eitaa logo
آوای ققنوس
8.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
486 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌸🍀 صیادِ بی روزی ماهی در دجله نگیرد و ماهیِ بی اجل در خشک نمیرد. مِسکینِ حریص در همه عالم همی‌رود او در قَفای رزق و اجل در قفای او 🔻 از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
✨🌹 گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جانِ شیرین منزلست @avayeqoqnus
. حکیمی را پرسیدند: از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟ گفت: آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست. نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد بماند نام بلندش به نیکویی مشهور نِبشته است بر گورِ بهرام گور که دست کَرَم بِه ز بازوی زور 🔸 برگرفته از باب دوم گلستان سعدی @avayeqoqnus
. شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست وین جانِ به لب رسیده در بند تو نیست 🌸 گر تو دگری به جای من بگزینی من عهد تو نشکنم که مانندِ تو نیست 💖 @avayeqoqnus ✨  
کژدُم را گفتند: چرا به زمستان به در نمی‌آیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که به زمستان نیز بیایم؟! ●کژدم: عقرب 🔻 برگرفته از باب هفتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
📜 حکایتی از بوستان سعدی: شنیدم که لقمان سیه‌فام بود نه تن‌پرور و نازک اندام بود یکی بنده‌ی خویش پنداشتش زَبون دید و در کار گِل داشتش جفا دید و با جور و قهرش بساخت به سالی سرایی ز بهرش بساخت چو پیش آمدش بنده‌ی رفته باز ز لقمانش آمد نهیبی فراز به پایش در افتاد و پوزش نمود بخندید لقمان که پوزش چه سود؟ به سالی ز جورت جگر خون کنم به یک ساعت از دل به در چون کنم؟ ولی هم ببخشایم ای نیکمرد که سود تو ما را زیانی نکرد تو آباد کردی شبستان خویش مرا حکمت و معرفت گشت بیش غلامی است در خیلم ای نیکبخت که فرمایمش وقت‌ها کار سخت دگر ره نیازارمش سخت، دل چو یاد آیدم سختی کار گل هر آن کس که جور بزرگان نَبُرد نسوزد دلش بر ضعیفانِ خُرد گر از حاکمان سختت آید سخن تو بر زیردستان درشتی مکن نکو گفت بهرام شه با وزیر که دشوار با زیردستان مگیر ● سیه فام: سیاه رنگ 🔻 برگرفته از باب چهارم بوستان سعدی @avayeqoqnus
📚 حکایتی آموزنده از گلستان سعدی: بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایده‌ی این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه. ⚜ مگوی اَندُه خویش با دشمنان ⚜ که لاحول گویند شادی کنان @avayeqoqnus
همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال. یکی یهود و مسلمان نزاع می‌کردند چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم به طیره گفت مسلمان: گر این قباله‌ی من درست نیست خدایا یهود میرانم یهود گفت: به تورات می‌خورم سوگند! وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم گر از بسیط زمین عقل مُنعَدِم گردد به خود گمان نبَرَد هیچکس که نادانم... 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
شبانی با پدر گفت: ای خردمند مرا تعلیم ده پیرانه یک پند بگفتا: نیکمردی کن نه چندان که گردد خیره گرگِ تیز دندان 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان @avayeqoqnus
سلسله‌ی موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست... 🌹 ✨@avayeqoqnus
MohammadReza Shajarian - Selseleye Moye Doost (128).mp3
7.65M
🌹❤️ 🎼 سلسله موی دوست 🎙صدای زنده یاد استاد شجریان ✍ شعر از سعدی @avayeqoqnus
. شهر آنِ توست و شاهی فرمای هر چه خواهی 🌱 گر بی عمل ببخشی ور بی‌گُنه بِرانی 🌿 @avayeqoqnus
🔸 آیین برادری و شرط یاری 🔹 آن نیست که عیب من هنر پنداری 🔸 آنست که گر خلافِ شایسته روم 🔹 از غایت دوستیم دشمن داری @avayeqoqnus
. 📜 حکایت آموزنده‌ای از گلستان‌ سعدی: پادشاهی را شنیدم به کشتنِ اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی مَلِک را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن، که گفته‌اند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید. وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز ملک پرسید چه می‌گوید؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت: "ای خداوند همی‌ گوید: وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ." ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت. وزیر دیگر که ضدّ او (ضد وزیر اول) بود گفت: "ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت." ملک روی از این سخن در هم آورد و گفت: "آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی." و خردمندان گفته‌اند: دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه‌انگیز. هر که شاه آن کند که او گوید حیف باشد که جز نکو گوید ♦️ برگرفته از باب اول گلستان سعدی @avayeqoqnus
. نه گُزیرست مرا از تو، نه امکانِ گریز چاره صبرست که هم دردی و هم درمانی 💗 @avayeqoqnus
اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی گردد. یعنی آنان که دست قوّت ندارند، سنگ خرده نگه دارند تا به وقت فرصت دمار از دماغ ظالم برآرند. اندک اندک به هم شود بسیار دانه دانه است غله در انبار 🔻 از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus✨  
داروی درد شوق را با همه علم عاجزم چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم @avayeqoqnus ✨  
🌿🍃♥️🍃🌿 هر که دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بُدیم پرده برانداختی، کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت مشعله‌ای برفُروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت آخر عمر از جهان چون برود خام رفت ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت همت سعدی به عشق میل نکردی ولی مِی چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت @avayeqoqnus
🍀🍂🌺🍂🍀 سه چیز پایدار نماند: مال بی تجارت و علم بی بحث و مُلک بی سیاست. 🔸 برگرفته از باب ۸ گلستان سعدی @avayeqoqnus
می‌گفت دگر باره به خوابم بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست 🥀 ✨@avayeqoqnus
📜 منجمی به خانه در آمد. یکی مرد بیگانه را دید با زن او به هم نشسته. دشنام و سَقَط گفت* و فتنه و آشوب خاست. صاحبدلی که بر این واقف بود گفت: تو بر اوج فلک چه دانى چیست؟ که ندانى که در سَرایت کیست؟ * سقط گفتن: ناسزا گفتن 🔻 برگرفته از باب چهارم گلستان @avayeqoqnus
تنم فَرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی و گر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم ❤️‍🔥 @avayeqoqnus
. دو بیت زیبا از شیرین سخن: دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی 🍁 دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی 🍂 ✨ @avayeqoqnus
حدیثِ عشق چه حاجت که بر زبان آری به آب دیده‌ی خونین نِبِشته صورت حال سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست که ذکرِ دوست نیارد به هیچ گونه ملال @avayeqoqnus
🌻🌿🌻 سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی. 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان @avayeqoqnus