_ جميلة أنتِ... كنافذة فی جنه تطل علی بيت رسول الله.
تو زیبایی، مثل پنجرهای که در بهشت رو به خانهی پیامبر باز میشود🕊🌸
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌙
لَیْلِ قصهها
_ جميلة أنتِ... كنافذة فی جنه تطل علی بيت رسول الله. تو زیبایی، مثل پنجرهای که در بهشت رو به خانهی
نمیدونم نویسندهش کیه ولی خیلی لطیف بود :)
یه وقتاییام باید به خدا گفت:
تصدقِ بزرگیت! بلاگردونِ مهربونیت
که نه تَه داره، نه حَد!
ما نمیرسیم، تو ما رو برسون🕊
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌱
سلام و مهر و خیر🌿
امشب دل و قلمم برای صاحبای این شبا لرزید.
نوشتم و پاک کردم... و چند خط از دلش بیرون کشیدم. سربسته و مختصر...
یاعلی بگید برای چند خطِ امشب. اگه دلتون لرزید، اگه بغض چمبره زد تو گلوتون، اگه اشکی ریختید یا حال دلتون هم غربت حضرت امیر (ع) شد لطفا دعا کنید.
پیشاپیش قبول باشه از دل خسته و داغدار همهمون...🖤
[فصل گلاب]
.
دیدگانش به خیمهی سیاه شب بود. آسمان هم رنگ خاموشی به خود گرفته بود، چون کاشانهی حیدر (ع)!
تیکهاش به دیوار بود و بغضش جوشان.
چندبار پلکهایش را روی هم کشید تا چشمانش رضا بدهد به روبهرو شدن با در!
نگاهِ پر آبش روی در سایه انداخت.
ناگهان پردهی سیاهی کنار رفت و شعلهی آتش سایهی نگاهِ علی (ع) را سوزاند و مجروح کرد پرِ چادر فاطمه (س) را...
صدای نالهی زهرا (س) هنوز در گوش علی (ع) طنین داشت.
_ یا ابتاه! یا رسول الله! ببین با فاطمهی تو چه میکنند.
تنش سد شده بود میان در و دیوار. نفسش تنگ شد و فاصلهی در و دیوار هم...
یاس معطر بود و لطیف، سپید و نرم، نازک و شکننده. فصلِ گل دادن یاس بود. ریحِ غنچهای تازه از تار و پودش میچکید.
سخت نوازش کردنش کفایت میکرد برای گرفتن گلابش...
یاس فشرده شد میان در و دیوار و عطرش به یادگار ماند به میخ...
علی (ع) چشم بست به روی واقعهی آن روز شوم.
گوش تیز کرد برای شنیدن نفسهای از هم جدا افتادهی فاطمه (س). برای تسلی دادن به قلبِ چاک چاکش.
اشک روی گونهاش پهنه انداخت و غربت به جانش.
_ علی تنهاست. وَ بدون تو تنهاتر...
سر روی زانو گذاشت و اشکهایش را به خاک بخشید. فاتح خیبر، صاحب ذوالفقار، اسدالله، یدالله، حیدرِ کرار...
نغمهی سوزناکش به زمین حرارت داد و به آسمان رنگ پریدگی.
_ لا خَیرَ بَعدَکَ فِی الحَیاهِ وَ إِنَّمَا
أَبکِی مَخَافَهَ أَن تَطُولَ حَیاتِی
بعد از تو در این زندگی خیری نیست یاس و بهارم!
اشک میریزم به حالِ علی (ع) که مبادا بعد از تو بسیار رنگِ این زندگانی را ببیند...
.
✍🏻 لیلی سلطانی
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🖤
لَیْلِ قصهها
[فصل گلاب] . دیدگانش به خیمهی سیاه شب بود. آسمان هم رنگ خاموشی به خود گرفته بود، چون کاشانهی حید
این شبها باید گفت: سلام بر تو که غریبی...
[مادر]
گفتهاند: آخرین لحظههایی بود که حیات، زهرا (س) را داشت. عطرِ خوش یاس رو به اتمام بود.
غسل کرد و لباسهایش را تعویض.
عزم داشت برای دیدارِ رسولِ خدا.
رو به قبله نشست و دستهای مجروح و لرزانش را به سوی آسمان گرفت.
نوای محزون و خوشش اینچنین نواخت: «اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی»
پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به اشکهای دو فرزندم در هجرِ من، از تو میخواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشی»
✍🏻لیلی سلطانی
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌱
لَیْلِ قصهها
[مادر] گفتهاند: آخرین لحظههایی بود که حیات، زهرا (س) را داشت. عطرِ خوش یاس رو به اتمام بود. غسل ک
دیدید مادرا چقدر به فکر بچههاشونن؟ همیشه براشون دعای خیر میکنن؟
مادر مام همیشه به فکرمون بوده، حتی لحظههای آخر...
امشب ازش بخوایم برامون دعا کنه🌿
برای دل و روحمون که مثل تنش شکسته... که بند بزنه شکستگیای زندگیمونو🌱
ما تو ترکی یه عبارت خیلی حریر (لطیف) و خاص داریم. وقتی میخوایم به یکی بگیم که با همه برامون فرق داره میگیم: "تایسیزیم" یعنی بیهمتای من♥️
الهی سرتون به شیب شونهی تایسیزتون برسه :)
#لیلی_سلطانی
💌 @Ayeh_Hayeh_Jonon
باهم مهربون باشیم🌱
هر آدمی داره با غمی میجنگه
که ما ازش بیخبریم.
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌸
🌿💙
#آرامشانه
[الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِيٓ أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ
شکر خدایی رو که غم رو از ما گرفت]
سوره فاطر | آیه ۳۴
@Ayeh_Hayeh_Jonon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یکی از خوش انرژیترین ویدئوهاییه که از کتاب آیههای جنون برام ارسال شده :)
یه پوشه دارم با چند صدتا عکس و کلیپ که از آیههای جنون برام ارسال کردید.
هر از گاهی بعضیاشونو با شمام به اشتراک میذارم که لذت ببرید💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم نسخهی ورقهای دیالوگی که تو آیههای جنون قلب خیلیامونو به تاپتاپ انداخت😅💙
عزیزی که ویدئو رو ارسال کرده آهنگ پس زمینه رو مخصوص من انتخاب کرده.
بچههایی که آیههای جنونو خوندن این قسمتو یادشونه؟😉
سلام و عشق❤️
عیدتون مبارک باشه و پر از خیر
چندتا صوت درمورد رمان رایحهی محراب و آیههای جنون میذارم.
لطفا حتما با دقت گوش بدید🌷
این چند روز صبر کردم از خستگی و کم خوابیام کم بشه بعد صوت بگیرم اما دیدم خش صدا همچنان هست
Mohsen Chavoshi - Babe Delami (320).mp3
8.13M
چِشماتو شَبیه شَبِ مِعراج کشیدن...
@Ayeh_Hayeh_Jonon ♥️
لَیْلِ قصهها
چِشماتو شَبیه شَبِ مِعراج کشیدن... @Ayeh_Hayeh_Jonon ♥️
برای من با رایحهی محراب تداعی میشه مخصوصا اونجا که میگه:
_ باب دلمی بس که تورو خوب کشیدن
چشمای تو تهرونو به آشوب کشیدن :)
خدای ماه و ستارهها!
لطفا امشب برامون آرزوهای قشنگ کن :) 🌙
@Ayeh_Hayeh_Jonon ✨