#گفت_و_شنود
🔹قلوپ، قلوپ!
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔹صریح و صمیمی با دانشجویان/ رئیسی: نرخ ارز را دستکاری میکنند تا اقتصاد را به مذاکرات گره بزنند
🔸مراسم برزگداشت روز دانشجو دیروز سهشنبه 16 آذر ماه با حضور آیتالله رئیسی رئیسجمهور در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد و جمعی از نمایندگان تشکلهای دانشجویی در فضایی صمیمیو صریح به طرح دغدغهها و دیدگاههای خود پرداختند.
رئیسجمهور در ابتدای ورود به دانشگاه شریف و پس از ادای احترام به شهدای گمنام این دانشگاه، از نمایشگاه دستاوردهای مراکز تحقیقاتی، پژوهشی و شرکتهای دانشبنیان این دانشگاه که با شعار «پیشران نوآوری، تجلی خودباوری» برپا شده، بازدید کرد و در جریان آخرین دستاوردهای اساتید و دانشجویان این دانشگاه در حوزههای مختلف هوافضا، صنعت خودرو، مخابرات، آب و انرژی، نیروگاههای خورشیدی، محیط زیست، کشاورزی، الکترونیک و دارو و تجهیزات پزشکی قرار گرفت. رئیسجمهور در ادامه پس از نشستی که با جمعی از استادان دانشگاه در دانشگاه شریف برگزار کرد، در جمع دانشجویان که اصلیترین بخش مراسم امروز بود، حاضر شد.
در سالهایی که حسن روحانی رئیسجمهور بود و ادعا میکرد «روز دانشجوی دولت من متفاوت است»! غالباً از سخنرانی دانشجویان منتقد در دانشگاهها جلوگیری میشد و تقریبا به هیچ منتقدی اجازه حضور در مراسم روز دانشجو داده نمیشد. جالب آنکه روحانی در مراسمات روز دانشجو که یا بدون حضور دانشجویان و یا با حضور دانشجویان گزینش شده شرکت میکرد بر ضرورت نقد، نیاز دولت به انتقاد، دانشجو باید دیدهبان باشد و... تأکید غلیظ داشت!
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تندخوانی_تصویری #جزء24قرآن کریم استاد معتز آقایی
حدود۳۰دقیقه
دور بیست ویکم
وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
📽 کریمی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)🌼
🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!🌜🍃
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🔰بهجتالدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره)
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✅ ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز
🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز صد و بیست و هفتم (۱۴۰۰/۹/۱۷)
🔻خطبه ۱۷۵ تا خطبه ۱۷۳
🌹 سهم #روز_صد_وبیست_وهفتم: خطبه ۱۷۵ تا ۱۷۳ #نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه175 (برخی از شارحان نوشتند، این خطبه را هنگامی که به ستون مسجد تکیه داده بود ایراد فرمود. )
1️⃣ نكوهش غافلان
♦️ای بی خبرانی که لحظه ای مورد غفلت نيستيد و ای ترک کنندگان فرامين الهی که از تمامی کارهايتان بازخواست می شويد! شما را چه شده است که از خدای خود روی گردان و به غير او گرايش داريد؟ چونان چارپايانی که چوپان آنها را در بيابانی وَبا خيز و آب هايی بيماری زا رها کرده است. گوسفندان پروار را می مانيد که برای کارد قصّاب آماده اند، ولی خودشان نمی دانند! چه آن که هر گاه به گوسفندان با مقداری علف نيکی کنند، يک روز خود را يک عمر پندارند و زندگی را در سيرشدن شکم ها می نگرند.
2️⃣ علوم بی پايان امام (علیه السلام )
♦️سوگند به خدا! اگر بخواهم می توانم هر کدامِ شما را از آغاز و پايان کارش و از تمام شئون زندگی اش آگاه سازم، امّا از آن می ترسم که با اينگونه خبرها نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کافر شويد. آگاه باشيد! که من اين اسرار گرانبها را به ياران رازدار و مورد اطمينان خود می سپارم. سوگند به خدايی که محمّد(صلی الله علیه و آله) را به حق برانگيخت و او را برگزيد. جز به راستی سخن نگويم. پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) همه اطّلاعات را به من سپرده است و از محلِّ هلاکت آن کس که هلاک می شود و جای نجات کسی که نجات می يابد و پايان اين حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاه کرده است. هيچ حادثه ای بر من نگذشت، جز آن که در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت.
3️⃣ ويژگيهای امام علی (علیه السلام )
♦️ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هيچ طاعتی وادار نمی کنم، مگر آن که پيش از آن، خود عمل کرده ام و از معصيتی شما را باز نمی دارم، جز آن که پيش از آن ترک گفته ام.
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه174 (درباره طلحه فرزند عبیدالله در سال ٣٦ هجری در آستانه جنگ جمل فرمود:)
🔹افشاء ادعاهای دروغين طلحه
♦️تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشير نهراسانده اند. من به وعده پيروزی که پروردگارم داده است، استوارم. به خدا سوگند! او (طلحئ بن عبيدالله) برای خونخواهی عثمان شورش نکرد، جز اينکه می ترسيد خون عثمان از او مطالبه شود، زيرا او خود متّهم به قتل عثمان است، که در ميان مردم از او حريص تر بر قتل عثمان يافت نمی شد. برای اينکه مردم را دچار شک و ترديد کند، دست به اينگونه ادّعاهای دروغين زد. سوگند به خدا! لازم بود طلحه، نسبت به عثمان يکی از سه راه حل را انجام می داد (که نداد). اگر پسر عفّان ستمکار بود، چنان که طلحه می انديشيد سزاوار بود با قاتلان عثمان همکاری می کرد و از ياران عثمان دوری می گزيد؛ يا اگر عثمان مظلوم بود، می بايست از کشته شدن او جلوگيری می کرد و نسبت به کارهای عثمان عذرهای موجّه و عموم پسندی را طرح می کرد (تا خشم مردم فرو نشيند) و اگر نسبت به امور عثمان شکّ و ترديد داشت، خوب بود که از مردم خشمگين کناره می گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وا می گذاشت. امّا او هيچ کدام از سه راه حل را انجام نداد و به کاری دست زد که دليل روشنی برای انجام آن نداشت و عذرهايی آورد که مردم پسند نيست.
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم #روز_صد_وبیست_وهفتم: خطبه ۱۷۵ تا ۱۷۳ #نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه173 (با توجه به برخی از شواهد این سخنرانی در شهر مدینه ایراد شده )
1️⃣ ویژگیهای پیامبر
♦️پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) امين وحی پروردگار و خاتم پيامبران و بشارت دهنده رحمت و بيم دهنده كيفر الهی است.
2️⃣ ويژگيهای رهبر اسلامی
♦️ای مردم! سزاوارترين اشخاص به خلافت، آنكه در تحقق حكومت نيرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوبگری به فتنه گری برخيزد به حق باز گردانده شود و اگر سر باز زد با او مبارزه شود. به جانم سوگند! اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامی مردم باشد هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت، بلكه آگاهان دارای صلاحيت و رای و اهل حل و عقد (خبرگان ملت) رهبر و خليفه را انتخاب می كنند كه عمل آنها نسبت به ديگر مسلمانان نافذ است، آنگاه نه حاضران بيعت كننده حق تجديد نظر دارند و نه آنان كه در انتخابات حضور نداشتند حق انتخابی ديگر را خواهند داشت آگاه باشيد! من با دو كس پيكار می كنم، كسی چيزی را ادعا كند كه از آن او نباشد و آن كس كه از ادای حق سر باز زند. ای بندگان خدا! شما را به تقوی و ترس از عذاب خدا سفارش می كنم، زيرا تقوای الهی بهترين سفارش مومنان و بهترين پايان نامه كار در پيشگاه خداست، مردم! هم اكنون آتش جنگ بين شما و اهل قبله شعله ورشده است و اين پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و بااستقامت و عالم به جايگاه حق بدوش نمی كشند بنابراين آنچه فرمان دادند انجام دهيد و از آنچه نهی كردند توقف كنيد و در هيچ كاری تا روشن نشود شتاب نكنيد، زيرا در آنچه شما اكراه داريد توان تغييراتی داريم.
3️⃣ پرهیز از نیرنگ دنيا
♦️آگاه باشيد! همانا اين دنيا كه آرزوی آن را می كنيد و بدان روی می آوريد و شما را گاهی به خشم می آورد و زمانی خشنود می سازد، خانه ماندگار شما نيست و منزلی نيست كه برای آن آفريده و به آن دعوت شديد، آگاه باشيد نه دنيا برای شما جاودانه و نه شما در آن جاودانه خواهيد ماند. دنيا گرچه از جهتی شما را می فريبد ولی از جهت ديگر شما را از بديهايش می ترساند، پس برای هشدارهايش از آنچه مغرورتان می كند چشم پوشيد و به خاطر ترساندنش از طمع ورزی در آن بازايستيد، به خانه ای كه دعوت شديد سبقت گيريد و دل از دنيا برگيريد و چونان كنيزكان برای آنچه كه از دنيا از دست می دهيد گريه نكنيد و با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار و حفظ و نگهداری فرامين كتاب خدا، نعمتهای پروردگار را نسبت به خويش كامل كنيد. آگاه باشيد! آنچه برای حفظ دين از دست می دهيد زيانی به شما نخواهد رساند!. آگاه باشيد! آنچه را با تباه ساختن دين به دست می آوريد سودی به حالتان نخواهد داشت خداوند دلهای ما و شما را به سوی حق متوجه سازد و صبر و استقامت عطا فرمايد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(105).mp3
11.15M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز صد و بیست و هفتم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵ تا خطبه ۱۷۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استادعالی
"عهدهای امام کاظم ع با علی بن یقطین"
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
📹 #کلیپ
انتشار برای نخستین بار
🌐 موضوع: سخنرانی رهبر انقلاب
در دهه ۷۰ که ایشان میگویند:
صرفه حکومتهای دیکتاتوری است
که مردم سیاسی نباشند و خدا لعنت
کند دستهایی که تلاش میکنند
دانشگاه غیرسیاسی باشد.
🍃🌸🍃
🔻برشی از مستند ستارهدار
به کارگردانی مهدی محمودی
🖇 #روشنگری #ثامن
📎 #جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
282-sedayeenghelab_ir.mp3
5.73M
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
🎙 #صوتی | #صدای_ثامن
💢 موضوع: بررسی علتِ
درگیری مرزی ایران و افغانستان
🎤 کارشناس برنامه:
دکتر فرزان شهیدی
کارشناس مسائل غرب آسیا
🖇 #افغانستان #ایران
🖇 #طالبان
🖇 #درگیری_مرزی
🖇 #دولت_عبرت
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمانی از عاشقانه های شهدا
#رمان_عاشقانه_شهید_حمید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 12 :
آغاز مبارزه
ماه رمضان سال پنجاه و هفت بود. اواسط مرداد ماه. هوا خیلی گرم شده بود. حمید چند روزی بود که در خانه مانده و جایی نمی رفت. آرام بود و بی حرف. بعد از سحری تا صبح قرآن می خواند و بقیه روز را مطالعه می کرد و گاهی می خوابید نزدیک افطار از اتاقش بیرون می آمد دوباره قرآن بدست می گرفت و آنرا می خواند و یادداشت بر می
داشت. هر سوالی را با یکی دو کلمه جواب می داد. مادر این رفتار را به حساب روزه بودنش می گذاشت چون این رفتار او برایش تازگی داشت. یک شب که نزدیک افطار همه در آشپزخانه جمع شده بودند، مجید نگاهی به مادر کرد و با اشاره پرسید: “حمید چشه؟” مادر شانه هایش را بالا انداخت “نمی دونم” ولی مجید مطمئن بود که حمید
و با اشاره گفت: به شدت مشغله ی فکری دارد چون او هر وقت چشمش به مجید می افتاد محال بود سر به سرش نگذارد و به این بهانه مدتی نخندند، ولی آنشب حمید سرش را بالا نکرد و تمام شب را نیز همان طور آرام و بی صدا ماند. صبح بعد از خواندن قرآن از خانه بیرون رفت و تا افطار برنگشت و روز
های بعد هم به همین منوال گذشت. مادر چندین بار از او پرسید: چیزی شده؟ ناراحتی؟” “حمید و او هر بار با لبخند، مادر را خاطر جمع می کرد که مشکلی نیست. تا شب عید فطرکه حمید عازم تهران شد. شانزدهم شهریورسال ۵۷ بود که شبانه به منزل دایی اش رفت و صبح با محسن و سعید چیذری (امیر
چیذری که نام شناسنامه اش سعیدبود) و جواد رودبارانی دوست صمیمی دوران بچگی اش به نماز جمعه که در تپه های قیطریه برگزار می شد رفت. آن روزها اوضاع شهر تهران و بیشتر شهرهای ایران خوب نبود و معترضین به رژیم شاه جسارت بیشتری برای نشان دادن اعتراضشان پیدا کرده بودند. در آن نماز جمعه هم شعارهایی بر علیه شاه داده شد که نیروهای امنیتی شاه مداخله کردند و با مردم در گیر شدند. آنها با تیرهای هوایی و گاز اشک آور به مردم حمله کردند و بعضی ها را
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 13 : بشدت کتک زدند. در گیری تا بعد از ظهر ادامه داشت. حمید که از این تهاجم بسیار عصبانی شده بود، اون شب را در تهران ماند … چون شنیده بودند که آیت الله علامه نوری مردم را به نماز جمعه دعوت کرده اند. پس برای رفتن به نماز به خانه بر نگشت… (جمعه ی سیاه در میدان ژاله سال ۵۷٫) . منزل آیت الله نوری نزدیک میدان ژاله بود. و مردم برای نماز به همان جا دعوت شده بودند. هیچکس نمی دانست ساعت شش صبح حکومت نظامی اعلام شده و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع شده است، برای همین با جواد و چند نفر از دوستانش بطرف میدان ژاله راه افتادند .
برگی از دفتر خاطرات حمید :
حمید تعریف می کرد: “نیروهای انتظامی به مردم نزدیک و نزدیک تر
می شدند ولی مردم اعتنا نمی کردند و شعار می دادند حتی وقتی با
بلندگو از مردم خواستند متفرق شوند صدایشان بلندتر شد و فریاد
مرگ بر شاه سر دادند. تعداد کسانی که برای نماز آمده بودن خیلی
زیاد بود و صدای شعار ها بلند و بلند تر می شد …به یک باره نیروهای
انتظامی یک صف کشیدند و در میان نا باوری مردم فرمان آتش گرفتند
و در چند دقیقه مردم را گلوله باران کردند، مردم از زن و مرد در یک
چشم بر هم زدن مثل برگ خزان روی زمین ریختند، فاجعه ای بسیار درد
ناک رخ داده بود. صدای شلیک گلوله قطع شد لحظاتی سکوت حکفرما
شد … کسانی که زنده مانده بودن همه هاج و واج بهم نگاه می کردن ،
باورشان نمی شد…به یک باره از جا پریدن ..ترسیدن از گلوله باران
دوباره فرار کردن … زخمی ها ناله می کردند. و عده ای برای نجات آنها
تالش می کردن عده ای هم کشته شده ها را از میدان دور می کردن .”
یابد. در اینجا باید گفت که زمان مهار شده ولی تا کنون من به چنین
خاصیتی نتوانستم برسم به امید روزهای بهتر .
اکنون که این یادداشت را شروع کرده ام، به خاطر این است که با حقایق
زندگی بیشتر آشنا شوم .در اول باید خصوصیات اخالقی خودم را مطرح
کنم. با اینکه هیجده سال با خودم زندگی کرده ام ولی کاملا نتوانسته ام به اخالق خودم پی ببرم، ولی آنچه می دانم از این قرار است: رفتاری بسیار عادی و افکاری عجولانه. مطابقت دادن این دو باعث پریشانی می شود. خیلی کم حرف می زنم و بیشتر گوش می دهم. مظلوم نیستم ولی نمی گذارم کسی از دست من ناراحت شود. از امتحان دادن متنفرم و
هیچوقت در امتحان موفق نمی شوم. حتی اگر فرضیه ای را خودم ارائه
دهم از امتحان دادن آن عاجزم. موفقیت را یک عامل فکر کردن می دانم
و بر اثر فکر کردن است که مطالب را می توان برای خود توجیه کرد.
بررسی افکار کلی من در باره ی مردم: تمام مردم را به سه دسته تقسیم
می کنم. کسانی که نمی دانند، کسانی که کم می دانند، و کسانی که خوب
می دانند. اگر کسی توانست در زندگی خود را از میان این سه دسته پیدا
کند واقعا می تواند خود را بشناسد و پیش برود. مثالی در این مورد بزنم
تا روشن شود: سربازی به دلیل مسخره ای یک سیلی به شخصی می زند
شما فکر می کنید عکس العمل شخص چیست؟ اگر از گروه اول باشد پیش خود می گوید حتما من مقصر بودم و راه خود را می کشد و می رود ولی اگر این شخص از گروه دوم باشد با یک سیلی جواب او را می دهد و دیگر به آخرش فکر نمی کند که به کجا می انجامد و اگر از گروه سوم باشد مثل اولی جواب او را نمی دهد ولی می داند که به او توهین شده و در جای دیگری جواب او را خواهد داد.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 14 :
این دست نوشته نشانگر فکر ژرف و جویای حقیقت او می باشد. روز بیستم بهمن ماه سال ۵۷ بود. درگیری در تهران به اوج خود رسیده بود. حمید و جواد رودبارانی در میان تظاهر کننده ها بودند. مادر دلواپس بود و لحظه ای آرام نداشت و تمام وقتش را به این می گذراند که خبری از حمید بگیرد. پس دوباره علی به اصرار مادر برای پیدا کردن حمید راهی تهران می شود. همه جا را سر می زند. به فکرش می رسد که سری هم به خانه ی جواد بزند که خوشبختانه حمید را آنجا پیدا می کند. کمی خیالش راحت شد و با نگرانی از او خواست که با او به کرج برگردد. از ناراحتی مادر و پدرش گفت ولی چون می دانست او مشغول
چه کاریست دلش نمی خواست او را تنها بگذارد. حمید با همان لبخند همیشگی موضوع را به شوخی و خنده برگزار کرد و تلاش علی برای برگرداندن او بی فایده ماند. بنابراین شبانه به کرج باز گشت. مادر جلوی در منتظر بود. شاید فکر می کرد و امیدوار بود حمید هم با علی آمده باشد. با دیدن علی که آثار خستگی از صورتش پیدا بود، امیدش نا امید شد. پرسید: “دیدیش؟ پیداش کردی؟” علی برای اینکه خیال مادر را راحت کند، گفت: “نگران نباشین پیش دوستاش بود. خوب و خوش. یک کاری داره فردا یا پس فردا میاد. خیلی به شما سلام رسوند حالش خوبه . خونه ی جواد بود.”مادر نفس راحتی کشید. پدر از دور آنها را دید و خودش را به آنها رساند و با دلواپسی جویای حال حمید شد و باز علی او را هم خاطر جمع کرد. ولی خودش خیالش راحت نبود و می دانست که تهران شلوغ است و حمید بی پروا و نترس. علی از فردا می ترسید و این همان چیزی بود که هر سه ی آنها در حال عبور از حیاط به ساختمان با خودشان فکر میکردند و هیچ کدام به زبان نیاوردند. و دوباره اضطراب و نگرانی وجودشان را پر کرد. خبر هایی که از شهادت مردم و شلوغی شهرها بگوش می رسید خوشآیند نبود و مادر و پدر با این دلهره تا صبح بیدار
ماندند. صبح اول وقت مادر به سراغ علی رفت و او را از خواب بیدار کرد و به او “نمی تونم تحمل کنم، بیا با هم بریم من خودم برش می گردونم. گفت: علی دارم دیوونه میشم.” علی زود از جاش بند شد و گفت : منم آروم ندارم ..حاضر میشم بریم ….پدر ماشین را آماده کرد و همگی سوار شدن و راه افتادن . علی و همسرش با مادر و پدر راهی تهران شدند. نیمه های راه که رسیدند، ترافیک شده بود و گویا پلیس راه رو برای رفتن به تهران بسته بود و اجازه عبور به کسی رو نمی دادن .. ماشینهای زیادی جمع شده بودند و به همین خاطر خواهش و تمنا هم فایده ای نداشت. راهی به نظرشان نمی رسید. پدر می خواست برگردد که با صورت بی قرار مادر روبرو شد و می گفت: “من پیاده میرم باید امروز حمید رو پیدا کنم.” علی از ماشین پیاده شد و در همین حال گفت: “چرا شما؟ من میرم. بهتون قول میدم پیداش کنم و مواظبش باشم. شما نگران نباشین خبر میدم…”. او در میان چشمهای نگران پدر و مادر، به تنهایی راهی تهران شد. صبح بیست و یکم بهمن بود. صدای تیر اندازی از گوشه و کنار شهر به گوش می رسید. علی مجبور شد بیشتر مسیر را پیاده طی کند. هر وسیله ای که پیدا می کرد سوار می شد تا بالاخره خود را به منزل “دایی اصغر” رساند، تا شاید توسط محسن خبری از حمید بگیرد. ولی آنها هم نه تنها از حمید بلکه از محسن هم خبری نداشتند. در تهران قیامتی بر پا بود.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#لبخندخاڪے
👨🏻⚕دکتر با خنده بهش گفت:
برادر! مگه پشت لباست ننوشتی
ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع!!😄
پس چرا مجروح شدی؟!
گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕🤷🏻♂
#خنده_حلال
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌼
هرجا حدیثی، آیهای،دعایی به
دلت خورد، بایست؛مبادا یک وقت
بگذری و بروی، صبر کن؛ رزق معنوی
خیلی مخفی تر از رزق مادی است
یک نفر از دری،دیواری می گوید
و در حقیقت خداست که با زبان
دیگران با شما حرف می زند👌🦋
#حاج_اسماعیل_دولابی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف دل شهدا
حال وهوای کسانی است که به فکر شهادت هستند
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
وقتیمیخواستبیرونبرود
باصداییبغضآلودگفتم:«علی
جونمکیبرمیگردی؟!»مکثی
کرد،برگشتبهسمتمن،خیلی
مصممگفت:«مامسافرکربلاییم،
راهکربلاکهبازشدبرمیگردیم!
روزیکهاولینکاروانبهسوی
کربلاعزیمتمیکردپیکرشبازگشت🌺
#شهید_علیرضا_کریمی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─