هدایت شده از آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی
مرحوم شیخ باقر ایروانی از مداحان اهل بیت علیهم السلام بود برای اینجانب نقل کرد که بعد از شهادت مرحوم سید حسن فرزند آیت الله العظمی سید ابوالحسن الحسن اصفهانی عده ای از ادباء وشعراء را در مکانی در نجف اشرف جمع کردند تا برای سالگرد مرحوم شهید سید حسن تاریخی را بسرایند
ایشان هم که در آن جمع حاضر بودند ودر سنین جوانی بسر میبردند این دو بیت شعر را تقدیم بزرگان آن جمع نمود و در میان تمام تاریخ نویسان وادباء وشعراء این دو بیت برگزیده شد:
صورة بدر غاله خسف الزمن
اصيب قلب الدين فيه والوطن
لا تحسبوا قد مات حتف أنفه
ارخته بل مات مذبوحا حسن
١٦ صفر سنة ١٣٤٩
سید مرتضی میرسجادی
هدایت شده از آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی
حجت الاسلام والمسلمین شهید سید حسن موسوی اصفهانی (ره) که بهتیغ عداوت، مابین نماز مغرب و عشا در سال ۱۳۴۹ ه ق در پشت سر پدرش مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بهشهادت رسید!
@Ayatollah_esfahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرح مکاشفه مرحوم آیت الله شیخ مرتضی طالقانی بهنقل از مرحوم علامه سید احمد مستنبط (صاحب القطره) از زبان مرحوم آیت الله میرسجادی که در سحرگاه اربعین در حرم مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السلام) اتفاق افتاده است.
این مکاشفه را مرحوم آیت الله میرسجادی خود از زبان مرحوم آیت الله مستنبط شنیده و نقل میفرمایند.
@Ayatollah_Esfahani
یادبود مجازی و قرائت فاتحه جهت شادی روح فقیه والا مقام مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی
https://iporse.ir/6177607#
هدایت شده از عبدالحسین جواهر کلام
.
🔻 برخی از منسوبین مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی نقل میکردند که روزی، دو تاجر هندی خدمت ایشان آمدند و دو دُرّ و جواهر گرانبها، خدمت ایشان آوردند.
🔸 پسر ایشان، در مجلس حاضر بود و خوشحال شد و با خود گفت که ما در زندگی، چیزی اندوخته نداریم و به پدر میگویم که اینها را برای ما بگذارد.
🔹 وقتی که این دو تاجر رفتند، دو طلبهی فقیر و سیّد آمدند و گفتند که میخواهیم ازدواج کنیم. ایشان فرمودند که این یکی، مال شما و آن یکی هم مال شما و بروید مسائل ازدواجتان را حل کنید.
🔸 پسر ایشان، جلو آمد و گفت که شما، فرزند دیگری دارید که کمی بیمار است و برادری برای من گذاشتهاید که تکفّل میخواهد و مادرم هم هست.
🔹 ایشان فرموده بود که پسرم! من وقتی از اصفهان به نجف آمدم، دو قِران برایم باقی مانده بود که بخشی را دادم و یک پوست برای زیر پایم گرفتم که فرشم باشد و بخشی را دادم و یک ابریق (آفتابه) و یک کاسه گرفتم. همین سه قلم را توانستم تهیه کنم و آن زمان، چراغ برای مطالعه نداشتم؛ ولی خدای متعال و آقا بقیّةالله علیهالسلام، مرا تنها نگذاشتند. شما هم خدایی دارید.
حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری
🍃 @jawaher_kalam
آرامگاه مرحومه مغفوره، سرکار خانم ابراهیمی والده ماجده بزرگ مرجع جهانتشیع مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) در شهر باغشاد (روستای مدیسه)
@Ayatollah_Esfahani
71.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقل دو ماجرا از گذشت و سخاوت مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی
🎤استاد حسینی قمی
⏱مراسم چهلمین روز درگذشت حاجیه خانم اشکوری صبیه مرحوم حجت الاسلام سید محمد رضا اشکوری/ ۴ بهمن ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖼 تصویر متحرک مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی با کمک هوش مصنوعی
✅ کانال رسمی بیت زعیم الطائفة مرحوم آیت الله العظمى آقا سید ابوالحسن اصفهانی
@Ayatollah_Esfahani
18.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥پاسخ آیت الله العظمی #بروجردی به سوال پزشک سوئدی که همراه پسر عموی آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بهمحضر ایشان رسیده بود، درباره مشروبات الکلی در بیان آیت الله العظمی #سبحانی
#خاطرات_علماء
OstadAbedi__14031117__Tafsir_J_774.mp3
1.69M
🎙 سختیها و آسایش...
🔻 استاد عابدی:
💠 سختیها مقدمهای است برای آسایش بعدی و سعادت...
💠 داستان آیت الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی
🔶روزي علامه مدرس افغانی خدمت مرحوم آیت الله العظمی سيد ابوالحسن اصفهاني مي رود.
.
🔶و مي گويد: مي خواهم مكاسب بخوانم، ولي كتاب ندارم.
.
🔶آسید ابوالحسن اصفهانی كه بسيار با ايشان صميمي بود، كتاب مكاسب خود را به ايشان می دهد.
.
🔶و مي فرماید: اين كتاب را كه ملک شخصی من است به شما می دهم به شرط اين كه از آن مواظبت كني؛ زيرا من در حواشی اين كتاب نظريات خود را نوشته ام و آن را لازم دارم.
.
🔶ايشان كتاب را مي گيرد و بعد از چند روز، ضرورتي پيدا می كند كه مجبور مي شود آن را بفروشد.
.
🔶آسید ابوالحسن اصفهانی او را به حضور مي طلبد و مي فرمايد: مگر نگفتم كتاب را حفظ كن. چرا آن را فروختي؟
.
🔶مدرس افغانی مي گويد: موردی پيش آمد كه مجبور به فروش آن شدم.
.
🔶آسید ابوالحسن اصفهانی می فرماید: كتاب را آوردند به خودم فروختند. دوباره كتاب را به شما می دهم به شرط اين كه اگر خواستي بفروشي به خودم بفروشي.