#ای_گل_گمان_مکن_به_شب_جشن_می_روی
#فاضل_نظری
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند
از:گریه های امپراتور
#غزل
#تعلیمی
#سیاسی
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/563/categoryId/79/