eitaa logo
إستٍیٖـღـڪٍْرٍٖعًڪْٖٓღًـڛْ ݒٌٍـღـږُ ـۅٌفْـღٍـآيٖـღـݪٍْ
4.1هزار دنبال‌کننده
46.4هزار عکس
28هزار ویدیو
176 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر👇 @Hossein_Hajivand تبلیغات در۱۶کانال ما👇 https://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
از جایے ڪه هستے شروع ڪن از هر چیزے ڪه دارے استفاده ڪن و هر ڪارے میتونے انجام بده
۶ دی ۱۴۰۱
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد عزیز می‌شود... یک لحظه آفتاب در هوای سرد غنیمت می‌شود... خدا در مواقع سختی ها تنها پناه می‌شود... یک قطره نور در دریای تاریکی همۀ دنیا می‌شود… یک عزیز وقتی که از دست رفت همه کس می‌شود… پاییز وقتی که تمام شد به نظر قشنگتر می‌شود... و ما همیشه دیر متوجه می‌شویم قدر داشته‌هایمان را بدانیم… چرا که خیلی زود، دیر می‌شود ...
۶ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین‌ چیزا زمانی‌ تو 🌼🍃 زندگیت اتفاق‌ می‌افته که اون‌ چیزایی ‌رو که موجب آزارت می‌شه بتونی کامل رها کنی 🌼🍃 دست برداری‌ از چیزایی ‌که خوشحالی و حال‌ خوبت رو ازت می‌گیره . . . یادت باشه آرامشِ خودت باید برات تو اولویت باشه تمام چیزایی که حالتو بد میکنه رو بذار کنار و بریز دور 🌼🍃
۶ دی ۱۴۰۱
به "گورستان گذر کن" تا چه خوردند و چه پوشیدند و بردند.. "دو روزی زندگی کردند" و آخر به هر حالی که بودند جان سپردند.. طمع بسیار کردند "مال دنیا" ز روزی بیشتر هرگز نخوردند.. همانانی که بودند نور چشمی تنش را در لحد محکم فشردند.. اگر "شاه و گدا ، نادار و دارا" "اجل آمد نفس بگرفت مُردند" 👌👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌
۶ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سرزمینی که پدر به خاطر غم فقر در نگاه کودکش آرزوی مرگ می کند, گلایه از جفای عشق خنده دار است... دکلمه ‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌
۶ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ مواظب اعمالتان باشید چون 🌻از دشمنے تا دوست یک لبخند 🌻از جدائے تا پیوند یک قدم 🌻از توقف تا پیشرفت یک حرڪت 🌻از عداوت تا صمیمیت یک گذشت 🌻از عقبگرد تا جهش یک جرأت 🌻از نفرت تا علاقه یک محبت 🌻از شڪست تا پیروزے یک شهامت 🌻از خسته تا سخاوت یک همت 🌻از صلح تا جنگ یک جرقه 🌻از آزادے تا زندان یک غفلت 🌻از مرگ تا زندگے یک نفس ‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌
۶ دی ۱۴۰۱
از هر چیزی که احساس میکنی انرژی منفی دارد فاصله بگیر لازم نیست به کسی درباره اش توضیح بدی چون زندگی خودته
۶ دی ۱۴۰۱
گر عارف حق بيني چشم از همه بر هم زن چون دل به يکي دادي، آتش به دو عالم زن
۶ دی ۱۴۰۱
زندگی کردن را به ما یاد نداده اند در مورد کاینات میتوانیم ساعتها حرف بزنیم ولی از پس ساده ترین مشکلات زندگیمان بر نمی آییم بزرگ شده ایم، ولی تربیت نشده ایم!!
۶ دی ۱۴۰۱
مرداب به رود گفت : چه کردی که زلالی؟ جواب داد: گذشتم
۶ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی پر است از گره‌هایی که تو آن را نبسته ای اما باید تمام آنها را به تنهایی باز کنی ، تنهای تنها ولی اگر به خدا توکل کنی او گره ها را یکی یکی برایت باز می کند توکل بـه خـــدا میکنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌓‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
۶ دی ۱۴۰۱
ناراحت شدن دست ما نیست ولی… ناراحت ماندن دست ماست!... پس اجازه ندهیم که رفتار و گفتار تلخ دیگران در ما اثر کند… و روزگارمان را تلخ کند…
۶ دی ۱۴۰۱
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد! کس جای درين خانه ويرانه ندارد! دل را بکف هر که دهم باز پس آرد! کس تاب نگهداری ديوانه ندارد! در بزم جهان جز دل حسرتکش ما نيست! آن شمع که ميسوزد و پروانه ندارد!
۶ دی ۱۴۰۱
هیچگاه کارهای کوچکی که ، برای دیگران انجام می‌دهید را متوقف نکنید . گاهی، آن کارهای کوچک بزرگترین بخش قلب آنها را اشغال می کند .
۶ دی ۱۴۰۱
به سلامتی مادر و پدرم که هزار بار تَرک برداشتن و یـک بـار دم از شکست نــزدن کهنه را پــوشیــدن و ذوق لبـاس نــو را به من بخشیـــدن غــرورم را خریـــدن و یک بــار مغــرورم نـگشتن پــرواز یــادم دادن و پـــریـــدنــم را نگـریـستـن پـــــدر و مادر مهربانم من از شما من شــدم هستیــم از هستی شماست دستانم را بگیرید که بزرگ کودکتان هنوز غرق در نیاز به شماست 🌻🌻
۶ دی ۱۴۰۱
حالا میان خانه اش کوثر ندارد تنهاست مولایم علی، یاور ندارد بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد مولاست با طفلان بی حال و پریشان مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان دائم کنار بستر خالی نشسته چشمان بارانی خود را باز بسته هی روضه می خواند به یاد دست بسته با خاطرات کوچه پهلویش شکسته با چادر خاکی که بر روی سرش داشت زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت حق علی را هیچ کس باور ندارد مولای عالم مانده و لشکر ندارد این خانه دیگر دست نان آور ندارد دیگر حسین بن علی مادر ندارد» پروانه ای که پهلویش را در گرفته حالا از این خانه شبانه پر گرفته شب ها کنار قبر زهرای جوانش می سوخت از داغ جوان قد کمانش وقتی رمق می رفت او از زانوانش سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش: زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی با من نگفتی غصه ی غصب فدک را با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن برخیز تا این خانه را از نو بسازم برگرد تا کاشانه را نو بسازم کج می کنم بانو سرِ مسمارها را خود در میارم سنگِ این دیوارها را دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم لولای در را رو به کوچه می گذارم انگار وقت رفتنم نزدیک گشته دنیا دوباره تیره و تاریک گشته نه سال بودی بهر تو کاری نکردم زهرا حلالم کن که باید بازگردم زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته شاعر. وحید محمدی
۶ دی ۱۴۰۱
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
۶ دی ۱۴۰۱
امروز فهمیدم عزیزان افغان به مادر می‌گویند «قبله‌گاه» و چقدر هم این واژه درست و زیباست!
۶ دی ۱۴۰۱