📝🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن 🎤 ]•
🔰 حرف حساب انتخاباتے | 1⃣
💯 چهار هزار غیبت در یک لحظه!
┄┅═✼🗳✼═┅┄
🔻 خیلیها وقتی به #آخرت میآیند،
میبینند از آثار خبری نیست. فرد آنجا
میگوید: خدایا حج رفتم، نماز خواندم،
روزه گرفتم و... میگویند: چون #غیبت
کردی همه رفت در نامهی عمل کسی دیگر.
⚠️ ایام #انتخابات نزدیک است و غیبت،
نقل مجالس است. ما خیال میکنیم حرفی
گفتیم، تمام شد و رفت. غیبت خیلی
وحشتناک است. برای تخریب همدیگر هر
حرفی را میزنیم. وای به کسانی که اینها
را نقل میکنند. [در #فضای_مجازی] چیزی
را برای یک گروه میفرستند و در یک لحظه
چهار هزار غیبت میکنند!
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
#ایران_قوی #انتخابات_1400
#ثامن #انتخاب_اصلح #غیبت
◀️ نشر حداکثری #ڪانالهای_ثامن
#انتخاب_اصلح
#ما_منتظر_انتخاباتیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🎤🍃
🍃
[• #تحلیل_روز •]
🎯| سلسله جلسات تحلیلے
#انتخابات_1400🗳
🎙| سخنران:
سیدرضا موسوی
🌀| موضوع:
➖ نقش مشارکت حداکثری
در قرارگاه حسین بن علی(ع)
#انتخاب_آگاهانه #ثامن
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتخابات_1400
#پرسشوپاسخ_بصیرتی
#جلسه 5⃣8⃣
📌 تحلیل
🔸️ دوستان و اطرافیان را به کانال
دعوت کنید تا پاسخ پرسشهایشان
را دریافت کنند💡
◀️ نشر حداکثری #ڪانالهای_ثامن
#انتخاب_اصلح
#ما_منتظر_انتخاباتیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
◾️🍃
🍃
[• #مناسبتے •]
از غربت تو اشک دمادم داریم😭
دائم به لب پنجره شبنم داریم✋
این درد دل ماست، خودت میدانی👌
در خاک مدینه یک حرم کم داریم🥀
#هشتشوال📆 #تخریببقیع🕊
#یا_ائمه_البقیع🏴 #ثامن
نشر حداڪثری #ڪانالهای_ثامن
#انتخاب_اصلح
#ما_منتظر_انتخاباتیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤🍃
🍃
[• #تحلیل_روز •]
🎯| سلسلهجلسات تحلیلے
#انتخابات_1400 🗳
🎙| سخنران:
سیدرضا موسوی
♻️| تحلیل:
➖ نقش مشارکت حداکثری
در قرارگاه حسین بن علی(ع)
#انتخاب_آگاهانه #ثامن
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتخابات_1400
#پرسشوپاسخ_بصیرتی
#جلسه 5⃣8⃣
🔸️ دوستان و اطرافیان را به کانال
دعوت کنید تا پاسخ پرسشهایشان
را دریافت کنند💡
◀️ نشر حداکثری #ڪانالهای_ثامن
#انتخاب_اصلح
#ما_منتظر_انتخاباتیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🚨بازی تکراری دیوارکشی و لباسی که به تن علی لاریجانی زار میزند!
🔹روز گذشته نامهای در شبکههای اجتماعی منتشر شد که ادعا میشد بر اساس آن اینستاگرام فیلتر میشود. این نامه در تاریخ ۲۵ اردیبهشت به شرکت ارتباطات زیرساخت، همراه اول و ایرانسل ارسال شده بود.
🔹بعد از انتشار آن و رسانهای شدن مساله، قوه قضائیه در اطلاعیهای اعلام کرد که این نامه در همان ساعات اول همان زمان بلااثر شده و معاون دادگستری تهران به خاطر تخلفی که در نوشتن این نامه داشته، تحت تعقیب دادسرای انتظامی قضات گرفت.
🔹همین بهانه کافی بود تا رسانههای بیگانه به سرعت اهداف سیاسی خود را پیگیری کنند و بر شایعه فیلتر شدن تلگرام بدمند.
🔹اما مساله به همین جا ختم نشد و ساعاتی بعد در اقدامی قابل تامل، علی لاریجانی از نامزدهای مورد حمایت دولت روحانی (احتمالا به عنوان کاندید پوششی) با انتشار ویدئویی که به سختی میتوان از برنامهریزی نشده بودنش سخن گفت به خاطره گویی پرداخت و مدعی شد در زمان دولت هاشمی رفسنجانی که وزیر ازشاد بوده مانع تصمیم دولت در ممنوعیت ویدئوها شده است.
🔹 وی با این جمله که "گاهی یک قاضی ممکن است محدودیتهایی را برای زندگی مردم اعمال کند" خود را در جایگاه منجی نشانده و تلویحا اقدامات محدود کننده را به رقبای انتخاباتی نسبت داد. اما این موضوع برای اهالی سیاست چیزی بیش از یک طنز و بازیگری سیاسی نیست.
چرا که:
🔹لاریجانی در حالی مورد علاقه هاشمی و گزینه او برای وزارت ارشاد بوده که آن دوران به فضای بسته سیاسی شهره و زبانزد است و همین مساله همسویی هاشمی و لاریجانی به عنوان دو چهره اقتدارگرا را به خوبی نشان میدهد.
🔹لاریجانی همچنین ۱۲ سال ریاست مجلس را برعهده داشته که کمترین اقدامی در جهت احقاق حقوق مردم انجام نداده است. وی نه تنها در موارد متعدد مانع شنیده شدن حرفهای منتقدان و نمایندگان مردم میشده که احکام سنگین قوه قضاییه علیه عدالتخواهان و منتقدان علی لاریجانی در زمان ریاست برادرش، نشاندهنده میزان اعتقاد او به حقوق مردم و آزادیهای سیاسی و اجتماعی است.
🔹او در حالی یک شبه به یاد طرح سوالات سخت افتاده و نگران رابطه حاکمیت و مردم و نسبت آن با آزادی شده که تصویر غیرمردمی، اشرافی، همگامی با دولت روحانی و انحصار در مسیولیتها و کارنامه خالی خود را نمیتواند به راحتی از حافظه مردم خالی کند.
🔹به نظر میرسد راهبردی که تئوریسینهای آشنا در سال ۹۶ با اسم رمز دیوارکشی در پیادهروها اجرا کردند بار دیگر با کلمات جدید در حال بازسازی است. گویا تاریخ برای بار دوم و البته اینبار به صورت کمدی در حال تکرار است.
#انتخاب_اصلح
#ما_منتظر_انتخاباتیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
شاخصه های انتخاب اصلح،6-صداقت.mp3
5.31M
🍃👌شاخصه های انتخاب اصلح
🍃🌸6-صداقت
#انتخاب_اصلح
#ما_منتظر_انتخاباتیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز . . ..mp3
14.92M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🔷 سهم روز صد و سی و سوم : خطبه ۱۶۰
┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
📣 خطبه ۱۶۰ (در شهر کوفه در سال ٣٧ هجری، هنگام حرکت دادن مردم به سوی صفین و جنگ با شامیان، ایراد فرمود. )
{قسمت_اول}
1⃣ خداشناسی
♦️فرمان خدا قضای حتمی و حکمت و خشنودی او مايه امنيّت و رحمت است؛ از روی علم، حکم می کند و با حلم و بردباری می بخشايد. خدايا! سپاس تو راست بر آنچه می گيری و عطا می فرمايی و شفا می دهی يا مبتلا می سازی. سپاسی که تو را رضايت بخش ترين، محبوب ترين و ممتازترين باشد، سپاسی که آفريدگانت را سرشار سازد و تا آنجا که تو بخواهی تداوم يابد، سپاسی که از تو پوشيده نباشد و از رسيدن به پيشگاهت باز نماند، سپاسی که شمارش آن پايان نپذيرد و تداوم آن از بين نرود. خدايا! حقيقتِ بزرگی تو را نمی دانيم، جز آن که می دانيم تو زنده ای و احتياج به غير نداری، خواب سنگين يا سبک تو را نمی ربايد، هيچ انديشه ای به تو نرسد و هيچ ديده ای تو را ننگرد، اما ديده ها را تو می نگری و اعمال انسان ها را شماره فرمايی و قدم ها و موی پيشانی ها زمام امور همه به دست تو است، خدايا آنچه را که از آفرينش تو می نگريم، واز قدرت تو به شگفت می آييم و بدان بزرگی قدرت تو را می ستاييم، بسی ناچيزتر است در برابر آنچه که از ما پنهان و چشم های ما از ديدن آنها ناتوان و عقل های ما از درک آنها عاجز است و پرده های غيب ميان ما و آنها گسترده می باشد.
2⃣ راههای خداشناسی
♦️ پس آن کس که دل را از همه چيز تهی سازد و فکرش را به کار گيرد تا بداند که چگونه عَرش قدرت خود را برقرار ساخته ای و پديده را چگونه آفريده ای و چگونه آسمان ها و کرات فضايی را در هوا آويخته ای و زمين را چگونه بر روی امواج آب گسترده ای؟ نگاهش حسرت زده و عقلش مات و سرگردان و شنواييش آشفته و انديشه اش حيران می ماند.
📜 #نهج_البلاغه ، #خطبه160
┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
📣 خطبه ۱۶۰ ، {قسمت_دوم}
3⃣ وصف اميدواری به خدا
♦️به گمان خود ادّعا دارد که به خدا اميدوار است! به خدای بزرگ سوگند! که دروغ می گويد، چه می شود او را که اميدواری در کردارش پيدا نيست؟ پس هر کس به خدا اميدوار باشد بايد، اميد او در کردارش آشکار شود. هر اميدواريی جز اميد به خدای تعالی ناخالص است و هر ترسی جز ترس از خدا نادرست است. گروهی در کارهای بزرگ به خدا اميد بسته و در کارهای کوچک به بندگانِ خدا روی می آورند؛ پس حقِّ بنده را ادا می کنند و حقِّ خدا را بر زمين می گذارند، چرا در حقِّ خدای متعال کوتاهی می شود و کمتر از حقِّ بندگان رعايت می گردد.
آيا می ترسی در اميدی که به خدا داری دروغگو باشی؟ يا او را در خور اميد بستن نمی پنداری؟ اميدوار دروغين اگر از بنده خدا ترسناک باشد، حقِّ او را چنان رعايت کند که حقَّ پروردگار خود را آن گونه رعايت نمی کند، پس ترس خود را از بندگان آماده و ترس از خداوند را وعده ای انجام نشدنی می شمارد و اينگونه است کسی که دنيا در ديده اش بزرگ جلوه کند و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد که دنيا را بر خدا مقدّم شمارد و جز دنيا به چيز ديگری نپردازد و بنده دنيا گردد.
4⃣ سیری در زندگی پیامبران «برای انتخاب الگوهای ساده زیستی»
♦️برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را اطاعت نمايی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عيب های دنيا و رسوايی ها و زشتی های آن باشد، چه اينکه دنيا از هر سو بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) بازداشته و برای غير او گسترانده شد، از پستان دنيا شير نخورد و از زيورهای آن فاصله گرفت. اگر می خواهی دومی را، موسی(علیه السلام) (کسی که با خدا سخن گفت) و زندگی او را توصيف کنم، آنجا که می گويد: «پروردگارا! هر چه به من از نيکی عطا کنی نيازمندم». به خدا سوگند! موسی(علیه السلام) جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چيز ديگری نخواست، زيرا موسی(علیه السلام) از سبزيجات زمين می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گياه از پشت پرده ی شکم او آشکار بود و اگر می خواهی سومی را، حضرت داوود(علیه السلام) صاحب نی های نوازنده و خواننده بهشتيان را الگوی خويش سازی، که با هنر دستان خود از ليف خرما زنبيل می بافت و از همنشينان خود می پرسيد: چه کسی از شما اين زنبيل را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد. و اگر خواهی از عيسی بن مريم(علیه السلام) بگويم که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن به تن می کرد و نان خشک می خورد، نان خورشت او گرسنگی و چراغش در شب ماه و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمين بود. ميوه و گُلِ او سبزيجاتی بود که زمين برای چهارپايان می روياند. زنی نداشت که او را فريفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگين سازد، مالی نداشت تا او را سرگرم کند و آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد. مرکب سواری او دو پايش و خدمتگزار وی، دست هايش بود.
📜 #نهج_البلاغه ، #خطبه160
┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
📣 خطبه ۱۶۰ ، {قسمت_سوم}
5⃣ راه و رسم زندگی پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم)
♦️ پس به پيامبر پاکيزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگويی است برای الگو طلبان و مايه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و محبوب ترين بنده نزد خدا کسی است که از پيامبرش پيروی کند و گام بر جايگاه قدم او نهد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) از دنيا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر و شکمش از همه خالی تر بود. دنيا را به او نشان دادند، امّا نپذيرفت و چون دانست خدا چيزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چيزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت و چيزی را که خدا کوچک شمرده ،کوچک و ناچيز می دانست. اگر در ما نباشد جز آن که آنچه را خدا و پيامبرش دشمن می دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداريم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا و سرپيچی از فرمان های او کافی بود!. و همانا پيامبر «که درود خدا بر او باد» بر روی زمين می نشست و غذا می خورد و چون برده، ساده می نشست و با دست خود کفش خود را وصله می زد و جامه خود را با دست خود می دوخت و بر الاغ برهنه می نشست و ديگری را پشت سر خويش سوار می کرد. پرده ای بر در خانه او آويخته بود که نقش و تصويرها در آن بود، به يکی از همسرانش فرمود، «اين پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می افتد، به ياد دنيا و زينت های آن می افتم.» پيامبر(صلی الله علیه و آله) با دل از دنيا روی گرداند و يادش را از جان خود ريشه کن کرد و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنيا از ديدگانش پنهان ماند و از آن لباس زيبايی تهيّه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند و اميدِ ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون کرد و دل از دنيا برکند و چشم از دنيا پوشاند و چنين است کسی که چيزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای تو نشانه هايی است که تو را به زشتی ها و عيب های دنيا راهنمايی کند، زيرا پيامبر(صلی الله علیه و آله) با نزديکان خود گرسنه به سر می برد و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زينت های دنيا از ديده او دور ماند. پس تفکّرکننده ای بايد با عقل خويش به درستی انديشه کند که آيا خدا محمد(صلی الله علیه و آله) را به داشتن اين صفت ها اکرام فرمود يا او را خوار کرد؟ اگر بگويد خوار کرد، دروغ گفته و بُهتانی بزرگ زده است، و اگر بگويد: او را اکرام کرد، پس بداند، خدا کسی را خوار شمرد که دنيا را برای او گستراند و از نزديک ترين مردم به خودش دور نگهداشت. پس پيروی کننده بايد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيروی کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جای قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت ايمن نمی باشد، که همانا خداوند، محمّد(صلی الله علیه و آله) را نشانه قيامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کيفر جهنّم قرار داد. او با شکمی گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و کاخ های مجلّل نساخت سنگی بر سنگی نگذاشت تا جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را پذيرفت. وه! چه بزرگ است منّتی که خدا با بعثت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگی به ما عطا فرموده. رهبر پيشتازی که بايد او را پيروی کنيم و پيشوايی که بايد راه او را تداوم بخشيم. به خدا سوگند! آن قدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم، که از پينه کننده آن، شرمسارم. يکی به من گفت: «آيا آن را دور نمی افکنی؟». گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستايش می شوند.
📜 #نهج_البلاغه ، #خطبه160
┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
رمان #دل_آرام
این داستان: رفیق من
#قسمت4
بزرگ ترین گل قرمز رو چیدم و بهش دادم. با همون دستِ گلی و بهش گفتم: برای تو نشونش کرده بودم.
داش حسین به طرفم برگشت و نشست. دستم رو گرفت و محکم فشرد. دست خودش همِ گلی شد. عکس گل قرمزه افتاده بود وسط سیاهی چشماش. زل زده بود به گل.
گفت: دیگه تنها نیا اینجا. یکدفعه دیدی دست و بالت زخمی شد.
خندهام گرفت: دستو بالم! مگه من گنجشکم؟
گفت: آره تو مثّ یه گنجشک میمونی. نباید خودت رو تو خطر بیندازی. اگه حواست نباشه، اونوقت یه خاری بره تو دست و پات...
یه دفعه یاد گنجشکه دیروزی افتادم. دلم هرّی ریخت پایین.
پرسیدم: داداش امام زمان منو خوب میکنه؟
- آره، حتماً. آخه من پسر بدی ام.
- خدا نکنه.
- دیروز میخواستم با تیرکمون یه گنجشک بزنم ولی یکهو پام درد گرفت و یاد خودم که افتادم پشیمون شدم.
داش حسین دستش رو کشید روی سرم.
گفتم: من پسر بدی ام، امام زمان منو خوب نمی کنه.
می ترسیدم اما باید یه رازی رو بهش میگفتم: اگه یه رازی بهت بگم که صد ساله تو دلمه، باهام دعوا نمی کنی؟
خندید: نه!
- قول میدی که به هیچ کس نگی؟
- باشه قول میدم.
اون خروس بزرگه رو من انداختم تو چاه و خفه شد.
نیگاش کردم. داشت برگای درختارو نیگاه میکرد. چشماش سبز شده بود.
گفتم: اوّل پاهاشو بستم، بعد گذاشتمش تو سطل و از چاه پایین کشیدم. امّا وسط راه، سطل از دستم ول شد...
داش حسین بلند بلند خندید. اون قدر خندید که منم به خنده افتادم. دستش رو دور گردنم حلقه کرد و گفت:
خودم میدونستم.
باد سردی شروع شد. شونه هام لرزید. داداش بغلم کرد و برد توی اتاق. تشکم رو هم از ایوان برداشت و آورد تو اتاق. تیرکمون رو ندید چون زیر تشک بود. بهش گفتم: داش حسین اونو بیارش، دستمو به سمت تیرکمون سیاه دراز کردم. خندید و گفت: همین رو بیارم؟
گفتم: آره.
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2