چرا برخی نمیخواهند توان فنی سکوهای داخلی را باور کنند
این روزها شاهد رشد خیره کننده برخی شبکه های اجتماعی و پیامرسان های داخلی هستیم؛ به گونه ای که براساس برخی گزارش ها، آمار کاربر ماهیانه در یکی از سکوهای داخلی، در مرز 40 میلیون نفر قرار دارد
البته این آمار در حالی رقم خورده است که متأسفانه فیلترشکن ها همچنان بدون ساماندهی در حال فعالیت هستند.
در نگاه اول، برای مردم عادی فرقی ندارد که سرویس مورد استفاده آنها ایرانی است یا غیر ایرانی؛ اتفاقاً با سرویس های ایرانی دشمنی هم ندارند. زیرا اگر دشمنی داشتند، به هیچ وجه نرم افزار ایرانی در گوشی خود نصب نمی کردند
برای مثال، هاتگرام و تلگرام طلایی، ایرانی بودند اما مردم پس از فیلترینگ تلگرام به آنها مراجعه کردند یا اینکه برخی از نرم افزارهای نقل و انتقال پول یا خرید و فروش و ... ایرانی هستند اما مردم از آنها استفاده می کنند.
به طور کلی آنچه برای مردم اهمیت دارد این است که اولاً یک سرویس بتواند به اندازه کافی فراگیر باشد و غالب مردم در آن حضور داشته باشند و دیگر اینکه از سرعت مناسب برخوردار باشد. این ویژگی چه در سرویس داخلی باشد و چه خارجی، مردم به همان مراجعه می کنند.
جالب است که اگر یک سرویس، محیط جذابی هم نداشته باشد اما حداقل این دو دغدغه – فراگیر بودن و سرعت - را برطرف کند، باز هم آن سرویس، بیشتر مورد استفاده مردم قرار می گیرد.
حال، این دیگر به سیاست ها، اقدامات و تبلیغات ما بر می گردد که کدام سرویس را برای مردم نشان دار کنیم.
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joincha
پهپادهای شاهد-161 و شاهد-191 در یازدهمین نمایشگاه بینالمللی هوایی ایران
پهپاد شاهد-161 با بیشینه سرعت 275km/h و برد نهایی 500 کیلومتر و پهپاد-191 دارای موتور مینیتوربوجت طلوع-10 مجهز به فناوری پرواز با هوش مصنوعی و حدود 375km/h سرعت و 1500km برد عملیاتی دارد.
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جا داره یاداوری کنیم نکته ای که شارلوت (جاسوس انگلیسی) در گاندو گفت حالا بیا برو سفارت انگلیس رو تمیز کن و از برد انگلیس خوشحال شو...
یا ایرانی نیستی یا واقعا یه ساده لوح فریب خورده ای...
#انگلیس_خبیث
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروژه کشته سازی این بار با لیوان آب آلبالو در مشهد!
شناسایی و دستگیری عوامل اغتشاشات در دانشگاه فردوسی مشهد توسط سازمان اطلاعات سپاه
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 رئیس کاشمری سازمان سینمایی کشور: تا من باشم فیلم بیحجاب در سینما اکران نخواهد شد
🍃البته کاش بعضی از استثناها رو هم عنوان نمی کردین و اعلام می نمودین در برابر آنها مقاومت خواهید کرد
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(42).mp3
2.82M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز شانزدهم از حکمت ۱۳۳ تا حکمت ۱۴۴
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز شانزدهم
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت133 : دنيا گذرگاه عبور است، نه جای ماندن و مردم در آن دو دسته اند يكی آنكه خود را در دنيا فروخت و به تباهی كشاند و ديگری آنكه خود را خريد و آزاد كرد.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت134 : دوست، دوست نيست مگر آنكه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد، در روزگار گرفتاری، آن هنگام كه حضور ندارد و پس از مرگ.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت135 : كسی را كه چهار چيز دادند، از چهار چيز محروم نباشد، با دعا از اجابت كردن، با توبه از پذيرفته شدن، با استغفار از آمرزش گناه، با شكرگزاری از فزونی نعمتها.
(و اين حقيقت مورد تصديق كتاب الهی است كه در مورد دعا گفته است: مرا بخوانيد تا خواسته های شما را بپردازم. (قرآن كريم، سوره مومن، آيه ۶۰) در مورد استغفار گفته است: هر آنكه به بدی دست يابد يا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار كند، خدای را آمرزش گر و مهربان يابد. (قرآن كريم، سوره نسا، آيه ۱۱۰) در مورد سپاس فرموده است: بی شك اگر سپاسگزاريد، نعمت را برايتان می افزايم. (قرآن كريم، سوره ابراهيم، آيه ۷) و در مورد توبه فرموده است: تنها توبه را خداوند به سود كسانی عهده دار است كه از سر نادانی به كار زشتی دست می يابند و تا ديرنشده است باز می گردند، تنها چنين كسانند كه خداوند در موردشان تجديد نظر می كند، كه خدا دانا و حكيم است. (قرآن كريم، سوره نسا، آيه ۱۷))
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت136 : نماز موجب نزديكی هر پارسایی به خداست و حج جهاد هر ناتوان است، هر چيزی زكاتی دارد و زكات تن روزه است و جهاد زن، نيكو شوهرداری است.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت137: روزی را با صدقه دادن فرود آوريد.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت138: آنكه پاداش الهی را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت139: كمك الهی به اندازه نياز فرود می آيد.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت140: آنكه ميانه روی كند تهيدست نخواهد شد.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت141 : كمی زن و فرزند يكی از دو آسايش است.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت142 : دوستی كردن نيمی از خردمندی است.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت143 : اندوه خوردن، نيمی از پيری است.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت144 :صبر به اندازه مصيبت فرود آيد، و آنكه در مصيبت بی تاب بر رانش زند اجرش نابود می گردد.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
🌹شرح #حکمت4
🔴 بخش سوم:
🔹1. ابعاد و ارکان صبر در نهج البلاغه:
حضرت در نهج البلاغه در حکمت ۳۱ میفرمایند: «صبرکه خودش یکی از چهار رکن ایمان است بر چهار شعبه است. شوق ، ترس ، زهد و انتظار . کسی که شوق واقعی بهشت داشته باشد از شهوت های دلش کنده میشود و کسی که واقعاً و حقیقتاً ترس از جهنم و آتش داشته باشد از محرمات دوری می کند و کسی که در عین حالی که از دنیای حلال استفاده می کند دل به دنیا نبسته باشد مصیبت های دنیا را کوچک می بیند و کسی که بداند بالاخره مرگش فرا خواهد رسید دائماً در دستیابی به کارهای خیر سرعت میگیرد و از دیگران جلو میزند».
🔹2. موقعیت هایی که صبر در آن نمود دارد از دیدگاه امیرالمومنین:
🔸2.1 در برابر شهوات و خواسته های دل: که راه صبر و مقاومت در برابر آنها شوق بهشت است.
🔸 2.2 در برابر اجتناب از محرمات: که راه مقاومت در برابر محرمات و صبر در این موقف ترس از جهنم است.
🔸2.3 در مصیبت های مالی و جانی و غیره: که طبیعت دنیا بر انسان تحمیل میکند راه صبر و مقاومت و پایداری زهد و بی رغبتی و دل نبستن به دنیا است.
🔸2.4 در برابر سختی ها و تلخی های ظاهری عبادت ها و حسنات و خدمت ها و خدمت ها و غیره : که راه مقاومت در برابر نفس اماره انتظار مرگ و مرگ آگاهی است.
🔹 3. مواضع صبر از دیدگاه امیرالمؤمنین :
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۵۵ می فرمایند: «صبر بر دو گونه است یکی صبر بر آنچه که خود خوش داری و دیگری صبر در آنچه که دوست نداریم». بنابراین به طور کلی صبر را می توان بر دوگونه تقسیم کرد:
🔸3.1 صبر گاهی در آن چیزی است که دوست داری ولی به صلاح نیست .
امیرالمؤمنین در خطبه ۱۹۳ در ویژگی متقین میفرمایند: «اگر نفس امّاره انسان متّقی بخواهد در برابر کاری که به صلاح هست اما نفس خوشش نمیآید مقاومت کند، متّقی چگونه نفس خود را تنبیه میکند؟ در جایی که نفس یک چیزی را دوست دارد انسان متّقی آن چیز را به نفس نمیدهد».
🔸3.2 گاهی درآن چیزی است که دوست ندارید امّا به صلاح است و باید انجام دهیم.
🔻در حکمت ۲۸۹ می فرماید: «منِ علی در گذشتهها یک برادر خدایی داشتم که یکی از صفات برجسته او این بود که وقتی بین دو تصمیم مردد می شد، نگاه می کرد ببیند کدام یک از دو تصمیم برای هوای نفس دلپذیرتر است دقیقاً با همان مخالفت میکرد»
🔻امیرالمؤمنین گاهی مصادیق این دو موضع کلی در نهج البلاغه را اشاره می فرمایند.
🔹4. مصادیق صبر در نهج البلاغه:
🔸4.1 صبر بر بلا و ابتلا: در خطبه ۹۸ به مردم می فرمایند: « اگر به بلا و گرفتاری مبتلا شدید، صبور باشید».
🔸🔸4.1.1 یکی صبر بر شدت هاست: در اوصاف متقین در خطبه ۱۹۳ می فرمایند:« یکی از نشانه های اهل تقوا این است که او را اینگونه میبینی، در شدت ها صبور و آرام است
↩️ ادامه دارد...
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
بخش-صبر-1-حکمت-4.mp3
1.29M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت4 3⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌳شجره آشوب« قسمت شانزدهم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻در اینجا ذکر روایتی از امام باقر علیه السلام نیز خالی از لطف نیست. ایشان فرمود: « کسانی که با علی علیهالسلام جنگیدند، گناه بیشتری را نسبت به کسانی که با پیامبر جنگیدند، مرتکب شدند. راوی پرسید ای پسر رسول خدا چگونه میشود؟ حضرت فرمود: زیرا در زمان پیامبر، آنها در جاهلیت بودند، ولی در زمان علی، قرآن میخواندند و فضیلت اهل حق را میشناختند و بعد از آگاهی و بصیرت، [علیه علی] قیام کردند.»
🔻حال که مشخص شد، دشمنان عصر امام علی، منافقین بودند، لازم است بگوییم که این گروه نیز دارای دستههای مختلفی بودند و برای امام علی، نبرد با هرکدام از اینها اولویت خاصی داشت که حضرت برای جنگ با آنها، این اولویتها را در نظر میگرفت؛ مثلاً منافقینی که به کفر نزدیک بودند مانند سپاه شام؛ که قصد از بین بردن اصل دین را داشتند و منافقینی که صرفاً دنیاطلبی و منافع سیاسی و مالی، آنها را به سمت دشمنی با امام کشاند.
🔻یا اینکه گاهی یک شخص، دارای نفاق فردی بود ولی زمانی که حضرت با نفاق تشکیلاتی مواجه شد، بهتنهایی نمیتوانست با آنها درگیر شود. ما این مباحث را به خواست خدا در این کتاب تبیین خواهیم کرد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰ ثانیه این #دعا را همراه با رهبر انقلاب بخوانيم
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #به_توان_تو
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_چهل_دو
~اهی کشیدم و باز ادامه دادم:من حرفای علی و درک نمیکردم
ناراحت بودم از حرفایی ک می زد
حرفاش بوی خون و جدایی میداد
برای من سخت بود ک علی مو راهی کنم جایی ک جونش توی خطر باشه
گریه م می گرفت وقتی با دوستش آقا هادی در مورد اعزام ب سوریه و شهادت حرف میزدند...
یادمه ی بار ک خیلی دلم گرفته بود رفتم باز گلزار شهدا و با رفیق شهیدم دردو دل کردم
علی همه وجود ام بود
برای ب دست اوردنش هم سختی زیاد کشیده بودم
نمیتونستم ببینم دوری شو و رفتن و شهادتش رو
سر این اجازه گرفتن و رفتن خیلی باهم بحث میکردیم
من گریه میکردم و داد میزدم
علی لبخند میزد و آروم بود و بیشتر اوقات سعی میکرد بره بیرون تا حرمتا نشکنه...
بعد از چند سری بحث بین من و علی
بهم گفت باشه نمیرم دیگه هم حرفش رو نمیزنیم
اما نمیدونم چرا داغون شدم
علی ازم مخفی میکرد ولی روز ب روز ب غم چشماش اضافه میشد
شبا ک برای ادای نماز شب بلند میشد منم باهاش بلند میشدم تا نگاش کنم یواشکی...
توی سجده نماز وتر گریه می افتاد..
خدا رو التماس میکرد که بهش لیاقت بده...
منم با به پاش اشک میریختم...طاقت دیدن اشکای مرده زندگیمو نداشتم...علیه من باید همیشه قوی میبود...
من نمیخاستم باعثه این اشکاش باشم...من تحمل دیدن حسرت خوردنشو نداشتم...
علی دیگه اون علی قبل نبود...
با حسرت به اعزام شدن دوستاش نگا میکرد و هرشب اخبارو گوش میداد که ببینه چه اتفاقی میفته تو سوریه...
ولی در عین حال نمیخواست من متوجه بشم که ناراحته اما من علی رو از بر بودم...
هرشب که بلند میشد و نماز شب میخوند...دیگه منم عادتم شده بود بیدار شم و یواشکی نگاش کنم...
هرشب که بلند میشد برای نماز و من میدیدمش.. از قبل بیشتر عاشقش میشدم...
و خدا روشکر می کردم ک علی من اینقد خدا رو دوست داره و پاکِ و مومن
توی قنوت نمازش اللهم ارزقنا شهادت
رو فراموشش نمیشد
دلم براش کباب شد
ارزوش بود ک بره و برای حضرت زینب بجنگه
نتونستم ناراحتی و غمِ مهمترین فرد زندگی مو ببینم...دیگه طاقتم تموم شده بود...اگه من غصه دار شم مهم نیس...ولی علی نباید غصه بخوره...من تحملشو نداشتم غم چشماشو ببینم...
اون موقع من یوسف رو باردار بودم
به اصرار من رفتیم حرم شاه عبدالعظیم حسنی برای زیارت....
علی اونجا هم خیلی گریه کرد...منم گریه کردم...همونجا جلوی گنبد گفتم ک برو
ولی برگرد...گفتم میسپارمت به خوده بی بی زینب تا سالم برت گردونه...
اون شب علی چشماش ی برقی زد
می خواست دست منو ببوسه ک نذاشتم
خیلی خوشحال شد
ازم خیلی تشکر کرد...
منم وقتی خوشحالیشو دیدم با اینکه دله خودم خون بود ولی سعی کردم اونروز رو دوتامون شاد باشیم...
علی یه چند ماه رفت و کلاس های آموزشی رو شرکت کرد و فرم پر کرد و ثبت نام کرد
تاریخ اعزامش هم شد دقیقا بعد از تولد یک ماهگی یوسف ام....
و رفت.....
روزای سختی بود
چند باری هم زنگ زد و حال من و یوسف رو پرسید
صداش قطع و وصل میشد و این منو ازار میداد
تقریبا دوسال پیش بود ک کاروان اعزامی ب سوریه ک علی باهاشون رفته بود برگشت
همه برگشتن جز علی من
جسدش هم مفقود الاثر شد
هر چی گشتن نبود...
دوستا و هم رزم های علی میگن ک علی رو موقع شهادت ندیدن
ولی مطمئن هستن ک شهید شده
خودشو ک هیچ جسدش رو هم نتونستن نجات بدن
علی من لایق شهادت بود
رفت و پر کشید و ب آرزوش رسید
منم راضی م
ولی قول داده بود برگرده تا دوتایی یوسفو بزرگ کنیم...
دیگه نتونستم ادامه بدم و سده اشکام شکست...😔
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_چهل_سه
بعد از اینکه سیل اشکام رو جاری کردم
حدود نیم ساعت بعدش باز شروع کردن به مصاحبه
مصاحبه گر:حس آقای رضایی چی بود وقتی فهمید پدر شده
من:اون زمان من و علی می رفتیم دانشگاه
باهم...
وقتی ازدواج کردیم گفت میخوام درست رو ادامه بدی و حداقل اش لیسانس حقوق ات رو بگیری تویی ک اینقد زحمت کشیدی
منم با کمال میل قبول کردم ولیسانس حقوق ام رو گرفتم
علی خودش هم درس میخوند
درس الاهیات وکلا ب درس و تحصیل علاقه خاصی داشت
ی روز ک دانشگاه نداشتیم علی رفت سرکارش
منم ازش اجازه گرفتم ک میرم بیرون
گفت برو
من چند روزی بود حالت تهوع داشتم و میلم ب غذا های ترش و ترشیجات بیشتر شده بود
شک کرده بودم
رفتم آزمایش دادم و جواب مثبت رو ک چند روز بعدش گرفتم،ی حالت شوک مانندی بهم دست داده بود
هم خوشحال بودم هم ناراحت
خیلی از مادر شدنم ترس داشتم
میترسیدم نتونم هم وظیفه همسرداری و فرزند داری رو با هم ادا کنم
بخاطر همین نشستم ی دل سیر گریه کردم
خاستم قشنگ گریه ها مو بکنم ک وقتی علی میاد جلوش گریه نکنم
ولی اون روز علی از شانس خوب یا بد من زود تر از روزای دیگه اومده بود خونه
و منو تو اون حالت دید
من هم جا خورده بودم ک علی زودتر همیشگی ش اومده خونه
چیزی نگفتم
زبونم بند اومده بود
و فقط خیره خیره علی رو نگاه میکردم
علی نگاهش افتاد ب برگه آزمایش
بَرِشداشت و خوندش
اون لحظه چشم علی ی برق خاصی زد
خیلی خوشحال شد
بعد ازینکه اشکام رو پاک کرد،سجده شکر ب جا آورد
سعی کرد کاری کنه من نترسم و خوشحال باشم و همینطور هم شد
علی خیلی کمکم کرد و خیلی برای یوسف ذوق داشت
ازون روز ب بعد همیشه زودتر میومد خونه و توی کارا بهم کمک میکرد
ماه های اخر من فقط خوابیده بودم
علی و مادرم اینا کارام رو انجام میدادن
با این وجود ک خیلی اذیت و خسته شد،اما ی بار خم ب ابرو ی کمونش نیورد
ی بار شکایت نکرد
همیشه خداروشکر میکرد و میخندید و دلداریم میداد
مامانم خودش بهمون پول داد و گفت خودتون برید سیسمونی بخرید برای بچه تون
ماهم از خدا خواسته قبول کردیم
خودمون رفتیم و سیسمونی تهیه کردیم
علی انگار رو اسمون ها بود
مادر خدا بیامرزش هم همینطور
خیلی بما لطف و محبت کرد
خدا رحمتش کنه........😔
علی اونوقتا بیشتر وقتای دیگه شیطون شده بود...
با ذوق برا پسرمون وسیله میخرید و همشونو باز میکرد...منم خوشحال بودم که نتیجه عشقمون قراره دنیا بیاد...از خوشحالی علی هم خوشحال بودم...
اون روزا بهترین روزای عمرم بودم..
علی اصن نزاشت من بترسم...همش کرم میریخت و منو میخندوند
منم از ته دل میخندیدم و شاد بودم
اسم یوسف رو خود علی برای پسرمون انتخاب کرد...
اون اسم رو خیلی دوست داشت
هر وقت می خواست شوخی کنه بهم میگفت اسم بچه اولی رو من انتخاب کردم
اسم پنج شش تای بعدی با خودت
همیشه شوخ بود
نمک زندگیمون بود
همیشه هم پسر دوست و داشت و آخر هم خدا بهش ی پسر داد...
میگف میخام جوری بار بیاد که خدا عاشقش شه...
منم حالا که علی نیس میخام پسرمو همونجوری که علی دوس داشت بزرگ کنم...
میدونم علی هوامونو داره...
مثه همیشه که داشت...
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_چهل_چهار
مصاحبه گر:آقای رضایی بیشتر ب کدوم امام ارادت داشتن؟
من:علی به همه امامان ارادت داشت اما امام زمان رو یجوره خاصی دوست داشت...
کلا ب ایشون اراده خاصی داشتن
بعد هر نماز واجب تا دعای فرج رو نمیخوند از سر جاش بلند نمیشد
علی بعد هر نماز صبح دعای عهد رو با صوت قشنگی میخوند و با رسیدن ب جمله
«اللهم ارنی الطلعةالرشیده»گریه
می افتاد...
راوی:معنی اش ینی خدایا اون چهره اون طلعت زیبا و رشید رو نشون ما بده(یکار کن ما امام زمان رو ببینیم)
من: روضه مورد علاقه ش روضه امام زمان بود
با خودش میخوند یا مداحی اش رو میگذاشت و باهاش زمزمه می کرد
ذکر اللهم عجل لولیک الفرج هم خیلی دوست داشت و تا میتونست میگفت و بقیه رو تشویق ب گفتنش میکرد
اونجایی ک ب ایشون ارادت خاصی داشتن حضرت آقا رو هم خیلی دوست داشتن
میگفتن تا امام زمان نیومده ما باید از آقا پشتیبانی و حمایت کنیم
و گرنه حکایت مون میشه مث همون مردم کوفه
این همه نامه نوشتن ب امام حسین ک بیایید و بیایید آخرش هم اونطوری شد
مبادا ما برای فرج دعا کنیم و بعد ازون ک امام اومد تنهاش بزاریم ؟
علی میترسید حکایت اش بشه مث مردم کوفه و پشت بند اون حرفش همیشه میگفت ماهم اگه الان همش بگیم اللهم عجل لولیک فرج ولی از آقا ک جانشین ب حقشون هستن حمایت نکنیم ک نمیشه که....
اگه از آقا حمایت نکنیم وقتی امام زمان اومدن اگه پرسیدن چرا از جانشین من حمایت نکردی چی داریم جواب امام مون رو بدیم؟
و باز پشت بندش میگفت ما مردم کوفه نیستیم نمیگذاریم سید علی تنها بمونه...
چند بار هم برای دیدار رهبری رفته بود
و هر بار تشنه تر دیدن آقا میشد
میگفت وقتی رفتم و با دوستام آقا رو دیدم
انگار با وجود اقا همه ی ما کوچیک شدیم
همه اعم از زن و مرد گریه میکردند
و یک صدا میگفتن
لبیک یا خامنه ای!
مصاحبه گر:در مورد شهادت خانم ها چیزی هم بهتون میگفت؟
من:بله....
علی همیشه میگفت
شهادت فقط
در خون غلتیدن نیست
شهادت هنگامی رخ میده
که دلت از زخم
کنایه و تکه پرونی دیگران بگیره
و خون همون
اشکی ست
که از آه دلت جاری میشه آرزو جان
وقتی ک ما مردا در ب در به دنبال راهی برای شهادت هستیم
تو اینجا هر روز شهید میشوی
شهیده ی حجاب😍
خوشا سعادتت...
همین بچه داری و همسر داری هم کمتر از شهادت نیست...
علی من بدجور بوی خدا و شهادت رو میداد
روحش هم خدایی بود
اخر هم پر کشید...😔
جسم زمینی در بند خاک اش رو ازاد کرد و رفت....
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عملی که شیخ #رجبعلی_خیاط رو به عرش رساند
#در_محضر_بزرگان
#سخنرانی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم.
چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود.
دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود.
کنجکاوم شد، #سلام دادم و دیدم رفتگر امروز آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما #شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟
شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
گفت: زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودشم اومده جاش.
#اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار و قسم کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشنوند.
رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود.
حالا بعد از این عزیزان با #اخلاص ما چه کرده اییم؟؟؟!!!!
#بسیجی
#امام_زمـان
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💥#تلنگر
یه وقتی، شایدم به زودی ...
مسؤولیتت تو دنیا تموم میشه و می میری
اون زمان تنها چیزی که برات می مونه #اعمالته
خوب یا بد اختیار با خودته
حواستو جمع کن
حالا چه جایگاهی برای خودت انتخاب می کنی؟
#بهشت یا #جهنم ؟
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─