#عذاب_قبر
💢بیچاره ترین مردم در #آخرت کیست؟
✅روايت داريم #حق_الناس در برزخ انسان را #اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به #غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
✅رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي #محشر شود مثلا در نماز، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز #اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند.
علت را جويا مي شود و می شنوند كه #حقوق آنها را پايمال كرده است.
✅در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير، يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا #حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر #پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
#دکتر_رفیعی
@ayeha313
🔻درمان حالت تهوع
بیمارانی که استفراغ شدید دارند و هیچ غذایی حتی آب را نمی توانند در معده خود نگهدارند، کافیست یک استکان دم کرده شوید را آهسته آهسته بنوشند.
@ayeha313
🔴آتش روز قیامت چه رنگی است؟!!
🌺رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «در ليلة المعراج، هر ملكى كه به من رسيد خندان بود،
🌼 به ملكى رسيدم كه عبوس و گرفته بود و بر روى من نخنديد.
💥 از جبرئيل پرسيدم او كيست؟
🔷 گفت: او مالك دوزخ است، از وقتى كه آفريده شده تاكنون همين طور است، بر روى كسى نخنديده است.
🌺پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: به جبرئيل گفتم: به او بگو سرپوش از جهنّم بردارد. فرمود: گوشه اى از سرپوش جهنّم 🔥را عقب زدند... ديدم شراره آن رو به بالا فوران زد به طورى كه ترسيدم مرا هم فرا گيرد.
گفتم: آن را بگيرد.
❤پيغمبر مى گفت و مى گريست. و آن گاه فرمود: اين آتش دنيا 🔥هفتاد مرتبه از آتش آخرت ضعیفتر است. هفتاد برابر اين آتش دنيا آتش دوزخ است»
🌸حضرت سجّاد (عليه السلام) در صحيفه سجاديه مي فرمايد: «خدايا! به تو پنا مى برم از آتشى كه روشنايى اش تاريكى است»
🌑اشاره به آتش آخرت است که بر خلاف آتش دنیا که روشنايى دارد؛ ولى آتش آخرت مى سوزاند و تاريك است و تاريكى آور است.
🍂روايتى در اين زمينه چنين مى فرمايد: «آتش دوزخ را هزار سال دميدند تا سفيد شد و هزار سال ديگر دميدند قرمز شد و هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد و فعلًا سياه است.
📙بحارالأنوار، ج8، ص 284.
[2] همان، ص 280. [3] صحيفه سجاديه، دعاي 32.
@ayeha313
#پاسخ_شبهات
💢امام صادق(ع): توی گرما #عقد نکنید که به طلاق میکشه!
✅آیا #صحیح است که امام صادق (ع) فرموده اند که هرکس در ساعت وسط روز که هوا گرم است ازدواج کند قطعا به طلاق خواهد انجامید؟
✅در این مورد 2 #روایت وجود دارد که کلینی آنها را با 5 واسطه از امام باقر ع نقل کرده و نامی از امام صادق(ع) در میان نیست. گرچه واسطه هایی که در سند این دو روایت هستند همه توسط رجال شناسان توثیق شده اند اما احتمال خطای راوی در #فهم و نقل این روایت وجود دارد زیرا "ثقه و معتبر بودن راوی" لزوما به معنای "معصوم بودن راوی از اشتباه" نیست.
در واقع گاهی راویان #راستگو نیز در فهم یا نقل حدیث دچار اشتباه و #تحریف سهوی می شوند. با این حال نباید قاطعانه این روایتها را جعلی بنامیم همانطور که نباید قاطعانه ادعا کنیم که "امام معصوم(ع) دقیقا چنین فرموده اند" زیرا درباره #احادیث غالبا احتمال تحریف در عبارات وجود دارد. وقتی حدیثی با 5 واسطه به کلینی(ره) رسیده است احتمال اینکه یکی از #راویان کلمه ای مهم از روایت را از قلم انداخته یا کلمات توضیحی به آن افزوده باشد کاملا وجود دارد.
✅در هرحال در #متن هیچیک از دو روایت مورد بحث به صراحت نیامده که "ازدواج در ساعات گرم روز لزوما به #طلاق می انجامد" از این رو علمای #شیعه اجماع دارند که در هنگام گرمی هوا نیز می توان خطبه عقد را جاری کرد. با اینهمه برخی معتقدند برای احتیاط بیشتر خوب است جاری کردن #خطبه عقد را به ساعات خنک موکول نمایند.
احتمال دیگر اینست که مقصود از "ساعة حارة" (هنگام گرمی) اشاره به "ساعت خاصی در روز" نبوده بلکه تعبیری برای اشاره به «وضعیت #جسمی و روحی انسان در لحظه تصمیم گیری برای ازدواج» باشد یعنی اگر تصمیم به ازدواج در «لحظه گرمای روحی و جسمی و جوشش اشتیاق و احساسات نسبت به جنس مخالف» گرفته شود ممکن است آینده نگرانه نباشد. احتمال دارد معصوم(ع) خواسته اند چنین نکته ای را بیان کنند ولی یکی از راویان این نکته را درک نکرده و گمان کرده مقصود از "ساعة حارة" ، "ساعت گرمای وسط روز" است از این رو تعبیر "نصف النهار" را از پیش خود و برای توضیح مطلب افزوده است.
✅نکات مهمی درباره محتوای این دو #روایت قابل طرح است که پس از ارائه متن و ترجمه آنها به اختصار به آن می پردازیم.
✅ترجمه روایت:
ضریس بن عبدالملک نقل کرده که وقتی به امام باقر(ع) گفتند که# مردی در ساعت گرم در وسط روز ازدواج کرده است امام(ع) فرمودند: "به نظرم تفاهم و #توافق نخواهند داشت" و چنین هم شد و از هم جدا شدند.
📚کافی ج۵ ص۳۶۶
@ayeha313
💢کاری کرده ایم
✅امام مهدى عليه السلام:
«هر يك از شما بايد كارى كند كه با آن به محبّت ما نزديك شود.»
📚بحار الأنوار ، جلد ۵۳، صفحه ۱۷۶
@ayeha313
🌸حاج آقا مجتبی تهرانی ره:
🍀صلوات هم مداد است هم پاک کن
یعنی هم ثواب مینویسد هم گناهان را پاک میکند.
@ayeha313
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۸)
💥بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم.
دریکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت:
میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟
🔰خیلی دوست داشتم مثل تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم.
♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا گم نشود.تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد.
🍃حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمیگشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم.
✔️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمی شود قیمت راچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم:چه میگویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است...
🍀 خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم.
♦️ با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد...
🔆یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد.
🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند.
بید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم.
🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.
💥در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم.
❎ در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت.
ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم.
♻️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان و برگردد؟
💠 گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم.
🔷 صدای خس پای من بر روی برف از دور شنیده میشد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم...
🔸 یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد.
🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند!
می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند.
🛡 برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم.
📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود.
تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید.
من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم.
پیرمرد رد پایم را در داخل برگرفت و دنبال من آمد.
🌾وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت .
🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!
🌒نمی دانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.
⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن میگرفت.طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد.
وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گونه آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت.
💫 همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت.
💥سپس به آن جوان گفت:
من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند.
من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند.
💮جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن میخواند چرا برنگشتی؟
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!
ادامه دارد..
@ayeha313
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۹)
☘اینجا بود که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم:حرمت مومن از کعبه بالاتر است.
💥 در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم،کسی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی داشتیم و همدیگر را سرکار می گذاشتیم.
✔️ یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و بدجوری ضایعش کردم.
موقع خداحافظی از او عذرخواهی کردم او هم چیزی نگفت.
🔅روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم دوباره به او زنگ زدم و گفتم:
فلانی به تو خیلی بد کردم تو را یک بار بعد ضایع کردم .بعد در مورد عمل جراحی گفتم تا گفت:
حلال کردم،انشالله که سالم برمیگردی.
👌آن روز در نامه عمل همان ماجرا را دیدم.
✅ جوان پشت میز گفت:
این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد، اگر رضایتش را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را می دادی تا رضایتش را کسب کنی.
💠مگر شوخی است آبروی یک مومن را بردی!!
♨️می خواستم همانجا زارزار گریه کنم.برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادت هایم را دادم. برای یک غیبت بیمورد بهترین اعمال خوب من محو میشد...
🔘چقدر حساب خدا دقیق است،چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم...
🍀 در این زمان جوان پشت میز گفت:
شخصی اینجاست که ۴ سال منتظر شماست، این شخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود اما معطل شماست.
🔮با تعجب گفتم:از کی حرف میزنی؟
🔶ناگهان یکی از پیرمرد های مسجد مان را دیدم که در مقابل هم و در کنار همان جوان ایستاد.
خیلی ابراز ارادت کردوگفت:کجایی،چند سال منتظر تو هستم.
🔵بعد از کمی صحبت پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسیج مشغول فعالیت فرهنگی بودید تهمتی را در جمع به شما زدم،برای همین آمدم که حلالم کنید.
📙آن صحنه برایم یادآوری شد که مشغول فعالیت در مسجد بودم،کارهای فرهنگی بسیج و...
🔺ین پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بودند و پشت سر من حرف می زدند که واقعیت نداشت.
به من تهمت بدی زد و نیت ما را زیر سوال برد...
🔆آدم خوبی بود،اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود.
🌼به جوان پشت میز گفتم:
درسته ایشان آدم خوبی بوده اما من همینطوری از ایشان نمی گذرم ،دست من خالیست هرچه می توانی ازش بگیر.
🌺تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم:
"هر کسی در روز جزا برای خودش گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد."
🌹جوان هم رو به من کرد و گفت:این بنده خدا یک #وقف انجام داده که خیلی با برکت بوده و ثواب زیادی برایش میآید.
🌿یک حسینیه را در شهرستان شما خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند.
🍃اگر بخواهی ثواب کل حسینیه اش را از اومی گیرم و در نامه عمل شما می گذارم تو او را ببخشی.
♦️با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟؟خیلی خوبه.
🔰 بنده خدا پیرمرد خیلی ناراحت و افسرده شد اما چارهای نداشتیم.
☘ثواب یک وقف بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی.
🌾تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان یک چنین خیراتی را از دست می دهد پس ما که هر روز و هر شب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت..
💥ما که به راحتی پشت سر افراد جامعه و دوستان و آشنایان خود هر چه می خواهیم می گوییم...
🌴 باز جوان پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند:
کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است.
✨امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرمایند:
هرکس آنچه را درباره مومنی ببیند یا بشنود برای دیگران بازگو کند از مصادیق این آیه است.
🍁ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم.
یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد. دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت.
بعدی....
⚡️ بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند من هم نگاه میکردم. چون هیچ گونه دفاعی در مقابل دیگران نمی شد کرد.
🌾در دنیا انسان در دادگاه از خود دفاع میکند و خود را تا حدودی از اتهامات تبرئه میکند
♻️ اما اینجا مگر میشود چیزی گفت؟ حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است چه برسد به اعمال...
ادامه دارد..
@ayeha313