فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
💬🎞 #ویدئوکامنت
🌐 موضوع:
🔻 واقعیت ماجرای ارز ترجیحی چیه!؟
🍃🌀🍃
🔖 #میراث_روحانی
🔖 #دولت_مردم #رئیسی
🔖 #ارز_ترجیحی #یارانه
🖇 #جهاد_تبیین #تبیین
🖇 #بصیرت #روشنگری #ثامن
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌠🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن 🎤 ]•
🖼 #پوستر
🔰 ملاقات قاتل و جلاد!
🍃🌀🍃
🔹پمپئو در این دیدار خود را
عضوی از این گروه خوانده و
خواسته تا از ظرفیتهای آنها
علیه ایران استفاده شود!
🔖 #پمپئو #مریم_رجوی #رجوی
🔖 #منافقین #قاتل_و_جلاد
🖇 #جهاد_تبیین #تبیین
🖇 #بصیرت #روشنگری #ثامن
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📝🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن 🎤 ]•
💠 #یادداشت 🖌| #حمید_خوش_آیند
🔥 موضوع:
مقتدی صدر و تداوم بن بست سیاسی در عراق
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔰 مقتدی صدر اعلام کرد بعنوان اپوزیسیون
ملی و عدم مداخله کننده در مذاکرات تشکیل
دولت اقدام خواهد کرد. اگرچه این کار بیشتر
شبیه کاغذبازی سیاسی و یا اهرمی برای
امتیازگیری است، ولی در عمل باعث پیچیدگی
اوضاع در عراق میشود؛ شرایطی که عملاً از
طریق طولانیتر کردن روند تشکیل دولت در
عراق، باعث ماندگاری فضای بیثباتی سیاسی و
توسعه تهدیدات امنیت ملی و درنتیجه گسترش
طول و عرض و عمق زمینبازی آمریکا و
گروههای تروریستی در عراق میشود.
🔰 صدر از یکسو به دنبال مرجعیت سیاسی در
عراق است و از سوی دیگر میخواهد مسئولیت
شرایط وخیم اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در
عراق را یکجا بر دوش چهارچوب هماهنگی
شیعیان که رقیب خود در قدرت میپندارد،
بیندازد. طرح تبدیل به اپوزیسیون ملی نیز
موضوعی است که دقیقاً بر اساس روحیات
شخصی و دیدگاههای سیاسی صدر شکل گرفته
است. صدر احزاب و جریانات سیاسی عراق را
در یک دوراهی قرار داده است؛ یا تشکیل دولت
اکثریت و یا تبدیلشدن به اپوزیسیون که در هر
دو حال برجستگی صدر در عراق حفظ میشود.
🔰 اظهارات صدر هرچه باشد، با واقعیات
سیاسی و میدانی عراق منطبق نیست. جریان
صدر با میزان کرسیهایی که دارد، چارهای جز
جلب رضایت چارچوب هماهنگی، برای تشکیل
دولت اکثریت ملی ندارد. تشکیل یک دولت
توافقی مبتنی بر قاعده برد- برد که مورد حمایت
جمهوری اسلامی نیز است، تنها راهحل معقول،
منطقی و منطبق بر واقعیات سیاسی و میدانی
عراق است.
🔖 #مقتدی_صدر #عراق
🔖 #جهاد_تبیین #تبیین
🖇 #بصیرت #روشنگری #ثامن
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅سرود "دم خروس" بعداز دهه نودی ها،دهه هشتاد ها هم به میدان آمدن...😏
برسه بدست #مصیح_علینژاد
#حجاب
#عفاف
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷نگرانی و دغدغه تلویزیون صدای #آمریکا از عشق و ارادت دهه نودیهای #ایران اسلامی به #امام_زمان (عج)..
#سلام_فرمانده✨
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تندخوانی_تصویری_جزء18قرآن کریم استاد معتز آقایی
حدود۳۰دقیقه
دور بیست وهفتم
جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)🌼
🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!🌜🍃
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🔰بهجتالدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره)
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✅ ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز
🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز نود و دوم
🔻نامه ۱۶ تا نامه ۱۴
سهم #روز_نود_ودوم مطالعه نهج البلاغه از نامه ۱۶ تا نامه ۱۴
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه16 : دستور العمل امام (علیه السلام) به هنگام آغاز جنگ در سال ٣٧ هجری در میدان صفین
🔹آموزش تاكتيكهای نظامی
🔻از عقب نشينی هایی كه مقدمه هجوم ديگر است و ايستادنی كه حمله در پی دارد نگرانتان نسازد، حق شمشيرها را اداء كنيد و پشت دشمن را به خاك بماليد و برای فرو كردن نيزه ها و محكم ترين ضربه های شمشير خود را آماده كنيد، صدای خود را در سينه ها نگه داريد؛ كه در زدودن سستی نقش بسزایی دارد. به خدایی كه دانه را شكافت و پديده ها را آفريد، آنها اسلام را نپذيرفتند، بلكه به ظاهر تسليم شدند و كفر خود را پنهان داشتند، آنگاه كه ياورانی يافتند آن را آشكار ساختند.
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه15 : دعای امام در میدان جنگ
🔹نيايش در جنگ
🔻خدايا! قلبها به سوی تو روانه شده و گردنها به درگاه تو كشيده و ديده ها به آستان تو دوخته و گامها در راه تو نهاده و بدن ها در خدمت تو لاغرشده است، خدايا دشمنی های پنهان آشكار و ديگهای كينه در جوش است، خدايا به تو شكايت می كنيم از اينكه پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در ميان ما نيست، و دشمنان ما فراوان و خواسته های ما پراكنده است. «پروردگارا! بين ما و دشمنانمان به حق داوری فرما كه تو از بهترين داورانی»
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه14 : دستور امام (علیه السلام) در صفین قبل از رویارویی با دشمن
🔹رعايت اصول انسانی در جنگ
🔻جنگ را آغاز نكنيد تا آنها شروع كنند، زيرا بحمدالله حجّت با شماست و آغازگر جنگ نبودن، تا آنكه دشمن به جنگ روی آورد، حجّت ديگر بر حقّانيت شما خواهد بود، اگر به اذن خدا شكست خوردند و گريختند، آن كس را كه پشت كرده مكشيد و آن را كه دفاع نمی تواند آسيب نرسانيد و مجروحان را به قتل نرسانید، زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد هرچند آبروی شما را بريزند، يا اميران شما را دشنام دهند، كه آنان در نيروی بدنی و روانی و انديشه كم توانند، در روزگاری كه زنان مشرك بودند مأمور بوديم دست از آزارشان برداريم و در جاهليّت اگر مردی با سنگ يا چوب دستی به زنی حمله می كرد، او و فرزندانش را سرزنش می كردند.
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(68).mp3
3.78M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز نود و دوم : ختم نهج البلاغه، نامه ۱۶ تا نامه ۱۴
http://eitaa.com/joinchat/4186308623C524dd26156
#رمانی_از_عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#رمان_رویای_بیداری
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_بیست_وپنج
🔶روزهای پایانی سال بود. همهجا بازار سبزه، سمنو، ماهیهای قرمز کوچک و تنگهای بلور، داغ بود🤓🤓. پشت ویترین فروشگاهها، سفرههای هفتسین چیده بودند. با دو تا ماهی قرمز و یک تنگ بلور به خانه آمدیم. با کمک سارا و سعیده، خواهرهای آقامصطفی خانه را تمیز کردیم و سفره را چیدیم. سال 1382صبح خیلی زود، سال تحویل شد😊 نشسته بودیم دور سفرۀ هفتسین تلویزیون روشن بود. بعد از سخنان رهبر، خانوادهٔ آقامصطفی یکییکی سال نو را به من تبریک گفتند و برایم آرزوی خوشبختی کردند.😍😍 لیلاخانم هم با پسرش از زابل آمده بود. تلویزیون تصاویری از حملۀ آمریکا به عراق نشان میداد و میگفت: «صدام حسین به جرم رابطه با القاعده و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی باید محاکمه شود.»
🔸آقامصطفی از فروپاشی حکومت صدام و بازشدن راه کربلا خیلی خوشحال شد.😁
تلفن زنگ خورد، آقامصطفی گوشی را برداشت، پدربزرگش بود. بعد از تبریک عید، همهمان را دعوت کرد. البته پدربزرگ آقامصطفی عموی من هم میشد، خانۀ عمویم در تربت جام بود. خالهها و داییهای آقامصطفی هم در تربت جام زندگی میکردند.
🔸روز بعد، همهمان رفتیم تربت جام. در طول مسیر، دخترها از اخلاق پدربزرگ میگفتند که بهراحتی از کسی خوشش نمیآید. از بدحجابی، از شوخی با نامحرم، از خندههای بلند هم بدش میآید. اگر هم موردی ببیند، بدون رودربایستی تذکر میدهد. با دلشوره🤭 و ترس وارد خانۀ پدربزرگ شدم. دیدم پیرمردی نورانی با تسبیح😓 آبیرنگش داخل اتاق پذیرایی نشسته و دارد ذکر میگوید. با دیدن من بلند شد، چند قدم به طرفم آمد و گفت: «عمو جان بیا اینجا، بیا کنار خودم بشین.»😇
ترسم ریخت، نگاهی به آقامصطفی کردم. لبخندی زدم و دست پدربزرگ را بوسیدم گله کرد: «من از عقدتون خبر نداشتم و اِلّا حتماً میاومدم.»
آقامصطفی گفت: «چون هوا سرد بود گفتم اذیت میشین. برای همین خبر ندادم.»🙃
پدربزرگ گفت: «زیادی ملاحظهکاری آقامصطفی!» و خندید.😁
با شرمندگی گفتم: «عموجان کوتاهی از ما بوده، ما باید دعوت میکردیم.»
گفت: «عیب نداره عمو، انشاءالله باقی باشه!»
🔸با صدای اذان ظهر، پدربزرگ به نماز ایستاد. بقیۀ افراد خانواده هم پشت سرش ایستادند و به او اقتدا کردند. بعد از نماز سفره پهن کردیم. ناهار سبزیپلو با ماهی بود. روز بسیار خوبی بود. خانۀ عمو و طرز زندگیشان درست شبیه خانۀ خودمان بود و من خیلی زود با عمو و زنعمویم اُخت شدم.😇😇😇
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
•┄┅══༻○༺══┅┄•
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_بیست_وشش
🔶آنجا رسم بود هر روز یک نفر دعوت میکرد و همۀ فامیل میرفتند خانۀ او، چند روزی ماندیم خیلی خوش گذشت☺️ بهخصوص که پدربزرگ مرد بسیار مهربان و دوستداشتنیای بود و به قول آقامصطفی من حسابی توی دل پدربزرگ جا باز کرده بودم.😇
🔸بار دیگر زمان جدایی فرا رسید. خیلی دلبستۀ آقامصطفی شده بودم، اما او باید میرفت سرکار و من باید میرفتم مدرسه. مرا رساند زابل, چند روزی ماند و بعد برگشت مشهد. دوم دبیرستان بودم. دیگر نمیتوانستم درس بخوانم حواسم پیش آقامصطفی بود😔😔 روزی چند بار زنگ میزد و میگفت: «منم اصلاً نمیتونم بدون تو اینجا باشم نمیتونم برم سرکار.»
آقام گفته بود به مصطفی بگو تا آخر امتحاناتِ شما نیاد زابل. نزدیک خرداد بود که آقامصطفی آمد.☺️ آقام که به درس خیلی اهمیت میداد، گفت: «آقا مصطفی! وقتی شما اینجایید، زینب نمیتونه درس بخونه، نگرانم امسال نتونه درسهاش رو پاس کنه.» و آقامصطفی زود برگشت مشهد، به گمانم ده روز مشهد بود. یک روز که داشتم ریاضی میخواندم صدای آشنایی توجهام را جلب کرد: «سلام عمو!»🌻
دویدم بیرون، آقام بعد از سلام و روبوسی گفت: «عمو جان، مگه قرار نبود بعد از امتحانای زینب بیاین؟»🤔
آقامصطفی گفت: «عموجان من اینجا باشم، زینبخانم بهتر میتونه درس بخونه، کمکش میکنم.»😉😉
گفتم: «غافلگیرم کردی مصطفی! دیشب که زنگ زدی نگفتی داری میای.»
آقامصطفی گفت: «دیگه نمیتونستم تحمل کنم، یکدفعه زدم به راه!»😍
مادرم گفت: «خوب کردی، زینب داشت تلف میشد. نه خواب داشت نه خوراک!»
آن روز تا غروب آقامصطفی مسائل ریاضی را برایم حل میکرد و توضیح میداد.☺️☺️
🔸بعد از امتحانهایم آقامصطفی به پدرم گفت: «من میخوام زینبخانم رو ببرم خونهٔ خودمون، اینطوری نمیتونم ادامه بدم راه دوره، رفت و آمد سخته، من باید برم سرکار.»😔
پدرم گفت: «مگه قرار نیست عروسی بگیرین؟»🧐
مصطفی گفت: «متأسفانه نمیتونیم، هزینهاش رو نداریم.»
پدرم گفت: «از اول ما برای خیلی چیزها کوتاه اومدیم. زینب دختر پاک و سادهای بود، اما مراسمش رو طوری گرفتیم که بعضیها فکرهای ناجوری به سرشون زد😕 پرسیدن موضوع چی بوده که شما اینطوری دخترتون رو عروس کردین؟ کسی باور نکرد که زینب خودش قبول کرده! من قبل از زینب یازده تا بچه عروس و داماد کردم. بزرگ فامیل و محله هستم. مردم انتظار زیادی داشتن حالا شما بدون عروسی، بدون خرید، بدون جهاز میگی میخوام زینب رو ببرم؟ کجا میخوای ببری؟»🧐🧐
آقامصطفی که سرش پایین بود گفت: «میبرم خونۀ پدرم.»💐💐
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
•┄┅══༻○༺══┅┄•
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_بیست_و_هفت
آقام سری تکان داد و گفت: «کار عاقلانهای نیست از تواضع و مهربونی زینب سوء استفاده نکنین 😔😔حداقل جایی رو اجاره کن دو تیکه اسباب بخر ما هم جهازش رو کامل میکنیم بعد زنت رو ببر»🌻🌻
آقامصطفی گفت: «شما درست میگین، ولی من اونجا، زینب اینجا، نمیتونیم دوری هم رو تحمل کنیم، زینب که پیشم باشه، من کار میکنم خونه اجاره میکنم.»☺️☺️
🔸پدرم چیزی نگفت رو برگرداند و از اتاق خارج شد. من با مادرم صحبت کردم مادرم گفت: «برای ربابه خواستگار اومده، ربابه داره عروس میشه، قراره بریم خرید. اگر تو هم با ما راه میاومدی برای تو هم خرج میکردیم.»😔😔
🔸چمدانم را بستم، غیر از لباسها، کتابها و وسایل شخصیام چیزی برنداشتم. از خانه آمدم بیرون، مادرم گفت: «درِ این خونه همیشه به روی تو بازه، هر وقت دلتنگ شدی برگرد.»🌷🌷
از داخل باغ و از زیر سایۀ درختان🌲🌲 گذشتیم روز بسیار گرمی بود چمدان به دست کنار راه ایستادیم.
🔸بعد از ساعتها نشستن داخل اتوبوس 🚌در هوای تیرماه، بالاخره به خانه رسیدیم. باز هم کسی منتظرمان نبود، اما این بار اوضاع خانه فرق کرده بود. اتاقها و هال تکمیل شده بود. فقط مانده بود کابینت آشپزخانه. یکی از اتاقها برای خواهرهای آقامصطفی بود و یکی برای پدر و مادرش، من چمدانم را در هال گذاشتم و تصمیم گرفتم تا پایان این راه صبور باشم.🙃🙃
🔸شبها ما داخل اتاق میخوابیدیم کتابخانۀ پدرشوهرم داخل اتاق بود و او هر از گاهی برای گذاشتن یا برداشتن کتاب 📔وارد اتاق میشد. کمد دیواری اتاق هم پُر بود از لباسها و وسایل مادرشوهرم. در آن خانه من اصلاً احساس نمیکردم تازه عروس هستم، بیشتر حالت مهمان داشتم😔مادرم مرتب زنگ میزد و میگفت: «بیا زابل تا زمانی که برایت عروسی بگیرند.»
🔸بعد از یک ماه، به اصرار مادرم برگشتم زابل، مثل ماهی دوزیستی شده بودم که نه طاقت خشکی داشت نه تحمل دریا وضعیت روحیام بههم ریخته بود عصبی و زودرنج شده بودم.😔😔 آقامصطفی آمد دنبالم، مادرم گفت: «شما اینجا بمون، همین جا برو سرکار.»
آقامصطفی گفت: «زنعمو خودتون میدونین که من تکپسرم نمیتونم بیام زابل باید مشهد باشم، پدر و مادرم به من نیاز دارن، باید دنبال کار باشم، من نمیتونم عروسی بگیرم. از زینب هم نمیتونم دور باشم.»🤓🤓
مادرم گفت: «دوست و آشنا پشت سر ما حرف میزنن. تا حالا سابقه نداشته یک دختر شونزده ساله مثل یک زن بیوه بره خونۀ شوهر، به فکر آبروی ما هم باشین.»🧐
آقامصطفی با جدیت گفت: «زن عمو فکرتون رو با این حرفها مسموم نکنین، این رسم و رسوم رو کی گذاشته؟ آیه که نازل نشده حتماً باید عروسی👰🤵 بگیرن ما خودمون میتونیم سرمشق جوونهایی باشیم که پول ندارن، میتونیم بدعتگذار رسمهای نو باشیم. در ضمن، ما که برای عقدمون جشن خوبی گرفتیم!»🤔
مادرم با درماندگی گفت: «چی بگم؟ پس حداقل یککم جهاز درست کردم، اینها رو ببرید که زینب غریبی نکنه، احساس کنه خونۀ خودشه.»💐💐
آقامصطفی گفت: «نه نمیبرم اولاً جا نداریم؛ ثانیاً شما دارین برای ربابه جهاز درست میکنین، روتون فشار میاد.»
به اصرار مادرم، دو تا پتو، چند تا کارتن ظرف و مقداری وسایل تزیینی با خودمان بردیم.❤️❤️❤️❤️
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
•┄┅══༻○༺══┅┄•
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
*▪️"هر وقت خواستید از روبروی گلزار شهدا رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید، همین! من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول میکنم"*
*🌹🍃وصیتنامه شهید محمود صدیقیراد با اختلاف سادهترین، صادقانهترین و صمیمانهترین وصیتنامه شهید است.*
*عند ربهمیرزقون*
*یادشهدابایکصلوات🌹*
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
• الگو برداری از شهداء
از غیبت بیزار بود
به محض اینکه کسی شروع به
غیبت میکرد
بلند صلوات میفرستاد
نمیگذاشت
که آن شخص به غیبتش ادامه بدهد
اگربه تذکرش اهمیت نمیداد
مجلس رو ترک میکرد
شهیدعلیرضانوری🌹
💕💙💕💙
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑جریان معروف شدن عکس #شهید_حججی‼️
ارادهای مافوق ارادهها... 👀
شهادت #حاج_قاسم امدادغیبی خدا بود . وقتی #خدا بخواد چیزی دیده شود..
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
4_5765108668408269881.mp3
9.96M
مداحی 🎤
کربلا رفتمو 🌱
گم شدم.... ☘️
زمینه ▶️
بسیار دلنشین 👌
#پیشنهادی
⚜️کربلایی حسن عطایی⚜️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─