیقتی را از دیگران مخفی کند، درحالیکه از این نکته غافل است که دست او رو شده است و همه به خطاکاری او پی برده اند و فرصتی برای مخفی کردن باقی نمانده است. 🔅 این ضرب المثل در مورد افرادی کاربرد دارد كه خیلی راحت قسم می‌خورند و از قسم دروغ خوردن ابایی ندارند. 📎 داستان: دزدی وارد روستای خلوتی شد و هرچه گشت نتوانست چیز باارزشی برای دزدیدن پیدا کند. خسته و ناامید بود تا اینکه صدای دسته ای از مرغ و خروس ها را از خانه ای شنید. با خوشحالی از دیوار خانه بالا رفت و یکی از خروس ها را زیر لباسش قایم کرده و به سرعت فرار کرد. به محض اینکه از دیوار به کوچه پرید، صاحب خانه او را دید و فریاد زد ” دزد ! دزد!". همه همسایه ها به سرعت به دنبال دزد رفتند تا اینکه در کوچه ای بن بست او را به دام انداختند! دزد بیچاره شروع کرد به قسم خوردن: "والله، به حضرت عباس قسم که من هیچی ندزدیدم!" و گریه و زاری راه انداخت تا دل مردم به رحم آید. اما دزد نادان خبر نداشت که دم خروس از زیر لباسش بیرون زده! مردم که دم خروس را دیده بودند گفتند: "قسم حضرت عباست را باور کنیم یا دم خروس را؟!!" یعنی باور کنیم که تو هیچ گناهی نداری و چیزی ندزدیده ای یا اینکه این دم خروس را ملاک دزد بودن تو قرار دهیم که در آن شکی نیست؟! دزد هم که دید چاره ای نیست و بدجوری آبرویش رفته، سریع خروس را از زیر لباسش درآورد و به صاحبش داد و فورا از آن جا دور شد! @avayeqoqnus
. 📚 ضرب المثل "آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد" 🔹 معنی و کاربرد: یعنی قرار است از تو انتقام بگیرم. همچنین برای تهدید کردن شخص نیز به کار می رود. نقشه کشیدن و ایجاد توطئه برای گرفتار کردن دیگری. 🔸 داستان: ناصر الدین شاه قاجار سالی یک بار در روز اربعین حسینی آش شله قلمکار نذری می پخت و خود نیز در آن مراسم حضور می یافت تا ثواب ببرد. تمام بزرگان مملکت در این روز در حیاط قصر جمع می شدند و برای تملق و نزدیک شدن به شاه قاجار هر یک کاری را به عهده می گرفتند مثلا برخی سبزی پاک می کردند، بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند، عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هر کس سعی می کرد با کار کردن بیش تر به چشم آید. ناصر الدین شاه هم بالای ایوان می نشست و در حالی که قلیان می کشید از آن بالا همه کارها را زیر نظر می گرفت. سر آشپز باشی ناصر الدین شاه هم در این روز مثل یک فرمانده نظامی به همه امر و نهی می کرد. به دستور آشپز باشی در پایان کار یک کاسه آش به در خانه هر یک از بزرگان مملکت فرستاده می شد و رجال می بایستی آش را خالی کرده و داخل کاسه را پر از اشرفی کرده و دوباره به دربار می فرستادند. در این میان، برای احترام بیشتر، روی آش کسانی که در دربار عزیزتر بودند روغن بیشتری می ریختند و در نتیجه از ظرف بزرگ تری استفاده می کردند. کاملا روشن است کسی که کاسه ی کوچکی برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و کسی که مثلا یک کاسه ی بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی توی خرج می افتاد زیرا باید همان کاسه را با اشرفی پر می کرد و پس می فرستاد!! به همین دلیل در طول سال اگر آشپز باشی مثلا با یکی از بزرگان و یا وزرا دعوایش می شد، در آن روز حسابی انتقام می گرفت و به او می گفت: "بسیار خوب! بهت حالی می کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد!" @avayeqoqnus
. 📚 ضرب المثل "ز آواز روبه نترسد پلنگ" ریشه این ضرب المثل که در اصل مصرعی از شاهنامه فردوسی است مشخص است: اگر روباه شروع به سروصدا کردن و زوزه کشیدن کند، شاید مرغ و خروس‌ها را دچار ترس کند اما پلنگ هیچ هراسی به دل نخواهد داشت؛ پس اگر پلنگ باشی و قوی دیگر از ابراز وجود روباه‌ها نمی‌ترسی. ضرب المثل «بیدی نیست که به این بادها بلرزد» معادل و مترادف این ضرب‌المثل است. @avayeqoqnus
. 📗 ضرب المثل "نه کور میکنه نه شفا میده" 🖇 معنی: این ضرب المثل برای اشاره به بی‌اثر بودن كاری یا رفتاری به كار می‌رود. 🖇 داستان: قصابی بود که چند روزی چشمش درد می‌كرد و حسابی سرخ شده بود به طوری كه اطرافش را خوب نمی‌دید. روزی قصاب كه درمانده شده بود مغازه‌اش را بست و یكراست به مطب حكیم باشی رفت. حكیم باشی از دوستان قدیم قصاب بود؛ تا او را دید سلام و احوالپرسی كرد و گفت: خدا بد ندهد. این طرف‌ها آمدی. قصاب گفت: بد نبینی حكیم باشی، دو روزی هست چشمم می‌خارد و می‌سوزد. امروز اینقدر خاریده كه جلوی پایم را هم خوب نمی‌بینم. آمده‌ام تا دوایی از شما بگیرم؛ تا هم درد چشمم كمتر شود و هم بتوانم بهتر ببینم. حكیم باشی بلند شد و چند نوع دارو را با هم تركیب كرد. در شیشه‌ای ریخت و به دست قصاب داد و گفت: روزی سه بار صبح، ظهر و شب هر بار دو قطره در هركدام از چشم‌هایت می‌ریزی. قصاب تشكر كرد و به خانه‌اش رفت. از فردای آن روز قصاب روزی سه بار صبح و ظهر و عصر و هر بار دو قطره از آن دارو را در چشمش می‌ریخت. یك هفته گذشت ولی داروها خیلی اثر نكردند. بینایی مرد كمی بهتر شد ولی چشمش هنوز می‌خارید و سرخ بود. قصاب دوباره به دیدن دوستش حكیم باشی رفت و به او گفت: رفیق این دوایی كه به من دادی، تأثیر كمی داشت و چشمم هنوز درد می‌كند. حكیم باشی بلند شد و كتابهایش را ورق زد. بعد چند گیاه را جوشاند و بعد از ساعتی با عصاره گیاهان جوشانده و چند داروی دیگر داروی جدیدی ساخت و آن را در شیشه ریخت و به دست مرد قصاب داد و گفت: این دارو را هم به همان روش داروی قبلی دو هفته مصرف كن. انشاء الله شفا پیدا می‌كنی. قصاب داروهای جدید را هم به همان شكلی كه حكیم دستور داده بود مصرف كرد ولی بعد از دو هفته، هیچ بهبودی در چشمش ایجاد نشد. دوستان و همسایه‌ها به او گفتند: به تازگی حكیم جدیدی به شهر بغلی آمده؛ بهتر است یك روز صبح زود برود و چشمش را به آن طبیب هم نشان دهد. قصاب كه چاره‌ای نداشت یك روز صبح زود به همراه پسرش به راه افتاد و تا ظهر خود را به شهر بعدی رساند و یكراست به ملاقات حكیم آن شهر رفت. مرد قصاب چشمانش را به آن طبیب نشان داد و داروهایی كه حكیم روستای خودشان برای او تجویز كرده بود را به طبیب نشان داد و گفت: این دارویی است كه نه ما را كور می‌كند و نه شفا می‌دهد تا از دست این درد و سوزش چشم خلاص شویم. طبیب دارو را گرفت و بو كرد. بعد رو به قصاب گفت: این دارو را چگونه مصرف می‌كردی؟ قصاب گفت صبح‌ها دو قطره در چشم می‌ریختم و بعد به سركار می‌رفتم، شیشه را هم با خود می‌بردم تا ظهر كه در مغازه هستم دارو را در چشمم بریزم و شب‌ها دوباره شیشه را به خانه می‌آوردم تا دارو را در چشمم بریزم. حكیم باشی لبخندی زد و گفت: حكیم شهر شما بهترین دارو را برای درمان ناراحتی چشم شما تجویز كرده. او فقط فراموش كرده به تو بگوید كه چند روزی دست‌های كثیفت را به چشمت نزنی. بهتر است برای اینكه بهبودی كامل پیدا كنی یك هفته در منزل بمانی و بعد از ریختن دارو چشمانت را با پارچه‌ی تمیزی ببندی. بعد داروی تازه‌ای در شیشه ریخت و به دست قصاب داد. مرد قصاب تشكر كرد و با پسرش به روستای خود برگشت و به دستور طبیب یك هفته به سركار نرفت و در خانه ماند تا استراحت كند. او موقع ریختن دارو در چشمش دستهایش را می‌شست، و بعد چشمانش را با دستمال تمیز می‌بست تا اینكه كم كم بهتر شد. و بعد از دو هفته با چشمانی كاملاً سالم به سركار خودش برگشت. بعد از مدتی طبیب برای خرید گوشت به مغازه‌ی قصاب رفت و هنگامی كه او را خوب و سرحال دید گفت: خدا را شكر داروهای من اثر كرد و چشمانت خوب شده. قصاب خنده‌ای كرد و گفت: نه بابا، طبیب دیگری باعث بهبود من شد. دارویی كه تو تجویز كردی نه كور می‌كرد، نه شفا می‌داد.👌😁 @avayeqoqnus
📌 اشعار سعدی که ضرب المثل شده‌اند: 🖇 تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد 🖇 طریقت به جز خدمت خلق نیست 🖇 عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمي بزرگ شود @avayeqoqnus
. 📚 ضرب المثل "از کوزه همان برون تراود که در اوست" 🖇 معنی و کاربرد: یعنی گفتار و رفتار آدم ها، درون آن‌ها را نشان می‌دهد. هر چیزی که در ذات کسی وجود داشته باشد از آن بیرون می آید. رفتار هرکس اندیشه او را نشان می دهد. برداشت از ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست: اگر درون کوزه زهر باشد، هرگز از آن آب گوارا و شیرین تراوش نمی‌کند، حتی اگر کوزه‌ای زیبا با جنس مرغوب باشد. بنابراین اگر فردی ذات خبیثی دارد نباید از آن انتظار مهربانی و رفتار خوب داشت. 🖇 ریشه ضرب المثل: در قدیم، آب آشامیدنی را برای تصفیه در کوزه ای می ریختند و درِ آن را با کلاهکی از حصیر یا ابریشم می پوشاندند. سپس کوزه را در ظرفی می‌گذاشتند و آبی را که از این صافی عبور می کرد می نوشیدند. در این روش، معمولاً کوزه و سرپوش آن، هر بو و مزه ای که داشتند، به آب منتقل می کردند. در این مواقع اصطلاحاً می گفتند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» @avayeqoqnus
* 📚 ضرب المثل "از شیر مرغ تا جون آدمیزاد" 🖇 معنی و کاربرد: این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که از تمام امکانات مادی برخوردار باشند و هیچ کم و کسری وجود نداشته باشد. مرغ اصلا شیر ندارد! شیرمرغ کنایه از اشیاء نادر و کم یاب است و فروشنده ای که این اصطلاح را به کار می برد، به ارزشمند بودن و کم یاب بودن اجناسش اشاره می کند. معنای دیگر این ضرب المثل با واژه شیر مرغ مرتبط است؛ از آن جایی که شیرمرغ گیاه خودرویی است که در برخی مناطق به فراوانی یافت می شود، منظور از این ضرب المثل یعنی از کم ارزش ترین چیزها تا باارزش ترین آن ها در اینجا پیدا می شود. این ضرب المثل را بیشتر فروشنده‌ها به کار می برند چون با این سخنان قصد دارند به خریداری که هنوز از فروشگاه آنها بازدید نکرده مفهوم کنند که کالای مورد نظر شما در مغازه من یافت می شود! @avayeqoqnus
📚 ضرب المثل "بی مایه فَطیره" فطیر نانی است که به خمیر آن مایه نزده باشند. 🔸 معنی و کاربرد: ✨ منظور از این ضرب المثل این است که اگر از همان ابتدای کار، محکم کاری نکنی و سرمایه گذاری انجام ندهی، سودی برایت نخواهد داشت. ✨ از این ضرب المثل در هنگام مشورت دادن به دیگران و راهنمایی آنها به کار بی‌ضرر استفاده می‌شود؛ بدین معنی که اگر برای کاری زحمت نکشی و خوب برنامه ریزی نکنی، همچون نان بی‌مایه‌ای است که آخرش فطیر می شود. ✨ بیشتر زمانی این ضرب المثل را به کار می برند که کسی بخواهد سرمایه گذاری کرده یا کار مهمی را شروع کند. یعنی اگر پول برایش خرج نکنی و حواست به کار نباشد، هیچ سودی عایدت نمی شود و حتی ممکن است ضرر هم داشته باشد. ✨ ضمنا در برخی موارد کسانی که می خواهند برای انجام کاری رشوه یا پول اضافی بگیرند نیز از این مثل استفاده می‌کنند. ⚜ دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد ⚜ همچون سبوس تر نه خمیری و نه فطیر ناصرخسرو @avayeqoqnus
. 📚 ضرب‌المثل "دلش طاقچه ندارد" طاقچه در معماری خانه های قدیمی به عنوان یک سازه زینتی در اتاق ها ساخته می شد؛ ولیکن در معماری امروز از بین رفته است. در واقع طاقچه مانند شلف های امروزی یک برآمدگی یا یک سطح کوچک بود که با مصالح ساخنمانی روی دیوار اتاق ها تعبیه شده و اشیا تزئینی و کاربردی خانواده روی آن قرار می گرفت. معمولا روی طاقچه اشیائی نظیر آیینه، قرآن، رادیو و … گذاشته شده و مواقع نیاز مورد استفاده قرار می گرفت. ضرب المثل "دلش طاقچه ندارد"، استعاره از این است که فرد برای نگهداری و ذخیره نمودن حرف هایش جایی نداشته و هر چه که به ذهنش خطور می کند را بلافاصله بر زبان می آورد. @avayeqoqnus
. 🔅 ضرب المثل هندی: درختان میوه خود را نمی خورند، ابرها باران را نمی بلعند، رودها آب خود را نمی خورند، چیزی که بزرگان دارند، همیشه به نفع دیگران است. @avayeqoqnus
📚 ضرب المثل "خر را که به عروسی می‌برند برای خوشی نیست!" 🖇 معنی و کاربرد: از این مثل در مواقعی استفاده می شود که کسی از اینکه او را تحویل گرفته اند و به جمع شان دعوت کرده اند خوشحال است غافل از اینکه آن افراد قصد سوء استفاده و ایجاد زحمت برای او دارند. علی اکبر دهخدا در کتاب اَمثال و حِکَم این مثل را اینگونه آورده است: «خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست ، برای آبکشی است!» این ضرب المثل را در اشعار شاعران گذشته نیز می‌توان دید. در دیوان شروانی آمده است: هان و هان! تا ز خَری دَم نخوری ور خوری، این مَثَل‌اش گوی نخست: که: خَری را به عروسی خواندند خر بخندید و شد از قهقهه سُست گفت: من رقص ندانم بسزا مُطرِبی نیز ندانم به درست بهرِ حَمّالی، خوانَند مَرا کآب نیکو کشَم و هیزم چُست! در این شعر می‌بینیم که خاقانی به مَثَل بودن این حکایت اشاره می‌کند. @avayeqoqnus
📚ضرب المثل "نه سیخ بسوزه نه کباب" 🖇 معنی و کاربرد : 🔸 یعنی در کاری بهترین و متعادل ترین روش را پیش گرفتن، به طوری که هیچکدام از دو طرف ضرری وارد نیاید 🔹 هر گاه به کسی می خواستند بگویند طوری رفتار کن که عدالت برقرار شود، می گفتند: دیگر خودت میدانی کاری کن که نه سیخ بسوزه نه کباب 🖇 ریشه و حکایت ضرب المثل: می گویند شجاع ‌السلطنه پسر فتحعلی ‌شاه، زمانى حاکم کرمان بود. او در آنجا متوجه شده بود که ترکه‌ های نازک انار می‌توانند نقش سیخ کباب را ایفا کنند. و کباب بر سیخی که چوبش انار باشد خوشمزه ‌تر هم می‌شود. بدین جهت پخت کباب با چوب انار را باب کرد که در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد؛ و حاکم وقتی میل کباب داشت به نوکرها میگفت: طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزد نه کباب. از آن تاریخ این ضرب‌المثل در بین مردم رواج یافت. @avayeqoqnus