هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَجَاءُوا عَلَىٰ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ ۚ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ ۖ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ»
پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند. گفت: «نفس (سرکش) شما این کار (زشت) را برایتان زینت داده. من صبر جمیل خواهم داشت و در برابر آنچه مى گویید، از خداوند یارى مى طلبم.»
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۸)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
و براى این که نشانه زنده اى نیز به دست پدر بدهند، پیراهن یوسف را با خونى دروغین آغشتند (خونى که از بزغاله یا بره یا آهو گرفته بودند) (وَ جائُوا عَلى قَمیصِهِ بِدَم کَذِب).
اما از آنجا که دروغگو حافظه ندارد و از آنجا که یک واقعه حقیقى پیوندهاى گوناگونى با کیفیت ها و مسائل اطراف خود دارد ـ که کمتر مى توان همه آنها را در تنظیم دروغین آن منظم ساخت ـ برادران از این نکته غافل بودند که لااقل پیراهن یوسف را از چند جا پاره کنند تا دلیل حمله گرگ باشد. آنها پیراهن برادر را که صاف و سالم از تن او بیرون آورده بودند خون آلود کرده نزد پدر آوردند، پدر هوشیار و پر تجربه همین که چشمش بر آن پیراهن افتاد، همه چیز را فهمیده گفت: شما دروغ مى گوئید: بلکه هوس هاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته و این نقشه هاى شیطانى را کشیده است (قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً).
در بعضى از روایات مى خوانیم: او پیراهن را گرفت و پشت رو کرد و صدا زد: پس چرا جاى دندان و چنگال گرگ در آن نیست؟
و به روایت دیگرى پیراهن را به صورت انداخت و فریاد کشید و اشک ریخت و گفت:
این چه گرگ مهربانى بوده که فرزندم را خورده ولى به پیراهنش کمترین آسیبى نرسانده است، سپس بى هوش شد و بسان یک قطعه چوب خشک به روى زمین افتاد.
بعضى از برادران فریاد کشیدند اى واى بر ما از دادگاه عدل خدا در روز قیامت، برادرمان را از دست دادیم و پدرمان را کشتیم، و پدر همچنان تا سحرگاه بیهوش بود، ولى به هنگام وزش نسیم سرد سحرگاهى به صورتش، به هوش آمد.
و با این که قلبش آتش گرفته بود و جانش مى سوخت اما هرگز سخنى که نشانه ناشکرى، یأس و نومیدى و جزع و فزع باشد بر زبان جارى نکرد، بلکه گفت: من صبر خواهم کرد، صبرى جمیل و زیبا، شکیبائى توأم با شکرگزارى و سپاس خداوند (فَصَبْرٌ جَمیلٌ).
و سپس افزود: من از خدا در برابر آنچه شما مى گوئید یارى مى طلبم (وَ اللّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ).
از او مى خواهم تلخى جام صبر را در کام من شیرین کند و به من تاب و توان بیشتر دهد تا در برابر این طوفان عظیم ، خویشتن دارى را از دست ندهم و زبانم به سخن نادرستى آلوده نشود.
او نگفت از خدا مى خواهم در برابر بر مصیبت مرگ یوسف(علیه السلام) به من شکیبائى دهد، چرا که مى دانست یوسف(علیه السلام) کشته نشده، بلکه گفت: در مقابل آنچه شما توصیف مى کنید که نتیجه اش به هر حال جدائى من از فرزندم است، صبر مى طلبم.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۸ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_1094205284.mp3
2.18M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۱۷_۱۸
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُ ۖ قَالَ يَا بُشْرَىٰ هَٰذَا غُلَامٌ ۚ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ»
و (در همین حال) کاروانى فرا رسید و مأمور آب را فرستادند (تا آب بیاورد). او دلو خود را (در چاه) افکند. (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکى است (زیبا و دوست داشتنى!)» و او را بعنوان کالایى (از دیگران) مخفى داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام مى دادند، آگاه بود.
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۱۹)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
به سوى سرزمین مصر
یوسف(علیه السلام) در تاریکى وحشتناک چاه که با تنهائى کشنده اى همراه بود، ساعات تلخى را گذرانده، اما ایمان به خدا و سکینه و آرامش حاصل از ایمان، نور امید بر دل او افکند و به او تاب و توان داد که این تنهائى وحشتناک را تحمل کند و از کوره این آزمایش، پیروز به در آید.
چند روز از این ماجرا گذشت؟ خدا مى داند!
بعضى از مفسران سه روز و بعضى دو روز نوشته اند.
سرانجام، کاروانى سر رسید (وَ جاءَتْ سَیّارَةٌ).
و در آن نزدیکى منزل گزید، پیدا است نخستین حاجت کاروان تأمین آب است، لذا کسى را که مأمور آب آوردن بود، به سراغ آب فرستادند (فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ).
مأمور آب، دلو خود را در چاه افکند (فَأَدْلى دَلْوَهُ).
یوسف(علیه السلام) از قعر چاه متوجه شد که سر و صدائى از فراز چاه مى آید و به دنبال آن، دلو و طناب را دید که به سرعت پائین مى آید، فرصت را غنیمت شمرد و از این عطیه الهى بهره گرفت و بى درنگ به آن چسبید.
مأمور آب، احساس کرد دلوش بیش از اندازه سنگین شده، هنگامى که آن را با قوّت بالا کشید، ناگهان چشمش به کودک خردسال ماه پیکرى افتاد. فریاد زد: مژده باد! این کودکى است به جاى آب (قالَ یا بُشْرى هذا غُلامٌ).
کم کم، گروهى از کاروانیان از این امر آگاه شدند، ولى براى این که دیگران باخبر نشوند و خودشان بتوانند این کودک زیبا را به عنوان یک غلام در مصر بفروشند، این امر را بعنوان یک سرمایه نفیس از دیگران مخفى داشتند (وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً).
و در پایان آیه مى خوانیم: خداوند به آنچه آنها انجام می دادند آگاه است (وَ اللّهُ عَلیمٌ بِما یَعْمَلُونَ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۹ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»
و (سرانجام) او را به بهایى اندک، به چند درهم فروختند و نسبت به (فروختن) او، بى رغبت بودند (چرا که مى ترسیدند رازشان فاش شود).
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۰)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
سرانجام یوسف را به بهاى کمى ـ چند درهم ـ فروختند (وَ شَرَوْهُ بِثَمَن بَخْس دَراهِمَ مَعْدُودَة).
گر چه در مورد فروشندگان یوسف(علیه السلام) و این که چه کسانى بودند گفتگو است، بعضى آنها را برادران یوسف دانسته اند، ولى ظاهر آیات این است که کاروانیان اقدام به چنین کارى کردند; زیرا در آیات قبل، سخنى از برادران نیست و با پایان آیه قبل که گذشت، بحث برادران تمام شده است، و ضمیرهاى جمع در جمله أَرْسَلُوا و أَسَرُّوه و شَرَوْه همه به یک مورد یعنى کاروانیان باز مى گردد.
در اینجا این سؤال پیش مى آید: چرا آنها یوسف(علیه السلام) را که حداقل غلام پر قیمتى محسوب مى شد، به بهاى اندک و به تعبیر قرآن بِثَمَن بَخْس فروختند؟
پاسخ این است: این معمول است همیشه دزدان و یا کسانى که به سرمایه مهمى بدون زحمت دست مى یابند، از ترس این که مبادا دیگران بفهمند آن را فوراً مى فروشند، و طبیعى است با این فوریت نمى توانند بهاى گزافى براى خود فراهم سازند.
بَخْس در اصل به معنى این است که چیزى را با ستمگرى کم کنند و لذا قرآن مى گوید: وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُم: اشیاء مردم را با ظلم کم نکنید.
🌼🌼🌼
و در پایان آیه مى فرماید: آنها نسبت به فروختن یوسف، بى اعتنا بودند (وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزّاهِدینَ).
در حقیقت این جمله در حکم بیان علت براى جمله قبل است، اشاره به این که اگر آنها یوسف(علیه السلام) را به بهاى اندک فروختند، به خاطر این بود که نسبت به این معامله بى میل و بى اعتنا بودند.
این موضوع، یا به خاطر آن بود که یوسف(علیه السلام) را کاروانیان، ارزان به دست آورده بودند و انسان چیزى را که ارزان به دست آورد غالباً ارزان از دست مى دهد.
یا این که از این مى ترسیدند: سرّ آنها فاش شود و مدعى پیدا کنند.
و یا از این نظر که در یوسف(علیه السلام) نشانه هاى غلام بودن را نمى دیدند، بلکه آثار آزادگى و حریت در چهره او نمایان بود، و به همین دلیل نه فروشندگان چندان رغبت به فروختن او داشتند و نه خریداران!
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۰ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_1637578661.mp3
3.18M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۱۹_۲۰
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَىٰ أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ ۚ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»
و آن کس از (مردم) مصر که او را خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار، شاید براى ما سودمند باشد. و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم.» و اینچنین یوسف را درآن سرزمین، جایگاه (ویژه اى) دادیم. (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم. و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم.
خداوند بر کارش توانا و پیروز است، ولى بیشتر مردم نمى دانند.
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۱)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
در کاخ عزیز مصر
داستان پر ماجراى یوسف(علیه السلام) با برادران که منتهى به افکندن او در قعر چاه شد به هر صورت پایان پذیرفت، و فصل جدیدى در زندگانى این کودک خردسال در مصر شروع شد.
به این ترتیب که یوسف را سرانجام به مصر بردند و در معرض فروش گذاردند و طبق معمول چون تحفه نفیسى بود، نصیب عزیز مصر که در حقیقت مقام وزارت یا نخست وزیرى فرعون مصر را داشت گردید; چرا که آنها بودند که مى توانستند قیمت بیشترى براى این غلام ممتاز از تمام جهات بپردازند. اکنون ببینیم در خانه عزیز مصر چه مى گذرد؟
قرآن مى گوید: کسى که در مصر یوسف را خرید، به همسرش سفارش او را کرده گفت: مقام این غلام را گرامى دار و به چشم بردگان به او نگاه نکن; چرا که ما امیدواریم بهره فراوانى از این کودک در آینده ببریم و یا او را به عنوان فرزند براى خود انتخاب کنیم (وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمی مَثْواهُ عَسى أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً).
از این جمله، چنین استفاده مى شود: عزیز مصر فرزندى نداشت و در اشتیاق فرزند به سر مى برد، هنگامى که چشمش به این کودک زیبا و برومند افتاد، دل به او بست که به جاى فرزندى براى او باشد.
آنگاه اضافه مى کند: این چنین یوسف را، در آن سرزمین، متمکن، متنعم و صاحب اختیار ساختیم (وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ).
این تمکین در ارض، یا به خاطر آن بود که آمدن یوسف به مصر و مخصوصاً گام نهادن او در محیط زندگى عزیز مصر مقدمه اى براى قدرت فوق العاده او در آینده شد.
و یا به خاطر این که زندگى در قصر عزیز قابل مقایسه با زندگى در قعر چاه نبود، آن شدت تنهائى، گرسنگى وحشت کجا و این همه نعمت و رفاه و آرامش کجا؟.
بعد از آن اضافه مى نماید: ما این کار را کردیم تا تأویل احادیث را به او تعلیم دهیم (وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الأَحادیثِ).
منظور از تأویل احادیث همان گونه که سابقاً اشاره شد، علم تعبیر خواب است که یوسف از طریق آن مى توانست به بخش مهمى از اسرار آینده آگاهى پیدا کند.
و یا این که منظور وحى الهى است; چرا که یوسف با گذشتن از گردنه هاى صعب العبور آزمایش هاى الهى، در دربار عزیز مصر این شایستگى را پیدا کرد که حامل رسالت و وحى گردد، ولى احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد.
در پایان آیه مى فرماید: خداوند بر کار خود، مسلط و غالب است. ولى بسیارى از مردم نمى دانند (وَ اللّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ).
🌼🌼🌼
یکى از مظاهر عجیب قدرت خداوند و تسلطش بر کارها این است که در بسیارى از موارد، وسائل پیروزى و نجات انسان را به دست دشمنانش فراهم مى سازد، چنان که در مورد یوسف(علیه السلام) اگر نقشه برادران نبود او هرگز به چاه نمى رفت و اگر به چاه نرفته بود، به مصر نمى آمد، و اگر به مصر نیامده بود، نه به زندان مى رفت و نه آن خواب عجیب فرعون را تعبیر مى کرد و نه سرانجام عزیز مصر مى شد.
در حقیقت خداوند یوسف را با دست برادران بر تخت قدرت نشاند، هر چند آنها چنین تصور مى کردند او را در چاه بدبختى سرنگون ساختند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۱ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_1267605858.mp3
3.06M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۲۱
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
♻️ امام رضا(ع): «هرکه اندوه و مشکلی از مؤمنی برطرف کند؛ خدا روز قیامت قلب او را شاد میکند.»
(اصول کافی، ج3، ص267)
با سلام و تشکر از همه همشهریان و هموطنان گرامی در کمک به #رزمایش_مؤمنانه در نوبت های قبلی
🤝 تصمیم گرفتیم إن شاءالله به مناسبت #میلاد_پیامبر_ص اهدای کمک نقدی و غیرنقدی به نیازمندان و آسیبپذیرانِ از ویروس #کرونا داشته باشیم.
بنابراین، از همه همشهریان گرامی و اعضای محترم کانال، درخواست جمعآوری کمک و رسانیدن آن به دست این قشر از افراد جامعه در روز میلاد پیامبر اکرم ص، (۱۷ ربیعالاول/ ۲آبان ۱۴۰۰) را دارد.
لذا درخواست می شود خَیّرین و نیکوکاران گرامی کمک های نقدی خود را حداکثر تا آخر مهر ماه، به شماره کارت زیر واریز کنند.
با تشکر از دستان پر مِهر شما🙏
۶۰۳۷۹۹۷۴۵۲۸۸۲۰۶۲
(بانک ملی/ امیری)
🆔 @shahed
📱 ۰۹۱۰۶۴۲۹۳۰۰
#مؤسسه_رهروان_راه_قرآن_مبارکه
@rahrovanraheqoran
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
و هنگامى که به بلوغ و رشد رسید، ما حکم (پیامبرى)
و «علم» به او دادیم. و اینچنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم!
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۲)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
یوسف در این محیط جدید که در حقیقت یکى از کانونهاى مهم سیاسى مصر بود، با مسائل تازه اى روبرو شد. در یک طرف، دستگاه خیره کننده کاخ هاى رؤیائى و ثروت هاى بى کران طاغوتیان مصر را مشاهده مى کرد.
و در سوى دیگر، منظره بازار برده فروشان در ذهن او مجسم مى شد و از مقایسه این دو با هم، رنج و درد فراوانى را که اکثریت توده مردم متحمل مى شدند بر روح و فکر او سنگینى مى نمود، و در فکر پایان دادن به این وضع ـ در صورت قدرت ـ بود.
آرى او بسیار چیزها در این محیط پر غوغاى جدید مشاهده کرد، همواره در قلبش طوفانى از غم و اندوه در جریان بود; چرا که در آن شرائط، کارى از دستش ساخته نبود و او در این دوران دائماً مشغول به خودسازى و تهذیب نفس بود، قرآن مى گوید: هنگامى که او به مرحله بلوغ و تکامل جسم و جان رسید و آمادگى براى پذیرش انوار وحى پیدا کرد، ما حکم و علم به او دادیم (وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً).
و این چنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم (وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ).
أَشُدّ از ماده شَدّ به معنى گره محکم است و در اینجا اشاره به استحکام جسمانى و روحانى مى باشد.
بعضى گفته اند: أَشُدّ جمعى است که مفرد ندارد، و بعضى دیگر آن را جمع شَدّ (بر وزن سدّ) مى دانند، ولى به هر حال، معنى جمعى آن قابل انکار نیست.
🌼🌼🌼
منظور از حکم و علم که در آیه بالا آمده که ما آن را پس از رسیدن یوسف به حد بلوغ جسمى و روحى به او بخشیدیم ، یا مقام وحى و نبوت است چنان که بعضى از مفسران گفته اند.
و یا: منظور از حکم، عقل و فهم و قدرت بر داورى صحیح خالى از هواپرستى و اشتباه است و منظور از علم، آگاهى و دانشى است که جهلى با آن توأم نباشد، هر چه بود این حکم و علم دو بهره ممتاز و پر ارزش الهى بود، که خدا به یوسف ـ بر اثر پاکى و تقوا و صبر و شکیبائى و توکّل ـ داد، که همه اینها در کلمه مُحْسِنِین جمع است.
بعضى از مفسران مجموعه احتمالات حکم و علم را در اینجا سه احتمال ذکر کرده اند:
۱ ـ حکم اشاره به مقام نبوت (چون پیامبر حاکم بر حق است) و علم اشاره به علم دین است.
۲ ـ حکم به معنى خویشتن دارى در برابر هوس هاى سرکش است که در اینجا اشاره به حکمت عملى است، و علم اشاره به حکمت و دانش نظرى است و مقدم داشتن حکم بر علم، به خاطر آن است که تا انسان تهذیب نفس و خودسازى نکند به علم صحیح راه نمى یابد.
۳ ـ حکم به معنى این است که انسان به مقام نفس مطمئنه برسد و تسلط بر خویشتن پیدا کند، آن چنان که بتواند نفس اماره و وسوسه گر را کنترل کند، و منظور از علم، انوار قدسیه و اشعه فیض الهى است که از عالم ملکوت بر قلب پاک آدمى پرتوافکن مى شود.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۲ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_1060565974.mp3
2.48M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۲۲
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّاى کامجویى کرد. درها را بست و گفت: «بیا به سوى آنچه براى تو مهیّاست!» (یوسف) گفت: «پناه مى برم به خدا! او
[= عزیز مصر ]صاحب نعمت من است. مقام مرا گرامى داشته. (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) به یقین ستمکاران رستگار نمى شوند.»
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۳)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
عشق سوزان همسر عزیز مصر
یوسف، با آن چهره زیبا و ملکوتیش، نه تنها عزیز مصر را مجذوب خود کرد، که قلب همسر عزیز را نیز به سرعت در تسخیر خود در آورد و عشق او پنجه در اعماق جان او افکند و با گذشت زمان، این عشق، روز بروز داغ تر و سوزان تر شد، اما یوسف پاک و پرهیزکار، جز به خدا نمى اندیشید و قلبش تنها در گرو عشق خدا بود.
او از تمام وسائل و روش ها براى رسیدن به مقصد خود در این راه استفاده کرد، و با خواهش و تمنا، کوشید در دل او اثر کند، آن چنان که قرآن مى گوید: آن بانوئى که یوسف در خانه او بود، پى در پى از او تمناى کامجوئى کرد (وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ).
جمله راوَدَتْهُ از ماده مراوده، در اصل به معنى جستجوى مرتع و چراگاه است
و همچنین به میل سرمه دان که آهسته سرمه را با آن به چشم مى کشند، مرود (بر وزن منبر) گفته مى شود، و سپس به هر کارى که با مدارا و ملایمت طلب شود، اطلاق شده است.
این تعبیر، اشاره به این است که همسر عزیز براى رسیدن به منظور خود به اصطلاح از طریق مسالمت آمیز، و خالى از هر گونه تهدید با نهایت ملایمت و اظهار محبت از یوسف دعوت کرد.
سرانجام آخرین راهى که به نظرش رسید این بود: یک روز او را تنها در خلوتگاه خویش به دام اندازد، تمام وسائل تحریک او را فراهم نماید، جالب ترین لباس ها، بهترین آرایش ها، خوشبوترین عطرها را به کار برد و صحنه را آن چنان بیاراید که یوسف نیرومند را به زانو در آورد.
قرآن مى گوید: او تمام درها را محکم بست و گفت: بیا که من در اختیار توام!! (وَ غَلَّقَتِ الأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ).
غَلَّقَت معنى مبالغه را مى رساند و نشان مى دهد او همه درها را محکم بست و این خود مى رساند که یوسف را به محلى از قصر کشانده که از اطاق هاى تو در توئى تشکیل شده بود، و به طورى که در بعضى از روایات آمده است او هفت در را بست، تا یوسف هیچ راهى براى فرار نداشته باشد.
به علاوه، او شاید با این عمل مى خواست به یوسف بفهماند نگران از فاش شدن نتیجه کار نباشد; چرا که هیچ کس را قدرت نفوذ به پشت این درهاى بسته نیست.
در این هنگام که یوسف(علیه السلام) همه جریان ها را به سوى لغزش و گناه مشاهده کرد و هیچ راهى از نظر ظاهر براى او باقى نمانده بود، در پاسخ زلیخا به این جمله قناعت کرد و گفت: به خدا پناه مى برم (قالَ مَعاذَ اللّهِ).
🌼🌼🌼
یوسف(علیه السلام) به این ترتیب خواسته نامشروع همسر عزیز را با قاطعیت رد کرد و به او فهماند که هرگز در برابر او تسلیم نخواهد شد و در ضمن این واقعیت را به او و به همه کس فهماند که در چنین شرائط سخت و بحرانى براى رهائى از چنگال وسوسه هاى شیطان، و آنها که خلق و خوى شیطانى دارند، تنها راه نجات، پناه بردن به خداست، خدائى که خلوت و جمع براى او یکسان است، و هیچ چیز در برابر اراده اش مقاومت نمى کند.
او با ذکر این جمله کوتاه، هم به یگانگى خدا از نظر عقیده و هم از نظر عمل، اعتراف نمود.
سپس اضافه کرد: از همه چیز گذشته، من چگونه مى توانم تسلیم چنین خواسته اى بشوم در حالى که در خانه عزیز مصر زندگى مى کنم و در کنار سفره او هستم، و او مقام مرا گرامى داشته است؟ (إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ).
آیا این ظلم و ستم و خیانت آشکار نیست؟ مسلماً ستمگران رستگار نخواهند شد (إِنَّهُ لایُفْلِحُ الظّالِمُونَ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۳ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_250495040.mp3
4.13M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۲۳
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ»
آن زن قصد او کرد و او نیز، اگر برهان پروردگار را نمى دید، قصد وى مى نمود. اینچنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان خالص شده ما بود.
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۴)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
در اینجا کار یوسف و همسر عزیز به باریکترین مرحله و حساسترین وضع مى رسد، که قرآن با تعبیر پر معنائى از آن چنین سخن مى گوید: همسر عزیز مصر، قصد او را کرد و یوسف نیز، اگر برهان پروردگار را نمى دید، چنین قصدى مى نمود! (وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ).
در معنى این جمله، میان مفسران گفتگوى بسیار است که مى توان همه را در سه تفسیر زیر خلاصه کرد:
۱ ـ همسر عزیز تصمیم بر کامجوئى از یوسف داشت و نهایت کوشش خود را در این راه به کار برد.
یوسف(علیه السلام) هم به مقتضاى طبع بشرى و این که جوانى نوخاسته بود، و هنوز همسرى نداشت، در برابر هیجان انگیزترین صحنه هاى جنسى قرار گرفته بود که هر گاه برهان پروردگار یعنى روح ایمان و تقوا و تربیت نفس و بالاخره مقام عصمت حائل نمى شد، چنین تصمیمى را مى گرفت!
بنابراین، تفاوت میان همّ (قصد) همسر عزیز و یوسف این بود که از یوسف، مشروط بود به شرطى که حاصل نشد (یعنى عدم وجود برهان پروردگار) ولى از همسر عزیز مطلق بود و چون داراى چنین مقام تقوا و پرهیزکارى نبود، چنین تصمیمى را گرفت و تا آخرین مرحله پاى آن ایستاد، تا پیشانیش به سنگ خورد.
بنابراین، تصمیم یوسف مشروط به شرطى بود که حاصل نشد، و این امر نه تنها با مقام عصمت و تقواى یوسف منافات ندارد، که توضیح و بیان این مقام والا است.
طبق این تفسیر از یوسف(علیه السلام)، هیچ حرکتى که نشانه تصمیم بر گناه باشد سر نزده است، بلکه در دل، تصمیم هم نگرفته است.
۲ ـ تصمیم همسر عزیز مصر و یوسف، هیچ کدام مربوط به کامجوئى جنسى نبود، بلکه تصمیم بر حمله و زدن یکدیگر بود، همسر عزیز به خاطر این که در عشق شکست خورده بود، و روح انتقامجوئى در وى پدید آمده بود و یوسف به خاطر دفاع از خویشتن و تسلیم نشدن در برابر تحمیل آن زن.
از جمله قرائنى که براى این موضوع ذکر کرده اند، این است که همسر عزیز تصمیم خود را بر کامجوئى خیلى قبل از این گرفته بود، و تمام مقدمات آن را انجام داده بود، بنابراین، جاى این نداشت که قرآن بگوید او تصمیم بر این کار گرفت; چرا که این لحظه، لحظه تصمیم نبود.
دیگر این که، پیدا شدن حالت خشونت و انتقامجوئى، پس از این شکست، طبیعى است; زیرا او تمام آنچه را در توان داشت از طریق ملایمت با یوسف(علیه السلام)به خرج داد، و چون نتوانست از این راه در او نفوذ کند به حربه دیگر متوسل شد که حربه خشونت بود.
سوم این که، در ذیل این آیه مى خوانیم: کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ: ما هم بدى و هم فحشاء را از یوسف بر طرف ساختیم فحشاء ، همان آلودگى به بى عفتى است، و سوء، نجات از چنگالِ درگیرى، زد و خورد و احیاناً قتل همسر عزیز مصر.
به هر حال، یوسف چون برهان پروردگار را دید، از گلاویز شدن به آن زن خوددارى کرد، مبادا به او حمله کند و او را مضروب سازد و این خود دلیلى شود که او قصد تجاوز را داشته، لذا ترجیح داد خود را از آن محل دور سازد، و به سوى در فرار کند.
۳ ـ بدون شک، یوسف جوانى بود با تمام احساسات جوانى، هر چند غرائز نیرومند او تحت فرمان عقل و ایمان او بود، ولى طبیعى است هر گاه چنین انسانى در برابر صحنه هاى فوق العاده هیجان انگیز قرار گیرد، طوفانى در درون او بر پا مى شود، و غریزه و عقل به مبارزه با یکدیگر بر مى خیزند، هر قدر امواج عوامل تحریک کننده نیرومندتر باشد، کفه غرائز، قوت مى گیرد، تا آنجا که ممکن است در یک لحظه زودگذر به آخرین مرحله قدرت برسد، آن چنان که اگر از این مرحله، گامى فراتر رود، لغزشگاه هولناکى است، ناگهان نیروى ایمان و عقل به هیجان در مى آید، و به اصطلاح بسیج مى شود و کودتا مى کند، و قدرت غریزه را که تا لب پرتگاه کشانیده بود به عقب مى راند.
قرآن مجید این لحظه زودگذر حساس و بحرانى را، که در میان دو زمان آرامش و قابل اطمینان قرار گرفته بود، در آیه فوق، ترسیم کرده است، بنابراین منظور از جمله هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ این است: در کشمکش غریزه و عقل، یوسف تا لب پرتگاه کشیده شد، اما ناگهان، بسیج فوق العاده نیروى ایمان و عقل، طوفان غریزه را در هم شکست، تا کسى گمان نکند اگر یوسف توانست خود را از این پرتگاه برهاند، کار ساده اى انجام داده; چرا که عوامل گناه و هیجان در وجود او، ضعیف بود، نه! هرگز، او نیز براى حفظ پاکى خویش در این لحظه حساس دست به شدیدترین مبارزه و جهاد با نفس زد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۴ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_689312081.mp3
2.54M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۲۴
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَ اسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ ۚ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»
و هر دو به سوى در، دویدند و (در حالى که همسر عزیز، یوسف را تعقیب مى کرد). پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، همسر آن زن را نزدیک در یافتند. آن زن گفت: «کیفر کسى که بخواهد نسبت به خانواده تو خیانت کند، جز زندان یا عذاب دردناک، چیست؟!»
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۵)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر
مقاومت سرسختانه یوسف(علیه السلام) همسر عزیز را تقریباً مأیوس کرد، ولى یوسف(علیه السلام) که در این دور مبارزه در برابر آن زن عشوه گر و هوس هاى سرکش نفس، پیروز شده بود، احساس کرد اگر بیش از این در آن لغزش گاه بماند خطرناک است، باید خود را از آن محل دور سازد، لذا با سرعت به سوى در کاخ دوید تا در را باز کند و خارج شود، همسر عزیز نیز بى تفاوت نماند. او نیز به دنبال یوسف به سوى در دوید تا مانع خروج او شود و براى این منظور، پیراهن او را از پشت سر گرفت و به عقب کشید، به طورى که پشت پیراهن از طرف طول پاره شد (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُر).
استباق در لغت به معنى سبقت گرفتن دو یا چند نفر از یکدیگر است و قدّ به معنى پاره شده از طرف طول است، همان گونه که قطّ به معنى پاره شدن از عرض است.
ولى هر طور بود، یوسف(علیه السلام) خود را به در رسانید و در را گشود، ناگهان عزیز مصر را پشت در دیدند، قرآن مى گوید: آن دو، آقاى آن زن را دم در یافتند (وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ).
الفیت از ماده اِلفاء به معنى یافتن ناگهانى است و تعبیر از شوهر به سیّد به طورى که بعضى از مفسران گفته اند، طبق عرف و عادت مردم مصر بوده که زن ها شوهر خود را سیّد خطاب مى کردند و در فارسى امروز هم زنان از همسر خود تعبیر به آقا مى کنند.
🌼🌼🌼
در این هنگام همسر عزیز از یکسو خود را در آستانه رسوائى دید.
و از سوى دیگر شعله انتقامجوئى از درون جان او زبانه مى کشید.
نخستین چیزى که به نظرش آمد این بود که با قیافه حق به جانبى رو به سوى همسرش کرد و یوسف را با این بیان متهم ساخت. صدا زد کیفر کسى که نسبت به اهل و همسر تو، اراده خیانت کند، جز زندان یا عذاب الیم چه خواهد بود؟! (قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلیمٌ).
جالب این که این زن خیانتکار تا خود را در آستانه رسوائى ندیده بود، فراموش کرده بود که همسر عزیز مصر است، ولى در این موقع با تعبیر أَهْلِک (خانواده تو) مى خواهد حس غیرت عزیز را برانگیزد که من مخصوص توام نباید دیگرى چشم طمع در من بدوزد!
نکته قابل توجه دیگر این که، همسر عزیز مصر هرگز نگفت یوسف قصد سوئى درباره من داشته، بلکه درباره میزان مجازات او با عزیز مصر صحبت کرد، آن چنان که گوئى اصل مسأله مسلّم است و سخن از میزان کیفر و چگونگى مجازات او است و این تعبیر حساب شده، در آن لحظه اى که مى بایست آن زن دست و پاى خود را گم کند، نشانه شدت حیله گرى او است.(
و باز این تعبیر که اول سخن از زندان مى گوید، و بعد گوئى به زندان هم قانع نیست، پا را بالاتر مى گذارد و از عذاب الیم که تا سر حد شکنجه و اعدام پیش مى رود، حرف مى زند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۵ سوره مبارکه یوسف)
@ayehsobh
202030_1985882358.mp3
2.6M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه: یوسف
آیه: ۲۵
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي ۚ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ»
(یوسف) گفت: «او مرا به کامجویى از خود دعوت کرد!» و در این هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد که: «اگر پیراهنش از پیش رو پاره شده، آن زن راست مى گوید و او از دروغگویان است.
🌼🌼🌼
«وَإِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ»
و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مى گوید. و او از راستگویان است.»
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۲۶ و ۲۷)
@ayehsobh