هدایت شده از شعر آئینی (عطش)مداحی
یک جریان واقعی؛
توی یکی از بهترین مراکز فروش لپ تاپ و کامپیوتر تهران مغازه گرفته بودم.
روز افتتاح بود، کلی وقت و هزینه صرف کرده بودم تا بهترین دکور ممکن رو برای مغازه طراحی کنم و بسازم.
هر کی رد میشد تبریک میگفت
همه از دکور تعریف میکردن، اون هم توی این پاساژ که هر مغازه برای خودش سمبل زیبایی بود.
تعدادی از همسایهها برای تبریک اومدن توی فروشگاه، بعد از کلی تعریف و ابراز محبت، رفتند.
موقع رفتن یکی از همسایهها که مردی حدوداً ۴۵-۵۰ ساله بود، به من گفت: «دکورت فوق العاده زیباست، اما اون تابلویی ه اونجا زدی، کلاس مغازه رو پایین میاره!
دیگه مردم به این چیزای مذهبی اهمیت نمیدن. اگه به جای اون یه بطری خالی مشروب بذاری کلی زیباتر میشه و فروشِت رو بیشتر میکنه
برگشتم دیدم داره به تابلویی اشاره میکنه ڪه بالای سرم زده بودم و نوشته بود:
"اَلا اِنَّ خاتَمَ الْاَئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِىَّ"
یه لحظه تمام بدنم یخ کرد
خیلی سعی کردم عصبانی نشم!
توی روی من واستاده داره مهمترین رکن اعتقادی من رو با چی مقایسه میکنه؟!!
خودمو جمع و جور کردم و گفتم: «اگه فرصت دارین چند دقیقه با هم صحبت کنیم؟»
گفت: «موردی نداره»
چند دقیقهای هر چی بلد بودم در دفاع از دین گفتم، ولی زیر بار نمیرفت.
گرم صحبت بودیم که یک آقای شیک پوش به همراه یک خانم نسبتاً بد حجاب وارد شدند و شروع کردن به قیمت کردن و اطلاعات گرفتن
به همسایهام گفتم: «چون من از شما خواستم بمونید، اگه میخواید برید تا بعداً با هم صحبت کنیم.»
گفت: «نه میشینم تا کار اینا تموم بشه»
هی قیمت کردند، تا روی یک مدل به نتیجه رسیدن، وقتی قیمت رو بهشون گفتم، خانمه گفت: «ما همین مدل رو با ۳۰ هزار تومن قیمت کمتر توی یه مغازه دیگه دیدیم، بهمون کمتر بدین
گفتم: نمیشه قیمت ما اینه
گفت: ببین آقا! گرونتر هم بدین ما از شما خرید میکنیم، ولی تخفیف بدین
خلاصه بعد از کلی چونه زدن با ۳۰ هزار تومن تخفیف خرید کردن موقع بیرون رفتن خانمه برگشت و گفت:
میدونید چرا خواستیم از شما خرید کنیم؟ بخاطر اون تابلوی نام امام زمان علیهالسلام که بالای سرتون زدین
من برای بدرقه مشتریها پشت سرشون راه افتادم که دیدم همسایهام پاشد، گفتم:
"آقا حالا بر میگردم صحبت میکنیم"
مشتریا رو که تا دم در مشایعت کردم،
برگشتم دیدم همسایهام رو به تابلو وایستاده اشک تو چشمش جمع شده و با بغض میگه:
«آقا غلط کردم، میخواستین به من بفهمونید،
فهمیدم، غلط کردم، ببخشید.
آغاز هفته تون امام زمانی
#کانال_تخصصی_مداحی_عطش
#شعر_آئینی_عطش
┄┉┉❈«یا💞مهدی»❈┉┉┄
🆔 @attash
#به_کانال_ما_بپیوندید
هدایت شده از شعر آئینی (عطش)مداحی
#فاطمیه
﴾﷽﴿
مادری خورده زمین ،خاک دو عالم به سرم
عالمی گشته حزین ،خاک دو عالم به سرم. . .
پسری دیده که مادر به زمین افتاده
وایم از آن و از این ،خاک دو عالم به سرم. . .
چادر و گونه ی مادر به گمانم هر دو
گشته با خاک عجین ،خاک دو عالم به سرم. . .
آنقدر ضربه ی سیلی بخدا محکم بود
ناله زد عرش برین ،خاک دو عالم به سرم. . .
دیده ای تار شد و حاصل گستاخی شد
ورم چشم و جبین ،خاک دو عالم به سرم. . .
ضربت سیلی ملعون حسنش را دق داد
ضربه هم داشت طنین،خاک دو عالم به سرم. . .
بعد از آن حادثه شرمنده نشد غوغا کرد
هیزم آورد، همین ،خاک دو عالم به سرم. . .
بر در خانه ی آتش زده ای می کوبید
آن لعین ابن لعین ،خاک دو عالم به سرم. . .
بیخبر بود گمانم در از این قصه ی شوم
میخ هم کرده کمین،خاک دو عالم به سرم
بین دیوار و در انگار کسی میلرزد
درب و دیوار غمین ،خاک دو عالم به سرم. . .
مادری دست به پهلو به زمین افتاده
زینب و داغ چنین ، خاک دو عالم به سرم. . .
سوخت از داغ غم بستن دستان علی
قلب جبریل امین ،خاک دو عالم به سرم. . .
🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌿🌿🌿🌿
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
#کانال_تخصصی_مداحی_عطش
#شعر_آئینی_عطش
🆔 @attash
🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌿🌿🌿🌿
#به_کانال_ما_بپیوندید
#شعر_آئینی_عطش
هدایت شده از شعر آئینی (عطش)مداحی
4_5812291894926904999.mp3
8.07M
💔 نوحه جدید #فاطمیه
🎤 سید رضا نریمانی
📃 صبح تقویم گفت یازهرا
🎶 واحد
#ایام_فاطمیه بر #امام_زمان و شیعیان تسلیت
#کانال_تخصصی_مداحی_عطش
#شعر_آئینی_عطش
#فاطمیه
🆔 @attash
هدایت شده از شعر آئینی (عطش)مداحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ایام فاطمیه
🎙سیدرضا نریمانی
🎼ای دلیل خلقت ما همه🎼
🏴#ایام_فاطمیه تسلیت🏴
#فاطمیه
#کانال_تخصصی_مداحی_عطش
#شعر_آئینی_عطش
#فاطمیه
🆔 @attash 🍂🖤🍂
#به_کانال_ما_بپیوندید
#ما_را_به_دوستان_خود_معرفی_فرمایید
هدایت شده از شعر آئینی (عطش)مداحی
4_5812291894926904999.mp3
8.07M
💔 نوحه جدید #فاطمیه
🎤 سید رضا نریمانی
📃 صبح تقویم گفت یازهرا
🎶 واحد
#ایام_فاطمیه بر #امام_زمان و شیعیان تسلیت
#کانال_تخصصی_مداحی_عطش
#شعر_آئینی_عطش
#فاطمیه
🆔 @attash