eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.9هزار ویدیو
616 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژه نامه اکونومیست چالش قرن ، تغییرات آب و هوایی تصویر جلد جدید مجله اکونومیست به هدف نرسیدن سیاست های اقلیمی در تغییرات آب و هوایی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور سی و سوم جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس و برای پدرو مادر آرتین عزیز و تمامی شهدای شاهچراغ و شهدای این فتنه https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ •[ 📹 •] 🔻ماجراهای سیامک و برانداز 😂🔞 آشنایی سیامک با خودشیفته.... 🔖 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎞 🔶️🔹️ شش اقدام آمریکا علیه ایران، در طول تاریخ . . . 🔖 🇮🇷 🔖 🔖 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎞 🎥حماسه حضور پرشور مردم سراسر استان خراسان رضوی در راهپیمایی یوم الله ۱۳ آبان 🔖 🇮🇷 🔖 🔖 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
سبی:ازوقتی که یادم میاد نه محبت مادری دیدم نه پدری... پدرِ مادرم یه سرمایه دار بزرگ بود که پدرم براش کنار میکرد وتونسته بود که اعتماد شوجلب کنه که این موجب شد تک دخترشو ب پدرم بده اما پدرمن عاشق یکی دیگه بود و مخفیانه باهاش ازدواج کرد و بعد چندین سال گندش دراومد بعدازفوت پدربزرگم دعواهاشروع شد هرروز بحث و جنگ و جدال البته مادرم پدرم روخیلی دوست داشت اما وقتی میدید بداخلاقه و بی محبتی میکنه خیلی صبر کردو هیچی نگفت اما بعد چن سال دیگه نتونست تحمل کنه و کارشون ب دادگاه و طلاق و طلاق کشی شد من میون این همه جنگ و جدال گم شده بودم واصلا برای کسی مهم نبودم....تااینکه روزی با مادرم رفته بودیم بازار.....پدرم ب بهونه ی ماموریت خونه رو ترک کرده بود.... توی بازار ک بودیم مادرم پدرم رو با یه خانم دیگه و یه بچه نوزاد توی بغلش دید....رفتیم خونه.... مادرم رفت تو اتاقش و همه ی عکساشونوسوزوند و رفت خوابید منم تو عالم بچگی م میدونستم پدر خیانت کرده و مادر ناراحت شده صبح شد بدجوری گرسنه شدم از دیروزش هیچی نخورده بودم و شبش گرسنه خوابیدم رفتم تامادرو بیدار کنم تا ب دادم برسه اما هر چی تکونش دادم و صداش کردم بیدار نشد باز میدونستم ک مادر عاشق پدره و بادیدن خیانتش دق کرده و مرده ^من و حانیه ک اروم گریه میکردیم معین و سرشو انداخته بود پایین وقیافش داغون بود... سبحان قطره اشکی رو ک از چشمش اومد رو سریع پاک کرد و ادامه داد:بعد از مراسم خاکسپاری همه اموال پدربزرگ و مادرم ب پدرم رسید پدرم خونه رو عوض کرد و یه خونه ی بزرگ توی زعفرانیه خرید و با زنش و دخترش و من اونجا زندگی کردیم.... حالا سالهای زیادی میگذره وقتی ک ارزو رو دیدم برای اولین بار انگارمادرم رو دیدم وقتی اونو دیدم احساس کردم مادرم برگشته https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ارزو همه ی زندگی منه نظر پدرم برای ازدواج اینه که تو هنوز خیلی کم سن و بچه ای برای ازدواج با اینکه 26 سالم شده! خیلی سعی کردم بگم نه حالا هم چن ماهیه که دارم تو شرکت پدرم سخت کار میکنم تا هم لیاقت خودمو نشون بدم و هم بگم مرد شدم... ارزو جان فقط یه کمی دیگه تحمل کن! تو مال منی! ^لبخندی روی لبام اومد و برای اینکه جو عوض شه پیشنهاد دادم بریم شیر موز بستنی بزنیم تو رگ و بعد اون همه نخود نخود هر که رود خانه خود شدیم😐😂 رسیدم خونه بابا خیلی خسته بود و خواب بود مادرمم داشت کتاب اشپزی مدرن رو مطالعه میکرد من:مامان امیر کجاست؟دوباره این کتابای منو ورداشته فردا این استاد میخاد امتحان بگیره هیچی نخوندم مامان:ای ارزوی شلخته تقصیر خودته....اگه اولش یکی محکم زده بودی تو دهن داداشت جرئت نمیکرد دست ب کتابات بزنه ک وسط راهرو ولوئه! ^بعد زدیم زیر خنده من:جدی برم بزنم؟ مامان اخماش کرد تو هم و گفت:دست ب پسر من بزنی دستت خورد میشه برو ازش بگیر و دیگه هم تو راهرو ولوشون نکن ک دفعه بعد خودم تیکه پاره شون میکنم من:اوکی مادر قانع شدم!حالا این شازده دوماد ما کجاست؟ مامان:الهی قربونش بره مادر توی اتاقشه ^سری تکون دادم و رفتم بالا و ب اتاق امیر نزدیک شدم و تا خاستم در بزنم متوجه شدم داره با عصبانیت با تلفن حرف میزنه و میگه: گریه نکن لعنتی....گریه نکن....با گریه چیزی حل نمیشه....چیشد هان؟خودت تا چند ساعت پیش میگفتی که تمومش میکنی!گفتی خودت کت و کول بسته تحویلش میدی!حالا میگی ک نمیتونی ادامه بدی هان؟توبیخود کردی.... طرف:....... امیر:گریه نکن ای بی همه چیز تو عاشقش شدی بخاطر همینم که هست داری جا میزنی طرف:..... امیر:غلط کردی.....همش حرف مفته! وابسته گی ای در کار نیس سرکار خانم شما عاشقش شدی الکی هم اشک تمساح نریز براش اون جرم ک چ عرض کنم جرم هاش سنگینه و حکمش 100درصد اعدامه گریه نکن دیگه لعنتی طرف:........ امیر:اره هنوزم میگم....هنوزممم میگم من عاشقتم.... طرف:...... امیر:ههه....دروغ نگو.اینقد اراجیف نباف.....تو عاشق اون لعنتی هسی نه من! طرف:...... امیر:بسه دیگه ساکت شو...ببر صداتو....من احمقو بگو...ساکت شو گفتم..... طرف:...... امیر با عصبانیت تموم گفت:حیف که خیلی دوستت دارم لعنتی..... وگوشیو قطع کرد ^از تعجب هنگ کرده بودم! رویا😳ینی یکی دیگه رو دوست داره؟که اون ی مجرمه و حکمش اعدامه؟وایی این حرفایی که امیر میزد ینی چی؟خدای بزرگ بیچاره امیر! من فکر میکردم ک رویا هم امیر رو دوست داره! بیخیال کتابم شدم و رفتم تو اتاقم و سعی کردم بدون اینکه به امیر و حرفاش فکر کنم بخوابم https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
و دوازدهم سر کلاس های بعدی سر کلاس استاد تقوی بودیم بداخلاق ترین استادروی کره زمینه و سخت گیر ترینشون! گوشیم زنگ خورد و صداش روی ولوم زیاد بود گوشیم:شب اومدم خونتون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی؟بخدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم شمعی ک نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم.دروغ نگو دروغ نگو ترو بخدا.......... قطعش کردم گفتم:اه لعنتی میدونستم ک استادحالاول نمیکنه😐 بیرونم میکنه وای خدا بدبخت شدم بچه ها زدن زیر خنده خودمم سرخ شدم و سرمو انداختم پایین و استاداومدسمتم و تا اومد جلو چشامو بستم سرمو بالااوردم گفتم:استاد غلط کردم یادم رفت صداشو کم کنم ببخشید استادوبچه ها خنده ای کردن و استاد گفت:اشکالی نداره و باز گوشیم:شب اومدم خونتون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی خداااااااااا قصد روانی کردن منو داری؟😱 گوشیمو خاموش کردم بچه ها باز زدن زیر خنده استاد عصبانی شد حانیه:اقای تقوی لطفا اینبار بخاطر من ببخشینش استاد:خانم عطایی فقط بخاطر خانم موحد این دوبار میبخشم دیگع تکرار نشه😐 و شروع کرد ب ادامه ی درس مزخرفش ^حتما براتون سوال شده که چرا فامیل حانی رو گفتم موحد ی بارهم فرهمند چون این بشر فامیلی اش فرهمند موحده بعضیا کامل میگن بعضیام تکه اول یا تکه دومشو میگن! بعد اتمام کلاس از دانشگاه زدیم بیرون وحانی رو رسوندم دم در خونشون و رفتم خونه خودمون ک با اونجا کمتر ده دقیقه فاصله داشت https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔴به این میگن ، شهدایی که رفتند، و جان و پوست و گوشت‌شان را دادند، تا پوست، بدن، پا، دست برهنه و لخت را نامحرما نبینند. حق الناس اینه، امر به معروف و نهی از منکر کنید که خون پای مال نشه... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اعترافات دختر که و مانتویش را درآورده بود و می داد https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─