eitaa logo
از جان نوشت🥰
87 دنبال‌کننده
35 عکس
6 ویدیو
0 فایل
دل نوشته هایی که از عمق جان است...📝 کپی با ذکر منبع❤️ در همه دير مغان نيست چو من شيدايي✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
گعده قرار بود یکشنبه گعده ی نویسندگان حوزوی و دانشگاهی برپا شود.تا چند ساعت قبل از رفتن به جلسه، به خاطر بچه ها قرار نبود شرکت کنم هر چند دلم بی قرار بود و دوست داشتم شرکت کنم. اما با عنایت همسرگرامی و تقبل کردن فرزندان من هم توفیقِ حضور پیدا کردم. اسنپ گرفتم و بچه ها را به همسرم رساندم و از آنجا مقصد دوم را زدم دلهره داشتم که از ابتدای جلسه نرسم در راه به گعده، کسانی که میدانستم حضور دارند و اینکه آیا یادداشتی بخوانم یا نه فکر میکردم و تصمیم گرفتم صرفا حضور پیدا کنم و چیزی نخوانم .یک ربع بعد به موسسه شناخت رسیدیم. از اسنپ که پیاده شدم نام استاد محمدحسین فرج نژاد را که دیدم آرامشی گرفتم. زنگ را زدم وارد که شدم عکس ایشان را دیدم و یادم افتاد به آن شب که با خبر شدیم دیگر دنیا توفیقِ حضور و درک استاد و خانواده گرامیشان را ندارد. با وجود آسانسور تصمیم گرفتم پله ها را یکی یکی بالا بروم تا کمی آرام شوم و بعد وارد سالن جلسه شوم. وقتی رسیدم خوشبختانه هنوز جلسه آغاز نشده بود. چند دقیقه ای گذشت که خانم شفیعی مسئول تحریریه عصر زنان از اهداف کارشان توضیح دادند و گفتند:« ما میخواهیم زنان مذهبی را بازنمایی کنیم به این علت که زنان غیر مذهبی خودشان را به نحوی نشان میدهند اما زنان مذهبی با اینکه توانایی و استعداد و قلم خوبی برای نوشتن دارند اما دیده نمی شوند». بعد ایشان خواستند که تک‌تک افراد خودشان را معرفی کنند. چند نفری که معرفی کردند. استاد محدثی و آقای اسفندیار به جمع ما پیوستند و ادامه معارفه با حضورشان انجام شد. آقای بصیر سر دبیر پایگاه اندیشه ای فکرت هم، مجموعه فکرت و موسسه شناخت را معرفی کردند. بعد اقای اسفندیار گفتند:«که استاد توضیحاتی را می فرمایند و بعد هر کدام از شما یادداشتی بخوانید و استاد نقد کنند». هنگامی که استاد محدثی خواستند شروع به صحبت کنند خانمی گفت:« استاد ما شما را می شناسیم، اما خودتان را از زبان خودتان به ما معرفی کنید». استاد با لبخندی فرمودند که در این مجال کوتاه نمیگنجد و مختصراً از فعالیت هایشان، از حضورشان در مدرسه حقانی و از جرأت دادن به شاگردانشان خاطراتی را نقل کردند و به عنوان توضیحاتی در باب نوشتن فرمودند:« یکی از راه های اینکه پیشرفت کنید در نوشتن این است که از نوشتن فرار نکنید. و بهانه نداشته باشید برای ننوشتن‌». ایشان از اساتیدشان آیت الله مصباح و آیت الله حائری شیرازی یاد کردند و فرمودند من از خدای تمثیل ،آیت الله حائری، آموختم که بیشتر از مطالعه و نوشتن فکر کنم. تاباندن تفکر به موضوع است که باعث نوشته ای فاخر میشود مانند تاباندن نور خورشید به صورت متمرکز بر نقطه ای از کاغذتا زمانی که مشتعل شود. ایشان فرصت دادند که ما یادداشت هایمان را بخوانیم اما خانم ها سوال داشتند. پرسیده شد: «چگونه فکرمان درست شود؟» و استاد فرموند: «کسی که خودش را با میزان(اهل بیت علیهم السلام) موزون کند خودش میزان می شود. هنر فکر کردن را در خود تقویت کنید و از کودکی به فرزندانتان فکر کردن را یاد دهید. دو کتاب از انتشارات بوستان کتاب به نام های کلاس طاها و کلاس یس هست که شما را در این امر کمک میکند». ایشان گفتند که فکر کردن را به نوه هایشان یاد می دهند و ما گفتیم کاش نوه ایشان بودیم. در اینجا کمی جلسه به حواشی رفت و صحبت هایی انجام شد که باعث شد زمان از دست برود.تا اینکه خانمی پرسید:« استاد برای آن هایی که ابتدای راهند بفرمایید چگونه جرأت پیدا کنند؟» استاد فرمود :«در قید و بند نوشته فاخر نباشیم و آنچه به ذهنتان می آید را بنویسید و بپذیرید که نوشته شما دارای ایرادات زیادی است. مهم این است که در ابتدا شروع کنید همان گونه که مولای ما فرمودند اگر از چیزی ترس داشتی خودت را درون آن بینداز حالا چه بنویسیم؟ یک دفتر بردارید و خاطرات روزانه خود را در آخر شب بنویسید این بهترین تمرین برای نوشتن است. استقبال کنیم از نقدی که به ما وارد می شود. سید حسن حسینی در کتاب براده ها می گوید: نقد مثل آینه های داخل ماشین است که راننده را وادار می کند به جلو بغل و پشت سر ماشین اشراف داشته باشد». ده دقیقه آخر جلسه بنا شد یادداشت هایمان را بخوانیم. ابتدا استاد حسینی پناه نوشته ی فی البداهه خودشان را که در همان جلسه نوشته بودند در ساعت ۱۸:۱۸ به نام نامی مادر خواندند. بعد هم من دستم را بالا کردم و با توجه به صحبت های استاد به خودم جرأت دادم که یادداشتی را بخوانم و همانطور که گفته بودند منتظر نقد بودم اما فرصت نشد و از این بابت کمی ناراحت شدم و دوست داشتم حالا که به خودم جرأت داده بودم کاش نقد شده بود آن هم توسط استاد محدثی، حیف و صد حیف.