eitaa logo
مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه
4.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
159 ویدیو
93 فایل
❖ مدرسه علوم انسانی اسلامی [ آیه ] مجموعه ای‌ است که سعی دارد در عرصه ترویج گفتمان تحول علوم انسانی قدم بردارد. ❃ آدرس سایت: http://www.nsayeh.com ❃ مدیر مسئول: @hamedshams ❃ معاونت علمی و آموزشی: @saeed_karimdadashi ❃ ادمین: @Mahdiniksefat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 ؟ 💢 سروش در طول تاریخ اندیشه خود درباره ی تطوراتی دارد و این تطورات سال ۱۳۵۷ و در سال ۱۳۷۴ تا حدودی پیچیدگی خود را آشکار می کند و در سال ۱۳۸۰ به اوج خود می رسید . ⭕️ سروش در طرح دیدگاه خود متاثر از جناب ، ، ،، ، ، ، می باشد. ⭕️ ایشان در طرح دیدگاه خود به متاثر از در فضای علم مقام و را تفکیک می کند و معتقد است در مقام ثبوت چه در موضوع و غایت و چه در روش امکان بخاطر وحدت واقع امکان ندارد. ⭕️ در مقام اثبات هم دو رویکرد مطرح می کند تحت عنوان و که در این مقام هم معتقد است که در گرد آوری که عبارت است از طرح سوال امکان دارد اسلام و مکاتب اثرگذار باشند ولی هیچ وقت در داوری که روش واحدی دارد تاثیر معنا ندارد. ⭕️ جناب سروش تاثیر ارزش ها بر را هم مورد ذم قرار می دهند و می گویند باید سعی کرد علمی فرا ارزشی ارائه داد. ⭕️ دیدگاه دین شناسانه ایشان درباره هم مشخص نیست چراکه عباراتی ناظر به قرآن و سنت بودن در متون وی موجود و از دیگر در بحث دین بین دین و تدین انگار خلط کرده است. لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه
📌 #هویت_ایرانی_اسلامی 💢 #هویت_ملی عنصر قوام بخشی می باشد که ملیت ها را از هم جدا می کند در تعبیری
📌 💢 عنصر قوام بخشی می باشد که ملیت ها را از هم جدا می کند در تعبیری دقیق تر دارای مولفه های می‌باشد که عبارت اند از ارزش‌های ملی، دینی، آداب و رسوم و انسانی خاص آن ملیت. ⭕️ یکی از مسئله های که بعد از هژمونی فرهنگ برای همه جوامع علی الخصوص پیدا شد مسئله بود که شخصیت های زیادی سعی کردند مولفه های این هویت را کشف کنند و بعضا بازسازی هم نمایند. ⭕️ از جمله افرادی که در ابتدا متوجه این پدیده شد جناب در میان شخصیّت های ملّی گرای ایرانی می باشد البته نه به صورت دقیق چرا که دغدغه اصلی ایشان بیشتر ناظر به قومیت گرایی بود که خود پدیده بر ساخته مدرنیته قلمداد می شود. ⭕️ و در زمان متفکران علی الخصوص جناب فروغی سعی کردند تا با توجه به وضعیت کشور در آن زمان و بی‌آگاهی که در بین ملت ایران حاکم بود با رجوع و استناد به میراث اقدام به هویت‌سازی و جواب به پرسش چیستی و ماهیت دهند. ⭕️ از مهم‌ترین مولفه های ناسیونالیسم دوران پهلوی تمجید از بوده است که تلاش می‌شد با الگو گیری و زنده کردن آداب‌ورسوم دوران ایران باستان، دوران را ریشه در این سنت احیا کنند. ⭕️ در مقابل عده ی معتقدند که را نباید در فقط جستجو کرد بلکه جامعه ایران مولفه دیگری هم دارد تحت عنوان دین اسلام که توانسته هویت ملی امروز را رقم بزند حتی جناب فروغی با اینکه خود حامی احیاء زبان فارسی مندرج در ، ، ، بودند ولی توجه ی به مولفه اصلی این کتب نمی کردند چرا که این ها در بستر شکل گرفته اند نه ایران باستان!! ⭕️ جناب نیز در این میان ، اسلام را تا حدودی باعث افول ایرانیت معرفی می کند ولی در مقابل و و و سعی دارند جواب چیستی را ایرانیت افزون بر اسلام معرفی کنند. ⭕️ به نظر می رسد امروز هم مسئله ی به صورت آکادمیک با تمام ابعاد و هم به صورت مسئله گفتمانی و اجتماعی با تمام وجوه تصویر نشده است که بتواند کنش های ایرانی اسلامی را جهت دهی کند و فقط در حد ارتکازات باقی مانده است و از سوی هم هویت هژمونی طلب با قدرت و انسجام بهتر وارد میدان شده است که توانسته با استفاده خلا ها ظهور پیدا کند. ⭕️ و اگر خود را در بحران های اجتماعی کوتاه مدت نتواند باز یابی کند در تاریخ گم خواهد شد همانگونه که بعد از حمله مغول دچار بحران شدیم تا اینکه با احیای توسط فرهنگ مغول را هضم کردیم. لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه
📌 نقدی بر ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» دکتر سیدجواد طباطبایی در تحلیل وقایع اخیر ایران 💢 ضمن
⭕️ به نظر می‌رسد که مواجهه دکتر طباطبایی با سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجهه‌ای فلسفی باشد، مواجهه‌ای ایدئولوژیک است. ایشان در واقع تجدد و عقل مدرن را مطلق می‌کنند و از چشم‌انداز خرد یونانی، تجدد و مدرنیته به جامعه و تاریخ ما می‌نگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک‌کند از عوامل رشد و بالندگی تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما می‌دانند. در واقع دکتر طباطبایی، به منطق شرق‌شناسان تن داده‌اند، و نگاهشان اروپامحور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاش‌های سترگ‌ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمی‌توانند تاریخ ما را به درستی مفهوم‌سازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفه‌هایی که قوام‌بخش هویت و خرد ایرانی است، اعم از تفسیر معنوی از جهان، عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی می‌‌کنند. دکتر طباطبایی اصلاً نتوانسته‌اند‌ به این حقیقت نزدیک‌شوند که ایران یکی از کانو‌ن‌های معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف‌کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمی‌ماند. به دلیلِ همین نادیده‌گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایه‌های بزرگ فرهنگی و اجتماعی‌‌ایی چون یا یا فهم اندیشمندانی چون هانری کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی انتولوژی را، به تبع پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سخت‌ترین و تلخ‌ترین حملات قرار می‌دهند. به نظر من، بی‌تردید، کربن، شریعتی و فردید، علی‌رغم انتقادات بسیاری که احیاناً می‌توان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانون‌های معنوی جهان درک‌کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیک‌ترند. ⭕️ متاسفانه نگاه تجددمآبانه، شر‌ق‌شناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من می‌‌توانم با آقای دکتر طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعه جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده‌است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شده‌ایم بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعی‌ـ‌‌تاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنی‌مان مواجه هستیم و همگام با نسل‌های جدید دومین شکاف‌ و گسست تاریخی و تمدنی‌‌مان از میراث، سنت، زیست‌جهان سنتی و هویت ملی و تاریخی‌مان تجربه‌می‌شود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعی‌‌ـ‌تاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائت‌های رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزش‌های بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسویی‌های این عوامل بومی با عوامل جهانی‌ای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی و شکل‌گیری شبکه‌های جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روان‌شناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به‌هیچ‌وجه قابل تأیید نیست. ⭕️ در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزه‌های علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاه‌‌ها، روشنفکران و اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشه‌های ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحران‌های ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای دکتر سیدجواد طباطباییِ بزرگ نیز، که همواره کوشیده‌اند بر خلاف روشنفکران، مواجهه‌ای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجهه‌ای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده، به تمامی به فراواقعیت (hyper-reality) در معنای بودریاری کلمه تن داده، تسلیم برساخت‌های رسانه‌ای دستگاه‌ امپراطوری‌های دروغ وابسته به نظام سلطۀ جهانی شدند. ⭕️ دکتر طباطبایی عزیز، دراین چند دهه فعالیت‌های علمی و نظری‌شان، همچون بسیاری از روشنفکران و نیروهای اپوزیسیون ما، هیچ ‌گاه چشمانشان به واقعیت نیهیلیسم دوران جدید گشوده‌نشد و بالطبع در حوادث اخیر نیز نتوانستند بسط نهیلیسم را در سطح جهانی و ملی ببینند. ⭕️ آیا من خواهان دفاع و توجیه وضعیت موجود کشور هستم؟ به‌هیچ‌وجه! به‌هیچ‌وجه! به‌هیچ‌وجه!
❃ به نظر می‌رسد یکی از دلایلی که مسلمانان جدید را اقتباس کردند حس حقارتی بود که بخاطر شکست نظامی از غربی‌ها برایشان پیش آمد. ما در جهان اسلام با دولتی همچون عثمانی مواجه بودیم که قدمتی 700ساله داشت، شمال آفریقا و غرب جهان اسلام و شرق اروپا در دستانش بود و به حدی خود را نیرومند می‌دانستند که اروپاییان را در سطح شهروند درجه دوم جامعه خود به حساب می‌آورد و حتی حاضر به مبادله تجاری با آنها نبود. شکست با چنین عقبه تاریخی موجب یأس، نوعی سرخوردگی و پدید آمدن حس حقارت می‌شود. ❃ به تبع این ، عده ای از مسلمانان و ایرانی‌ها برای کسب دانش جدید به غرب سفر کردند و اولین مواجهه شان با علوم جدید بواسطه آشنایی با بود. باید به این نکته توجه کرد که مسئله اسلامی سازی علوم انسانی و رابطه علوم جدید با دین صرفاً خاص کشور ما نیست بلکه در دوره کنونی یکی از مسائل جدی نیز هست. در همین راستا تلاش‌هایی در مواجهه با علوم جدید در 200سال گذشته صورت گرفته است که نمی‌توان همگی را در ضمن یک شکل و صورت واحد خلاصه کرد. ❃ یکی از جریاناتی که در مواجهه با جهان جدید پدید آمد جریان بود که مدعی سازگاری نص (کتاب تشریع) با عقل (کتاب تکوین) بود اما چون علم جدید غربی به علوم طبیعی تحویل می‌شد، دنیای جدید مورد نظر غرب، عالم محسوس بود و انسان مورد نظرش هم، حیوان ابزارساز بود، این جریان به دنبال یافتن گفتمانی بود که بواسطه اش هر آنچه علم می‌گفت را اخذ کرده و با ملاک آن، قرآن را تاویل کند و یا قرآن را با دستاوردهای دانش بشری جدید توضیح داده و تبیین کند که این جریانات ادوار مختلفی را طی کرده اند و در عصر اخیر در قالب تجاربی نظیر کارهای مرحوم و در ایران و و... در مصر ظاهر شد. ❃ در امتداد این نوع مواجهه که در دوره متاخر شدت بیشتری پیدا کرد، کسانی صرفاً به علوم جدید توجه کرده و در مقام اخذ آن‌ها بودند که می‌توان این گروه را با نسل گذشته مقایسه کرد و به 4-5 دوره همچون علوم طبیعی، علوم اجتماعیِ دورکیم، مارکس، هرمنوتیک گادامر و... تقسیم می‌شوند. اما کسانی که صرفاً قائل به نقل و نص بودند، علم جدید را دفع کردند و چون تفکر عقلی در میانشان خالی بود انتهای کارشان در مواجهه با جهان جدید به خشونت کشیده شد. ❃ از سوی دیگر شبیه همان رویکرد تفصیلی که در قرون اولیه اسلامی مطرح بود (شبیه فارابی و ابن سینا)، در دوره کنونی با گروهی مواجه هستیم که نه مطلقاً علوم جدید را می‌پذیرد و نه مطلقاً نقلی است بلکه نسبت به این دو دارد. تفاوت این گروه‌های مختلف در حوزه "" رقم می‌خورد به این معنا که گروهی اهل شهود هستند، گروه دیگر قائل به ظاهراند، دسته دیگر قائل به برهان هستند و... ❃ از این جهت، به نظرم تجربه ی مواجهه دوره کنونی شبیه تجربه ای است که قدما در مواجهه با علوم بشری داشتند لذا از این جهت ما دستمان خالی نیست بلکه به قدر200سال، تمام جریانات مثل گرایشات معتزلی، اشعری، نقلی و... کتاب‌های مختلفی نوشته اند و تجاربشان موجود است البته باید توجه کرد که در میان مواضع تمام این جریان‌ها دعوا بر سر نوع و تفسیر و رویکرد پرداخت نسبت به آن است. ❃ در این میان، به عنوان نمونه‌ای برای مواجهه حکیمانه با جهان و بسیار مناسب است. ایشان با قرائت‌هایی که از اسلام، متاثر و براساس علوم جدید شکل گرفته مواجه می‌شود لذا به سمت نگارش آثاری همچون در پاسخ به این سنخ نگاه‌ها می‌رود و جزء اولین افرادی است که شیوه حکمایی همچون فارابی را در مواجهه با علوم جدید پی می‌گیرد شبیه آنچه سید جمال اسدآبادی گفت که: «در مواجهه با دوره جدید باید شیوه حکما را پیش گرفت.» بر این اساس علامه طباطبایی وقتی آثار مارکس را خواند، نظریه اعتباریات را بر اساس مبانی خودش برای مواجهه با آن مطرح کرد! • • • ༺ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه ༻ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b