رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿
#قسمت_هفتم
*****
دوم شخص مفرد
سلام عزیز دلم. میدونی چقد دلم برات تنگ شده؟
چند وقته هر وقت دلم می گیره با عکست روی گوشیم حرف میزنم؛ حتی اگه وسط یه پروژه مهم باشیم.
دیگه الان خیالم راحته که نگه داشتن عکست روی گوشیم خطرناک نیست؛ چون خطری تهدیدت نمی کنه و جات امن امنه. البته هنوزم فایلش رمز داره.
یواشکی هم میرم نگاهش میکنم؛ دوست ندارم همکارام عکستو ببینن.
چون میدونم خودتم دوست نداری. همیشه جلوی نامحرم انقدر تنگ رو می گرفتی که ما هم نمی شناختیمت.
این مدل رو گرفتنت هم از مامان یاد گرفته بودی... مگه نه؟ اصلا همه چیز تو شبیه مامان بود.
همه کارات ما رو یاد مامان می انداخت. راستی مامان چطوره؟ خوب اونجا عشق و صفا می کنید باهم...
کاش الانم خودت اینجا بودی بجای این عکست. یادته اینو کی ازت گرفتم؟ فکر کنم یه سال و نیم پیش بود...
رفته بودیم لب زاینده رود. تو هم مثل همیشه داشتی به حال خودت قدم می زدی... تو خودت بودی و سرت پایین بود.
حواسم نبود، به اسم کوچیک صدات زدم. تو هم فهمیدی و جواب ندادی. خوشت نمی اومد جلوی نامحرم اسم کوچیکت رو بگیم.
وقتی یادم افتاد، این بار به فامیل صدات کردم. سرت رو بلند کردی و خندیدی.
چقدر خوشگل شده بودی! توی چشمات اشک جمع شده بود ولی می خندیدی. منم سریع ازت عکس گرفتم.
الان که دارم باهات حرف میزنم، عین جنازه پهن شدم تو نمازخونه اداره مون. فکر کنم دو روزه نخوابیدم.
الانم خوابم نمی بره. تازه الان یادم افتاده از صبح که یه لقمه نون و پنیر زدیم، تا الان که یه ساعت از مغرب گذشته هیچی نخوردم.
الان خیلی وقته دیگه نه چیز درست حسابی خوردم، نه درست خوابیدم. قبلا هم خورد و خوراکم برام مهم نبود. ولی برای تو چرا. حواست به همه ما بود.
چی بخوریم... چقدر بخوابیم... اما دیگه الان خیلی وقته کسی حواسش به کسی نیست. مرتضی که رفته سر خونه زندگیش، من موندم و بابا.
هردومون سرمون به کار گرمه... هردفعه مادرجون یا خانم مرتضی میاد یه چیزی می پزه به ما میده.
اصلا دیگه هیچکدوممون سمت آشپزخونه نمی ریم. تا تو بودی، آشپزخونه برق میزد. زنده بود. کلا خونه زنده بود. اما حالا دیگه دیر به دیر میایم خونه اصلا. تحملش رو نداریم بدون تو.
آخ دلم هوس خورش قیمه هاتو کرد. معلوم نبود از کجا یاد گرفته بودی ولی هرچی بود که عالی بود.
همیشه حواست بود ما نهار و شام خورده باشیم. حواست بود همیشه یه شکلات و یکم آجیل بدی که باخودمون ببریم سر کار. همیشه وقتی خسته و کوفته میومدیم و داغون بودیم، تو بودی که حالمونو بهتر کنی و شارژمون کنی. ولی ما خیلی وقتا که تو بهمون نیاز داشتی نبودیم.
نگو همیشه حالت خوب بود که باور نمی کنم. بالاخره آدم بودی... دختر بودی... اما انقد جلوی ما تودار بودی که فکر میکردیم تموم نمی شی. فکر میکردیم همیشه هستی. فکر نمی کردیم اگه بار یه زندگی رو بندازیم روی دوشت کم بیاری. چرا هیچ وقت داد و بیداد نکردی؟ قهر نکردی؟ دعوا نکردی؟ خب یه بار می گفتی داری اذیت می شی...
فقط یه جا صدات در اومد... صدا هم که نه... سرتو انداختی پایین گفتی یکم ناخوشم، برم بهتر میشم.
گفتی به اندازه یه هفته غذا پختی فریز کردی، خونه تمیزه... کاری لازم نیس انجام بدیم. بابا اول میخواست بگه نه، دلش سوخت، نتونست با دلت راه نیاد. قول گرفت زود برگردی. خندیدی، سرتو کج کردی گفتی چشم...
*****************
ادامه دارد ...
#شاخه_زیتون
✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
کپیبههیچعنوانموردرضایتصاحباثرنمیباشد
نظری ،انتقادی ، پیشنهادی.
در خدمتیم😉😌
خوشحال میشیم حتی اگه نقد باشه👍
در مورد خودِ کانال هم میتونه باشه
#شاخه_زیتون
#ماذا_نظر؟
https://harfeto.timefriend.net/16706981293027
🌸دعای عهد🌸
⭐اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ و رَبَّ الْكُرْسيِّ الرَّفيعِ و رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَسْجُورِ و مُنْزِلَ التَّوْراةِ و الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبورِ و رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرورِ و مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ و رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ و الْأَنْبِياءِ و الْمُرْسَلِينَ
⭐اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ وَ بِنورِ و جْهِكَ الْمُنِيرِ و مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يا حَيُّ يا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ و الْأَرَضُونَ و بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ و الْآخِرُونَ يا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ و يا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ و يا حَيّا حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتَى و مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ
⭐اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ و عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ و الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ و مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا و جَـبَلِهَا وَ بَـرِّهَا و بَـحْرِهَا و عَنِّي و عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَـرْشِ اللَّهِ و مِدَادَ كَلِمَاتِهِ و مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ و أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ
⭐اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ في صَـبِيحَةِ يَوْمي هَذَا و مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامي عَهْدا و عَقْدا و بَيْعَـةً لَهُ في عُـنُقي لا أَحولُ عَنْها و لا أَزُولُ أَبَــدا اللَّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ أَنْصَارِهِ و أَعْوَانِهِ و الذَّابِّينَ عَنْهُ و الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ و الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ و الْمُـحَامِينَ عَنْهُ و السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْـنَ يَدَيْهِ
⭐اللَّهُمَّ إِنْ حالَ بَـيْنِي و بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِــــــبَــادِكَ حَـتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعي في الْحاضِرِ و الْبادِي
⭐اللَّهُمَّ أَرِني الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ و الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ و اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ و عَجِّلْ فَرَجَهُ و سَهِّلْ مَخْرَجَهُ و أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ و اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ و أَنْفِذْ أَمْرَهُ و اشْدُدْ أَزْرَهُ و اعْمُرِ
⭐اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ و أَحْيِ بِهِ عِبادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ و قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ في الْبَرِّ و الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ و ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ
⭐اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبادِكَ و نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ
اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِين
⭐اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ و مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ و ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ و عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيدا و نَراهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ
🌾آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى:
💥الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمان
🏵دعای منتظران در عصر غیبت
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
🍀🌷🍀🌷🍀🌷
دعــای ســلامتی امــام زمـــان(عج)
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً و تُمَتعَهُ فِیها طَویلا
🦋 @az_jensparvaneh 🦋
💚• چهارشنبه ۲۳
☘️• آذر ۱٤۰۱
💚• ۱۹ جمادی الول ۱۴۴۴
☘️ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۲
༺|چه خبرا؟ |༻
🌱|~•بسم رب العشق•~|🌱
✨ #ذکرروزچهارشنبه ✨
💠یا حی و یا قیوم 💠
💛ای زنده ی پایدار 💛
این یک نامه است با مهر سیاه (فوق سری)
مال همه نیست!
لیاقت میخواد🖤
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم💔
سلام....
@az_jensparvaneh
سلام دوستان
عذر میخواهیم بابت تاخیر رمان ها
در حال آماده سازی هستیم یک مقدار زمان میبره
ممنون از شکیبایی شما✨