eitaa logo
آوای معرفت
374 دنبال‌کننده
973 عکس
745 ویدیو
261 فایل
مباحثی معرفتی درباره خودشناسی و خودسازی، زمینه ساز تحقق بندگی برای فرج و ظهور و قیامت شخصی و ورود به بهشت لقای الهی ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔵 حاجت روایی با نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها 🌺 ملا عباس سیبویه یزدی می گوید: من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید . گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم. احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟ گفت : اکنون از یزد می آیم . گفتم : چنانچه نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی ، چطور از یزد می آیی ؟ گفت : روزی پس از انجام مراسم حج از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم . طواف کرده و نماز طواف خواندم و به منزل باز گشتم . در راه ، مردی جلو آمد و گفت : تو شیخ علی یزدی نیستی ؟ گفتم : چرا . خلاصه با اصرار مرا به منزلش برد و هر چه به او گفتم شما کیستید ، من شما را به جا نمی آورم ، گفت : خواهی شناخت. خلاصه اینکه متوجه شدم شیخ جابر همسایه سابق ما کنار مصلی یزد بود که سنی مذهب بود و شاهد مراسم عید الزهرا و بدگویی به خلفا در یزد بود ولی سکوت میکرد و اکنون با همدستی دوستان خود قصد انتقام داشت علی رغم اینکه من در آن مراسم ها نقشی نداشتم ولی جرم من را شیعه بودن و رافضی بودن اعلام کردند. درب های منزل را بستند و قصد کشتن من را کردند. هر چه التماس کردم موثر واقع نشد .و خلاصه ، دیدم مشغول مذاکره درباره کیفیت قتل و کشتن من هستند ، به شیخ جابر گفتم : حالا که چنین است پس بگذار من دو رکعت نماز بخوانم . گفت بخوان . گفتم : در اینجا ، با توطئه‌چینی شما برای قتل من ، حضور قلب ندارم . گفت : هر کجا می خواهی بخوان که راه فراری نیست! آمدم در حیاط کوچک منزل ، و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) صدیقه کبری خواندم و بعد از نماز و تسبیح به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ((یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )) گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این بلد غربت به دست دشمنان شما به وضع فجیع کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند . در این حال روزنه امیدی به قلبم باز شد ، به فکرم رسید بالای بام منزل رفته خود را به کوچه بیندازم و به دست آنها کشته نشوم و شاید مولایم امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) با دست یداللهی خود مرا بگیرد که مصدوم نشوم . پس فورا از پله ها بالا رفتم که نقشه خود را عملی کنم . به لب بام آمدم بامهای مکه اطرافش قریب یک متر حریم و دیواری دارد که مانع سقوط اطفال و افراد است . دیدم این بام اطرافش دیوار ندارد . شب مهتابی بود . نگاهی به اطراف انداختم ، دیدم گویا شهر مکه نیست ، زیرا مکه شهری کوهستانی بوده و اطرافش محصور به کوههای قبیس و حرا و نور است ولی اینجا فقط در جنوبش رشته کوهی نمایان است که شبیه به کوه طرز جان یزد است لب بام منزل آمدم که ببینم نواصب چه می کنند ؟ با کمال تعجب دیدم اینجا منزل خودم در یزد می‌باشد ! گفتم : عجب ! خواب می بینم ، من مکه بودم ، و اینجا یزد و خانه من است ! پس آهسته بچه ها و عیالم را که در اطاق بودند صدا زدم . آنها ترسیدند و به هم گفتند : صدای بابا می آید . عیالم به آنها می گفت‌: بابایتان مکه است چند ماه دیگر می آید .پس آرام آنها را صدا زدم و گفتم : نترسید من خودم هستم بیایید در بام را باز کنید بچه ها دویدند و در را باز کردند همه مات و مبهوت بودند . گفتم : خدا را شکر نمایید که مرا به برکت توسل به حضرت فاطمه زهرا از کشته شدن نجات داد و به یک طرفه العین مرا از مکه به یزد آورد سپس مشروح جریان را برای آنها نقل کردم. 📚 منبع : گنجینه دانشمندان جلد هفتم 🆔 @ejtehadjame
"اُستاد" 🔰استاد حکم پدر را دارد و باید شاگرد به استاد احترام بگذارد. 💠حکیم متأله متخلّق ،حضرت علامه مصباح یزدی قدس سره می‌فرمودند: زمانی سر کلاس تدریس می‌کردم و شاگردی در کلاس مشغول مطالعه کتاب دیگری بود؛ این در ظاهر کار حرامی نیست, اما به عنوان ثانوی اهانت به استاد است و اهانت کردن حرام است و سبب می‌شود که توفیق از انسان سلب شود. 🚦استاد حکم پدر را دارد و باید شاگرد به استاد احترام بگذارد. 🔸کسانی که نسبت به استاد احترام می‌کردند در دنیا عزیز شدند و کسانی که بی احترامی کردند ذلیل و برخی نیز منحرف در دین شدند. 🔸امروزه در ،مصداق به وی و به عنوان ثانوی می باشد و موجب معنوی می شود.
11.96M
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) از «محمد امین» تا متهم شدن به «دیوانه و مجنون» بحثی پیرامون «ولایت فقیه» و چالش های آن بعضی می گویند در عصر مدرنیته باید تقیه کرد نه تشکیل حکومت دینی فهم صراط مستقیم خیلی سخت و صعب است و در مسائل دینی باید از مطالب شبهه ناک پرهیز کرد.
سخنان مبتنی بر توحید حقیقی، اختلاف بردار نیست مثل قرآن و روایات
✅ امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ما تکاملت النبوة لنبی حتی اقر بفضل فاطمه و معرفتها» نبوت در هیچ پیامبری کامل نشد مگر این که اقرار کرد به فضل و معرفت حضرت زهرا سلام الله علیها. ✅ اگر می خواهیم در مسیر معنویت به تکامل برسیم؛ باید همان طریق انبیاء را در معرفت و اقرار به فضل فاطمه زهرا سلام الله علیها طی کنیم...
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥همه کسانی که دغدغه وضعیت عفاف و حجاب را دارند دعوت می‌کنم این دو دقیقه از صحبتهای دکتر منان رئیسی (مدیر پژوهشکده معماری اسلامی) را با دقت مشاهده بفرمایند ✍بخوانید:تاثیر کالبد، فضا و معماری بر پوشش، عفاف و حیا: "زیست عفیفانه زیر سایه معماری نجیبانه"👉 💎کشکول ناب حوزوی🔻 🌼 @kashkolenab
چرا گروه‌های مقاومت تا الان وارد جنگ فراگیر با اسرائیل نشده‌اند؟ جواب: 👇👇👇 B2n.ir/q85614 @avaymarefat
چطور حکومت بعد پیامبر گرامی از منزل جبراییل(پیامبر و علی علیهماالسلام) به منزل شیاطین منتقل می شود؟ خطبه فدکیه
گفت: در می‌زنند مهمان است گفت: آیا صدای سلمان است؟ این صدا، نه صدای طوفان است مزن! این خانه‌ی مسلمان است مادرم رفت پشت در، اما... گفت: آرام ما خدا داریم ما کجا کار با شما داریم و اگر روضه‌ای به پا داریم پدرم رفته ما عزاداریم پشت در سوخت بال و پر، اما... آسمان را به ریسمان بردند آسمان را کِشان‌کِشان بردند پیش چشمان دیگران بردند مادرم داد زد بمان! بردند بازوی مادرم سپر، اما... بین آن کوچه چند بار افتاد اشک از چشم روزگار افتاد پدرم در دلش شرار افتاد تا نگاهش به ذوالفقار افتاد- گفت: یک روز یک نفر اما... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍قابل توجه فعالان فرهنگی هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید.. اینقدرکامل و درس یک عمر زندگیه. و این سخنان به فضل الهی در امور جهادی چراغ راهمان باشد.. 🙏🌷🙏🌷🙏🌷🙏
با ولایت اهلبیت(علیهم السلام) عالم ذر و اَلَست و ملکوت در همین دنیا یادآوری و بازسازی می شود و این همان شفاعت است. عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ قَال‏ الإمام الرضا صلوات الله علیه: يَا حُسَيْنُ، إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْكَ مِنْ غَيْرِ حِجَابٍ وَ تَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ مِنْ غَيْرِ حِجَابٍ فَوَالِ آلَ مُحَمَّدٍ صلوات الله علیهم وَ وَالِ وَلِيَّ الْأَمْرِ مِنْهُمْ. قَالَ: قُلْتُ أَنْظُرُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟! قَالَ: إِي وَ اللَّه... . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏48، ص: 263 امام رضا صلوات الله علیه به حسين بن بشار فرمود: اى حسين، هر گاه خواستى خداوند بدون حجاب به تو نگاه كند و تو بدون حجاب او را نگاه كنى، آل محمّد صلوات الله علیهم را ولىّ خويش قرار ده و ولى امر از (خود معصومین صلوات الله علیهم) آنها را ولىّ خويش بدان.
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ (۱۲۳) آری، به گنهکاران سرشناسِ هر شهر و دیاری امکانات و فرصت می‌دهیم، تا علیه دین خدا نقشه بکشند و مکر بزنند؛ اما مکرشان بی‌آنکه بدانند، فقط علیه خودشان است و بس. اینکه خدا دست همه را باز می‌گذارد تا خود را نشان دهند سنّت خداست و طغیان انسان و فرار او از بندگی، آخرش خودش را پابند می‌کند و دودش به چشم خودش می‌رود.